به نقل از نشریات معتبر انگلیسی، بیش از ۲۰۰ هزار مرد بریتانیایی شغل اصلیشان “خانهداری” است. جمعیت مردانی که نقش مادر را در کانادا ایفا میکنند چندین برابر شده است. سیانان گزارشی دارد درباره اینکه داشتن شوهر خانهدار، رویای پنهان بسیاری از زنان شاغل در آمریکا است.
جامعهشناسان هندی از افزایش غیر قابل انکار مردان خانهدار هندی میگویند. در چین نیز که همیشه آمارها، با اعدادی نجومی نشان داده میشوند، رسانهها از پدیده رو به گسترش خانهداری مردان حرف میزنند. در حال حاضر، سایتهای اینترنتی مختلفی برای مردان خانهدار در اروپا و آمریکای شمالی ساخته شده است و بر شمار وبلاگ مردان خانهدار بهطور مستمر افزوده میشود.
فیلمهای هالیوودی از دهه ۸۰ میلادی قرن بیستم با فیلم “جنابِ مامان” [۱] این شیوه معیشت جدید خانوادگی را به تصویر میکشد و بعدها کمدیهای ادی مورفی و راهاندازی کودکستان در خانه، به آن وجهه عمومی میدهد. سریالهای تلویزیونی هم اینجا و آنجا زندگی نوعی از مردان جامعه را به تصویر میکشد که تصمیم گرفتهاند خانهداری کنند.
ماجرای فوق آنقدر گسترش پیدا کرده است که مجلات از زیانها و مشکلات آن حرف بزنند. مجله “روزنامه” چاپ لندن از زنان شاغلی میگوید که مردان خانهدار خود را بعد از چندسال طلاق میدهند و کتابهای راهنمای بچهداری به طور پیوسته چاپ و تجدید چاپ میشوند و تهیه و تدوین کتابها و مقالات دانشگاهی در این زمینهها بیش از پیش شده است.
به نظر میآید پدیده شوهر خانهدار همچون ریزش یک بهمنِ به شکل بیسرو صداست و با حرکت خود بیشک بسیاری از عادتها، پیشداوریها و سوءتفاهمها را از جا میکند. متاسفانه آمار چندانی از اتفاق مذبور در ایران وجود ندارد ولی مثل سایر پدیدهها و موجهای رفتاری و اخلاقی دنیایِ معاصر، منطقی خواهد بود که نشانههایی از گسترش آن را در ایران نیز ببینیم. یکی از نکاتی که همیشه مورد مجادله قرار میگیرد، تفاوت بین مردان و زنان نسبت به پرورش فرزندان است. آیا مادران قابلیت طبیعی بیشتری برای نگهداری و پرورش فرزندان و مدیریت امور داخلی خانه دارند؟ آیا شوهران خانهدار میتوانند پاسخگوی نقش عاطفی مادرانه باشند؟
آیا مردان به دلیل تفاوتهای فیزیکی و حتی هورمونی، از احساس و انگیزه کمتری برای محبت و حفاظت فرزندان برخوردارند؟ اصلاً چرا تبدیلِ مردان شاغل به شوهران خانهدار رواج یافته است؟ سئوالاتی که به همراه خود موج بزرگتری از نادانستهها و حتی سلیقههای متضاد را به ساحل زندگی معاصر میآورند.
تعبیر عمومی و تاریخی حکایت از آن دارد که از نیمه اول قرن ۱۹ میلادی تا به امروز، شهرهای بزرگ اروپا به ویژه لندن و پاریس با شیوههای معیشتی جدید، اقشار جدید و مهاجران جدیدی روبهرو شدهاند که به امید بالا رفتن از سکوهای اجتماعی و فرار از زندگی رعیتی، به شهرهای فوق مهاجرت میکنند. آنها با تشکیل خانواده کوچک مدرن، جدا از فامیلِ بزرگ در روستا، در محیطی ناآشنا و به صورت گمنام تلاش میکنند تا از طریق تحصیلات و پذیرش ریسکهای اقتصادی، موقعیت بهتری برای خود فراهم کنند.
ازهمان دوران بود که مفهوم خانواده مدرن در ترکیبی با حضور پدری که در کارخانهها و ادارات مشغول کار است و مادر- فرشتهای که با تمام وجود در حال پرورش فرزندانش در خانه است، جا افتاد؛ خانوادهای که از حمایت فامیل برخوردار نبود و بقای آن بستگی به کار زیاد و دور از خانه پدر استوار بود.
در همان دوران بود که تاکید بیش از حد روی خانه به عنوان نقطه امن و پاکی که بر گرده فرشتهسان مادر نهاده شده و بنیانش بر تعهد و از خودگذشتگی او استوار است صورت گرفت. تاکید و باوری که تا جنگ جهانی اول بر بخش بزرگی از ساختمان اجتماعی غرب تسلط داشت. از همان دوران، ادبیات، فرهنگ و اخلاقیات “ویکتوریایی” ضمن کوبیدن بر طبل از جان گذشتگی و ایثار مادر، اصرار داشت که زنان در چهارچوب خانه بمانند و از آن بیرون نیایند.
