طرح خاورمیانه بزرگ، طرحی راهبردی بر اساس قطب بندی صنعتی- اقتصادی در منطقه و منافع مشترک کشورها با آمریکاست. طرحی که میتواند موقعیت برتر و بالاتر آمریکا را در برابر کشورهای رو به توسعه برای دههها تثبیت کند، اما اجرای این طرح با وجود حکومتهای ارتجاعی، بیکفایت و غیر شفاف در منطقه ثروتمند خاورمیانه امکانپذیر نیست.
شرط اصلی و اجتنابناپذیر آن دمکراتیزه شدن نظامهای خاورمیانه است. عربستان سعودی اگرچه همواره با سیاستهای آمریکا در منطقه همراه بوده است، اما رفتار و سیاستهای حکومتگران آن در قبال مردم کشور خود و دیگر کشورها، غیر دمکراتیک، زننده و خلاف موازین حقوق بشر ارزیابی شده است.
با آغاز بهار عرب و وزیدن نسیم آزادی که از شمال آفریقا آغاز شد، حال کمکم رایحه خوش آن در حال نفوذ و رخنه در کالبد سخت و کهنه حکومت آل سعودی است. همهچیز آرام، دقیق و تدریجی در حال روی دادن است.
عربستان سعودی اگرچه همواره با سیاستهای آمریکا در منطقه همراه بوده است، اما رفتار و سیاستهای حکومتگران آن در قبال مردم کشور خود و دیگر کشورها، غیر دمکراتیک، زننده و خلاف موازین حقوق بشر ارزیابی شده است
تظاهرات اعتراضی که سعودیها همواره نگران آن بودند حال به حیاط خلوت آنها یعنی بحرین رسیده است. از طرفی دیگر بحران در جانشینی و بقای حکومت پادشاهی در پی مرگ “نایف بن عبدالعزیز” از دیگر نگرانیهای پادشاهان سعودی به شمار میرود.
اتحادی برای سرکوب
عربستان سعودی در قرن بیست و یکم و در کشاکش برچیده شدن حکومتهای استبدادی منطقه، دکترین شوروی سابق یعنی “دکترین برژنف” را برای حیات خلوت خود طراحی و برگزیده است.
همانند شوروی در سال ۱۸۴۸، عربستان نقش فرشته نجات را برای بقای سایر حکومتهای پادشاهی منطقه برعهده دارد و به عاملی بازدارنده برای گسترش و نفوذ انقلابها به دیگر کشورها تبدیل شده است.
هرگونه اعتراضی در پادشاهی همجوار تحمل نمیشود و در نطفه خفه خواهد شد. شرایط تحمیلی یا انتخابی که توسط سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس پذیرفته شده است. این موضوع میتواند خود دلیلی برای دلسردی دیگر مردم منطقه برای برپاخاستن علیه حکومتهای دیکتاتوری شود.
حال ریاض، رهبری مقتدر در بین کشورهای عربی محسوب میشود که وظیفه کنترل مرزهای خود و مداخله در کشورهای همسایه برای سرکوب هر اعتراضی را برعهده دارد. حکومت عربستان ائتلافی شکل داده است تا مانع سرایت بهار عرب به داخل بلوک خودساخته خود شود؛ بلوکی متشکل از حکومتهای پادشاهی با مدیریت و اداره کشور به صورت غیر شفاف بر پایه استبداد، اتحادی از هفت پادشاهی حاشیه خلیج فارس یعنی کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، اردن، عربستان و امارات متحد عربی.
عربستان ائتلافی شکل داده است تا مانع سرایت بهار عرب به داخل بلوک خودساخته خود شود. اتحادی از هفت پادشاهی حاشیه خلیج فارس یعنی کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، اردن، عربستان و امارات متحد عربی
این اتحادی نامیمون و ناخوشایند برای سرکوب اعتراضهایی است که دههها در گلوی مردم معترض خفه شده است. البته اتحادی سست و تنها بر پایه همکاری برای تامین منافع استراتژیک زودگذر است. چون این پادشاهیها دهههاست در حال رقابت با یکدیگر هستند.
همانند اردن هاشمی که از قرن ۱۸ به اینسو همواره با خانواده سعودی دشمنی دیرینه دارد و تنها دست روزگار بود که شرایط را برای هر دو سخت و آنها را بر سر یک میز همپیاله کرده است. در این بین عمانیها و قطریها نیز وصلهای نچسب در این اتحاد به حساب میآیند. قطریها با در دست داشتن غول رسانهای جهان عرب “الجزیره” مزاحمتهایی در سر راه سعودیها به وجود آوردهاند.
