تاجزاده عزیز!
حقیقت، آینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید و پنداشت حقیقت تنها در دست اوست. در حالى که حقیقت پیش همگان پخش بود.
گفتگو، این آینههای شکسته را در کنار هم مى گذارد، تا حقیقت متکثرتری نمایان شود. مبنای فلسفی دمکراسی نیز جز هم نشینی این آینهها نیست.
اگر گفتگو، با معیارهاى گفتگوى صحیح، که حقیقت جویى، شنیدن سخن یکدیگر، شخصى نکردن، متهم نکردن یکدیگر، پاسخ شفاف دادن به سوالات مطرح شده، تحریف نکردن حرف یکدیگر و به حاشیه نکشاندن بحث است، به گفتمان همه ما تبدیل شود، و شنوندگان، به جاى هو کردن و هورا کشیدن، سخنان را بشنوند و استدلال برتر را بپذیرند، تاریخ ما ورق خواهد خورد.
دوست عزیزم مصطفى!
در غیابت به احترام آن که اهل گفتگوهستى، تمام قد مى ایستم. چرا که اگر گفتگو خاموش شود، سوءتفاهم و فریب و خشونت به صدا درخواهند آمد، و مى شود همانکه اکنون شده است. قصد من و شما به یقین مچ انداختن نیست، تا نتیجه اش تنها این باشد که در این بحث چه کسى برد و چه کسى باخت. که هر دوى ما سرما خورده زمستان یک استبدادیم و در جستجوى راهى براى خروج از این بن بست سیاه ملى.
با خشونت انقلاب و حمله خارجى مخالفم
مصطفى گرامى! علیرغم آن که با روشنى در نامه خود اعلام کردم:
“من همچنان امریکا را باعث کودتاى ٢٨ مرداد و استبداد بعدى آن در ایران تا زمان انقلاب ۵٧ مى دانم. ترامپ را آدمى از نظر روانى نامتعادل مى دانم و امیدوارم هرچه زودتر به دست مردم آمریکا عوض شود. همچنان با حمله خارجى مخالفم، و حمله دولت هاى خارجى را به قصد کمک به دمکراسى در ایران نمى دانم. اما دیگر باور هم ندارم حکومت ایران اصلاح پذیر باشد. خامنهاى آنقدر از ترس یا لجاجت، بر استبداد دینى اصرار مى کند که لاجرم با خشونت انقلاب و یا حمله خارجى هاى منفعت طلب عوض خواهد شد. در این صورت، تحمیل راه حل پر مصیبت حمله خارجی یا خشونت انقلابی بر کشور و ملت، مسئولیت اوست، و مسئولیت اصلاح طلبان بلاتکلیف، نه مردم جان به لب رسیده ایران.”
اما متاسفانه شما جورى سخن مرا نقد کردید، که خوانندگان از نامه شما چنین نتیجه گرفتند که انگار من با انقلاب خشن داخلى، حمله خارجى و سوریهاى شدن موافقم. حال آنکه من گفته بودم خامنهاى و تداوم اصلاحات ناکارآمد، لاجرم ما را به سوى این فرجام بد مى برد. اگر نمى خواهید به این فرجام بد دچار شویم، به سهم خود اصلاحات را اصلاح کنید.
دیکتاتورها انقلاب را تحمیل مى کنند
مهندس بازرگان گفته بود: “شاه رهبر انقلاب ایران بود. چون با اصلاح ناپذیرىاش مردم را به سوى انقلاب هدایت کرد.” من هم مى گویم: “خامنهاى رهبر انقلاب بعدى است. چون او با اصلاح ناپذیرى اش مردم را به انقلابى خشن هدایت مى کند. و با ایجاد ناامنى در خاورمیانه، اسباب حمله خارجىها به ایران مى شود.” از این کلام روشن من، نیت خوانى خلاف واقع، و متهم کردن گوینده به معنایى کاملا بر عکس آنچه گفته است، خارج از قواعد گفتگوى صحیح است.
درعین حال هیچ به سوال روشن من پاسخ ندادید که اگر حمله خارجی به طور مطلق بد است، چرا دولت اصلاحات، به همراه سپاه پاسداران در حمله به افغانستان با آمریکا مشارکت کرد؟
مصطفاى عزیز!
نگرانىات را از احتمال کشیده شدن ایران به خشونت انقلاب، حمله خارجى و جنگ داخلى در مىیابم. من هم چون شما نگران خشونتم، از آن بالاتر در تکاپوى جلوگیرى از خشونت بودهام. در هفتهاى که ایران در آتش جنبشى به حق مى سوخت، ضمن همراهى و تایید این جنبش با شکوه، تمام تلاشم را کردم تا فیلم سینمایى “پرزیدنت” که چهار سال پیش آن را در نقد خشونت دیکتاتورها و انقلابهاى خشن ساخته ام، از بى بى سى فارسى پخش شود. لینک فیلم را همینجا مى گذارم تا اگر آن را ندیده اید، ببینید.
به خلاف نظر شما، که همه آنها که در رسانه هاى خارج از ایران کار مى کنند را خشونت طلب مىدانید، من چنین نظرى ندارم. به عنوان نمونه، مسئولین برنامه آپارات بى بى سى با همان نگرانىهاى من و شما، پنج بار فیلم پرزیدنت را براى مخاطبان ایرانى، در همان هفته جنبش در ایران پخش کردند، تا نگذارند میوه انقلاب مردم جان به لب رسیده را آفت خشونت بخشکاند. تجربهها به ما آموخته است انقلابى که با خشونت پیروز شود، براى بقاى خود چاره اى جز خشونت نخواهد داشت و آن وقت مى شود همین جمهورى اسلامى.
ایرانیان به دنبال خشونت نیستند
مى دانیم که شما اصلاح طلبان به دنبال سوریهسازى نیستید، اما به من بگو کدام حزب، گروه، سازمان و چهره ملى شناخته شده ایرانى که خواهان سرنگونی استبداد دینى است و ایران را بدون ولی فقیه مىخواهد، به دنبال سوریهاى کردن ایران بوده و یا حتی کمتر از آن، خواستار اعتراضات خشونت آمیز مردم شده است؟ از آنسو، حتى بدنه سپاه و بسیج و روحانیت نیز به دنبال سوریهاى کردن ایران نیستند، چرا که ایران کشور آنها هم هست. و در چنان شرایطى زن و بچه خودشان هم در خطر مىافتند. ایران سرزمین همه ماست. خامنهاى هم که سوریه را سوریهاى کرد، ساکن ایران بود و خیالش از بیت و خانواده اش جمع بود. حتى فرماندهان سپاه او بیشتردیگران را به سوریه برده اند، تا این که واقعا خودشان در جنگ شرکت کنند. آنها انهدام سوریه را براى اسد مدیریت نظامى و مالى مىکنند. سربازان آنها بیشترحزب اله لبنان و سپاه فاطمیون از افغانستانى هاى مهاجر ایرانند. و جمعى از جوانان بىشغل براى گذران زندگى خانواده فقیر خویش، تحت عنوان مدافعین حرم به قتلگاه فرستاده مىشوند. و الا سردار سلیمانى فاتح چند جنگ، چرا تاکنون از دماغش هم خون نیامده؟! هربار که قیافهاش را مى بینى، انگار همین الان از حجله دامادى برگشته! او اگر در یک صحنه جنگ غیر واقعى سینمایى هم شرکت داشت، قیافه اش داغان تر بود و بالاخره یک خراشى به یک جایش وارد شده بود. مصطفى جان! فرماندهان سپاه دیرى است کاسب شدهاند و دشمنى و دوستىشان را منافع هر روزشان تعیین مى کند.
دوست عزیزم!
شما ارزش و بار کلمات را مى دانید، چرا به جاى آن که به وسعت اعتراضات اخیر اشاره کنید و بگویید در بیش از هفتاد شهر ایران مردم به خیابانها ریختند، تا آزادى را از کف استبداد باز پس بگیرند، با گفتن این که آنها تنها “متعرضین چند ده هزار نفره بودند”، بزرگى مردم جان به لب رسیده را نادیده مىگیرید و تحقیرشان مى کنید؟!
