آرمان نامدار – در برنامه‌های پیشین گفته شد که چگونه می‌توان برای خود، نزدیکان و خانواده آشکارسازی کرد و خانواده‌ ما به عنوان والدین یک ‌هم‌جنسگرا چگونه با مراحل “شوک، انکار، خشم، تصمیم‌گیری و پذیرش” برخورد خواهند کرد. همین‌طور گفتیم والدین معمولاً پس از مرحله‌ “تصمیم‌گیری” در نوع برخورد با فرزند هم‌جنس‌گرای‌شان به‌ندرت ممکن است به مرحله‌ “پذیرش” برسند. آن‌هم پذیرش خود به عنوان پدر و مادر فرزند هم‌جنس‌گرای‌شان.

 
 
این را هم باید محتمل دانست که یکی از آن‌ها- پدر و مادر شما- ممکن است در این مسیر آشکارسازی نرمش کمتری از خود نشان دهد و یا حتی حاضر نباشد شما را آنگونه که هستید، بپذیرد. در این حالت ممکن است یکی از آن‌ها نظر دیگری را نپذیرد و تلاش کند او را تحت تاثیر خود قرار دهد که مبادا شما را بپذیرد و یا با شما نرم‌تر برخورد کند. شما نباید ناامید شوید. هدف شما باید این باشد که بتوانید نظر مساعد پدر و مادر هر دو را باهم جلب کنید یا اگر نمی‌توانید هردوشان را باهم همراهی کنید. به آن‌ها نشان دهید در این‌که می‌خواهید خودتان را به آن‌ها بشناسانید مصمم هستید و تردید ندارید. اگر یکی از آن‌ها شما را نادیده می‌گیرد و روش زندگی شما را نمی‌پذیرد نباید از ادامه‌ راه منصرف شوید. باید آهسته و پیوسته به راهی که با والدین‌تان به آن قدم گذاشته‌اید ادامه دهید. سعی کنید پرسش‌‌هایی که برای آن‌ها پیش می‌آید را منطقی و ساده توضیح دهید. اگر فکر می‌کنید راجع‌به مسئله‌ خاصی نگرانی دارند آن‌ها را آگاه کنید و از نگرانی دربیاورید. سعی کنید از مسائلی که امکان دارد پرتنش باشد پرهیز کنید و آن‌ها را به ادامه راه مشتاق کنید. حس همراهی شما در این میان نقش کلیدی را بازی می‌کند.
 
مراقب همسفرهای‌تان باشید
 
البته نباید این را از یاد ببریم که تا همین‌جا پدر و مادر ما هردوشان یا یکی از آن‌ها راه زیادی را پیموده‌اند. تصور کنید بین شرایط فرهنگی و مذهبی جامعه‌ای که پدر و مادرتان در آن رشد کرده‌اند و شرایطی که هم‌اکنون برای آن‌ها پیش آمده و فرزند هم‌جنس‌گرا دارند چه فاصله‌ی زیادی وجود دارد. زمانی که والدین در خانه‌ پدری‌شان زندگی می‌کردند و بزرگ می‌شدند خیلی از چیزهایی که امروز برای ما عادی و پیش پا افتاده است حتی به زبان آوردن‌اش برای آن‌ها تابوی بزرگی بوده است. خیلی از پدر و مادرهای ما و نسل‌های پیش از آن‌ها حتی تا پیش از ازدواج حق نداشته‌اند همدیگر را ببیند یا کلمه‌ای را رد و بدل کنند. خیلی وقت‌ها حتی نمی‌توانستند به راحتی همسر زندگی‌شان را انتخاب کنند و در ابراز عقیده‌ که به چه کسی علاقه‌مند هستند شرمسار بوده‌اند. حتی گاهی این حق برای والدین‌شان شمرده شده بوده نه آن‌ها. حتی تصمیم گیری راجع به زمانی که ازدواج باید صورت بگیرد بر عهده‌ رئیس خانواده بوده است نه خودشان.
 
تصور بسیاری از این شرایط و مشابه آن برای ما غیر ممکن و حتی نفس‌گیر است. طبیعی است که والدین ما با این‌که در عصر حاضر زندگی می‌کنند ولی آمال و آرزوهاشان در همان دوران جوانی ساخته و پرداخته شده است. دورانی که آرزو نه در ذهن خود شخص پرورانده که از نسلی به نسل دیگر دیکته می‌شده است. حالا همین والدین می‌خواهند آرزوهای‌شان را به فرزندان‌شان منتقل کنند و می‌خواهند فرزندان‌شان راهی را بروند که از نظر آن‌ها راه درست است و پدران و مادران آن‌ها نسل‌های متوالی این مسیر را رفته‌اند.
 
امروز به لطف رشد علوم مختلف و گسترش اطلاعات و نشر آن در صدمی از ثانیه پیوند گسست‌ناپذیری بین همه‌ انسان‌ها ایجاد شده است. حالا ما به راحتی می‌توانیم دانسته‌های خود را افزایش دهیم و به راحتی دریابیم که نژادپرستی، تبعیض علیه قومیت‌ها دین‌ها و جنسیت‌ها چه مقدار در دنیای امروزی تقبیح شده است. در مدت کوتاهی می‌توانیم به انبوهی از اطلاعات، اسناد و مقالات در یک مورد خاص دست‌یابی پیدا کنیم. حتی می‌توانیم این اطلاعات را از زبانی بیگانه به زبان خودمان در کسری از ثانیه ترجمه کنیم. دانش همه‌گیر امروز دیگر هم‌جنس‌گرایی را مایه‌ی شرم نمی‌داند. دیگر آن را بیماری روانی محسوب نمی‌کند. دیگر برای آن نسخه‌ پزشکی نمی‌پیچد. در دنیای متکی بر اطلاعات به روز، دیگر همجنس‌گرایان را در کلاس‌های مذهبی کلیسا تادیب نمی‌کنند و یا آن‌ها را زندانی نمی‌کنند. همه‌ این‌ها را ما باید بدانیم و به آن آگاه باشیم، اما یک لحظه صبر کنیم. آیا والدین ما همه‌ این اطلاعاتی را که ما داریم‌، می‌دانند؟ یا حتی اگر این اطلاعات در اختیار آن‌ها قرار داده شود به راحتی آن‌ها را می‌پذیرند و مهر درستی برای آن می‌زنند؟
 