پوشش لحظه به لحظه خیزشهای جهان عرب بدون هیچ مانعی، بر نگرانیهای حکومت سعودی افزوده است و از سوی دیگر عمانیها در تامین منافع خود نگاهشان بیش از آل سعود و غرب به شرق معطوف بوده است و هست.
تعهد عربستان برای سرکوب هر خیزشی در پادشاهی مجاور خود دیگر بر کسی پوشیده نیست.
قطریها با در دست داشتن غول رسانهای جهان عرب “الجزیره” مزاحمتهایی در سر راه سعودیها به وجود آوردهاند. پوشش لحظه به لحظه خیزشهای جهان عرب بر نگرانیهای حکومت سعودی افزوده است
با آغاز ناآرامیها در بحرین، اکثریت شیعه این کشور، خواهان ایجاد تغییراتی سیاسی و دمکراتیک در ساختار سیاسی حکومت خاندان آل خلیفه هستند؛ اصلاحاتی که حکومت پادشاهی مطلقه را به شکلی از نظام پادشاهی مشروطه واقعی تبدیل کند، ولی پارانویای سلطه جمهوری اسلامی بر بحرین و مداخلات ملاهای حاکم بر ایران در بعد تبلیغاتی رسانهای، سرآغاز سرکوبی خونین را در بحرین کلید زد.
اعزام هزارنفر از اعضای ارتش سعودی و امارات متحده با تجهیزات کامل سرکوب، برای به خاک و خون کشیدن معترضان بحرینی، برگ ننگینی از نقض فاحش حقوق بشر را در خاطره آزادیخواهان در منطقه هویدا ساخت.[۱ و ۲]
از بد روزگار، آمریکا تحولات بحرین را مورد حمایت ضمنی قرار داد؛ عملی که بیش از پیش سرنوشت مبارک را مقابل روی حکومت سعودی قرار داد.
در عملی متقابل مطبوعات سعودی انتقادات آمریکا و اروپا را در خصوص این عملیات برنتافتند و حتی سخنان اوباما در چهارم ماه مه را در همین رابطه پوچ و بی معنا خطاب کردند.
در کشور همسایه اما مبارزان یمنی کار را به حکومت سعودی سخت کردهاند؛ کشوری دارای اهمیت استراتژیک و امنیتی برای عربستان که اوضاع آن از دست خاندان سعودی خارج شد.
اگرچه ریاض هیچگاه دل خوشی از علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری یمن نداشت که دلیل آن به سال ۱۹۹۰ و حمایت صالح از عراق و صدام علیه سعودی برمیگردد، اما اوضاع امنیتی یمن برای سعودی حیاتی است.
ساختار حکومت سعودی
حکومت عربستان از سال ۱۹۳۲ میلادی بر پایه پادشاهی سعودی بنیان نهاده شد که از آن سال به شکل “پادشاهی مطلقه” رخ نمود. این شاید اولین کشور در منطقه است که در آن مجلس قانونگذارای وجود ندارد و هیئت وزیران آن انتصابی هستند و عمدتا ازمیان شاهزادگان انتخاب میشوند و نوعی از سیستم یکپارچه قانونگذاری را تشکیل میدهند.
حزب سیاسی، پارلمان و انتخابات در شبهجزیره عربستان محلی از اعراب ندارد و خانواده پادشاهی خواستار سلطه کامل سیاسی بر همه شئونات عربستان بودهاند و هستند
حزب سیاسی، پارلمان و انتخابات در شبهجزیره عربستان محلی از اعراب ندارد و خانواده پادشاهی خواستار سلطه کامل سیاسی بر همه شئونات عربستان بودهاند و هستند. هماکنون نیز قدرت در عربستان سعودی در دست “کبارالعلما” (علمای ارشد) و پادشاه متمرکز است.
در راس حکومت مرکزی، پادشاه قرار دارد که ریاست قوه مجریه، قدرتمندترین نهاد در عربستان را در دست دارد. شخص پادشاه، خود، نخستوزیر، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس شورای عالی دانشگاهها، رئیس شورای عالی نفت و رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره است. این شرایط شاید برای بسیاری از ما ایرانیان آشنا جلوه کند.