معترضین با ایثار جان خویش، حق اعتراض را به نظام استبداد دینى تحمیل کردند. مىگویى حکومت در برخورد با اینها عقلانیت به خرج داد و قیام این جوانان را درونى خواهد کرد. سرکوب و کشتن حداقل بیست و چند نفر و دستگیرى چهارهزار نفر اسمش عقلانى برخورد کردن است؟ مگر استبداد دینى، جنبش اصلاحات و جنبش سبز را درونى کرد که جنبش جان به لب رسیدگان را درونى کند؟ مهندس بازرگان که محبوب هر دوى ماست مى گفت: “حق گرفتنى است! نه دادنى.” خلاصه حرف جنبش اخیر هم این بود “رژیم ولایت فقیه برانداختنى است و نه اصلاح شدنى”.
رفیق ارزشمندم!
زمان را فراموش نکن. کندى حل مسایل، مردم خسته از استبداد و اصلاحات را به خشم و خشونت بیشترمى کشاند. اگر در سال ٨٨ اوضاع رو به بهبود مى رفت، خشم مردم تخلیه مى شد، اما اکنون هم خزانه دولت به واسطه اختلاسها خالى است. هم جیب ملت. مردم روز به روز خسته تر و خشمگین تر مى شوند. در سال ٨٨ مردم اینقدر خشمگین نبودند. آنها با راه پیمایى سکوت به خیابان آمده بودند، اما اکنون با فریاد و خشم بازگشته اند، اگر دو سال دیگر نظام استبداد دوام بیاورد، زلزله ى تغییر، ویرانگرتر از گذشته خواهد بود.
همانطور که آقاى خاتمى این روزها گفتند: “حوادث اخیر ناشى از اعتراض مردم و بى اعتمادى آنها به همگان از جمله به اصلاح طلبان است.” این مردم بى اعتماد شده، معترض و به خشم آمده را اگر با زندان و اعدام و شکنجه بترسانند، و اگر با سوریهاى شدن بترسانید، ممکن است تا مدتى میخکوب ترس شوند، اما اگر امیدشان را به همین فریاد خشمگین در خیابان نیز از دست بدهند، دیگر حتى خدا هم حریف آنها نیست و استبداد دینى را بدجورى فرو خواهند ریخت. گفتى به دنبال مقصر نباش. نیستم مصطفى جان. مقصرین معلومند. اما اگر علت را نیابیم، چگونه به دنبال راه رهایى بگردیم؟
مصطفى جان!
از معجزه گفتگو سخن مى گویى. معجزه گفتگوى چه کسى با چه کسى؟ مگر خامنهاى حاضر شد با موسوى و کروبى سخن بگوید؟ آن که اسلحه دارد با زبان گلوله با مردم سخن مى گوید. براى همین مردم بعد از چهل سال ناامید شدهاند و به خیابان ریختهاند. تازه آن که گرسنه است، اول نان مى خواهد. جوان فارغ التحصیل دانشگاه و اصلا هر جوانى بیکارى، اول کار مى خواهد. نقش اجتماعى مىخواهد. اجازه عاشق شدن و تشکیل خانواده مى خواهد. زن ایرانى اول رهایى از حجاب اجبارى را مى خواهد. اقلیت هاى دینى، اجازه دیندارى مدل خود را مى خواهند. براى اینها گفتگو چه معجزه اى مى کند؟ تازه مگر ولى فقیه، با درخواست خاتمى مبنى بر آشتى ملى موافقت کرد، که با مغضوبین و محرومین ایران گفتگو کند؟
مردم اصرار دارند جنگ سوریه و یمن، آموزش طالبان براى تروریسم در افغانستان و ارسال پول و تجهیزات ایرانى به حزب اله لبنان متوقف شود و هزینه هاى راه اندازى جنگ در کشورهاى دیگر زیر نام بودجه دفاعى کشور، صرف زندگى مردم همین کشور شود. با توقف ناامنى در خاورمیانه از سوى حکومت ایران، تحریم هاى جهانى برداشته شود و اقتصاد ایران شکوفا شود. گفتگوى من و تو و ما نیز، در نهایت باید راهى عملى براى درد و نیاز و رویاى مردم بیابد.
من شهروندم، نه سیاستمدار
من به عنوان یک شهروند سخن مى گویم، نه یک سیاستمدار. مصطفى جان! متوقع بودم، شما هنرمندان محترم اما خاموش ایران را هم به مشارکت در سرنوشت جامعه دعوت کنید و از آنها بخواهید که سخنى بگویند. چرا که هر کدام از آنها بر بخشى از جامعه ایران موثرند و سیمرغ وار مى توانند جامعه را به سمت آزادى هاى فردى و اجتماعى پرواز دهند. نه این که تلویحا بگویید تو هنرمندى، سیاست را به ما سیاستمداران کارکشته واگذار.
دموکراسی معادل انتخابات نیست. رژیم ایران اقتدارگرای انتخاباتی است.
شما دموکراسى را معادل انتخابات مىگیرید. مگر هیتلر از دل انتخابات مردم آلمان بیرون نیامد؟ دمکراسى منهاى رعایت موازین حقوق بشر مى شود آلمان هیتلرى. مى شود خمینى بعد از رفراندوم جمهورى اسلامى. مى شود احمدى نژاد بیرون آمده از انتخابات مهندسى شده. از مردم مى خواهید روى انتخابات آزاد تمرکز کنند. مگر ولى فقیه و استبداد دینى چنین اجازه اى را مى دهند؟! حتى اگر به فرض محال، انتخابات آزاد هم اتفاق بیفتد، آنکه برنده شد، مى تواند قدرت را به نفع خودش اعمال کند. مگر آنکه ملزم به رعایت موازین حقوق بشر باشد. و این دومى در هیچ حکومت دینىاى ممکن نیست.
شما مىگویید ایران رژیم نیمه دمکراتیک نیمه استبدادى است. مصطفى جان، این یک غلط مصطلح شده است. این رژیم دیکتاتورى و تمامیت خواه توامان است. شاه که دیکتاتور بود، دیگر به نیمه زندگى خصوصى ایرانیان کارى نداشت. اما این رژیم دیکتاتور و تمامیتخواه، حتى به عشق و نحوه پوشیدن و خوردن و خوابیدن مردم هم کار دارد. این رژیم نیمهدمکراتیک نیست، اقتدارگراى انتخاباتى است. رژیم اقتدارگرا انتخابات را صرفا برای استحکام پایههای خود بکار مى برد و هرگز نمیگذارد اداره امور کشور بدست صاحبان اصلی آن یعنی مردم و نمایندگانشان بیفتد. اختلا ف اصلی من و تو همین است. با انتخابات، جمهوری اسلامی اصلاح نمیشود. فقط استبداد دینی استمرار مى یابد و شما و همفکرانتان با شرکت بی قید و شرط در انتخابات محدود ومهندسى شده با نظارت استصوابی، نقشی جز استمراراستبداد دینی ایفا نکرده اید.
دوست حبس کشیده ام!
در شگفتم شما که خود به خاطر اعتراض به آزاد نبودن انتخابات و مداخله شورای نگهبان زندانی شدهای، چطور باز هم از “دموکراسی انتخاباتی” سخن میگویی و حال وعده استقرار “دموکراسی اعتراضی” را میدهی، بدون آنکه یادی به احترام از شهدا و بازداشت شدگان همین اعتراضات اخیر کرده باشی.
مصطفى جان! چگونه از داشتن “دموکراسی انتخاباتی”حرف میزنی اما حتی یک بار اشاره نمیکنی که در تمام این سالها هیچ کس اجازه نامزد شدن نیافته، مگر آنکه از فیلتر شورای نگهبان گذر کرده باشد و شورای نگهبان هیچ کس را تایید نکرده، مگر آنکه به وفاداری کامل او به ولی فقیه و جمهوری اسلامی اطمینان یافته باشد. شما که شعار ایران برای ایرانیان سر دادهاید، بگو کجا و کی به یک حزب یا فرد سکولار، یک حزب مخالف غیر حکومتى و یا یک منتقد نظریه ولایت فقیه، حتى در دوره اى که خاتمى در قدرت بود، اجازه فعالیت دادهاند که حال آنها را به جرم مسالمت آمیز رفتار نکردن نقد مى کنید؟ و حاکمیت هم آنها را محاکمه میکند و مجرم میانگارد؟ از جمله اختلافات مبنایی من با اصلاح طلبان این است که جمهوری اسلامی با اصل ولایت مطلقه فقیه، نه قابل اصلاح است، نه دموکراسی پذیر. ولایت مطلقه فقیه را تنها باید از فضای سیاسی و قانون اساسی ایران حذف کرد. و چون با راى و انتخابات و اصلاحات نمى شود، پس باید از طریق تظاهرات و اعتصابات و مخالفت هاى مدنى و تحریم انتخابات آن را بر انداخت.
