پانته‌آ بهرامی – کابوس محاکمه هنرمندان در مقابل قاضی سفیدپوش با ۱۵ نفر از دستیارانش که مرتب در حال تهیه مدارک علیه هنرمندان هستند. در دو سمت راست و چپ نوازندگان قرمزپوش که نماد شیطان هستند قرار دارند. کمی پایین‌تر باز هم در مقابل تماشاگران در هر دو سمت راست و چپ دو هنرمند مشکی‌پوش و بالاخره در هر دو طرف سالن هر طرف ۱۰ مرد جوان سبزپوش که نماد توده‌هایی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه در تأیید محاکمه هنرمندان شعار سر می‌دهند.

این محاکمه خیالی که تقریباً در جامعه امروز ایران به واقعیت تبدیل شده، ورای زمان و مکان خاصی در این نمایشنامه تصویر گشته است و می‌تواند به همه دوران استبدادزده برگردد. در جایی که دروغ جای عشق و استبداد مذهبی جای آزادی را گرفته است.

صحنه‌ای را که برایتان تصویر کردم، نام اجرای هنری “اعتراض وارد نیست”، به کارگردانی شیرین نشاط و نوشته‌ شجاع و بهرنگ آذری است که شنبه ۱۲ نوامبر در نیویورک در چارچوب جشنواره “پرفورما” روی صحنه رفت.

شیرین نشاط در مورد این جشنواره می‌گوید:

شیرین نشاط – پرفورما برنامه‌ای است که فکر می‌کنم این چهارمین بار است در نیویورک برگزار می‌شود. هر دو سال. به خصوص برنامه‌ای است برای هنرمندان هنرهای تصویری که تا حالا کار تئا‌تر و کار زنده نکرده‌اند. بنابراین این‌ها نمی‌روند سراغ کارگردانان هنرهای نمایشی. برعکس، می‌روند دنبال هنرمندانی که واقعاً کار تصویری می‌کنند و برای اولین بار کارهای تجربی و تئا‌تر انجام داده‌اند. این نیز اولین تجربه من در هنرهای نمایشی زنده است.

کارگردان، اجرای “اعتراض وارد نیست” را بر اساس دو ایده ویدئویی خود بنا نهاده است که بر مبنای نوعی تضاد ساخته شده بود. یکی از آن‌ها که “کلام آخر نام دارد” در سال ۲۰۰۴ ساخته شده و در مورد کابوس یک شاعر است. در این کابوس زن مورد بازجویی قرار می‌گیرد و زمانی که از خودش دفاع می‌کند تنها با شعر پاسخ بازجو را می‌دهد. شیرین نشاط می‌گوید:
 

فکر کردم که خیلی جالب می‌شد اگر دوباره چنین موقعیتی پیش بیاید، یک فضایی که در یک‌طرف میز یک دادگاهی باشد که دوباره خیلی انتزاعی و تخیلی باشد و واقعی نیست. در این کار از یک سو یک قاضی و همکارانش که پشت سر او کار می‌کنند، از سوی دیگر هنرمندان و آدم‌هایی که با هنر خودشان از خودشان دفاع می‌کنند.
 

موضوع نمایش

نویسندگان این اجرا شجاع آذری فیلمساز و پسرش بهرنگ آذری نویسنده و موزیسین مقیم نیویورک هستند. موضوع نمایش هر چند به ایران مربوط می‌شود ولی روندی جهانی دارد و برای هر کشور استبدادزده‌ای قابل تعمیم است. نویسنده در این محاکمه خیالی از عناصری چون محاکمه سقراط، اسطوره سیاوش، محاکمه و کشتن حلاج، بحث شیطان و اینکه اساساً گناه چیست، نیز استفاده کرده است. شجاع آذری درباره روند همکاری‌اش با بهرنگ و محتوای کار می‌گوید:

شجاع آذری – من داستانش را نوشتم با طرح اصلی و با دیالوگ‌هایش. بعد بهرنگ کار اصلی‌ را که عبارت بود از تک‌گویی‌هایی زیبا، نوشت. آن تک‌گویی‌ها همه کار بهرنگ بود که با یک زبان شاعرانه و خوب انگلیسی توانست آن‌ها را بنویسد و بعد یک مقدار هم با همدیگر روی ساختارش کار کردیم. اولاً کار بسیار تصویرگراست و از نظر فرم هم مخلوطی‌ست از هنرهای نمایشی و تصویری. یعنی سویه نمایشی کار به جنبه بصری‌اش نزدیک شد و با آن مخلوط شد.

