همه دردها و همه مشکلات در جمهوری اسلامی یک چاره و راه‌حل دارند: اعدام!

می‌پندارند مشکلات سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی با اعدام است که چاره می‌شود. به این اعتبار عنوان “جمهوری اعدام” برای رژیم حاکم بر ایران نام برازنده‌ای است. در جمهوری اعدام استفاده از این مجازات بی‌رحمانه، غیرانسانی و غیرقابل برگشت از چنان محبوبیتی برخوردار است که نه تنها حاکمیت که مردم نیز اغلب شعار «اعدام باید گردد» را زمزمه می‌کنند یا حتی فریاد می‌زنند. نتیجه این رویکرد هم این است که بر اساس تازه‌ترین گزارش سازمان عفو بین‌الملل درباره شمار اعدام‌ها در جهان در سال ۲۰۱۷، صرف‌نظر از اعدام‌ها در چین، ۵۱ درصد اعدام‌های جهان در ایران رخ داده است: بیش از ۵۰ درصد اعدام‌های جهان در سال ۲۰۱۷ در ایران اتفاق افتاد

در تازه‌ترین دور از اعدام‌خواهی‌ها و این بار برای حل مشکلات اقتصادی و مقابله با بالا رفتن قیمت دلار ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید مقیم قم از مسئولان قضایی و امنیتی خواست چند دلال بزرگ ارز را اعدام کنند تا بقیه حساب کار دست‌شان بیاید.

اعدام‌خواهی مکارم شیرازی، این‌بار برای دلالان بازار ارز

او روز چهارشنبه ۲۲ فروردین در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم دلالان ارز را به تبانی با دشمنان خارجی و آشوبگری متهم کرد و خواهان محاکمه آنان به عنوان مفسد فی ‌الارض شد.

این رویکرد مکارم شیرازی تایید کننده این ادعاست که حاکمان مذهبی جمهوری اسلامی وقتی دچار بحران و بیچارگی می‌شوند، تنها یک راهکار به فکرشان می‌رسد و آن اعدام است.

رها بحرینی، حقوقدان و پژوهشگر سازمان عفو بین‌الملل در امور ایران درباره این رویکرد حکومت ایران به موضوع اعدام، می‌گوید: «به نظر می‌رسد رهبران کشورهایی مثل ایران فکر می‌کنند اعدام راه‌حل سریع و حلال مشکلات است در حالی که آمار جرائم در کشورهایی که اعدام را لغو کرده‌اند کاملا نشان می‌دهد اعدام نه تنها تاثیر ویژه‌ای در بازدارندگی از جرم ندارد بلکه حتی منجر به استمرار فرهنگ خشونت هم می‌شود و در واقع مجازات اعدام از علائم فرهنگ خشونت است نه راه حلی برای آن.»

به گفته بحرینی، رهبران کشورهایی مثل ایران در عمل وظیفه خود برای رسیدگی ریشه‌ای به مشکلات از طریق سیاست‌های انسانی، موثر و مبتنی بر شواهد علمی را کنار ‌گذاشته‌اند و به اعدام مشغولند که این نشان از ضعف آنهاست چون رهبران توانا اجرا کننده عدالت هستند، نه اعدام:  دردناک است که ایران از پیشرفت‌ها در لغو اعدام تا این حد عقب افتاده

اما سوی دیگر این ماجرا به مردم برمی‌گردد. آنجا که جامعه و افکار عمومی هم احتمالا از سر ناچاری و بیچارگی به همین نقطه و نظر می‌رسد که اعدام چاره کار است و می‌تواند مسائل و مشکلات‌ را حل کند. این در حالی‌ست که تجربه ۴۰ سال میل به اعدام و بر پا کردن چوبه‌های دار حتی در کوی و برزن، از حجم مشکلات موجود در جمهوری اسلامی در حوزه‌های مختلف کم نکرده و چه بسا مساله اعدام نیز خود به عنوان یک معضل فرهنگی و اجتماعی به آن اضافه شده است. با وجود این و شاید به این دلیل که تبلیغ اعدام در طول این چهار دهه یک نفس ادامه داشته، این تلقی در عموم مردم به وجود آمده که چه بسا اگر این اعدام‌ها با این گستردگی انجام نمی‌شدند، شرایط بدتر از این هم می‌شد. استدلالی که مقام‌های قضایی هم از آن بهره می‌برند و دست‌کم یک بار نیز از سوی صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه مطرح شده. او در باب مخالفت با اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر گفته بود اگر اعدام‌ها انجام نمی‌شدند الان در قهوه‌خانه‌ها هم مواد مخدر داد و ستد و مصرف می‌شد.