عربستان از بخشهایی تشکیل شده است که هر بخش زیر نظر یک امیر اداره میشود و این امرا هستند که پاسخگوی پادشاه کشورند.پادشاه رئیس رسمی کشور است که مسئولیت خود را به کمک شورای وزیران به انجام میرساند.
در سیستم جدید حکومتی کشور، مجلسی تحت عنوان “مجلس شورا” متشکل از ۶۰عضو وجود دارد. هر “امیر” نیز از شورای مشاوره ۱۰ نفره برخوردار است که دراتخاذ تصمیمها او را همراهی میکنند.
میزان کنترل حکومت مرکزی بر همه سرزمین عربستان به دلیل حضور شاهزادگان سعودی در امیری استانها، یکسان است. در این کشور ازفعالیت سیاسی مخالفان به شدت جلوگیری میشود.
مطبوعات در این کشور بهطور کامل زیر نظر دولت قرار دارند و آنان در حقیقت، بازگوکننده خط فکری و سیاسی حاکم بر کشور هستند و خط مشی دولت را تبلیغ میکنند. در رأس نظام سیاسی، خاندان پادشاه قرار دارد که جایگاه آن از سال ۱۹۳۲ میلادی با به قدرت رسیدن”ملک فیصل” تثبت شد.
القاعده در عربستان، خطری جدی برای بقای حکومت پادشاهی سعودی است. با مرگ بن لادن گذار از تروریسم طالبانی- سلفی هنوز برای سعودیها به رویایی میماند، چون هنوز دیدگاههای بنیادگرایانه او در سیاستهای داخلی عربستان باقی است
از پادشاهی اول تا سوم
اولین پادشاهی آنها در سال ۱۷۴۴ با تصرف ریاض از زمان پایهگذاری آل سعود با حمایت بیدریغ “محمد عبدالوهاب” و پیوند اتحاد با عبدالعزیز بنسعود شکل گرفت. تا اینکه در سال ۱۸۱۸ در زمامداری “ابراهیم بن سعود” ارتش عثمانی مصر در جنگی بساط این پادشاهی را برچید.
دومین پادشاهی آنها که نجد را به کنترل خود درآورد و در مرکز شبهجزیره عرب قرار داشت از ۱۸۲۴ تا ۱۸۹۱ شکل گرفت.
پادشاهی سوم و فعلی آنها هم با قدرت یافتن ابن سعود در ریاض در سال ۱۹۰۲ شکل گرفت و پس از جنگ با یمن در دهه ۱۹۳۰ قوام یافت و تثبت شد. خانواده آل سعود “فرزندان رجعت” هستند که بار دیگر بازگشتهاند و همچون گذشته قدرت را در دست دارند.
خانواده آل سعود در جریان انقلابهای عربی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ جان بهدر بردند و در این میان پادشاهی مصر، عراق، لیبی و یمن از میان رفتند، اما پادشاهی آل سعود بقا یافت و سرانجام در مداخله خونین جمال عبدالناصر در یمن گرفتار شد.
آل سعود همچنین از دست تهدیدهای صدام حسین در دهه ۹۰ گریخت و خانواده پادشاهی سعودی در جنگ داخلی اعراب به بازیگر سیاسی قهاری بدل شد.
در زمانی که توفان سهمگین قیامهای مردمی در حال نزدیک شدن به ریاض بود سعودیها خود را آماده نبردی جانانه کردند. شاهزاده محمد بن نایف، فرزند شاهزاده نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان که رهبری سعودی بود، عزم خود را برای بقای سلسله پادشاهی جزم کرده است.
مبارزه با تروریسم برای بقاء
القاعده در عربستان، خطری جدی برای بقای حکومت پادشاهی سعودی است. با مرگ بن لادن گذار از تروریسم طالبانی- سلفی هنوز برای سعودیها به رویایی میماند، چون هنوز پایههای نگرش و دیدگاههای بنیادگرایی و افراطی او در سیاستهای داخلی عربستان باقی و دارای نقش اساسی است.
نگرشهای افراطی غرب ستیزانه او در مناطقی چون “اسیر” در مرزهای مشترک جنوبی با یمن همچنان دست بالا را دارد.