اصلاحات اول باید خودش را اصلاح کند
اگر از گاندى و ماندلا حرف مى زنید، پس روش همانها را بروید. روش آنها بسیج همه مردم و متقاعد کردن آنها براى یک حرکت همگانى است. از قبیل مخالفت مدنى، تظاهرات خیابانى وسیع، اعتصابات سراسرى و همکارى نکردن با رژیم در هر زمینه ممکن تا به زانو در آوردن آن. قبل از آن که کار از دست عقلاى مردم در برود و خامنهاى با رفتارش، انقلابى خشن و یا حمله خارجى را به مردم تحمیل کند، اصلاحات را اصلاح کنید.
دو دهه اصلاح طلبى اثبات کرد که ره به جایی نبرده اید. بیاید و منصفانه و صادقانه خودتان را نقد کنید. اصلاح إصلاحات، یعنی إقرار به ناکارآمدى إصلاحات درون حکومتی، و اعتراف به اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی و رژیم مبتنی بر ولایت فقیه، و اصلاح ناپذیرى روش و منش خمینی و زمامداری خامنه ای. اگر راه و روش خود را اصلاح نکنید، به زودى ملت اصلاح طلبى را به عنوان یک آزمایش بیست سال شکست خورده، از صحنه سیاسی کشور حذف خواهد کرد.
جمهورى اسلامى ضد همه ادیان است
انقلاب اسلامی خشن ایران، کلیمى هاى ایران را به اسراییل فراری داد. (اکنون ٣٥٠ هزار کلیمى ایرانى در اسراییل زندگى مى کنند. خیلى از آنها آرزوى زیستن در ایران را دارند.) بعد حکومتىها گفتند همه یهودىها جاسوس اسراییلاند. حکومت اسلامى مسیحیان را تحت کنترل قرار داد و اگر کسی از خشونت حکومت جمهورى اسلامى آخوندى، به رویاى مسیح مهربان پناه برد، او را به زندان انداختند و بعضى را اعدام کردند. حکومت اسلامى زرتشتیها را به گوشهای راند، و حتی اگر مردم شهری مثل یزد، به یک نامزد زرتشتی شورای شهر خود رای دادند و او را برگزیدند، بی هیچ شرمساری رای آنان را باطل کردند و انتخاب آنان را مغایر اسلام دانستند. بهاییها را که بدتر از همه، داغ ودرفش کردند (٧٠٠هزار بهایى در ایران زندگى مى کنند.) مونا، دختر شانزده ساله بهایى و بیش از دوصد نفر از بهاییان را فقط به جرم آن که حاضر نشدند مسلمان شوند اعدام کردند. منتخبین جامعه بهایی را به زندانهای طویل المدت انداختند و برخى را اعدام کردند. جوانان بهایی را در کل از ورود به دانشگاه محروم کردند و ناچارشان کردند که از این مملکت بروند و بعد گفتند آنها جاسوس اسراییل و غرباند و از کشور فرارى شدند. بهاییان را نه تنها به مشاغل دولتی راه ندادند، که اگر کاسبی شخصى پیشه کردند، دکانهای آنها را بستند. حکومت متشرع اسلامى، دراویش را به اوین انداختند. حکومت شیعى افراطى، سنی هاى ایران را به حاشیه راند و به آنجا اجازه داشتن مسجد و اقامه نماز جمعه در تهران و مشهد و… نمیدهد… اما رهبران اصلاحات علیرغم چهل سال ظلم استبداد دینى، در سخن خود همچنان از عدم منافات حکومت دینى و جمهوری اسلامی با دمکراسی حرف زدهاند و مىزنند. آیا این همه شواهد و قرائن برای اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی کافی نیست؟!
جمهورى اسلامى در ایران، طالبان در افغانستان، داعش در بخشى از عراق و سوریه، به مردم دنیا در سه آزمایش جداگانه ثابت کردند، حکومت دینى با دمکراسى و حقوق بشر سازگار نیست.
برادر بسیار عزیزم!
بگذار بحث را شیرین کنم. خاطرم هست در پنج سالگى ام، یک روز برادرم گرسنه به خانه آمد، آن روز ما جز نان خشک غذایى در خانه نداشتیم. برادرم دو ریال کار کرده بود. با او به خیابان رفتیم و آن دو ریال را سکنجبین خریدیم و به خانه برگشتیم. برادرم بر کاسه سکنجبین آب فراوان ریخت و نان خشک ها را درون شربت ریختیم و تا آخر خوردیم، اما هنوز سیر نشده بودیم. برادرم دوباره بر آن چند قطره شربت باقیمانده در کاسه، آب فراوانى ریخت و دوباره نان هاى خشک را در کاسه شربت خیالى ریختیم و خوردیم. شربت دیگر شیرینى نداشت، اما ما با خاطره سکنجبین هنوز دلخوش بودیم.
مصطفى جان!
اکنون از اصلاحات نیز جز خاطرهاى شیرین باقى نمانده است. شیرینى اولیه این خاطرات بر مى گردد به بیست سال پیش. زمانى که خاتمى هشت سال بود از وزارت ارشاد و فرهنگ استعفا داده بود. چرا که نخواسته بود در سانسور کتابها و توقیف فیلمها از جمله “نوبت عاشقى” و “شبهاى زاینده رود” ساخته خود من شریک باشد. در آن هشت سال به گفته خودش روزگار خوبى داشت. مشغول کتاب خواندن بود. اگر چه ایران به تاریکخانه اشباح تبدیل شده بود. یک روز پیش خودش فکر کرد، حالا که شوراى نگهبان همه را رد صلاحیت مى کند، خوب است او که معمم است، کاندیداى ریاست جمهورى شود. نه به این خاطر که میل به قدرت داشت. نه به این خاطر که باور داشت راى مى آورد. تنها به خاطر این که او معمم بود و شوراى نگهبان در آن زمان هنوز نمى توانست روحانیون را رد صلاحیت کند. خاتمى پیش خودش فکر کرد اگر من کاندیدا شوم، شاید یک میلیون رأى دگر اندیشان به نام من در صندوق ها ریخته شود، و حکومت جمهورى اسلامى حساب کار دستش بیاید و بداند یک میلیون دگر اندیش در ایران وجود دارد. او به هیچ وجه فکر نمى کرد یک روز از خواب برخیزد و ببیند بیست میلیون راى آورده و رییس جمهور ایران شده است. بى آنکه حزبى یا گروه و دار و دسته اى داشته باشد. (نقل قول بالا قریب به مضمون، آنچه از خاتمى شخصا شنیدم.) ابتدا ترسید. حتى صدایش در اولین سخنرانى بعد از انتخابش به ریاست جمهورى از این مسئولیت سنگین مى لرزید. اما هرچه بود شانه اش را گذاشت لاى در این تاریکخانه اشباح، تا از بیرون نورى بر این تاریکخانه بتاباند و مردم بدانند در اینجا چه مى گذشته و چه مى گذرد. آن شانه ى لاى در تاریکخانه استبداد، اصلاحات نام گرفت، و آن نور که بر این تاریکخانه مى تابید، جنبش مطبوعاتى دوم خرداد نامیده شد.
اصلاحات با ریاست جمهورى خاتمى عزتمندانه شروع شد. یارانش مردم را به فشار از پایین کشاندند و خود خاتمى از بالا به چانه زنى مشغول شد. احمد بورقانى رفیق نازنین من و تو و یکى از یاران خاتمى، آنقدر مجوز انتشار روزنامه داد، که هر روزنامه اى را امروز بستند، فردا دوتا جایش سبز شد. خاتمى را زیر توپخانه اتهام گرفتند. وفا کرد و ملامت کشید و خوش بود. که در طریقت او کافرى بود رنجیدن. از هیچکس هیچگاه شکایت نکرد، و مساله اصلاحات را شخصى نکرد. از این بابت او هنوز قهرمان ملى است. چهار سال بعد، خاتمى مجلس و دولت را هم در اختیار گرفت. اما کارى آن چنان که باید از پیش نبرد. چرا که از سویى تهدید بوش بود براى حمله به ایران، و از طرفى خاتمى نه میل به قدرت داشت، ونه اهل جنگ بود. او طبع مهربان و اهل گفتگویى داشت، و دشمنان او، بوش و خامنه اى، هیچ کدام اهل گفتگو نبودند. همانگونه که خصوصیات روانى خامنه اى، (سوء ظن و خود شیفتگى و تعصب دینى) علت اصلى رفتار مستبدانه او بود، خصوصیت ملایمت بیش از حد خاتمى هم علت رفتارهاى ناکارآمد او شد.