به این ترتیب افکار عمومی نیز در واکنش به اعدام‌خواهی سران حکومت، چاره‌ای جز اعدام‌خواهی متقابل نمی‌یابد. چیزی که به عنوان نمونه در فضای مجازی و در واکنش به گفته اخیر مکارم شیرازی قابل مشاهده است و برخی کاربران، متقابلا خواستار اعدام خود او شده‌اند.

به این اعتبار به نظر می‌رسد «فرهنگ اعدام» در ایران به شکلی قوی ساخته و پرداخته شده و کنار گذاشتن آن به این آسانی‌ها ممکن نیست؛ گرچه اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر در رژیمی که صرفدار سرسخت اعدام است نشان می‌دهد فعالیت‌ها علیه اعدام بی‌تاثیر نبوده و شکاف‌هایی در حاکمیت ایجاد کرده‌ است.

یک حقوقدان و فعال مخالف اعدام درباره ریشه و روند شکل گرفتن فرهنگ اعدام در ایران به نویسنده این متن می‌گوید: «وقتی برای حدود ۴۰ سال بر طبل قصاص کوبیده باشید، این موضوع در جامعه به یک حق برای خانواده قربانیان جرم تبدیل می‌شود. به این ترتیب این مساله قابل درک است که چرا اعدام در یک کشور طرفدار پیدا می‌کند.»

مقابله با این وضعیت و تغییر آن اما چگونه ممکن است؟

به نظر می‌رسد از میان بردن میل به اعدام در ایران به بستر‌سازی و فرهنگ‌سازی عمیق نیازمند است. باید در ساختارهای آموزشی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی تغییر ایجاد شود تا یک فرهنگ جدید مجازات جایگزین فرهنگ اعدام و قصاص شود و این طبیعتا کار یک روز و دو روز نیست. باید برنامه‌ای بلندمدت برای آن تعریف کرد و این در حالی است که نظام حاکم بر جمهوری اسلامی نه تنها کاری در این زمینه انجام نمی‌دهد و قدمی در راه آگاه کردن مردم در مورد جایگزین کردن مجازات‌های انسانی به جای اعدام برنمی‌دارد، بلکه دائم فرهنگ قصاص را تبلیغ و تقویت می‌کند.

از سوی دیگر جمهوری اسلامی کسانی را که علیه مجازات اعدام فعالیت می‌کنند به شکل‌های مختلف در فشار قرار می‌دهد و حتی آنان را به بهانه‌های امنیتی یا توهین به مقدسات اسلامی یا سیاه‌نمایی نظام قضایی، محاکمه و محکوم می‌کند. به بیان دیگر دستگاه قضایی ایران با جرم‌انگاری مخالفت و مبارزه با اعدام در ایران مانع شکل‌ گرفتن گفتمانی شفاف، عمومی و ملی درباره این مجازات بی‌رحمانه می‌شود اما همزمان در مجامع عمومی در پاسخ به اعتراض‌ها در مورد شمار بالای اعدام‌ها، این مساله را خواست عمومی مردم ایران اعلام می‌کند.

به این ترتیب مساله اعدام تنها به عنوان یک مجازات مطرح نیست بلکه این موضوع همچون حجاب اجباری به شاخص نظام و سیستم حکومتی جمهوری اسلامی تبدیل شده و به همین دلیل با وجود آنکه در حال حاضر تنها ۲۳ کشور در جهان این حکم را اجرا می‌کنند، “نظام” حاضر نیست در سیاست‌های کلان خود در این زمینه تجدیدنظر کند و حتی از اعدام به عنوان ابزاری برای سرکوب بیشتر بهره می‌گیرد.

با توجه به این شرایط، فشار بر روی لغو مجازات اعدام می‌تواند به عنوان فشار بر روی یکی از نماد‌های کانونی این سیستم در نظر گرفته شود.


  • در همین زمینه