یکی از مشاهدههایی که در روز بینالمللی زن، یعنی ۸ مارس در کشورهای سابق شوروی دقتم را جلب کرده، آن است که این روز را «روز مادر» خواندهاند.
حدود ۳۰ سال است که اتحادیه شوروی فرو پاشیده و تمام رسم و عادتهایی که در دوران شوروی بین جمهوریهای آن بوده به سرگردانی دچار شده است و روز جهانی زن نیز یکی از این رسم و عادتهاست.
برای این که به موضوع دقیقتر بپردازم آن را محدود میکنم به دو جامعه تاجیکستان و ازبکستان که هر دو کشور مشترکات زیادی دارند. هرچند این پدیده که میخواهم در این مقاله برجسته کنم در دیگر جمهوریهای سابق اتحاد شوروی نیز به چشم میخورد.
چه کسانی روز جهانی زن را به روز مادر محدود میکنند؟ مشاهدههای من نشان میدهد که این افراد کسانی اند که باور به برابری زن و مرد ندارند و از بیداری اجتماعی زنان جامعه نگراناند. به باور این افراد، زن اگر مستقل و صدایش رسا باشد، اعتبار مرد در خانواده و جامعه کاهش خواهد یافت. افزایش تعداد زنان فعال در جامعه رقابت عمیق و ساختاری با مردان را به وجود آورده است. با آنکه پس از فروپاشی شوروی دیگر زنان سهم دقیق و روشنی در سازمانهای دولتی و مراکز آموزشی ندارند، زنانی که همچنان فعال و در حال رشدند اصولا زنانی اند که هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ فرهنگی قوی هستند و شخصیتهای موثری دارند. این چیزی است که باعث نگرانی مردان محافظهکار و زنان همفکر آنها در لایه های سنتی جامعه شده است.
زنان فعال که معمولا به نسل جوانتر تعلق دارند، روزانه هم در خانواده و هم در جامعه تحت فشارند. زنانی که برابری جنسی و حقوقی برایشان مثل آفتاب مهم و روشن است، ناگاه با مخالفان محافظهکار و افرادی روبهرو شده ند که پس از فروپاشی شوروی هویت خود را اسلامی طرح کردهاند و هر چیز نه اسلامی را ضررناک و قابل حذف می شمارند. چیزی که زنان پیشگام و مدرن تاجیک و ازبک با آن مخالفت دارند.
یکی از نکتههایی که در محدود کردن روز زن به “روز مادر” میبینیم، دست کم گرفتن زنان و توانایی و ارزش آنان برای امور اجتماعی است. در دوران شوروی زنان در روز زن از هر گونه کار خانه و جامعه دست نگه میداشتند و آن روز را تنها به خود و خواستههای خود اختصاص میدادند و کار خانه به دوش مردان میافتاد و زنان تنها انتظار گل و هدیه داشتند. حال چرا باید این روز را تنها به مادران و مادربزرگان و مادرشوهرها اختصاص داد؟ اختصاص دادن این روز به مادران، به مردان سنتگرا و هم زنان محافظهکار کمک میکند که نقش زن را به عنوان فرد مستقل و برابر با خود جدی نگیرند و تنها از روی باورهای سنتی، مادر را که به آنها زندگانی بخشیده و بهشت زیر پای اوست، گرامی بدارند.
زن اول انسان و بعد مادر است
از دوران قدیم که آخرش را تعیین کردن دشوار است تا امروز در جوامع در حال توسعه زن را محدود به خانه و مسئولیت در داخل خانه میکنند. باورهایی مثل اینکه مادر باید عمر خود را فدای فرزند بکند یا ضرب المثلهایی مثل بهشت زیر پای مادران است، به نوعی جامعه ما را به طور مدام به عقب کشیده است.
مادران جوان تشویق میشوند که عمر و همه اوقات خود را برای زایش و تربیت فرزند ببخشند و آنها به تدریج و با بزرگ کردن فرزندانشان چه بسا ناخوداگاه به مادرشوهران تندخو و دیکتاتوری تبدیل میشوند که گذشته از این که خود را صاحب فرزندان خود میدانند، همسران آنها را نیز به زیردستان خود تبدیل میدهند.
در جامعه تاجیک پسر خوب آن است که همسری را انتخاب کند که در خدمت پدر و و مادر او باشد. یعنی این حلقه فدا کردن عمر تنها در اطراف زن باقی نمیماند و با دستان خود مادران به فرزندان آنها نیز کشیده میشود. نتیجه آن است که همه اعضای جامعه زندگانی را طوری از سر میگذرانند که از خود آنها نیست و بر اساس خواسته آنها نیست.
