اعتراضات سراسری دی‌ماه ۱۳۹۶ همین حالا نیز انگار تاریخ را به پیش و پس از خود تقسیم کرده است. این اعتراض‌ها که در خراسان رضوی و جنوبی آغاز شد، در شهرهای حاشیه شدت گرفت، به نزدیک ۱۰۰ شهر دیگر سرایت یافت و به پایتخت نیز رسید.

تظاهرات سراسری ۹۶ صحنه سیاست‌ورزی را در ایران دگرگون کرد. این اعتراض‌ها رهبری مرکزیت‌یافته نداشت، بنا به ابتکارعمل‌های جمعی اما مستقل در هر نقطه شکل گرفت، در دسته‌ اعتراضات متعارف مطالبه‌محور نیز نمی‌گنجید، حزبی نبود و بر مبنای طرد تمام نمایندگان حکومتی و انواع سیاست‌ورزیِ حزبی، از جمله اصلاح‌طلبی شکل گرفت. و شاید مهم‌تر از همه این‌که برای نخستین بار در تاریخ حکومتی که پایه‌های مردمی‌اش را «مستضعفین» تعریف کرده‌بود، اعتراض‌های دی‌ماه توانست امر اقتصادی را به امر سیاسی، و آنتاگونیسم کار و سرمایه را به آنتاگونیسم مردم و دولت پیوند بزند.

این اعتراض‌ها از سوی دیگر صحنه اندیشه سیاسی ایران را دگرگون کرده است. تحلیل‌گرانی که پیش از این برای فهمیدن کنش‌های مردم همیشه آنها را از دریچه دولت یا حزب می‌دیدند و به دنبال رهبران و چانه‌زن‌ها و مطالبات معین بودند، در برابر این اعتراض‌ها به لکنت افتادند. بسیاری دیگر نیز با ابزارهای مفهومی قدیمی و نظریه‌های توضیح‌گر متعارف به سراغ این پدیده رفتند و تحلیل‌هایشان برای فهم «امکان نو» سیاست چندان موفق از آب درنیامد.

به این معنا، اعتراضات سراسری توانسته بود معنای جمعی سیاست را به آن بازگرداند؛ سیاستی که به گفته آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، کنش جمعی یک مردم برای «آشکارکردن نتایج یک امکان جدید» است؛ «امکانی که در حال حاضر نظم مسلط آن را سرکوب کرده».

یکی از دیوارنویسی‌های اعتراضات سراسری دی‌ماه

حالا که یک‌ماه از آغاز اعتراضات خیابانی می‌گذرد، زمانه می‌خواهد تا در گفت‌و‌گو با تحلیل‌گران نگاهی دوباره به آن «امکان نو» گشوده‌شده بیندازد و برای فهمیدن آن تلاش کند. به همین خاطر، در آستانه سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ سراغ تحلیل‌گران مختلفی رفتیم که کمتر در رسانه‌های جریان اصلی حضور دارند. آنان از نسل‌های متفاوت هستند.

در گفت‌وگو با تحلیل‌گران درباره علت‌ها، پیامدها، و آینده‌های ممکن اعتراضات دی‌ماه ۹۶ پرسیدیم: از تفاوت آن با جنبش‌های پیشین از جمله انقلاب ۵۷ و اعتراضات ۸۸؛  از موقعیت اقلیت‌های جنسی و قومی در آن؛ از اینکه نقش جریانی که آزادی و عدالت را می‌خواهد چه بود و چه می‌توانست باشد؛ یا این اعتراض‌ها در بستر بین‌المللی، به ویژه با توجه به جنگ سوریه چه معنایی داشت.

این سلسله گفت‌و‌گوها در چندین نوبت منتشر خواهند شد. در نخستین نوبت، گفت‌و‌گو با منیره برادران، فروغ اسدپور، امید شمس و امین سرخابی را بخوانید.

از متن مصاحبه: “در این حرکت تمایل به نفی تمامیت رژیم مشهود بود، خصلت لائیک داشت و عدالت طلب بود. اینها حکایت از سربرآوردن صدائی دیگر، صدائی مخالف یا بهتر بگوئیم بالا آمدن دوباره صدائی است که سرکوب سیستماتیک رژیم آن را برای مدتها به خفا برده بود. و چه بسا این صدا، که  در شعار “نان، کار، آزادی” تبلور یافت، صدای چپ است.”

از متن مصاحبه: “دوره «شاه و زادگان شاه» مدت‌ها است سپری‌شده تلقی می‌شود و روی به گذشته برگرداندن جز برای عبرت‌گیری از تاریخ و به یاد آوردن آن چه که از مردم در رژیم شاهنشاهی دریغ و سرکوب شد، بی‌فایده است. یادمان باشد که شعارهایی به طرفداری از رضا پهلوی نیز در خیزش اعتراضی اخیر داده شد و همین دست‌مایه تبلیغات رسانه‌های برون مرزی شد. بنابراین بحث‌های روشنگرانه پیرامون دوران سپری‌شده سلطنت، مقابله با گفتمان ناسیونالیستی (ایران‌شهری) واجد اهمیت است و نباید بازگشت‌ناپذیری گذشته را مسلم گرفت.”

از متن مصاحبه: “مردم ایران، در موقعیت‌های مختلف زیستِ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود در سالهای اخیر با این بحران سیستمی از نزدیک مواجه شده اند. به مثابه یک مالباخته اضمحلال اصل بیستم قانون اساسی (تساوی همگان در برابر قانون) را به واسطه بند ۶-ب اصل یکصد و دهم (وظایف و اختیارات رهبری) می‌بیند. به مثابه یک زن، یک روزنامه‌نگار، یا یک فعال سیاسی بی‌معنایی اصل بیست (تساوی زن و مرد در برابر قانون)، بیست و چهار (آزادی مطبوعات) و بیست و شش (آزادی احزاب و جمعیت) را به واسطه مشروط بودن‌شان به قوانین نامعلوم اسلامی، به چشم می‌بیند. در نهایت و در مقیاسی بزرگتر، امروز تقریباً هر شهروند ایرانی در مقطعی از زندگی روزمره‌اش، بی‌معنایی اصل تفکیک قوا، اصل حاکمیت مردم و اصل حاکمیت قانون را به عینه تجربه کرده.”

از متن مصاحبه: “اقلیتهای ملی یا به تعبیر شما مناطق اقلیت نشین در سالهای گذشته از سیاستهای اصلاح طلبانه حکومتی سودی نبرده اند بهمین دلیل در اعتراضات سال ۸۸ مشارکتی چشمگیر نداشتند. چنین بنظر میرسد این مناطق خود را با گفتارها و گفتمانهای ساختارشکن تداعی میکنند. پس مشارکت اقلیتهای ملی نمی تواند بمعنای فراروی یا نادیده انگاشتن سیاستهای هویتی باشد. این مناطق حل مسائل هویتی را در ضمن بر افتادن نظم حاکم میدانند نه در بقای آن.”


در همین زمینه