اگر پدر و مادر شما یا یکی از آن‌ها هم‌اکنون از گرایش جنسی شما آگاه هستند و مراحل “شوک، انکار، خشم و تصمیم‌گیری” را گذرانده‌اند باید بدانید تا این‌جا هم مسافت طولانی پیموده‌اند. به راستی تا همین‌جایی هم که آمده‌اند قابل ستایش و قدردانی زیاد هستند. شاید بد نباشد که کمی به آن‌ها بیشتر فرصت دهیم.
 
خواسته‌های مشترک‌ ما پدر و مادرها
 
صحبت از این نیست که شما به عنوان یک هم‌جنس‌گرا از حق داشتن پدر و مادری که شما را به عنوان یک هم‌جنس‌گرا بپذیرند بگذرید، اما بیاییم حالا خودمان را جای آن‌ها بگذاریم. آن‌ها به مسافرتی رفته‌اند که جاده‌ای بسیار طولانی و پر پیچ و خم داشته است. تا به حال هم همچنین سفری نرفته بوده‌اند و این مسافرت برای آن‌ها تازگی داشته است. از ابتدای راه هم که نام مقصد را شنیده‌اند با دید شک و نگرانی بسیار به آن نگاه کرده‌اند. راهبان و راه‌یاب‌شان هم فرزندشان بوده و هیچکسی هم به غیر از شما آن‌ها را همراهی نکرده. آن‌ها هم به خاطر تابوی اجتماعی و فرهنگی به کسی نگفته‌اند که کجا می‌روند و این‌که حتی راضی نیستند که به این سفر بروند. این مسیر ناآشنا و تاریک و پر پیچ و خم را یک‌تنه رفته‌اند و حالا که این همه راه طولانی را از مبدا آرزوهای سینه به سینه به مقصد فرزند هم‌جنس‌گرا رفته‌اند، خسته‌اند.
 
آن‌ها به مقصدی رسیده‌اند که شما از آن‌ها دعوت کرده‌اید به آن قدم بگذارند. شما میزبان سفر بوده‌اید و آن‌ها مهمانان شما. باید قدر راهپیمایی طولانی آن‌ها را دانست و درک کرد که ممکن است پس از گذراندن این مسیر نفس‌گیر کمی خسته‌ شده باشند و همه چیز را آن‌جور که شما می‌خواهید نپذیرند. احتیاج به استراحت دارند و باید با آن‌ها با مهربانی برخورد کرد. پدر و مادر شما مسیری را رفته‌اند که ممکن است هر پدر و مادری به آن قدم نگذارد چه برسد به پیمودن آن.
 
حالا که والدین ما از گرایش جنسی ما آگاه هستند و با حجم عظیمی از اطلاعات جدید رو‌به‌رو شده‌اند ممکن است موقتاً یا حتی به‌طور دائم قادر به آمدن قسمت انتهایی راه نباشند که پذیرش خودشان به عنوان والدین یک هم‌جنس‌گراست.
 
در این مسیر شما هم آن‌ها را همراهی کرده‌اید اما از این نقطه به بعد بیشترین مسئولیت به عهده‌ شماست. پدر و مادر شما می‌دانند شما دیگر با جنس مخالف رابطه‌ احساسی و جنسی نخواهید داشت و با جنس مخالف تشکیل خانواده نخواهید داد یا دست‌کم این خواسته برای آن‌ها تبدیل به آرزو شده است، اما حتما یک‌سری آرزوها و خواسته‌هایی برای آن‌ها وجود دارد که با خواسته‌ها و آرزوهای شما همپوشانی دارد. مثلاً این‌که شما می‌خواهید و تلاش می‌کنید در درس‌هایتان در مدرسه و دانشگاه پیشرفت کنید، خواسته و آرزوی پدر و مادر شما هم هست. یا این‌که در زندگی‌ کاری‌تان پیشرفت کنید، قطعا برای آن‌ها آرزوی دیرینه‌ای بوده است. سعی و تلاش شما برای استقلال مالی و کمک به خانواده حتی در موارد بسیار جزئی مثل خریدهای کوچک و موردی خانه برای آن‌ها مایه‌ غرور خواهد بود. ضمن این‌که تلاش برای این کار به شما هم حس خوبی می‌دهد. تاثیرگذاری شما بر محیط اطراف و کمک به نزدیکان و خویشاوندان، هم شما هم خانواده‌ شما را خوشحال خواهد کرد. خوداتکایی و ایستادگی شما در برابر مشکلات و فارغ آمدن از آن‌ها حتماً آرزوی پدر و مادر شما هم هست. هرچند همه‌ این‌ها را به زبان نیاورند. حالا نوبت شماست که ادامه‌ راه را بروید. فکر کنید و ببینید چه خواسته‌ها و آرزوهایی دارید که با خواسته‌ها و آرزوهای والدین شما هم‌پوشانی دارد. والدین‌تان را به پایان راه خوشبین کنید. شما می‌توانید اشتیاق رفتن در ادامه‌ راه را دل آن‌ها بکارید.