در حالی که کمتر از سه ماه به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است، فضای سیاسی درون حکومت ایران آرام نیست. حامیان و هواداران دولت، از سوی نمایندگان مجلس و دستگاه قضایی متهم به انحراف از مسیر ولایت‌ فقیه هستند و در مقابل رسانه‌های نزدیک به دولت هم دستگاه قضایی و مجلس را متهم به سنگ‌اندازی در راه دولت می‌کنند.

 
در چنین فضایی که تنها سه ماه تا انتخابات مجلس نهم باقی مانده است، برخی از تحلیل‌گران سیاسی از پیدایش شکاف تازه‌ای در حکومت جمهوری اسلامی خبر می‌دهند و معتقدند که این شکاف ها در روزهای آینده شفاف‌تر و علنی‌تر خواهد شد و جریان حاکم بر دولت آن‌گونه که تهدید کرده است، سندهایی از فساد اقتصادی برخی از نمایندگان مجلس و افراد نزدیک به بیت رهبری منتشر خواهد کرد.
 
در آن سو هم شورای نگهبان برای تایید صلاحیت افراد نزدیک به جریانی که از سوی برخی اصولگرایان حامی رهبر، “انحرافی” خوانده می‌شود، اما و اگرهای زیادی را مطرح می‌کند.
 
همزمان با این شکاف‌ها، محمد دهقان عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی گفته است که رهبر جمهوری اسلامی کمیته ویژه‌ای را برای بررسی تغییر در قانون اساسی تعیین کرده است و در آینده‌ای نزدیک ممکن است که برای دومین بار بعد از انقلاب، قانون اساسی به بازنگری گذاشته شود. تغییری که بر اساس گفته‌های نمایندگان مجلس، حذف انتخاب مستقیم ریاست جمهوری را نشانه گرفته است.
 
همزمان با این تحولات در اردوگاه جناح حاکم در ایران، سید محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین، برای حضوراصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس پیش‌شرط‌هایی را عنوان کرده است. پیش‌شرط‌هایی که اگر چه از سوی حاکمیت پذیرفته نشده، اما در مقابل، گفتمان تحریم فعال در میان اصلاح‌طلبان و نیروهای خواستار تغییر در ایران را تقویت کرده است.
 
حال سوال این است که نیروهای خواستار تغییرایران، در چنین شرایطی می‌توانند از شکاف‌های موجود در حاکمیت بهره بگیرند و یک‌بار دیگر به کارزار عرصه عمومی باز گردند؟ اگر آری، راهکار و استراتژی آنها در این مرحله چه باید باشد؟
 
رضا علیجانی فعال جریان ملی، مذهبی و سردبیر نشریه توقیف شده “ایران فردا” اگر چه شکاف میان دولت و حلقه نزدیک به بیت رهبری را چندان عمیق و ریشه‌دار نمی‌بیند اما معتقد است که این شکاف بیش از هر زمان دیگر می‌تواند حقانیت جنبش سبز و نیروهای خواستار تغییر در ایران را اثبات کند. او به بازنگری در قانون اساسی هم خوش‌بین نیست و معتقد است که این بازنگری به دنبال حذف طبقه معترض و متوسط ایرانی از معادلات سیاسی و مکمل کودتای انتخاباتی سال 88 است. به باور او نیروهای خواستار تغییر در ایران باید از فضای انتخابات مجلس نهم برای افشای ناتوانی‌های حاکمیت و نشان‌دادن بی‌بصیرتی حاکمان بهره بگیرند.
 
گفت و گو با “رضا علیجانی” را در ادامه بخوانید.
 
هم اکنون در داخل حاکمیت شاهد یک شکاف میان دولت و هوادارانش و حلقه نزدیک به بیت رهبری هستیم. این شکاف ها چقدر واقعی و ریشه ای است و آیا این شکاف می‌تواند برای حرکت نیروهای خواستار تغییر موثر باشد؟
 
قطعا هر نوع شکاف در بالا، فضای سیاسی اندکی در پایین ایجاد خواهد کرد. همینطور در جریان این خودافشاگری‌هایی که صورت می گیرد، به‌نوعی فساد، سرکوب و بی‌بصیرتی حاکمان را نشان می‌دهد که بیانگر موضع واقع‌بینانه و بر حق جنبش سبز است.
 
ما بعد از قطعنامه ۶۸، سه پدیده گسست را در بخش‌های مختلف حاکمیت یا مرتبط با آن، مشاهده کردیم. گسست اول، مربوط به کارگزارن بود که چپ‌های سابق بودند و با نگاه تکنوکراتیک از گذشته گسستند و به آزادی های مدنی و اجتماعی باور داشتند. یک گسست هم درحوزه مذهبی و معرفتی رخ داده که نماینده و نماد آن آقای دکتر سروش است. یک گسست هم در حوزه فرهنگی و هنری رخ داده که محسن مخملباف نماد آن است.