از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ حکومت سعودی برای ریشهکنی القاعده در داخل کشور جنگ تمام عیاری را علیه دشمن موجودیت خود (القاعده) کلید زد که البته به پیشرفتهایی در این زمینه دست یافت، اما هنوز نگرشهای بن لادنی حکمفرماست.
سرکوب فعالان مدنی
در حدود ۸۰ درصد جمعیت سعودی زیر ۳۰ سال هستند و ۴۷ درصد زیر ۱۸ سال و در عین حال آمار رسمی بیکاری ۱۰ درصد است، اما این میزان بهطور غیر رسمی به ۲۵ درصد میرسد. (البته زنان در این آمار شغلی جایی ندارند.)
جوانان به خوبی نظارهگر تحولات منطقه پیرامون خود هستند. دسترسی اکثریت مردم عربستان به کانال تلویزیون الجزیره و تعقیب و دنبال کردن اعتراضها در میادین تحریر، بنغازی، صنعا و درعا جوانان را به آینده امیدوار کرده و به وجد آورده است.
با وجود بیکاری ولی جوانان عربستان به نسبت دیگر جوانان کشورهای عربی از وضع مالی بهتری برخوردارند ولی مطالبات آزادیخواهانه ، هر انسانی را به فکر تغییر خواهد انداخت.
فعالان مدنی و سیاسی در صفحه اجتماعی فیسبوک در عربستان فعال هستند. آنها روز (۱۳مارس ۲۰۱۱ میلادی) با عنوان روز خشم نامگذاری کردند و از شهروندان خواستند تا از مطالبات برحق آنها حمایت کنند. فعالان موردی از خواستههای خود را اینگونه مطرح کردند:
با وجود نگرش باز ملک عبدالله برای بهبود وضعیت بد شیعیان درعربستان، هنوز شیعیان در این کشور شهروند درجه دو محسوب میشوند که البته ناآرامیها راه را برای بهبود اوضاع به طور کلی بسته است
۱- ایجاد نظام مشروطه بر اساس جدایی نظام پادشاهی از حکومت
۲. تدوین قانون اساسی مکتوب و مصوب از سوی مردم که جدایی بین قوای دولتی را به رسمیت بشناسد.
۳. شفافسازی در اداره حکومت و مبارزه با فساد و تشکیل دولتی در خدمت به مردم
۴. برگزاری انتخابات پارلمانی
۵. ایجاد آزادیهای عمومی
۶ .احترام به حقوق بشر
۷. تاسیس نهادهای فعال جامعه شهروندی و لغو انواع تبعیضها (جنسیتی، مذهبی و نژادی) علیه شهروندان
۸ . برخورداری از دستگاه قضایی مستقل و عادل
۹. توزیع عادلانهثروت و حل جدی مشکل بیکاری
حکومت سعودی با اعزام هزار نیروی ضد شورش و امنیتی و اطلاعاتی راه را بر هرگونه اعتراضی به آسانی بست. فعالان اجتماعی- سیاسی خواستار برپایی تظاهرات در ۱۷ شهر از جمله جده و ریاض شدند.
همراهی شیعیان در دو شهر (القطیف و العوامیه) و کشیده شدن دامنه اعتراضها به ریاض بهانهای برای سرکوب تمامی فعالان درعربستان فراهم کرد. با وجود نگرش باز ملک عبدالله برای بهبود وضعیت بد شیعیان درعربستان، هنوز شیعیان در این کشور شهروند درجه دو محسوب میشوند که البته ناآرامیها راه را برای بهبود اوضاع به طور کلی بسته است. [۳] و [۴]
زنان سعودی نه میتوانند رای دهند و نه رانندگی کنند. یک جنبش اینترنتی به نام “وطن من”، خواستار حق زنان برای رای دادن در انتخابات شهرداریها شده است. این جنبش، حکومت مرکزی را با چالشی بیسابقه روبهرو ساخت.
زنان سعودی نه میتوانند رای دهند و نه رانندگی کنند. یک جنبش اینترنتی به نام “وطن من”، خواستار حق زنان برای رای دادن در انتخابات شهرداریها شده است. این جنبش، حکومت مرکزی را با چالشی بیسابقه روبهرو ساخت
روی نه چندان خوش به اوباما
با وجود تلاشهای باراک اوباما برای تحکیم روابط سیاسی با خاندان سعودی، هنوز پادشاهان سعودی روی خوشی به وی نشان ندادهاند. آنها از عدم حمایت درخور و مناسب آمریکا از مبارک عصبانی هستند و همواره از آمریکا خواستهاند پاسخی دندانشکن به دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه، بهویژه بحرین بدهد. این خواسته تاکنون بیپاسخ مانده است.
