ایرج ادیب‌زاده – از سال ۱۸۶۱ تا ۲۰۱۱ میلادی، ۱۵۰ سال تاریخ برپایی “انجمن ملی هنرهای زیبا”ی فرانسه، شامگاه پنجشنبه، هشتم دسامبر، برابر با هفدهم آذرماه خورشیدی، در تالار بزرگ زیرزمین موزه‏ لوور پاریس جشن گرفته شد. نمایشگاهی که تا یازدهم دسامبر (یکشنبه نوزدهم آذرماه) ادامه دارد و ورود به آن آزاد است.


این نمایشگاه بزرگ بین‏المللی که همه‌ساله توسط “انجمن ملی هنرهای زیبا” در پاریس برپا می‌‏شود، وعده‏ ملاقاتی است میان مردم هنردوست با هنر و هنرمندان، از کشورهای گوناگون، داخل و خارج از اروپا، از جمله فرانسه، برزیل، کانادا، چین، ژاپن، کره، ایالات متحده‏ آمریکا، هند و هلند.
“انجمن ملی هنرهای زیبا” در ۱۵۰ سال پیش توسط تئوفیل گوتیه (Théophile Gautier)، نویسنده و نقاش فرانسوی در پاریس بنیانگذاری شد.

در سال ۱۸۶۴، بلافاصله بعد از فوت دلاکروا (Eugène Delacroix)، از نقاشان هنرمند و صاحب‌سبک فرانسوی، این انجمن نمایشگاهی از ۲۴۸ تابلوی نقاشی لیتوگرافی در سالن شان‏دومارس (Champ-de-Mars ) در کنار برج ایفل برگزار کرد که هم‏چنان هر سال ادامه دارد. در این نمایشگاه هنرمندان بزرگ جهان با هم رقابت می‌کنند و در پایان جایزه‏ای به بهترین‏‌ها داده می‌‏شود.

در نمایشگاه امسال بین‏المللی هنرهای زیبای فرانسه، در سالن زیرزمین موزه‏ لوور، چند هنرمند برجسته‏ ایرانی و افغان هم شرکت دارند. هم‏چنین هنرمندانی از چین و ژاپن و ۱۰ نقاش و مجسمه‏ساز هلندی که در میان آن‏‌ها تابلوی “آمستردام قرون وسطی”، کار هنک ‏وین (Henk veen) بسیار تماشایی است.
عباس معیری یکی از نقاشان و هنرمندان ایرانی ساکن پاریس است که تابلویی ویژه با ترکیبی از نقاشی و مینیاتور، در این سالن به نمایش گذاشته است.

عباس معیری نقاش، مینیاتوریست و مجسمه‏ساز است. او تحصیلاتش را در دانشگاه تهران تا مرحله‏ استادی به پایان برده، شاگرد استاد بهزاد بوده و پس از فوت استاد بهزاد، به عنوان استاد مینیاتور در دانشکده‏ هنرهای زیبای تهران، جانشین او شده است. معیری پس از مهاجرت به فرانسه از سال ۱۹۸۴ استاد مییناتور در مرکز فرهنگی “ادک” (-ADAC انجمن گسترش هنر و فرهنگ وابسته به شهرداری پاریس) شده و شاگردان بسیاری از ملیت‌های مختلف را با این هنر ایرانی آشنا کرده است. عباس معیری تاکنون چندین نمایشگاه در کشورهای گوناگون داشته و جوایز مهمی را برنده شده است.

از عباس معیری درباره‏ تابلویی که به نمایش گذاشته و هم‏چنین نمایشگاه امسال می‌‏پرسم:

عباس معیری – این تابلو یک نقاشی است با تأثیر از مینیاتور. من نقاش و مینیاتوریست هستم و معمولاً منبع الهام من هم فرهنگ کهنسال ایرانی است و همیشه سعی کرده‏ام که یک نقاش ایرانی باقی بمانم و با تمام مشکلات عدیده‏ای که گاهی سر راهم قرار گرفته، همیشه این احساس را داشتم که این دین را به وطن خودم ادا کنم.

اول من با نقاشی خدمت استاد آشتیانی شروع کردم. بعد مرحوم دایی‏ام، استاد پورداوود که با استاد حسین بهزاد دوستی داشت، مرا به ایشان معرفی کرد و من در خدمت ایشان تا پایان عمرشان به عنوان شاگرد از هنر والایشان استفاده کردم؛ با اینکه در دوره‏های دانشکده به کار هنر مدرن و نقاشی و مجسمه‏سازی مدرن پرداختم و فوق‏لیسانس‏ام را در رشته‏ی مجسمه‏سازی مدرن گرفتم.