خاتمى عاشق گاندى بود، اما مثل گاندى مردم را به خیابان نمى کشید. هى تهدید کرد و خط قرمز گذاشت، اما وقت انجامش که شد، عقب نشست و خامنه اى جلو آمد تا رسیدیم به اینجا که مردى که با دو بار تکرار راى مردم، دو قوا از قواى سه گانه مملکت را در اختیار داشت، اکنون خودش ممنوع التصویر است.
در هر دوره ازانتخابات، کاندیداها از اصلاح طلبى، به نیمه اصلاح طلبى و یک کمى اصلاح طلبى و انشاله اصلاح طلب است کمرنگ شدند. خواستهاى اصلاح طلبان نیز، از آزادى فکر و سخن و مطبوعات، به تقاضاى آزادى چند زندانى اصلاح طلب تقلیل یافت. هر بار به بهانه اى، آبى از سوى استبداد در کاسه شربت اصلاحات ریخته شد و شما پذیرفتید و پذیرفتید تا مبادا ایران سوریه اى شود، و چنین بود که از آن شیرینى اولیه اصلاحات، جز خاطره اى چون شربت سکنجبین دوران کودکى من به یاد نماند مصطفاى عزیزم!
“راستى خاتم فیروزه بو اسحاقى
خوش درخشید ولى دولت مستعجل بود”
در حقیقت اصلاحات بعد از آن چند سال اول هرگز پیش نرفت، که در خود فرو رفت و افسرده و ناکارآمد شد. من حضورى به آقاى خاتمى عرض کردم: “جامعه مدنى، بدون جرأت مدنى محال است. به ویژه بدون جرات رهبران جنبش مدنى!”
تسلیم به بالا، ترساندن پایین؟!
سیاست اصلاحات زمانى فشار از پایین و چانه زنى از بالا بود. اکنون سیاست اصلاحات شده است تسلیم به بالا، و ترساندن پایین. شما با ترس مردم را به انتخابات مى کشانید، نه با عشق و امید. اول مى گفتید: “راى بدهیم تا احمدى نژاد بر سر کارنیاید، حالا مى گویید: “راى بدهیم تا ایران سوریه اى نشود.” عزیز برادر! ترس فلج کننده است، نه حرکت آفرین.
اکنون دیگر اصلاحات نقشى جز شرکت در انتخابات ندارد. آن هم با کاندیداهایى چون رى شهرى و درى نجف آبادى، که هر دو وزیر اطلاعات بوده اند. اولى مسئول ترور مخالفین جمهورى اسلامى در خارج از کشور، دومى یکى از مسئولین قتل هاى زنجیره اى در داخل کشور. اصلاحات اگر همین گونه ادامه یابد، کاندیداهاى اصلاحات در دور آتى مى رسند به شریعتمدارى کیهان و محسنى اژه اى قوه قضاییه. چرا که تفسیر اصلاح طلبان از اصلاحات، از نظر استراتژى، تقلیل یافته است به شرکت بى قید و شرط در انتخابات. و از نظر هدف، تقلیل یافته است به سوریه اى نشدن ایران. و نه این استراتژى، نه آن هدف، دردى از هزار درد بى درمان این ملت دوا نمى کند.
خلاصه کنم: اصلاحات فرصت هایى که با تکرار راى اکثریت به دست آورده بود را سوزاند، و در تجربه اجتماعى به بخشى از مردم، که من هم جزو آنها هستم، نشان داد که اصلاحات ناکارآمد است.
اصلاحات در آزمایش اجتماعى شکست خورد
مردم دانشمند نیستند، اما به شیوه دانشمندان عمل می کنند. راه حل یک مساله را به آزمایش می گذارند. اگر آن راه حل جواب داد، ادامه می دهند. اگر جواب نداد، راه حل دیگری را می جویند.
اما اصلاح طلبان مثل دانشمندانى هستند که فقط یک آزمایش را بلدند، و آن هم شرکت در انتخابات است. اگر چند بار هم این آزمایش جواب ندهد، باز می گویند: “یکبار دیگر شرکت در انتخابات را چون قبل آزمایش می کنیم.” مردم به خیابان آمده هم مى گویند “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا.” چرا که به قول آقاى خاتمى به همه جریانات بى اعتمادند. دوست من! اصلاحات یک استراتژى است، شما از آن یک ایدئولوژى و حقیقت غیر قابل انکار ساخته اید.
سیاست خارجى اصلاح طلبان، اخلاق گرایانه و بشر دوستانه نیست
امروزه جهانى ترین تعریف مورد قبول اخلاق این است:
“آنچه بر نفس خویش مپسندى
نیز بر نفس دیگرى مپسند”
آیا من و تو دوست داشتیم در یمن زندگى مى کردیم و به خاطر جنگ قدرت بین عربستان و ایران، فرزندانمان وبا بگیرند؟ اگر نه، چرا باید یک میلیون نفر در یمن از جنگ پنهان و آشکار خامنه اى و بن سلمان وبا بگیرند؟! اگر نه، چرا اصلاح طلبان سکوت کرده اند؟ اصلاح طلبان مخالف حمله خارجى به ایران، چرا مخالف جدى حمله ایران، به داخل سرزمین هاى دیگران نیستند؟ چون هنوز بچه من و تو و ایرانیان وبا نگرفته اند؟! چون هنوز بچه هاى ما در دریا غرق نشده اند؟ نگوییم ایران در یمن دخالت ندارد. دم خروس شان هم هویدا شده دیگر. روى اینترنت فیلم طائب را لطفا ببین که براى پاسداران سخنرانى مى کند و از ارسال کشتى موشک براى یمن و قصدشان براى حمله موشکى به جده و اقامه نماز جماعت در مدینه مى گوید.
اگر حمله خارجى به ایران بد و مصیبت بار است، چرا حمله خارجى ایران به داخل سوریه و یمن، ارسال تروریسم به داخل افغانستان، از نظر شما حمله خارجى براى آن کشورها نیست؟ اگر هست، چرا سکوت کرده اید؟ همین چند روز پیش والى ولایت فراه افغانستان، دوباره در بى بى سى اعلام کرد، طالبان در ایران دوره مى بینند و براى حمله به این استان بر مى گردند و مین هاى پیشرفته روسى را که با آفتاب منفجر مى شوند، براى مردم ما کار مى گذارند. شما این اخبار را نمى دانید؟ یا به عنوان یک انسان به آنها حساس نیستید؟ سکوت اصلاح طلبان در مقابل این همه تجاوز ایران به کشورهاى دیگر آیا رفتارى اخلاقى است؟ بنى آدم “سعدى” اعضاى یک پیکر بودند. در نگاه اصولگرایان، بنى آدم خودى و غیر خودى شدند. در نگاه اصلاح طلبان، بنى آدم تنها ایرانیان اند و بس؟ سورى و یمنى و افغانستانى بنى آدم نیستند؟! مهاجرین افغانستانى در ایران که براى گرفتن ویزا و اقامت و یافتن کار در جمع سپاه فاطمیون به جنگ سوریه فرستاده مى شوند و اخیرا اعلام شد دو هزار نفر آنها در سوریه کشته شدند، بنى آدم نیستند؟! بیش از نیم میلیون نفر که در سوریه با دخالت ایران و دیگران مردند، و ده میلیون سورى که از کشور خود آواره شدند، بنى آدم نیستند؟! آیا این سکوت و همراهى، اصلاح طلبى است، یا ذبح حقیقت به دست مصلحت؟
روش حتی الامکان مسالمت آمیز، یا مطلقا مسالمت آمیز؟
تاجزاده عزیز
گاندى مورد قبول ما و شما، مردم را از به خیابان آمدن باز نمى داشت، تا مبادا به خشونت، حتى از طرف طرفدارانش بکشد. او با آنکه مى دانست این تظاهرات از سوى دشمن و گاه از سوى مردم، به خشونت کشیده مى شود، مردم هند را به خیابان مى آورد. ضمنا گاندى در پى اصلاح انگلیس نبود. او در پى اخراج آنها بود. مى خواست سرزمین هند را از استعمار انگلیس پس بگیرد. همانگونه که مردم ما مى خواهند ایران را از استبداد دینى وابسته به روسیه پس بگیرند. گاندى مبارزات غیر خشونت آمیز خودش را در حد شرکت در انتخابات نمایشى انگلیس تقلیل نمى داد. او وسیع ترین تظاهرات خیابانى را راه مى انداخت. او محصولات انگلیسى را تحریم مى کرد. او اعتصاب سراسرى راه مى انداخت. کارهایى که اصلاح طلبان بیست سال است نکرده اند.
