راضی نگه داشتن دیگران، رفتار خوبی به نظر میرسد اما زمینهساز مشکلات بسیاری است، هم برای کسی که عادت به آن دارد هم برای کسانی که او تلاش میکند راضی نگهشان دارد. چنین فردی فکر میکند چارهای جز راضی نگه داشتن دیگران حتی به قیمت فداکاری و گذشتن از خود ندارد. این نوع آدمها طوری رفتار میکنند که گویی عاشقان و فداکارانی واقعیاند اما در واقع در درون راضی و خوشحال نیستند. خود را صرف کارهایی میکنند که از آن متنفرند و اطرافیان خود را با ناتوانی در بیان درست احساسات خود در زمان مناسب و بیان نیازها و خواستههای خود سردرگم میکنند.
ممکن است چنین به نظر برسد که این جور آدمها دروغگو هستند اما واقعیت این است که مردمراضیکنها نه به خاطر منفعت شخصی که به خاطر وحشت از نارضایتی دیگران دست به چنین کاری میزنند.
برای درک این جور آدمها و همدلی با آنها باید نگاهی به گذشته آنها به ویژه دورانی که آنها شرع به رابطه با اطرافیان خود کردند بیندازیم. به خصوص روابط آنها با پدر و مادرشان. یادمان باشد که پدر و مادرها معمولا نمیتوانند حقایق را درباره فرزندانشان بپذیرند و آنها را ببخشند.
در کودکی احتمالا پدر ما در مواجهه با هر نافرمانی، چون آتشفشانی به جوشش در میآمد. در چنین شرایطی ما درباره آنچه که دوست نداریم بخوریم راستش را نمیگفتیم و از خستگی و اضطرابمان با او حرف نمیزدیم چون بیان اینها ممکن بود با خشم او روبهرو شود. برای اینکه با چنین برخوردی روبهرو نشویم، تلاش میکردیم همانطوری رفتار کنیم که دیگران میخواهند و همان طوری حرف بزنیم که از ما انتظار دارند. این مساله که خودمان واقعا چه میخواهیم، در درجه دوم اهمیت قرار میگرفت.
ما همیشه به دلیل ترسهایمان دروغ نمیگوییم، بلکه این کار را از روی عشق به دیگران و با در نظر گرفتن حساسیتهای آنها انجام میدهیم. ما دروغ میگوییم تا همسرمان را ناراحت نکنیم یا مادری را که افسرده و غمگین است از آن بیشتر ناراحت نکنیم و پدری را که خودش هزار مشکل دارد، با مشکل خودمان درگیر نکنیم. ما نمیخواهیم مسایل برای کسانی که دوستشان داریم پیچیدهتر از آن شوند که هستند.
با این حال، فهمیدن ریشه اصلی رفتارهایمان، یک رفتار بالغانه است. میتوانیم سه الگو را از رفتار پیچیده «راضی نگه داشتن مردم» پیدا کنیم.
نخست باید یادمان باشد که همکاران ما، والدین یا دوستانمان با آنهایی که در دوران کودکی ما تجربه ما را از روابط شکل دادند، تفاوت زیادی دارند. همه آدمها میتوانند میزانی از تضادها، برخورد نه چندان پذیرا و بیحوصلگی ما را داشته باشند البته به شرطی که آن را مودبانه ابراز کنیم. آنها ما را به خاطر بیحوصلگیمان ترک نخواهند کرد. اینکه آدمها در دوران بچگی ما چطور بودند و چه انتظاراتی داشتند، به معنای ان نیست که تمام مردم دنیا همان انتظارات را دارند.
دوم اینکه ما باید عواقب دردناک رفتارهای خود را بپذیریم. ممکن است نیت خوبی داشته باشیم اما با عدم صراحت خود به دیگران آسیب بزنیم. در محل کار، ما با احساس بدهکاری موظف به سرویس دادن به دیگران نیستیم. در روابط عاطفی، باید یادمان باشد که ماندن در یک رابطه چون دیگری ممکن است بدون ما دوام نیاورد، نشانه محبت نیست. آنها بدون ما دوام میآورند و این ماییم که کلی از زمان آنها را به خاطر طرز فکر خودمان تلف میکنیم.