«در دوران ما چنین نبود»
یکی از استدلالهایی که مادران به کار میبرند تا زورگویی خود را توجیه کنند این است که در دوران ما چنین نبود. یعنی آنها رنج دیدهاند پس ما هم باید رنج ببینیم. این خودخواهی ناخوداگاه مادران باعث پسرفت جامعه است. و بدبختی در آن است که دولتها نیز این را در خانواده ها تقویت میدهند. در تاجیکستان قانون خانواده طوری تصویب شده که والدین را مسئول فرزندان میکند و آزادیهای نسل آینده را به دست نسل جبردیده رها میکند. طرح اصلاح قانون خانواده در تاجیکستان روز دوشنبه ۱۱ مارس، سال ۲۰۱۳ در شورای مجلس نمایندگان بررسی شده و برای بررسی و تحلیل بیشتر آن گروهی کاری تأسیس شد اما اصلاحات محدود بر روی ازدواج بین خواشاوندان و کاهش بیماریهای ارثی بود. همچنان بر اساس این قانون پدر و مادر مسئول فرزندان زیر ۱۸ سال باقی ماند.
مسئول شناختن والدین در تربیت فرزندان یک ایراد دیگر هم دارد که دست کم گرفتن و دوم درجه کردن مدرسه و ساختار آموزشی است. یعنی دیگر معلمان و استادان آن قدر اعتبار و ارزش ندارند تا در شکل دادن فردیت در نسل آینده نقش داشته باشند. و نسل نو باید در قیدهای نسل قدیم باقی بماند.
زیستن برای دیگران
تا زمانی که ما مادر را تنها به خاطر آن که زاییده است به نیروی آسمانی یا مقدسات برابر دانیم و همه گفته و خواسته او را انجام دهیم، یعنی آزادی را نچیده خواهیم ماند. دست بر سینه و گوش به گفته مادران و پدرانی که دنبال آرزوی خود نرفتهاند و فرزندان خود را نیز به همان راه میبرند، یکی از مشکلات جامعه کنونی تاجیک است.
فرزند تاجیک تا زمانی که پدر و مادر خود را گور و چوب نکند به آزادی نمیرسد. حتی میشود گفت که وقتی دیگر پدر و مادری هم بالای سرشان نباشد دیگر راه تربیت و شیوه زیستن مستقلی برای خود در جهت آرزوها و خواستههای خود ندارد و آن گونه که در جامعه رایج است، پس از مرگ پدر و مادر دست فرزند ایشان از زمین و آسمان کنده میشود و راهی به غیر از آویزان شدن به فرزندان خود ندارد. یعنی همان شیوه پدر و مادر را دوباره در رفتار با فرزندان خود ادامه می دهد.
در چنین فضایی فردیت خاص طبقه متوسط یا روشنفکر شکل نخواهد گرفت و تا حال شکل نگرفته است. جامعه تاجیک در حلقه خدمت به دیگران عمر خود را سپری میکند و میلیونها نفر به غیر از زیستن برای دیگری شیوه دیگری از زیستن را نمیدانند. این در شرایط خاصی شاید راه خوبی باشد. اما بین این میلیونها استعدادهایی از بین میروند چرا که برای تامین نان و آب افراد معمولی از استعداد و توانایی خود صرف نظر میکنند و توانایی شان به هدر میرود.
تا زمانی که زنان در جامعه آزادی فردی و آزادی اجتماعی پیدا نکنند آنها نیز آزادی دیگر اعضای جامعه را به سختی میپذیرند. یکی از نکاتی که آین راند، فیلسوف روس تبار آمریکایی، در دلایل پسرفت جامعه توضیح می دهد، فراموشی خود، یا اولترائیسم است. اولترائیسم را شاید بشود «خودقربانی افراطی برای دیگری» یا زیستن مطلق برای دیگری معنی کرد. تا زمانی که فرد نیاموزد که خواسته و آرزوی خود را دنبال کند، هیچ وقت برای رسیدن به آرزو و خواسته دیگری دست یاری دراز کرده نمیتواند. و همه با هم در کشتی سوراخ در حال غرق خواهند ماند و همه با هم غرق خواهند شد. در حالی که اگر هر فرد برای خود دست و پا بزند شاید خود و پس از آن دیگری را به ساحل امن برساند.
پس باید مادران را رها کنیم تا پیش از همه نقش انسانی خود را به دست بیاورند تا نقش انسانی و فردی فرزندان خود را نیز درک کنند. زیرا تا زمانی که مادر بودن مشغولیت صد در صد زن باقی بماند، مردان ما هیچ وقت نمیتوانند نقش پدری خود را درست درک کنند. از حضور در کنار فرزندان خود لذت ببرند و در تربیت و رشد آنان سهم داشته باشند.