در شکاف بین احمدی نژاد و بیت، من شکاف را بر سرقدرت و ثروت می‌بینم که بین دولت و بخش نظامی بیت رهبری به‌وجود آمده است. اما این شکاف هنوز پایه معرفتی ندارد
اما در اندازه این شکاف ها ما باید واقع‌بینانه نگاه کنیم. ما گسست‌هایی را بعد از انقلاب در حاکمیت می‌بینیم که دوستانی که هم‌گفتمان نبودند، جدا شدند. مهم‌ترین گسست این بود که خط امام آمد و اصلاح‌طلب شد. این گسست، یک سری مبانی نظری و تئوریک داشت. من این مبانی نظری را در شکاف فعلی، درآن‌حد پررنگ نمی‌بینم.
 
در شکاف بین احمدی نژاد و بیت، من شکاف را بر سرقدرت و ثروت می‌بینم که بین دولت و بخش نظامی بیت رهبری به‌وجود آمده است. اما این شکاف هنوز پایه معرفتی ندارد.
 
در واقع بخش‌های امنیتی و نظامی در قدرت هستند که نان خود را در ناپایداری می‌دانند، حالا در مبانی و ایدئولوژی اختلاف نظر زیادی ندارند و اشتراکاتشان خیلی زیاد است. این‌ها در سرکوب نیروهای معترض کاملا باهم همراه هستند. برای همین به گمان من این شکاف نمی‌تواند در حد شکاف خط امام، فرصت را برای  نیروهای سیاسی باز کند. اما می‌تواند موجب آگاه شدن نیروهایی شود که چشم‌هایشان را به‌روی حاکمیت بسته‌اند. همین نیروها در صورت آگاه شدن  می‌توانند سرباز ذخیره جنبش سبز باشند.
 
اکنون بحث تغییر قانون اساسی در ایران هم مطرح است. این تغییر قانون اساسی را می توان به عنوان یک راه گریز از سرنوشت کشورهای عربی و گذر به تغییرات تدریجی در نظر گرفت یا سرانجام این تغییرات تثبیت بیشتر اختیارات فراقانونی رهبری و نهادهای نظامی است؟
 
متاسفانه من فکر می‌کنم جهت این تغییر بسیار بد خواهد بود. خواب بدی برای این تغییر دیده‌اند که امیدوارم تعبیر نشود. در واقع این سومین گام بسته کردن فضای سیاسی ایران است. گام اول با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی که در پیش‌نویس نبود، گام دوم در بازنگری سال ۶۸ که ولایت مطلقه در قانون آمد و گام سوم هم حذف نهاد انتخاباتی مستقیم ریاست جمهوری از سوی مردم است.
 
تغییر قانون اساسی یک کودتای حقوقی است که کودتای انتخاباتی سال ۸۸ را تکمیل می‌کند. در واقع ساخت قدرت می‌خواهد مشکلش را با مردم پاک کند. شور و شوق انتخابات را از بین ببرد و راه اعتراض طبقه متوسط معترض را مسدود کند
 
به گمان من، این یک کودتای حقوقی است که کودتای انتخاباتی سال ۸۸ را تکمیل می‌کند. در واقع ساخت قدرت می‌خواهد مشکلش را با مردم پاک کند. شور و شوق انتخابات را از بین ببرد و راه اعتراض طبقه متوسط معترض را مسدود کند.
 
با این تغییر در واقع تقلب و تخلف از راس حاکمیت نشات‌گرفته و شکل رسمی می‌گیرد. در واقع ما با یک مجلس فرمایشی رو‌به‌رو خواهیم شد که یک  رئیس جمهوری یا رئیس دولت فرمایشی انتخاب می‌کند. این روند ظاهر و باطن  حکومت را یکی خواهد کرد.
 
همچنین دست بالا داشتن نهادهای امنیتی در حکومت را هم تقویت و نهادینه کرده و امکان حکومت اقلیت در اقلیت را فراهم می‌کند. در نهایت تیر اصلی را به سمت طبقه متوسط و مردم به صورت کامل شلیک خواهد کرد.
 
در این شرایط، آقای خاتمی، شرط‌هایی را برای ورود اصلاح‌طلبان به انتخابات مطرح کرد، نظر شما در باره این شرط‌ها چیست و آیا حاکمیت تن به این شروط خواهد داد و پذیرش این شرط‌ها می تواند امکان حضور مردم در انتخابات را فراهم کند؟
 
در باره شرط‌های آقای خاتمی باید بگویم، به‌عنوان [خواسته‌ای]حداقلی، شرط‌های خوبی است، اما ایشان در ابتدای پیدا شدن شکاف‌ها در حاکمیت شاید امیدواری به پذیرش این شرط‌ها داشت. اما بعد گفت که من نکات و چشم انداز مثبتی نمی‌بینم. حاکمیت هم هیچ استقبالی از این طرح نداشت. این وضعیت ما را به اینجا می‌رساند که انگیزه ای برای حضور درانتخابات نمی‌بینیم.
 
