بیژن روحانی – امتیاز انحصاری فرانسه در کاوشهای باستانشناسی ایران که در سال ۱۹۰۰ و توسط مظفرالدین شاه قاجار به آن کشور داده شده بود، آرام آرام با چالشها و مشکلاتی روبهرو شد. فرانسه از منابع کافی برای کاوش و نظارت بر امور باستانشناسی در تمام نقاط ایران برخوردار نبود، بنابراین این امر به باز شدن راه برای حفاری قاچاق در زمینهای عمومی و حفاری آزادانه در املاک و زمینهای خصوصی منجر شد.
ژاک دمورگان، رییس هیئت باستانشناسی فرانسه در ایران، مینویسد که تمام زمینهای اطراف آرامگاه شاه عبدالعظیم در خارج تهران برای به دست آوردن عتیقه حفاری شده بودند. به همین دلیل هیئت فرانسوی و دیپلماتهای آن کشور به طور مداوم به وزارت امورخارجه فرانسه شکایت میکردند که حق انحصاری آنها در کاوشهای باستانشناسی در ایران توسط دیگران [مقصود حفاران غیر مجاز] نقض میشود. اما این شکایتها معمولاً نتیجهای در بر نداشت.
در سال ۱۹۱۶ وثوقالدوله، وزیر امورخارجه ایران، منکر این قضیه شد که قرارداد سال ۱۹۰۰ در مورد زمینها و املاک خصوصی نیز صدق میکند، بنابراین به گفته او مالکان خصوصی از حق مطلق کاوش و حفاری در زمینهای شخصی خود برخوردار بودند. در همین حال دیپلماتهای فرانسوی نیز گزارشهای فراوانی در خصوص همدستی ایرانیها به همراه خارجیان دیگر برای ارسال و صادرات عتیقه میدادند، عتیقههایی که سرانجام آنها نیز به پاریس و به فاصله نه چنان زیادی از تالارهای موزه لوور ختم میشد. توقف این روند به گفته وزارت امورخارجه فرانسه ممکن نبود، زیرا بسیاری از مأموران رسمی دولت از این ماجرا سود میبردند، و دولتهای متوالی در ایران نیز، که نقشی در تصویب قرارداد ۱۹۰۰ نداشتند، پاسخ دادن به موقع و سریع را در خصوص شکایت دولت فرانسه در مورد حق انحصاریاش، ماهها یا حتی چند سال به تعویق میانداختند.
و این چنین بود که گذشته باستانی در میان مجادلات عصر نوین، راه خود را باز کرد.
بزرگترین تهدید علیه منافع فرانسه در باستانشناسی ایران با اوج گرفتن ملیگرایی ایرانی و در پی انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۶ آغاز شد. میهندوستان ایرانی به زودی عمل پادشاهان قاجار را که برای نفع شخصی خود منابع ملی را به گروگان گرفته بودند، به چالش کشیدند. اخبار و سر و صدای بسیاری در مورد گنجینه بزرگی که فرانسه از شوش خارج کرده بود به راه افتاد. یکی از روزنامههای ایران، احتمالاً به همراه اغراق فراوان، گزارش داد که فروش یکی از مجسمههای شوش درآمدی معادل ۵ میلیون پوند به همراه داشته است، آن هم زمانی که محمدعلی شاه حتی نتوانسته بود صدهزار تومان از انگلستان یا روسیه قرض بگیرد. در تمام این اخبار به نادانی قاجارها اشاره میشد و مخالفت با حق انحصاری فرانسه را شدت میبخشید.
قرارداد ۱۹۰۰ تنها یکی از معاهدات نابرابری بود که ایران در زمان افول حکومت ضعیف قاجار زیر بار آن رفته بود. مخالفت با این قرارداد جزو یکی از نخستین اهداف ملیگرایان ایرانی قرار گرفت.
اما مخالفت با قرارداد ۱۹۰۰ تنها به نپذیرفتن و فسخ آن محدود نمیشد بلکه به لایههای عمیقتری نیز میرفت. در آن زمان، بسیاری از اشخاص متنفذ و سرشناس ایرانی متقاعد شده بودند که “گذشته” و تاریخ ارزش ویژهای برای ایران جدیدی دارد که آنها امیدوار به ساختن و پدید آوردنش بودند. بخشی از آنها تحت تأثیر نوشتههای تعدادی از شرقشناسان غربی مانند هنری راولینسون و ادوارد براون، به این باور رسیده بودند که تاریخ ملت ایران به طور پیوسته و قطعنشدهای از هزاران سال پیش تاکنون ادامه داشته است. از نگاه این افراد، شکوه دوران باستان، به ویژه دوران هخامنشی و ساسانی، یعنی سلسلههایی که از میان مردمان فلات ایران برخواسته بودند، میتوانست به کار الهام بخشیدن به مردمی بیاید که به مدتی طولانی تحت حکومت نالایق قاجارها قرار داشتند.