دیگر کشوری که عربستان حساب و کتاب ویژهای با آن دارد پاکستان است. اسلامآباد برای دههها یکی از متحدان قدیمی عربستان محسوب میشود که رکورددار بیشترین دریافتکننده کمکهای مالی از خانواده سعودی بوده و همواره رابطه نزدیکی بین دو دستگاه اطلاعاتی پاکستان (ایاسای) و عربستان وجود داشته است.
حتی در آغاز ناآرامیها در بحرین اسلامآباد اعلام کرد که حاضر است برای تامین امنیت حکومت آل خلیفه، نیروهایی را به این جزیره اعزام کند. نیروهای پاکستانی اعم از مشاوران و افسران عالیرتبه بازنشسته، بسیار از نیروهای نظامی امارات و عمان را تشکیل میدهند.
خاندان سعودی از عدم حمایت درخور و مناسب آمریکا از مبارک عصبانی هستند و همواره از آمریکا خواستهاند پاسخی دندانشکن به دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه، بهویژه بحرین بدهد. این خواسته تاکنون بیپاسخ مانده است
شاهزاده بندر بن سلطان اکنون مشاور امنیتی ملی پادشاهی است که بیش از دو دهه سفیر عربستان در ایالات متحده بود. وی در سفری به چین در قبال قراردادهای نان و آبدار، توانسته است حمایت سیاسی این کشور را جلب کند. پکن بسیار علاقهمند به نفت و سرمایهگذاری در عربستان است.[۵]
احتمال خطر حمله نظامی بالاست
دولت باراکاوباما، قرارداد فروشجنگندههای اف-۱۵ به عربستان سعودی را به ارزش سی میلیارد دلار به امضا رساند. براساس این قرارداد، ٨٤ جت جنگنده وهمچنین قطعات ارتقاع دهنده هفتاد جنگنده دیگر که ارزش کل آنها ٤/٢٩میلیارد دلار است، به عربستان فرستاده شده است.
آمریکا سال گذشته از سوی کنگره این کشور اجازه اجرای قرارداد فروشسلاح به عربستان سعودی به ارزش ٦٠ میلیارد دلار برای یک دوره ١٠ ساله رابه دست آورد. بر اساس این قرارداد، آمریکا تسلیحاتی از قبیل جنگندههای اف-۱۵، هلیکوپترهای نظامی، مجموعهای از موشکها و بمبها و سیستمهای پرتاب موشک، سیستمهای هشداردهنده راداری و دوربینهای “دید در شب” را به عربستان صادر خواهد کرد.
عربستان در جنگی سرد با ایران بهسر میبرد و امکان دارد با ماجراجوییهای احمقانه جمهوری اسلامی در تنگه هرمز زبانههای آتش جنگ در منطقه بار دیگر شعلهور شود
ایجاد چتر دفاع موشکی بر فراز امارات متحده عربی و چند کشور دیگر حوزه خلیج فارس از دیگر اقداماتی است که گمانهزنیها را در مورد احتمال حمله نظامی به ایران را تقویت کرده است.
شرایط بد و بحران اقتصادی در ایران که دلار آمریکا را به مرز هزار و ۸۰۰ تومان رساند با تحریم بانک مرکزی از جانب آمریکا و تحریم نفتی جمهوری اسلامی در آینده نزدیک شرایط را برای مردم در داخل مرزها سختتر خواهد کرد.
این اقدامات بدون شک بدون پشتیبانی عربستان سعودی غیر ممکن خواهد بود. این کشور در جنگی سرد با ایران بهسر میبرد و امکان دارد با ماجراجوییهای احمقانه جمهوری اسلامی در تنگه هرمز زبانههای آتش جنگ در منطقه بار دیگر شعلهور شود. حال باید دید طرح خاورمیانه بزرگ با وجود بلوک کشورهای عربی منطقه با ماهیت دیکتاتوری چگونه محقق خواهد شد؟
پانویسها:
[۱] رجوع کنید به این مقاله در نیویورک تایمز
[۲] رجوع کنید به این مقاله در ایندپندنت
[۳] رجوع کنید به این مقاله
[۴] رجوع کنید به این مقاله
[۵] رجوع کنید به این مقاله