و در نهایت اینکه، ما باید در دادن پیامهای تلخ و دشوار هنر به خرج دهیم. در دوران کودکی نمیتوانستیم آن طوری که باید حرفمان را منتقل کنیم، نمیدانستیم چطور درد و مشکلمان را با کلمات درست توضیح دهیم. اما الان میتوانیم دیدگاههای خودمان را در عین صراحت، با ادب بیان کنیم. میتوانیم در عین اینکه نیت خوب خود را توضیح میدهیم، «نه» بگوییم، میتوانیم به کسی بگوییم اشتباه میکند بدون اینکه او را تحقیر کنیم. می توانیم کسی را ترک کنیم، در عین اینکه برای او توضیج میدهیم چقدر رابطه با او برای ما اهمیت داشته است.
به عبارت دیگر، ما میتوانیم آدمهای خوشایندی بمانیم بیآنکه مردم راضیکن باشیم.
راضی نگه داشتن دیگران، رفتار خوبی به نظر میرسد
این جمله مشکل دارد. آیا راضی نگه داشتن دیگران رفتار محسوب میشود؟
سپیده / 03 April 2018
صراحت و صداقت در جوامعی نظیر
ایران می تواند بهای بسیار سنگینی
داشته باشد .
چه در خانه و چه در محله یا مدرسه
و محل کار و غیره .
متن فوق ، کوتاه ، ساده ، مستدل و
کاربردی است ؛ اما احتمالا نگارنده
در جامعه ای نظیر ایران نبوده و یا
اصلا مخاطب وی فی المثل یک
شهروند غربی باشد .
سپاس
کوین / 05 April 2018
با پذیرش تفاوتهای فرهنگی جوامع گوناگون و درنظر گرفتن خلقیات مشترک افراد یک جامعه، نکتهای مطرح میشود. مثلاً گفته میشود که انگلیسیها(یا بریتانیاییها) آدمهای رکّی هستند. رک بودن در میان انگلیسیها صفت مذمومی نیست و عادت شخصیتی همگانی است. حال توقع رک بودن در ایران با وجود سطح بزرگ تعارفات و سطح کوچک ظرفیتها(البته بهشکل میانگین)، توقعی نسنجیده است. لذا تفاوتهای فرهنگی،نقطهی دارای اهمیتی در نظریهها و راهنماییهای رفتاری است.
اوهارا / 05 April 2018
موضوع مطرح شده. حداقل برای من به موقع و مفید یود. با تشکر
جواد / 07 April 2018
“راضی نگه داشتن دیگران، رفتار خوبی به نظر میرسد”.
؟!
– این جمله با خیلی از نرمهای پداگوگی و حقوق فردی در تضاده. توصیه به این رفتار را در فرهنگ غربی که ندیدم درفرهنگ ایران هم بیشتر با واژگان “..ایه مالی” توصیف میشه که به گمانم اصلا خوب نیست :)
“نخست باید یادمان باشد که همکاران ما، والدین یا دوستانمان با آنهایی که در دوران کودکی ما تجربه ما را از روابط شکل دادند”
– احتمالا در گنگ بودن این جمله،گوگل ترانسلاتور مقصره و گرنه مترجم یا نویسنده گرامی خیلی بهتر میتونست بگه “تجربه ما را از روابط شکل دادن” یعنی چی.
“چنین فردی فکر میکند چارهای جز راضی نگه داشتن دیگران حتی به قیمت فداکاری و گذشتن از خود ندارد”
– منطق رفتاری در این جمله غایبه! میدان فداکاری و از خودگذشتگی با “بیچارگی در ارضاء دیگران” متفاوته. شاید هم سنگینی واژگان فداکاری و از خودگذشتگی درست درک نشده و بیمورد بکار رفته!
“یادمان باشد که پدر و مادرها معمولا نمیتوانند حقایق را درباره فرزندانشان بپذیرند و آنها را ببخشند.”
– یاد “شهر قصه” بخیر:
شاکی کیه؟ متهم!
متهم شاکیه!
“با این حال، فهمیدن ریشه اصلی رفتارهایمان، یک رفتار بالغانه است.”
– دو سوم اینترنت صرف رفتار بالغانه میشه. این هم روش :)
فعلا داریم کیفیت دوران “کپی پیست” رو تجربه میکنیم و “تولید فرهنگی” در اندازه مدرسه ابتدایی بیرون میدیم. خدا رحم کنه به ما، با مقالات دوران روباتیک و هوش مصنوعی! احتمالا “کیفیت تولید” در حد شیرخوارگاه خواهد بود.
گیلگامیش / 08 April 2018
خواندن این مقاله تا انتها رفتاری منطقی نیست!
گیلگامیش / 08 April 2018