در این سال‏‌های مهاجرت هم کلاس‏های مینیاتور دارید برای شاگردان فرانسوی‏تان؟

بله؛ من از سال ۱۹۸۴ از طرف شهر پاریس دعوت شدم برای کار در مؤسسه‏ای به نام “ادک”، انجمن گسترش هنر و فرهنگ در فرانسه که آقای شیراک که آن زمان شهردار پاریس بود ایجاد کرده بود. آن زمان برای این انجمن به دنبال هنرمندانی می‌‏گشتند که هنرهای قدیمی را هم بشناسند. من آشنایی داشتم که راجع به من با آن‏‌ها صحبت کرده بود و این شد که با در نظر گرفتن سابقه‏ کاریم که مدت سه یا چهار سال در ایران استاد رشته‏ مینیاتور و جانشین مرحوم استاد بهزاد بودم، از من دعوت کردند به آنجا بروم. این شد که به اینجا آمدم و کلاسم را ابتدا با حضور چهار نفر شروع کردم که بعداً این تعداد تا ۵۰ نفر بالا رفت. الان هم با اینکه ۲۸ سال از آن زمان می‌‏گذرد، چهار کلاس دارم و در هر کلاس هم بین ۱۰ تا ۱۵ نفر از ملیت‏های گوناگون شرکت می‌‏کنند، ولی اکثریت آن‏‌ها فرانسوی هستند.

فرانسوی‏‌ها اصالت مینیاتور آشنایی دارند؟ یعنی می‌‏توانند ظرایف فرهنگ کهنی که مینیاتور از آنجا آمده را درک کنند؟

بسیار خوب درک می‌‏کنند. الان شاگردهایی دارم که کتاب‏هایی را با الهام از شیوه‏ مینیاتور اصیل ایرانی ترسیم کرده‏اند و این کتاب‏‌ها را به نمایشگاه‏های متعدد می‌‏دهند. خیلی‏‌ها هستند که نقاش‏اند و حتی مینیاتور را با کارهای آسیای جنوب شرقی تلفیق کرده‏اند و توانسته‏اند از مینیاتور ایرانی استفاده‏های فوق‏العاده‏ای بکنند.

به تابلویی که در اینجا به نمایش گذاشته‏اید بپردازیم. گفتید که در این‌کار نقاشی و مینیاتور را با هم آمیزش داده‏اید. اگر ممکن است کمی در این‏باره توضیح بدهید؟

اسم این تابلو را “Renaissance” – نوزایی یا تولد دوباره – گذاشته‏ام. یعنی بازگشت به دوره‏هایی که به آن علاقه‏مند بودم و هستم همیشه؛ و این علاقه برمی‏گردد به قرن‏‌ها پیش، به آن فرهنگ عظیمی که روزبه‏روز، علی‏رغم تمام گرفتاری‏‌ها و مشکلاتی که سر راهش قرار می‌‏دهند، پیش می‌‏رود و ما شاهدیم که کسانی از توی همین سرزمین و با داشتن همین فرهنگ بیرون آمده‏اند.

نماد‏‌ها در این تابلو چه هستند؟ یک اسب می‌‏بینیم و…

اسب هست، زن هست که منبع زایش و تولید نسل است و اسب که نمادی‌ست از نجابت و حرکت، پرنده که خود نشانگر صلح و صفاست و عشق!

چقدر تابلوها‏تان مورد توجه فرانسوی‏‌ها یا کلاً غیر ایرانی‏‌ها قرار می‌‏گیرد؟

نسبتاً می‌‏توانم بگویم خوب است. اگر حمل بر تعریف از خود نباشد، علاقه‏مند زیاد دارد.

گفتید در این‌کار نماد عشق هست، زنی هست که سمبل زایش است و اسب که نماد نجابت است. این کار را شما از مینیاتور به نقاشی منتقل کرده‏اید یا مخلوط کرده‏اید؟

برای من مینیاتور، وقتی نقاشی می‌‏کنم، یک منبع الهام است. برای اینکه‌شناختی که از مینیاتور ایرانی دارم، به من این اجازه را می‌‏دهد که دیدم را از دنیای واقعی، کمی آن‏طرف‏‌تر ببرم و من همیشه سعی می‌‏کنم که آن طرف دنیای واقعی بروم.

قیمت این تابلو چقدر است؟

بستگی دارد؛ من معمولاً خیلی نقاش گران‏فروشی نیستم! این تابلو ۱۱هزار یورو قیمت گذاشته شده است.

شما برای شرکت در نمایشگاه سالانه‏ لوور، هزینه‏ای پرداخته‏اید؟

گاهی برای حق کوبیدن تابلو به دیوار، با توجه به خرجی که برگزارکننده‏ نمایشگاه برای سالن، چاپ کتاب و… متحمل می‌‏شود، در حد خیلی مختصری باید هزینه بپردازیم.

آخرین پرسشم درباره‏ مینیاتور امروز ایران است. آیا از آن گذشته‏ پرشکوه چیزی مانده است؟ شما در جریان هستید؟

از آن گذشته‏ پرشکوه، استادانی داریم که تکنیک مینیاتور را خوب بلدند، ولی از این تکنیک‏‌ها به عنوان پرداختن به مدرنیست، استفاده می‌کنند و بیشتر به خراب کردن مینیاتور پرداخته‏اند. چون مینیاتور از یک دنیای لطافت و ظرافت و دنیایی به قول صادق هدایت “اثیری”‌یی گفت‏وگو می‌‏کند. استادان امروز متأسفانه مینیاتور را از این حالت اثیری بیرون برده‏اند.