در این مورد یکی از روزنامهها، با اغراق، چنین نوشت که حفاریهای جدید در حوالی تهران ممکن است منجر به آشکار شدن اطلاعاتی در این خصوص شود که “ایران پنجاه هزار سال پیش نیز وجود داشته و توسط یک حکومت مستقل اداره میشده است.”
بازگرداندن و بازسازی تاریخ این ملت، در دید ملیگرایان ایرانی، آنقدر امر مهمی بود که نمیبایست آن را به دست خارجیانی میسپردند که تنها به پرکردن موزههایشان در پایتختهای غربی علاقهمند بودند.
مدت زمانی پیش از برسرکار آمدن خاندان پهلوی و حتی پیش از وقوع انقلاب مشروطه، روشنفکرانی همچون فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی، در مدح و ثنای ایران پیش از اسلام نوشته بودند. آنها مدعی بودند که شکوه ایران باستان با هجوم قبایل عرب به پایان رسیده است. میرزا آقاخان کرمانی، تا آنجا پیش رفته که تمام عادتها و صفتهای ناپسند ایرانی را متعلق به اعراب دانسته و یا آن را میوه و ثمره حمله آنها به ایران قلمداد کرده بود. این افراد گذشته باستانی ایران را به گونهای معرفی میکردند که در آن همه ایرانیان آزاد و از حق انتخاب حاکمان خود برخوردار بودند. نتیجهگیری آنها گرچه ارتباط چندانی با شواهد تاریخی ندارد، اما نکته مهم در آن، خلق و به وجود آوردن هویت جدیدی برای ایرانیان بود، یعنی تبدیل پادشاهان دوران گذشته به نمادهایی از ملیگرایی جدید. یکی از اهداف این نویسندگان، تضعیف حاکمان دوران خودشان، یعنی دوران قاجار، از راه مقایسه آنها با دوران باشکوه گذشته و مسئول نشان دادن آن حاکمان برای افول شرمآور کشور بود.
و این چنین بود که گذشته باستانی در میان مجادلات عصر نوین، راه خود را باز کرد.
ادامه دارد
اشاره: این گفتار و قسمتهای آینده آن بر اساس بخشهایی از کتاب “مذاکره برای گذشته” تنظیم شده است. با این حال این بخش و بخشهای که به مرور در برنامههای رادیویی “میراث فرهنگی زمانه” ارائه میشود، تنها خلاصهای از فصلهای مربوط به ایران هستند و نباید به عنوان ترجمه کامل و مستقل بخشهای این کتاب در نظر گرفته شود.
مشخصات کتاب:
James .F. Goode. 2007. Negotiation for the Past: Archaeology, Nationalism, and Diplomacy in the Middle East, 1919-1941. University of Texas Press.
در همین زمینه:
::مذاکره برای گذشته::
::امتیاز انحصاری فرانسه در باستانشناسی ایران::
با سلام . بیژن عزیز نمیدانم تو هیچ وقت توی خوزستان بوده ای ؟! ایا دیده ای که مار و مارمولک در گرمای بالای پنجاه درجه زنده زنده کباب میشوند؟! وگنجشکها از اسمان پرپر میزنند وفرومیریزند تا کباب گنجشک بخوری؟! من در شوش به دنیا امده ام !! وقتی که طفل بودم لی لی میکردم تا کنار حفاریات شوش بروم وپیرمردی صبور وتکیده را با یک کلاه حصیری میدیدم که با برس وچنگال و..کاری میکرد! اول به من گفتند که او یک یهودیست که بدنبال گنج حضرت سلیمان است !!تحصیل کرده ها گفتند: این بی پدرمادر اجیر دولت فرانسه است که طبق معاهده فلان و بهمان و … میراث فرهنگی مارا چپاول میکند !. با او که صحبت کردم نه او فهمید که من فحشش میدهم! ومنهم نفهمیدم که او چه گفت؟!. ولی بعدا گفتند که او ( پرفسور گریشمن ) است !!. او همانجا مرد ودر همانجا کنار همسر فرهیخته اش دفن شد ! بیژن عزیز حالا بسیار خشنودم که او حرفهای زشت مرا نشنید و میراث فرهنگی مارا به امانت در موزه لوور گذاشت ! در غیر اینصورت همینها هم سهم شغال میشد تا مثل جام زرین تقدیم نفتخواران اوپک شود . ***
کاربر نادر / 11 January 2012