به بیان دیگر، تبلیغ این که زن باید مادر باشد و مادری باید شغل اصلی او باشد، در واقع تبلیغ فرهنگ روستایی و ضد شهریست. تا زمانی که مسئولیت فرزند بر دوش تنها زن است، او زمان برای مطالعه و رسیدگی به دنیای معنوی خود ندارد و انسان درجه دوم، یعنی قربانی، و در خدمت فرزند و غلام خانواده باقی می ماند که تا حال نه به نفع مردان بوده و نه به نفع نسل جوان و نه به نفع خود زنان.
حق پدران را نیز به دست آریم
یکی معضلات جامعه تاجیک در جامعه پسا شوروی دست کم گرفتن حق پدران است. پدران تاجیک تا حال از هیچ گونه حقوقی برخوردار نیستند. وقتی زنان هنگام زایمان از پنج سال مرخصی برخوردارند مردان ما از هیچ گونه حقی برخوردار نیستند. آنها نه در هنگام زایمان و نه در هنگام نوزادی فرزند خود از کار و مسئولیت خود آزاد نیستند تا بتوانند از این رویداد مهم در زندگی خود بهره برند و سهم بیشتری به عنوان پدر داشته باشند.
چنین رفتار دولتها با نوزاد و مرخصیهای زایمانی که تنها به مادران تعلق دارد، نقش مردان را در تربیت فرزند و برپا کردن خانواده سالم و کامل دست کم میگیرد.
به نظر من تنها به مادر ربط دادن نوزاد و مسئولیت را به دوش تنها مادر واگذار کردن، از جوامع باستان، از دوران مادرخدایی باقی مانده است که با ساختار جامعه امروز سازگار نیست.
زنان مالک و صاحب صد در صدی فرزندان اند و حتی هنگام طلاق و از هم پاشیدن خانواده با همه فرزندان به منزل پدر و مادر خود برمی گردند و حق دیدار با پدر را از فرزندان میگیرند و پدران نیز از پرداخت هر گونه کمک و یا نقش داشتن در آینده فرزندان خود دست میکشند.
این مشکل جامعه تا زمانی ادامه خواهد یافت که مردان ما نیز به حق و حقوق پدری خود آگاه شوند و به آن دست یابند. زنان جامعه ما مظلومان جامعه مردسالار محسوب میشوند. اما باید به این موضوع نیز توجه کنیم که مردان ما نیز نیاز دارند از دولت حق و حقوق پدری خود را طلب کنند. پدران نیز باید از مرخصیهای پدرشدن برخوردار باشند و در تربیت فرزند فعالانه سهم بگذارند.
نداشتن وقت کافی پدران برای رسیدگی به فرزندان خود باعث میشود که آنها با فرزندانشان بیگانه و نیمه بیگانه و با فاصله زیاد تنها بمانند. اگر پدران با فرزندان خود وقت و زمانی بیشتری داشته باشند، هم پدران بهتری خواهند بود و هم انسانهای بهتری در درک فرزند و نیاز و خواستههای آنها می شوند و میتوانند فعالانه و مستقیم با آنها گفتوگو کنند. بسیاری از پدران تاجیک با فرزندان خود یا از راه زور و فرمان دادن گفتوگو میکنند یا از طریق همسران خود. چون آنها در گفتوگوی روزمره و تنگاتنگ با فرزندان خود نیستند. رابطه فرزندان تنها از راه احترام و پذیرفتن بدون سوال شکل میگیرد و آن هم بستگی دارد به آن که مادران تا چه حد به آنها این احترام به پدر را معرفی و آموزانده باشند.
پدران تاجیک همسران بهتری خواهند بود وقتی هنگام زایمان زنان و در ماههای اولیه به دنیا آمدن نوزاد کنار همسر خود باشند. در حالی که در جامعه تاجیک این مراسم همچنان که در دوران قدیم بود، مربوط به زنان و به خصوص زنان کهنسالتر است و همه مراسمها را آنها در جدایی از مردان خانواده انجام میدهند و مردان همچنان که در دوران مادرخدایی بود، تنها نان آور و هزینه بردار این مراسمها هستند. در حالی که حق آنهاست که در کنار نوزاد و فرزند نورسیده خود باشند و مهر و محبت خود را به او ارزانی دارند و از وجود نوزاد لذت ببرند و احساس خوشبختی بیشتری بکنند. اما به جای این تمام وقت در سر کار و یا در مهاجرت کاری اند تا فرزند و خانواده را تامین کنند.
این اصلاحات در ساختار خانواده تاجیک وقتی ممکن است که روز زن، روز زن باشد و زن پیش از آن که مادر باشد، انسان مستقل باشد و حق والدین بین پدران و مادران برابر تقسیم بشود.
۸ ماه مارس روز جهانی آزادی زنان است و آن را روز مادر خواندن ادامه دادن به آن حلقهایست که زنان پیشگام اروپا علیه آن مبارزه بردند تا روزی را برای زن به عنوان انسان اختصاص بدهند. این روز را احترام بگذاریم و آن را به روز مادر محدود نکنیم.