ماندلاى مورد قبول شما هم از شکم مادرش چون مسیح بیرون نیامده بود. او یک سال قبل از دستگیرى اش رهبر گروه مسلحى بود که مراکز رژیم آپارتاید را بمب گذارى مى کردند و تعدادى را کشتند. من رفتار خشن او را در آن سال ها تایید نمى کنم، اما شما هم آن بخش از زندگى او را طورى منکر نشوید تا اسطوره بى عیبى از او بسازید، و جوانان خشمگین ما را زیر نام او به نقد کشید که چرا از شانزده سالگى ماندلا نیستند، و مثلا چرا براى دفاع از جان خود، چکى به گوش آن که اسلحه به رویشان کشیده است، زده اند.
ماندلاى بزرگ در زندان که بود، به تئورى مبارزات مدنى رسید. اما او در همان زندان، علیرغم باور به مبارزات بى خشونت، همه دنیا را به تحریم رژیم نژاد پرست دعوت کرد. آیا اصلاح طلبان که الگویشان ماندلاست، حاضرند دنیا را دعوت به فشار بر سپاه پاسداران کنند؟ تا اموال مردم ایران را ندزدند و در سوریه و افغانستان به آتش و بمب تبدیل نکنند و بر سر زن و بچه مردم نریزند؟ اگر این بمب ها را دولت دیگرى بر سر مردم ایران مى ریخت، شما اصلاح طلبان، علیه حکومت آنها تقاضاى تحریم بین المللى نمى کردید؟! مصطفى عزیز رفتار اصلاح طلبان به ویژه در حوزه بین الملل اخلاقگرایانه نیست.
عبور از استبداد به این مهلکى، با روش مطلقا مسالمت آمیز ناممکن است. اما عبور نسبتا مسالمت آمیز و کم هزینه، همانگونه که گاندى و ماندلا انجام دادند، ممکن است. به شرط آن که شما اصلاح طلبان، اول روش خود را کارآمد و اخلاقى کنید. آقاى خاتمى گفته بودند یک شبه نمى شود این مملکت را اصلاح کرد، اما به ما نگفته بودند بیست ساله هم نمى شود. بیست سال عدم موفقیت در اصلاح رژیمى اصلاح ناپذیر، که با یک انقلاب یک سال و چند ماهه به قدرت رسیده، هزینه زیادى را بر این ملت تحمیل کرده. این ناامیدى از تغییر ناپذیرى رژیم ایران را، روش ناکارآمد و غیر اخلاقى اصلاح طلبان به این مردم تحمیل کرده است.
دوست عزیز!
زمانى مهندس بازرگان در مجلس گفته بود:” من نه مشروبخوارم، نه قمارباز. اگر شنیدید گفتند در یک جیبم عرق بود و در یک جیبم ورق، به من ربطى ندارد.” من هم پیش از این گفته ام و باز اینجا به روشنى مى گویم “نه طرفدار خشونت انقلابى ام، نه طرفدار حمله خارجى. “اگر کسى حرف مرا به خشونت داخلى و حمله خارجى تعبیر کرد، به من ربطى ندارد.
مصطفى جان!
سخن آخرم این که اگر مى خواهید استبداد دینى استمرار یابد، همین راهى را بروید که بیست سال با اصلاحاتتان رفته اید. اما اگر مى خواهید به رهایى از استبداد دینى، دمکراسى و حقوق بشر برسید، باید راه تازه اى را بیابید. و یادمان نرود، این راهى است که همه ایرانیان با هر مرامى در یک همفکرى و گفتگوى ملى شفاف باید بیابند و نه تنها شما.
با مهر و احترام
محسن مخملباف، لندن، ٢٨ ژانویه ٢٠١٨
مطالب مرتبط:
- مصطفی تاجزاده: تحلیل از وضعیت، خیزش اعتراضی و خطر سوریهای شدن
- نامه سرگشاده محسن مخملباف به مصطفی تاجزاده: اصلاحات شما باعث بقای استبداد شده
- پاسخ مصطفی تاجزاده به نامه محسن مخملباف
- محسن سازگارا: اجازه هست آقا مصطفی؟
- مصطفی تاجزاده: روند مطلق و غیرپاسخگو شدن قدرت در جمهوری اسلامی
- فرج سرکوهی: وقتی آقای تاجزاده خود و اصلاحطلبان حکومتی را لو میدهد
- شهاب برهان: آنچه از سخنان تاجزاده میتوان فهمید: « اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا! »
صد در صد با حرفایتان موافق . مسئولیت سوریه ای شدن ایران به عهده
رژیم دیکتاتوری غیر انعطاف پذیر ملایان است که حاضر به دست کشیدن از منافع و
منابع بی پایانی که کسب کرده اند نیستند. و مانند شاه زمانی به اصطلاح صدای مردم را
میشنوند که دیگر دیر شده.
نکته دیگری که میتواند منجر به سوریه ای شدن ایران شود فقدان و عدم شکل گیری یک
شورای ملی ایران متشکل از افراد. گروه ها و احزاب دمکراتیک خواه برای سازماندهی
و برنامه ریزی حرکت و اهداف آینده . برای عدم ایجاد تشت و هرز رفتن نیرو ها و
جلوگیری از نفوذ فرصت طلبان و موج سواران پوپو لیست و بالا بردن سواد سیاسی
جامعه و تاکید بر حقوق بشر و عدم ترویج نژادپرستی و قوم گرایی و ناسیونالیسم افراطی.
وووو این عمل خود تمرینی عملی برای نشان دادن نوید ایرانی دمکراتیک و متحد خواهد بود.
روزبه / 28 January 2018
اصلاح طلبان بعنوان یک جریان ناهمگون با منشا و خواستگاهای متفاوت در این
جریان پالایش انقلاب طبعتا به طیفها و جریانات مختلف تقسیم خواهند شد بعضی به
صفوف مردم و بعضی به صفوف استبداد خواهند پیوست و بعضی سر خورده و منفعل.
امیدوارم آقای تاجزاده و امثالهم با تجربه و دلسوزیو شجاعت و همدلیشان با مردم
هر چه زودتر خود و ترس خود از اعتراض و انقلاب را اصلاح کرده با جنبش مردم همراه شوند.
روزبه / 28 January 2018
اگر از گاندى و ماندلا حرف مى زنید، پس روش همانها را بروید. روش آنها بسیج همه مردم و متقاعد کردن آنها براى یک حرکت همگانى است. از قبیل مخالفت مدنى، تظاهرات خیابانى وسیع، اعتصابات سراسرى و همکارى نکردن با رژیم در هر زمینه ممکن تا به زانو در آوردن آن. قبل از آن که کار از دست عقلاى مردم در برود و خامنهاى با رفتارش، انقلابى خشن و یا حمله خارجى را به مردم تحمیل کند، اصلاحات را اصلاح کنید.
///
آقای مخلباف و همه کسانی رویا مبارزه گاندی وار دراید! ایران هندوستان نیست. در هند 300 میلیون نفری، چند هزرا انگلیسی بودند، در ان زمان هندی ها از خوش شانسی مواجه شدند با جنگ جهانی دوم و دولت بریتانیا یک حکومت دموکراسی پارلامانی بود و سیاست استعماری اش عوض شد، ایران خلاصه شرایط ان روز هند ندارد اصلا شرایط هند استثنا در جهان بوده و اروپای شرقی هم فرق دارند با ایران. ماندلا 27 سال در زندان بود، اما حزب او تا اخرین روزهای حکومت اپارتاید مبارزه مسلحانه کرد و بمب گذاری و اتفاقا انقلاب ضد اپارتاید افریقای جنوبی به شدت خشن بود وگرنه سفیدپوستان نزادپرست سرنگون نمی شدند!