آیا زن‏های تابلوهای شما هم زن‏های اثیری هستند؟

سعی می‌‏کنم [می‌‏خندد]؛ تلاش می‌‏کنم این حالت را در کارم رعایت کنم. حال اینکه تا چه حد موفق شده باشم، دیگر آن را خودم نمی‌‏دانم. بستگی به قضاوت بینندگان دارد.

در گردشی در این نمایشگاه، در کنار تابلوی بزرگی از کارهای ویژه‏ قاسم حاجی‏زاده، نقاش لحظه‏های تاریخی ایران، با نام “خاطره‏‌ها”، با آقای عبدالحمید اشراق، آرشیتکت و کار‌شناس هنری روبرو می‌‏شوم. از آقای اشراق درباره‏ نمایشگاه بین‏المللی هنرهای زیبا و نیز کار قاسم حاجی‏زاده می‌‏پرسم:

عبدالحمید اشراق – تصور می‌‏کنم خوب است در اینجا به دو مسئله بپردازیم؛ یکی تابلوی استاد بزرگ نقاشی ایرانی، حاجی‌زاده و دیگری برنامه‏هایی که در پاریس اجرا می‌‏شود؛ برنامه‏هایی که ما مرتباً، شبانه‏روز این ‏سو و آن سوی پاریس می‌‏بینم. هفته‏ پیش در “گراند پاله” بودیم و امروز اینجا هستیم. الان مدرسه‌ی هنرهای زیبا ی پاریس هم برنامه‏ای دارد.

حدود ۱۵۰ سال پیش انجمن هنری فرانسه چترش را باز کرد روی تمام نقاشان و مجسمه‏سازان دنیا. ملیت، مذهب و هیچ چیز دیگری را در نظر گرفت. هر کس بیاید، پرونده‏ای به اینجا بدهد و ثبت‏نام کند، او را دعوت می‌‏کند و روبروی نقاشان دیگر جهان می‌‏گذارد.

اینجا حرکت عجیبی در هنر نقاشی ایجاد کرده است و ما مرتب که می‌‏آییم، می‌‏بینیم چه جهشی در کار‌ها ایجاد شده است و این تحولات البته یک امتیاز مثبت برای فرهنگ کشورهای مختلف به‌شمار می‌آید.
رفیق عزیز ما، استاد حاجی‏زاده، فرهنگ ایران را آورده جلوی چشم ما. او ایران را فراموش نمی‌‏کند. ایران را آورده در دنیای دیگری حفظ کرده است و به جامعه‏ غیر ایرانی نشان می‌‏دهد. او در آثارش نشان می دهد که ما چگونه می‌‏پوشیدیم، چگونه راه می‌‏رفتیم، چگونه اتاق‏مان را می‌‏چیدیم و…

افرادی که به اینجا می‌‏آیند، با دیدن این تابلو، اثری از فرهنگ ۱۵۰ سال پیش را می‌‏بینند. حاجی‏زاده ترکیبی از عکس‏هایی که قبلاً داشته، خاطراتی که از پدر، مادر و اجداد داشته، را جمع‏آوری می‌‏کند و عین آن را با نوگرایی‏یی که در هنر نقاشی به‏کار می‌‏برد، به نمایش می‌‏گذارد و بافت اصلی فرهنگ مملکت ما را می‌‏آورد روی تابلو.

کاملاً مشخص است که این تابلو، یک تابلوی ایرانی است.

این یک تابلوی ایرانی است. اما وقتی در جاهای دیگر نگاه می‌‏کنید، همه چیز ممکن است باشد. این تابلوی کناری؛ ممکن است مال امریکا باشد، مال ژاپن و یا کشورهای دیگر باشد. ولی تابلوی حاجی‌زاده؛ این ویژگی را نشان می‌‏دهد و یکی از بزرگ‏‌ترین کار‌ها همین تابلوست.

وقتی ما به کشور دیگری می‌‏رویم و در آنجا از ما سئوال می‌‏کنند که کجا زندگی می‌‏کنید و ما می‌‏گوییم پاریس؛ شادی‏یی در دیگران ایجاد می‌‏شود و می‌‏گویند: خوشا به‏حال‏تان! خوشا به حال‏تان! و واقعاً خوشا به حال ما که به اینجا می‌‏آییم و هر روزی به رایگان چیز تازه‌ای می‌‏بینیم و حرکتی در فکر ما ایجاد می‌‏شود.

ایمیل گزارشگر:
[email protected]

عکس‌ها: ایرج ادیب‌زاده

در همین زمینه:
::گزارش‌های ایرج ادیب زاده در قلمرو سیاست و فرهنگ در رادیو زمانه::