موضوع نمایش هم این است که چند تا هنرمند تحت محاکمه هستند. این موضوع به مسائل ایران که محاکمه هنر و فرهنگ است ربط دارد و دادگاهی که در حقیقت دادگاه تهیه مدارک است. منتها قاضی زیر مدارکی که برایش تهیه می‌کنند دفن می‌شود. یعنی ما یک لحظه می‌بینیم که آن قدر مدارک می‌آورند و می‌گذارند روی میز این آقای قاضی، که این قاضی زیر مدارک خودش دفن می‌شود. این موضوع کلی، آن پشت بود. و بعد آن جریان‌های بغلی هم، آن سکوهای بغلی هم، خُب نماینده قدرت بود که یک چنین دادگاهی با چنین قضاوتی احتیاج به یک‌سری آدم‌هایی دارد که اهرم‌های قدرت را حفظ کنند. درست در همین دوره که مشغول نوشتن این نمایشنامه بودم موضرع آب‌بازی بچه‌ها در پارک در ایران اتفاق می‌افتد که حکومت شروع به دستگیری این نوجوانان کرد. به خود گفتم، برای چیز پیش‌پاافتاده‌ای مثل خوشحالی و سرور، این جوانان تحت قضاوت “نمایندگان خدا” قرار می‌گیرند، این موضوع توانست مرا به مسئله‌ای خیلی جدید‌تر، عمیق‌تر و فلسفی که ریشه‌ها و پایه‌های قضاوت مذهبی و مذهب‌گرایی و حکومت مذهبی است، ببرد.
 

نماد‌ها و نشانه ها

در صحنه گشایش نمایش، نوری همگون روی تماشاگران تابیده می‌شود. دو نفر از همه می‌خواهند که به‌پا خیزند، همه بر می‌خیزند و در حقیقت از نظر روانی تماشاگران با محکومان همذات‌پنداری می‌کنند. در طول نمایش از سوی کارخانه مدرک‌سازی قاضی، مرتب مدارکی علیه هنرمندان ساخته می‌شود. علاوه بر آن در طول کار گاهی پلاکارت‌هایی از سوی آنان به قاضی ارائه می‌گردد. این پلاکاردها مثل دایره‌های تودرتو و یا حروف عربی هستند. شجاع آذری این نماد‌ها و نشانه‌ها را این‌گونه توضیح می‌دهد:

شجاع آذری – تقریباً تمام علائم و نشانه‌ها از طراحی‌هایی است که حلاج برای بحث‌های فلسفی وعرفانی کشیده. چالشی که ذهن مرا به خود مشغول کرده و هنوز هم مشغول می‌کند، خصوصیات استبداد مذهبی است. این بحث هم در آن دوره و هم در دوره ما یک ماهیت را دارد. اینکه حقیقت از تجربه شخصی می‌آید. یعنی کسی حق ادعای حقیقت مطلق را ندارد و کسی هم از طرف خدا نیآمده اینجا که به آدم‌ها دستور دهد و به آدم‌ها راه و چاه نشان دهد و این حقیقت‌ها، حقیقت‌های شخصی است. من به دنبال نشان دادن این تداوم بودم. یعنی حتی در ۹۰۰ سال پیش هم همین مسائل که حالا به شکل لائیک مطرح می‌شود، به شکل مبارزه با استبداد مذهبی وجود داشت.
 

بازیگران “اعتراض وارد نیست”
 

در مجموع بیش از ۴۰ نفر در نمایش “اعتراض وارد نیست” حضور داشتند. بار اصلی این نمایشنامه را موسیقی به‌ویژه کار محسن نامجو برعهده داشت که خودش یکی از هنرمندان مورد محاکمه بود. از دیگر بازیگران که نقش‌های کلیدی داشتند، ملودی صفوی از گروه موسیقی آبجیز، شادی یوسف‌پور عکاس و خواننده و کامبیز حسینی نویسنده و مجری برنامه پارازیت بودند. طراحی چید‌مان صحنه نیز بر عهده شهرام کریمی بود. هر دو زن در هنگام اجرا، لباس مشکلی بر تن داشتند. شیرین نشاط درباره رنگ لباس بازیگران می‌گوید:

شیرین نشاط – چهارتا محکوم بودند که همه سیاه پوشیده بودند. یک‌مقدار تصمیم‌ها بر اساس تصاویر بنا شده بود. پشت قاضی مردهایی بودند که بلوز سفید پوشیده بودند. آن‌ها همکار قاضی بودند. بعد موزیسین‌ها قرار داشتند که نماینده شیطان بودند و قرمز پوشیده بودند. سرباز‌ها که البته سبز پوشیده بودند و این محکوم‌ها هم سیاه پوشیده بودند. البته من در انتخاب رنگ‌ها پرچم ایران را هم در نظر داشتم. قرمز و سبز و سفید.