واقع بینی / 28 January 2018
در ایران هم این حکومت تا زمانی سالانه 200 میلیارد دار درامد داشته باشد (نیمی از ان مخفی و بدون هیچ کنترلی زیر نظر خامنه ای است)، این حکومت توانسته میلیون ها نفر از مردم ایران بعنوان بروکرات و کاترمند و سپاهی و بسیجی سمپات و مزدور خود کند به لطف همان رانت 200 میلیاردی سالانه و لاقل 500 ملیارد دلار ثروت عمومی ایران که در دست دارد! این قدر ساده لوح ما را نگیرید، با تظاهرات نمی شود این این حکومت را سرنگون کرد، تظاهرات+اعتصاب+تحریم اقتصادی داخلی و خارجی شاید واقعا موثر شود در عرض ده سال!
اما اگر خوش شانس باشیم و نظماین بر اثر اعتصاب و تحریم اقتصادی منافعشان در خطر بیفتد کودتا کنند (این نعمت متاسافنه تاکنون شامل حال ما نشده کئتای سکولاری شود! ) و یا حمله خارجی در عرض چند ماه از شر این حکومت راحت می شویم و در اغیر این صورت نوادگان شماها همچنان شاهد حکومت نوادگان خامنه ای و مزدورانش خواهند بود. /
خودتان گول نزنید، این حکومت تا وقتی ارت شو سپاه و بسیجی و جلاد شیاد دارد و پول و اسلحه، برایش پشیزی ارزش ندار مزدم هر روز تظاهرات کنند یا اعتصاب! مگر اعتصاب اشمل کارکنان فنت و صادراتش بشود! مگر شامل صنایع چون خودروسازی بشود و محل درامدش قطع شود ان وقت شاید ککش بگزد و اگر کارمند و کاگر از افغانستان و ممالک عرب نیاورد!
واقع بینی / 28 January 2018
مشکل بنیادی حکومت ایران دینی بودن انست. ااقای تاجزاده در نوشته اش از اصلاحات بنیادی شدن اصلاحات نام برده است. اقای خاتمی که همه ی اصلاحطلبان با او همانهنگی بسیار دارند با روشنی در سخنرانی خود یک حکومت غیر دینی یعنی سکولار در ایرران رد کرده است و گفته است ه ما حکومت سکولار نمی خواهیم. به کلامی دیگر یعنی انها حکومت دینی می خواهند. اقای تاجزاده (ها) برای مردم روش کند اصلاحات بنیادی انها چیست. اصلن ایا ایشان ادمهای غیر باورمند به دین و خدا راچگونه رویکردی دارند.. ایا دینی بودن حکومت همچنان مسوولیت دینی دار بودن ادمها را دارد یا خیر. اگر نه برای چیست. تمام این سر و صدا ها از سوریه تونس شدنو رد فرقه ها و احزاب گوناگون بر ی بستر هراس از ترس دینی نبودن حکومت است. شاید بنیادی ترین اصلاح اقای تاجزاده یک حکومت دینی باشد که دینی بودن ان اسلامیست و همه ی دیگران بعنوان اقلیت حقوق شهروندی خواهند داشت و در اقلیت نگاه داشته خواهند شد. اقای تاجزاداه باید توضیح بدهند اصلن چنین حکومتی چه برنامه های اجرایی خواهد داشت درحالیه نسل و نسل جمعیت ملیونی کشوری فارغ ازین اکثریت و اقلیت خواهد زیست. بقیه پیشکش اقای تاجزاده و فقط روشن ند اصلاحات بنیادی و غیر دینی بودن حکومت را چگونه می پذیرند
Setaare / 28 January 2018
این حکومت اخوندیفقط زبان زور می فهمد، فقط می ماند طرف ماقبل کی باشد، مردم که زورشان نمی رسد! می ماند نظامیان که تا منافع اقتصادی شان تامین شود حاضرند کشتار کنند و می ماند خارجی ها، که به لطف فریب استمرار طلبان (اصلاح طلبان کذایی) و چند نفر اپوزیسیون نمای ضد جنگ، اصلا شانس حمله نظامی کم کرده اند! واقعا کشوری هم نتمیب ینم به ایران حمله کند بجز امریکا و اسرائیل (چون رسما و علنا و عملا دشمنی با انها میکند و خواهان نابودی اسرائیل است!)، که این دو هم فعلا حرافی میکنند. مگر این حکومت اخوندی خیلی بدمستی کند و چاره جز حمله نگذارد. به قول شما حکومت اخوندی از شدت بدمستی دیکتاتوری به مردم ایرانی خارجی ها جنگ تحمیل می کند وگرنه کسی از جانش سیر نشده!
ایران سوریه نمی شود اگر اتفقا یک قدرت خراجی مثل امرکیا بیاد همان قضیه افغانستان اجرا کندف اتفاق ایرانی ها متفرق هستند و قوم گراها نمی گذارند! اگر امریکا بیاد مثل کنفرانس بن برگزار کند و کدخدایی، ایارن در جنگ داخلی و حمله خارجی سوریه نمی شود. مردم ایارایران ن اخر سر مجبور می شوند با زور این حکومت ساقط کنند چون نه این حکومت اصلاح پذیر است (مثلا تن به جقوق بشر و دموکراسی و امول عمومی سهامش رایگان فوری نمی دهد به فقرا تا از فقر نجات یابند) پس ناچار باید با زور ساقطش کرد. هر چه دیتر، بیشتر ظلم وفساد میکند و خسارت می زند این حکومت و نسل سوزی بیشتر می کند.
واقع بینی / 28 January 2018
تحلیل گران اصلاح طلب مانند عباس عبدی و جلالی پور وامثالشان این روز ها دارند تحلیل های عالمانه و جامعه شناختی می کنند اما یک موضوع خیلی ساده و تاریخی را که همگان حتی کم سواد ها هم میدانند در هیچیک از گفته هایشان نیست و آن دخالت دین در حکومت است !! چطور این حضرات تاریخ خوانده بعد از 40 سال هنوز نفهمیدندکه حکومت دینی منشا همه گونه سرطان های بدخیم است و درمان ندارد !! اگر ریگی به کفششان نیست باید ذهن خودرا مداوا کنند.
bijan / 28 January 2018
اقای تاجزاده ها نمی توانند غیرازین حاکمان را پذیرند. این دستگاه حکومتی مانند خانواده ای برای اقای تاجزاده هاست. افای تاجزاده از اصلاح بنیادی میگوید. باید به اوپاسح داد. سی و =ند سال ست افرادی کاملن بی لیاقت در سمت های این حکومت هستند. از همان ابتدای انقلاب تا به هم انون افرادی مانند شما در سمت های اجرایی این حکومت بوده اند. اصلاح اینکا لمه ای ختده داراست. ایزن اصلاحات زیاد بوده است. تمامی حاکمان ایران ب با بی سوادی محض وارد دستگاهها ی ایران شده اند و برای خود مدرا بالای تحصیلی هم جور رده اند. این اصلاح انهاست. از افرادی ه حتا مدر راهنمایی تحصیلی نداشتنه اند الان شده اند روشنفر و دارای بالاترین درجات تحصیلی جور کرده اند. حال بیاایید دستگاهیی را اصلاح کنید ه تمام وزنه اش برچنین بی لیاقتی هاست. فرار بهترین ادمهای کشور از هنرمند و دانشمند تا پتانسیل های بالا نتیجه ای اصلاح نا پذیری است. بدون دلیل نیست که اقای تاجزاده از اصلاحات بنیادیش نامی نمیبرد چون وجود ندارد
Setaare / 28 January 2018
ریشه مشکل در مثال اول مقاله است…
ازکجا میدانید “حقیقت، آینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید و پنداشت حقیقت تنها در دست اوست. در حالى که حقیقت پیش همگان پخش بود.”