 اما انتخابات یک فرصت است. هر کسی با هر فکر و مشی که دارد، این مشی را باید توسط یک نیروی سیاسی پیش ببرد. حال اگر ما بپذیریم که جنبش سبز نیاز به ظرفیت افزایی و نیروی تازه دارد، این انتخابات یک فرصت است که باید از آن بهره برد، در زمان انتخابات شکل گیری میتینگ‌ها، مناظره‌ها و سخنرانی‌ها یک فضا به نیروی معترض می‌دهد که باید ازاین فضا استفاده کرد. باید به سمت این برویم که در انتخابات با مشی و استراتژی تحریم فعالانه از این فضا استفاده کنیم و در واقع ما محکوم هستیم به استفاده از این فضای انتخاباتی که ایجاد می‌شود.
 
باید در انتخابات با مشی و استراتژی تحریم فعالانه از فضا استفاده کنیم. راه دیگری وجود ندارد وگرنه به تحریم منفعل می‌رسیم. از یاد نبریم که جناح حاکم به دنبال انتخابات آرام هستند و نباید اجازه داد که مشروعیت این انتخابات به‌سادگی به دست بیاید
 
به گمان من راه دیگری وجود ندارد وگرنه ما به تحریم منفعل با چند بیانیه که بر حق هم هستند، می‌رسیم. این را هم از یاد نبریم که جناح حاکم به دنبال انتخابات آرام هستند و نباید اجازه داد که مشروعیت این انتخابات به‌سادگی به دست بیاید. این انتخابات در واقع فرصت اعتراض را به وجود می آورد و باید برای استفاده از این فضا برنامه‌ریزی کرد.
 
شما اشاره داشتید به تحریم فعال و تحریم منفعل انتخابات، هم اکنون چون انتخابات دیگر بحث تحریم انتخابات مطرح است، اما چگونه می‌توان این تحریم را برخلاف دوره‌های قبل به یک تحریم فعال که تنها به چند بیانیه منتهی نشود، تبدیل کرد؟
 
بحث این است که ما موضع پیش برنده می خواهیم بگیریم  یا موضع بهداشتی ؟ عدم شرکت  در انتخابات بعد از انتخابات پر از تخلف و تقلبی که صورت گرفت و هیچ گونه اعتمادسازی هم به‌دنبال نداشت، موضع کاملا برحقی است. این بحثی از منظرعقل نظری است. یک بحث ماجرا هم همان استراتژی یا عقل عملی است.
 
ما باید با آسیب شناسی حرکت‌های گذشته، رو به جلو حرکت کنیم.  ما باید ظرفیت‌سازی کنیم و انتخابات، موعد برطرف‌کردن این ضعف‌هاست و این فضا می‌تواند در خدمت این ظرفیت‌سازی قرار بگیرد.
در این دوران در دانشگاهها امکان برگزاری میزگردهایی با موضوعات سیاسی بیشتر خواهد شد. دانشجویانی که از خانواده‌های سنتی آمده‌اند، اولین جرقه‌های سیاسی ذهنشان زده می‌شود و شناختشان از واقعیت‌های سیاسی موجود، در همین دانشگاه‌ها و در این دوره‌ها شکل می‌گیرد.
 
در واقع بخش‌های امنیتی و نظامی در قدرت هستند که نان خود را در ناپایداری می‌دانند، حالا در مبانی و ایدئولوژی اختلاف نظر زیادی ندارند و در سرکوب نیروهای معترض کاملا باهم همراه هستند
 
در شهرستانها فرصت برگزاری نشست‌های سیاسی و سخنرانی و میزگرد، به وجود می‌آید. افراد وابسته به جنبش سبز و معترضان، می‌توانند بدون آن که موضع تند بگیرند، نقش مجلس فرمایشی را زیر سوال می‌برد و شهروندان را آگاه کنند که این چه مجلسی است که با سران اختلاس برخورد جدی نمی‌کند و با یک لبخند یا معامله از کنار فسادی به این بزرگی می‌گذرد. جرات و جسارت سوال از رئیس جمهوری را ندارد و برخوردی فعال با این وضعیت نمی‌کند.
 
مهندس سحابی  در اواخر عمرشان می‌خواست نامه‌ای بنویسد و نسل جوان را امید بدهد که تاریخ از این بالا و پائین ها زیاد داشته، می‌خواست جوان‌ها را توصیه کند که بروند و محفل‌های  مطالعاتی تشکیل بدهند و در این محافل به مطالعه تاریخ بنشینند و تجربه های مبارزاتی را بیاموزند و در بزنگاه‌های تاریخی از این تجربه‌آموزی استفاده کنند. ایشان فرصت این را پیدا نکردند تا این نامه را بنویسند اما حالا فکر می کنم انتخابات یک بزنگاه تاریخی است که باید از آن استفاده برد و برای آگاه‌سازی جامعه باید از این فرصت بهره برد تا از آن نگاه منفعلانه و تحریم غیر فعال بیرون آمد و به تحریم فعال رسید.