محمد غفاری از کارگردانان ایرانی است که اکنون در نیویورک زندگی می‌کند. او در سال ۱۹۷۷ ایران را ترک کرد و اکنون با گروه‌های تئا‌تر آمریکایی کار می‌کند. وی همچنین نمایشنامه‌های مختلفی را کارگردانی کرده است. غفارین قش قاضی را در اجرای هنری “اعتراض وارد است” به عهده داشت. محمد غفاری درباره تجربه بازی در این نمایش می‌گوید:

محمد غفاری – محور نمایشنامه انسان‌هایی است که دنبال آزادی می‌گردند، اما نمی‌توانند آن را به دست آورند. به‌نظرم همه کارهای هنری در حقیقت در مورد همین مسئله است که آدم می‌خواهد بهتر زندگی کند، راحت‌تر زندگی کند، آزاد باشد، بتواند عقایدش را بیان کند، کسی نباشد که جلو عقایدش را بگیرد. این چیزهایی‌ست که آدم‌های همه جای دنیا می‌خواهند. حالا فرق نمی‌کند کجا باشد. غرب باشد، شرق باشد؛ موضوع جهانی است.
 

نقش محوری محسن نامجو

زبان اجرای کار انگلیسی بود و در عین حال قطعات موسیقی محسن نامجو به زبان فارسی اجرا شد. کارگردان علت این دوگانگی را در داشتن تماشاگران غیر ایرانی می‌داند که اگر زبان نمایشنامه فارسی بود، غیر ایرانیان درگیر زیرنویس می‌شدند و عملاً از تمرکز بر روی جنبه‌های دیگر نمایش باز می‌ماندند. شاید بتوان گفت که سه چهارم نمایشنامه را موسیقی تشکیل می‌داد. به‌جز موسیقی محسن نامجو دو گروه دیگر موسیقی نیز این اجرا را همراهی می‌کردند. در هنگام اجرا هم از موسیقی غربی و هم از موسیقی کلاسیک ایرانی استفاده شد. شیرین نشاط درباره محسن نامجو می‌گوید:
 

شیرین نشاط – موزیک ایشان (محسن نامجو] را بی‌اندازه دوست دارم و فکر می‌کنم هم صدا، هم ساخت کارش و هم حتی شعرهایی که استفاده کرده، کاملاً با موضوع داستان ما هماهنگ بود. از ابتدا با ما همکاری کرد و پا به پای هم جلو رفتیم و به نظر من خیلی زیبا کار کرد. چون آنجایی که می‌بایست محکم باشد، محکم بود و آنجایی که می‌بایست لطیف باشد، لطیف بود و آنجایی که می‌بایست سنتی باشد، سنتی بود و آنجایی که باید با دیگر همکاری می‌کرد این کار را کرد و واقعاً ما را یک‌دفعه وارد موزیک مدرن و خارج از فضای ایرانی کرد. محسن نامجو اما تنها خواننده در این برنامه نبود. ایشان برای تمام برنامه موزیک ساخت. مثلاً برای من این برنامه یک حالتی شبیه برنامه تعزیه دارد. اینجا موزیک داستانگویی می‌کند. یعنی به نوعی به ما کمک کند که داستان همان‌گونه که اوج پیدا می‌کند و بالا و پایین می‌رود، این موزیک با تماشاگر داستان را دنبال کند.”
 

همواره در میان تماشاگران نظرات مختلفی در مورد کارهای هنری وجود دارد. تماشاگران نمایش “اعتراض وارد نیست” دارای دو نظر بسیار متفاوت بودند. بعضی‌ها آن را بسیار مثبت دریافت کرده بودند و معتقد بودند که در این نمایش تضاد در جامعه استبدادزده مذهبی بین هنرمند، شعر و موسیقی از یکسو، و از سوی دیگر فشار اهرم قدرت به‌خوبی نمایان بوده. گروه دوم ضمن انتقاد از سکون و چید‌مان در اجرا براین باور بودند که این کار بیشتر اجرای کنسرت محسن نامجو بود که بسیار آن را ستودند. ولی از زاویه اجرای ارزش‌های هنری، “اعتراض وارد نیست” حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت. شجاع آذری در مورد نقش محسن نامجو که خواننده، نوازنده و سازنده قطعات موسیقی این نمایش بود می‌گوید:
 

شجاع آذری – طرح اصلی که کارگردان (شیرین نشاط) داشت، این بود که می‌خواست نمایش آمیزه‌ای باشد از دو کاری که قبلاً انجام شده بود. یکی به اصطلاح تعارض موسیقیایی است بین دو زن و یک مرد و بعد کار دیگری به اسم “کلام آخر” که باز دادگاهی است که یک شاعر در آن محکوم شده و به او اتهام زده می‌شود. البته آقای نامجو که واقعاً آن قدر این کار را خوب درک کردند و ساختار خوبی درآوردند که اساساً این نمایش را از یک‌جا به جای دیگری برد. ما انتظارش را نداشتیم.

در همین زمینه:
::گزارش‌های پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::