حقیقت برای عالمان بی غرض و مرض آشکار بود و هست عده ای (قدرتمندان کافر و عوامل آنها) قسمت هایی از آنرا مخفی کردند و میکنند…
از اولین الگو تکثر توهمی برمیخیزد ولی از دومی وحدت حقیقت و تمکین به آن …
روش انقلابی پیشنهادی با الگوی دوم عملیاتی میشود…
محال است بتوانیم با تکثر اعتقادی به روش واحدی از حرکت و در عین حال به افق واحدی پس از پیروزی برسیم…
باید به الگوی واحدی برسیم در عین حال همه از آن مطلع باشیم و چیزی از حال و آینده آن مخفی نباشد…
نمی توانید ضعیفان جامعه را با خود همراه کنید بدون آنکه در الگوی انقلابی شما رسیدگی به آنها تئوریزه شده باشد…آیا در این صورت طبقات مرفه و حتی متوسط در این حرکت شرکت خواهند کرد؟ چگونه این ها را راضی به شرکت در حرکت انقلابی میکنید؟
تنها در صورتی طبقات مرفه و متوسط در حرکت انقلابی شرکت میکنند که کمک به ضعیفان برای آنها توجیه شده باشد…والا مجبورید ضعیفان تنها را همراهی کنید و به حرکت وادارید…
توجیه کمک به ضعیفان و حق دانستن رفع نیازهای طبیعی آنها (قسط) از عالمان چپ گرا و انساندوست و عالمان به کتاب الهی برمیاید…پایداری بر این قیام بالقسط پس از پیروزی تنها با اعتقاد به پاداش الهی ممکن بوده و از مومنین به کتاب الهی (حقیقت واحد و متصل) ساخته است…
***
مرادی / 28 January 2018
اقای تاجزاده نوشته با شورش ایران سویس نمی شود. جناب اقای تاجزاده دروغتان همینجاست. مگر شما اصلن سویسسی شدن ایران را می پذیرید. مشکلات تاجزاده ها اصلن ربطی به نگرانی از سوریه ای شدن ایران ندارد. باید شعار های عامیانه ی برگشت حکومت سطلنتی درایران را فهمید. من اصلن هیچ گرایشی به حکومت سطلنتی ندارم ولی من هم اگر ایران بودن دو دستی از دست یک مشت ادمهایی ه سی و چند سال زندگی ادمها را می خواهند اسلامیزه کنند در میاوردم و می دادم دست حکومت سطلنتی. سی و چند سل تمام سیاست داخلی و خارجی ایران در خدمت حفظ حکومتی اسلامیست. کدام عقلی باور میند در ایران یک شاه میاید و یک حزب حکومت می کندو یا کله ی اقای تاجزاده ها کار نمی کند یا مردم هالو فرض شده اند. بله این مردم می خواهند از دست این جماعت عقب مانده رها شوند. من هم اگر باشم دو دستی نه تنهاکشور را تقدیم حکومت سلطنتی می کنم بلکه میددام به هر یک ازین همه گروههاو حزب هایی ه شاید نامشان هم ناشنا باشد
به اقای تاجزاده باید گفت اصلاح چه کسی و چه چیزی. کشوری ومنابعش را سالهاست ددردست گرفته اند و می خورند و می خوراند و هر کس تان می خورد می گوند سلطنتی نه. چپی نه. فلانی نه. ما خودمان همه چیز را اصلاح می کنیم. اصلاحات بنیادی گفتگوی تمدن ها باید انجام شود. واقعن ادم عاقلی یک نگاه به دم و دستگاه اینها بیانداند و خنده اش نگیرد هنگامی ه از اصلاحات حرف می زنند.
اقای تاجزاده نوشته با شورش ایران سویس نمی شود. جناب اقای تاجزاده دروغتان همینجاست. مگر شما اصلن سویسس یشدن ایران را می پذیرید. انوقا ه همه باید لچک سرشان کنند. موزیک غیر مبتذل گوش نند و ووو. یا اینکه فقط منظغرتان بانک های سویسی است
Setaare / 29 January 2018
چرا ما همه از هم متنفريم؟ چرا به ديگران تهمت ميزنيم؟ مشكل سواد يا تحصيلات عالي نيست چرا كه بعضا حتي تحصيل كردهگان و صاحب نظران ما هم همين ادبيات تند و پر از تنفر رو دارند، منظورم البته آقاي مخملبلاف نيست يا تاجزاده، فضاي كلي اين روزها بخصوص راديوزمانه. هر كسي ديگري رو دزد و غارتگر اموال مردم ميدونه، هر كسي در عين حال خودش رو نماينده ي اكثريت، فكر نميكنيد وقتش رسيده ما هم مثل اروپاييها چند صدايي رو بپذيريم و بجاي فحاشي و خشونت كلامي گفتگو كنيم؟ همونطور كه نميشه كسي رو به زور ديندار كرد نميشه به زور بي دين كرد، نميشه به زور كمونيست كرد نميشه به زور كه روشنفكر كرد، اگر هم راهي باشه اون راه احترامه و ادب نه تهديد و زور و تهمت.
رافع / 29 January 2018
عامل اصلی «سوریه» شدنِ سوریه
۷ بهمن ۱۳۹۶
ترساندن مردم از «سوریه شدن» ایران را میتوان پس از «پروژهی اصلاحات»، دومین پروژهی موثر در برابر حرکت جامعهای دانست که دیگر در چارچوب نظام و شرایطی که در آن اسیر و گرفتار شده است، نمیگنجد.
عدم امنیت و درگیری و جنگ همواره به معنای باختن است چرا که نیروی طرفین از یک سو برای تخریب به کار گرفته میشود و از سوی دیگر برای بازسازی همان تخریبها! این، یعنی در بهترین حالت درجازدن و رکود! گسترش رشد و رفاه و سازندگی در کشورهای پیشرفته زمانی ممکن شد که آنها توانستند بر درگیریها و جنگهای بین خود مهار بزنند. این عقلانیت و همگرایی برای همزیستی در امنیت و صلح در کشورهای آسیایی و آفریقایی هنوز غایب است. البته میتوان طبق معمول «تقصیر» را به گردن کشورهای «غربی» و «قدرتهای جهانی» انداخت. اما هیچ کشور و قدرتی تا زمینهی مناسب پیدا نکند، نمیتواند به سودجویی در یک کشور دیگر بپردازد. مهمترین عاملی که چنین شرایط مناسبی را برای سودجویی کشورهای «غربی» و «قدرتهای جهانی» در کشورهای دیگر به وجود میآورد، حکومتهای انحصارطلب، فرقهای، مستبد و فاسد هستند. حکومتهایی که با سیاستهای خود سبب تحریم، درگیری، انزوا، مسابقه تسلیحاتی بین کشورهای رقیب و سرانجام جنگ و تخریب در یک چرخهی تکراری و ظاهرا پایانناپذیر میشوند.
از بلایای حکومت مذهبی / 29 January 2018
جمهوری اسلامی پس از بیست سال ناکامی در پروژه اصلاحات، همزمان با مداخلات خود در کشورهای منطقه، پروژهی هراس از سوریه شدن ایران را به میان آورد بدون آنکه به روی خود بیاورد که اولا درگیریهای سوریه از سال ۲۰۱۱ و پس از جنبش ۸۸ و «ابربحران»های رژیم شروع شده؛ و ثانیا، خود جمهوری اسلامی یکی از عوامل مهم «سوریه» شدنِ سوریه است! همین امروز اگر حکومت سلطهجوی ایران نیروهای نظامی و شبهنظامی و «مستشاری» خود را از عراق و سوریه و یمن و لبنان خارج کرده و نقطه پایان بر سهم مهم خود در درگیریهای فرقهای بگذارد، بستر مناسبی برای تحقق امنیت و صلح در منطقه گشوده میشود. بستری که راه بر سودجویی کشورهای «غربی» و «قدرتهای جهانی» از جمله روسیه نیز میبندد.
از بلایای حکومت مذهبی / 29 January 2018
دامن زدن به هراس از «سوریه شدن» برای مردمی که حکومتشان یکی از بازیگران مهم سرکوب و جنگ در سوریه و منطقه است، بیشتر به یک شوخی شبیه است! جمهوری اسلامی یکی از عوامل مهم جنگ و درگیری در منطقه است و اتفاقا فقط همین تنها نکته و عامل مشترک بین ایران و سوریه نیز هست! وگرنه از هیچ نظر تاریخی و فرهنگی و اجتماعی دلیلی برای سوریه شدن ایران وجود ندارد!
از همین رو، تظاهرات سراسری مردم ایران و عبور معترضان از جمهوری اسلامی نه تنها نویدی برای خود ایرانیان بلکه همهی کشورهای منطقه است که از جنگ و درگیری و عدم امنیت به ستوه آمدهاند. اما استفاده از این شرایط، نیازمند اتحادها و ائتلافهای گسترده است که خود نیاز به سیاستمدارانی دارد که به سود مردم و منطقه از منافع فردی و گروهی خود عبور کرده باشند. نه تنها ایرانیان بلکه مردمان منطقه سرنوشت مشترکی دارند.
[کیهان لندن شماره ۱۴۶]
از بلایای حکومت مذهبی / 29 January 2018
اول من تبریک می گویم به جناب نیکفر و بقیه دست اندر کاران رادیوزمانه و و تشکر میکنم از ایشان.
بالاخره به برخی از انتقاد و پیشنهادهای امثال من ناچیز ترتیب اثر دادند. یکی از نقد و پیشنهادها این بود لینک مطالب خود رادیوزمانه بعنوان اسم حذف نکنید!، بنگرید من نوعی قصدم همکاری و همیاری با روشنفکران مثل اقای نیکفر است. من نوعی ادعای ندارم که عقل هستم، اما میایم مطالعه می کنم، ایده میدهم برای کمک به مردم ایران، مردم ایران اگر از بلای خانماسوز حکومت مذهبی نجات یابند (بزرگرتین لطفی ژنرال سیسی و نظامیان کردند در حق ملت مصر، انها شر محمد مرسی راون پریش سادیسمی نجات دادند، دیکتاتوری سیسی هزار بار بهتر از حکومتی است که قرار بود مرسی درست کند مثل خمینی و خامنه ای و این اقلیت اخوندها، اینها ادم های مریض سادیسمی مذهبی هستند. سرطان فکری بشریت هستند!)، حتی به بقیه دنیا کمک می شود. من بارها حالم خوش بوده از دولت و ملت هلند تشکر کردم که لاقل این امکان کامنت برای من نوعی گذاشتن.
اما بعضی روزها ناراحت بودم و از دست اقای نیکفر و بقیه عصبانی شدم و چندتا حرف بد زدم ، پوزش میخواهم! اقعا ما ادمهای معمولی هستیم، من از همین طبقه فقیر و محروم هستم، فقط دردم این است مثل خیلی ها بی تفاوئت و بی عار نیستم و بد شانسی یا خوش شانسی خوره مطالعه ام!!! وقتی مقاله ای موانم نمتوانم کامنت ننویسم، به جانم قسم همین چند روز عهد بستم دیگر کامنت سیاسی هیچ نذارم، می گویم اخر سر من سرم بر باد میدهم، بخاطر چی؟ ! هیچی!
الان لطفا این لینک زیر منتشر کنید. به نظرم با خوانشاین کامنتهای لینک ها، بخشی از مسئله و راه حل داده شده. راه حل جلوی چشمان همه است، از سپاه تا اپوزیسیون، از مردم عادی تا نخبگان.
کلیات بودجه انقباضی ۹۷ رد شد
https://www.radiozamaneh.com/378970
راه نجات، جلوی چشمان / 29 January 2018
مرگ غمانگیز #سارینا انتقادات زیادی را در فضای مجازی علیه بنده و طرح «دهکده امید» به وجود آورده. خلاصه انتقادات هم این است درحالیکه زلزلهزدهها در سرما هستند من بیتوجه به وضعیت آنها، به فکر طرحهای رؤیایی هستم.
تردیدی ندارم که بسیاری از منتقدین از سر خیرخواهی این انتقادات را وارد میکنند. حب و بغضی به من ندارند و واقعاً فکر میکنند که اولویت، تأمین نیازهای فوری آنان است. از بنده هم اگر بپرسند که الویت با سرپناه است یا دهکده امید، قطعاً خواهم گفت نجات از سرما؛ اما همه انتقادات ازایندست نیستند. مرگ سارینا و فضای انتقادی که نسبت به من به وجود آورده فرصت طلایی برای جریانات تندرو به وجود آورده تا بتوانند دقودلیشان را سر من خالی کنند.
زلزله کرمانشاه و نقشی که من ناخواسته در آن پیدا کردم دو دسته بغض و کینه از سوی تندروها نسبت به من به وجود آورده. نخست داستان اعتمادی که مردم به بنده نشان دادند بجای آنکه به نهادهای رسمی دولتی نشان دهند و مشکل بعدی ازاینجا شروع شده که بنده به همراه شمار دیگری از اساتید و فعالین اجتماعی که بسیاریشان کورد میبودند، بجای تهیه چادر، پتو و کانکس کشیده شدیم به سمت ایده «دهکده امید».
دهکده امید / 29 January 2018
لایحه بودجه ۹۷ ، سند خیانت حکومت به مردم فقیر ایران است. با تصویب این غارت نامه (لایحه بودجه ۱۳۹۷)، دیگر هیچ دلیلی ندارد فقرای ایران قیام نکنند و این حکومت ظلم وفساد برنیدازند.
رسما اعلام کردند حدود دو سوم از یکصد هزار ملیارد تومان درامد هدفمندی، نمی خواهند به فقرای ایرانی بدهند (بیش از ۵۰ میلیون نفرند!)، یعنی دهها سال مرفهان حاملهای انرژی مفت و ارزان استفاده کردند و از رانتهای مختلف از وام بانکی و غیره میلیاردر شدند، حالا شاهدند مجلس و دولت اولیگارشی حتی حاضر نیست پول خود فقرا به خود صاحبان اصلی اش یعنی فقرا بدهد!
در حالی صدها میلیارد دلار ثروت عمومی (از منابه نفت و گاز) در اختیار حکومت شده و نمی خواهد سند مالکیتش (رایگان و فوری) به فقرا بدهد تا از این فقر جانکاه نجات یابند!
آنها رسما دارند میگویند فقر در ایران دائمی خواهند کرد! و نه تنها آنها در فقیر خواهند گذاشت، بلکه تمام منابع ثروتزا را نابود میکنند تا در نسل آینده هم شانس فرار از فقر نداشته باشند.
برنامه بودجه ۹۷ برگی دیگری از خیانت حکومت مذهبی آخوندی بود به اکثریت فقیر ایران.
لایحه 97 سند دیگری از خیانت حکومت به مردم / 30 January 2018
آقایان باز هم شما از ملت عقب مانده اید اگر این را برای رضایت وجدانتان مینویسید به شما مربوط می شود. دیر شده است این بحث را باید قبل از اخرین انتخابات مجلس میکردید ونمی گذاشتید اسامی ری شهری و …. در لیستهای انتخابات قرار گیرد و سال ها پیش بطور مستمر به شدت با شورای نگهبان معترض میشدید و توان انهاها را از سال ها پیش تحلیل میبردید .
اقایان مصطفى تاجزاده, محسن مخملباف این نامه نگاری ها حتی در تاریخ برای شما نام نیکی را همراه نخواهد آورد چون خوب میدانید با امکانات و اطلاعات در دسترس شما خیلی سکوت کردید و توجیه های شما را این نیروی آزاد شده جوان حتی وقتی برای خواندن و تلف کردن نه دارد و نه میگذارد.
باید اذعان کرد شما حتی در حال حاضر آنچنان غرق دنیای خود و گروه های خود هستید که برعکس آنچه ادعا میکنید کوچکترین ملاحظاتی برای نسل جوان غیر وابسته به گروه های خودتان و آینده ایران و نسل آتی ندارید چرا که لازمه نجات ان روایت حقایق درونی نظام در دیروز نیست بلکه با اطلاعات دقیقی که شما از اندرونی نظام و هزاران لایه های این هزار فامیل دارید میتوانستید در خدمت این ملت آمده و نوک تیز ماشین سرکوب این رژیم را کند یا بی اثر کنید. آنچه در اندرونی داشتید و میدانستید در گاو صندوق های غیر قابل دسترس گذاشتید و حالا که ملت راه خود را یافته برای نجات هر آنچه مد نظر شماست و در ذهن دارید به تکاپو افتاده اید. گناهی که اصلا قابل گذشت نیست.
تردید بسیاری است که شما حتی دغدغه ای به ان اسلامی راکه در ان به این حداز منافع و موقعیت سیاسی و اجتماعی از سال های دور رسانده را هم داشته باشید. در این ایام پرداختن به بحث و نوشتار های اسلامی دیگر برای این ملت بی ارزش و برای آنانیکه هنوز احترامی به خاطر مواضع صحیحی که در برهه های این سالها پیش گرفته اند نخواهد آورد چرا که باید با نیاز ملی و مردمی زمان حرکت کنید این اسلام دگر نمک بر زخم های این ملت است و به هیچوجه مرحمی بر ان زخم های عمیق نیست
آزاده / 31 January 2018
اما من یک موضوعی را متوجه نشدم که بالاخره این آمریکا و متحدانش هستند که بر سر مردم افغانستان و سوریه و عراق بمب ریخته و می ریزند یا ایران؟!!!
امیر از تهران / 31 January 2018