جنگ جهانی اول و خالی شدن شهرهای بزرگ از مردانی که کارخانهها، ادارهها، مدارس، مراکز درمانی و خدماتی را به دست زنان سپردند و به جنگ رفتند شرایط و عادتهای مرسوم را در هم ریخت. از آن پس به مرور نظم اجتماعی و خانوادگی متزلزل شد.
پس از جنگ، هنوز مردانی که از جنگ برگشته بودند و گاه معلول، زخمی و ضعیف بودند، به طور کامل قدرت و مسئولیت عمومی برای اداره جامعه را از زنان پس نگرفته بودند که جنگ جهانی دوم به فاصله یک نسل آغاز شد. ناگفته نماند که در همان دوران، جوامع غربی مردان جوان زیادی را از دست داده بود و توازن جمعیت نیز به سمت زنان سنگینی میکرد.
زنان که نیمی از جامعه را تشکیل میدادند و به مرحمت تاثیرات انقلاب صنعتی از امکانِ آموزش و پرورش در جامعه بهره برده بودند بعد از تجربه موفقِ مشارکت در مدیریت کارهای بیرون از خانه در دوران جنگ جهانی اول، بار دیگر از محوطه بسته و محدود خانه بیرون آمدند و مسئولیتهای پیچیده و سختتر دنیای مدرن را بر دوش گرفتند.
بعد از جنگ جهانی دوم، زنان کارگر، کارمند و متخصص در تمام رشتههای کار در دنیای مدرن، تمایلی برای بازگشت به درون خانه و ایفای نقش مادری نداشتند؛ مادری که “بهشت زیر پای آنها” بود. ازهمان نسل زنانِ دوران جنگ جهانی دوم بود که موج اول فمینیستهای غربی هویت و مطالبات خود را تدوین کردند.
باز شدن دانشکدههای کوتاهمدت معلمی، پرستاری و منشیگری، راهگشای بخش بزرگی از زنان طبقات پایین جامعه شد و روند حضور هرچه بیشتر زنان در جامعه به فرهنگی تثبیت شده و مورد قبول بدل شد. مسیر بدون وقفهای که بعد از ۶۰ سال توانست در کنار بافت سنتی خانواده “ویکتوریایی”، انواع مختلف و متنوع زندگی مشترک افراد را مهیا سازد.
خانوادههایی که شوهرانِ خانهدار مسئولیت درون خانه را برعهده گرفتهاند تقریباً شکل متقارنی از خانواده اولیه و کوچکی است که بعد از مهاجرت وسیع روستاییها به شهرهای بزرگ در اوایل قرن ۱۹ میلادی بر پا شده بود.
در دنیای معاصر که تقریباً بسیاری از تجربیات اخلاقی، رفتاری و سنتی با دستاوردهای جدید ترکیب میشوند قراری هم بر آن نیست که همه شوهرها خانهدار شوند یا برعکس مبارزهای برای بازگشت زن به محدوده خانه صورت بگیرد. جوامع جدید و افراد دنیای جدید نشان دادهاند که از قدرت تطبیق و تحمل بیشتری برخوردار هستند و تصمیماتشان را بر اساس شرایط هر لحظه متغیر، تنظیم میکنند.
پانویسها:
۱- Mr. Mom)۱۹۸۳)
در همین زمینه:
۱- وبسایت شوهران خانهدار
۲- خاطرات یک شوهر خانهدار
۳- وبلاگ یک شوهر خانهدار
۴-House husband: A female «s fantasy
بیخود نیست می گویند اخر زمان شده
کاربر مهمان سیامک / 22 November 2011
برام خیلی جالبه بدونم خانومای ایرانی چه دیدی نسبت به مرد خونه دار دارند. حدس میزنم که برای اکثرشون چنین چیزی پذیرفتنی نیست
farshaad / 22 November 2011
آقای فرشاد برای من بر عکس جلبه بدونم مردای ایرانی چه دیدی دارند. مرد ایرونی ظرف بشوره و خونه جارو کنه و خانمش از صبح تا شب بیرون باشه هاهاها. خدا کنه والله
کاربر مهمان / 22 November 2011
من تو ایران هم خانواده های زیادی رو دیدم که مردانشون بیکار هستند و زنان منبع درآمد خانواده هستند ولی چون فرهنگ مردسالاری حاکم هست اون مرد حاضر نیست که کارهای خونه و بچه داری رو انجام بده و باز تمام مسئولیت خانه هم رو دوش زن بیچاره هست.
فرشاد زنان شاغل ایرانی اکثرا درآمدشون آنقدر زیاد نیست که قبول کنن تنها منبع درآمد خانواده باشن . چون تو ایران هم حقوق زنان پایینتر هست و هم مسئولیت مشاغل مهم رو به زنان نمیدن.
من اگر حقوق دریافتی و درآمدم بالا بود برام هیچ اشکالی نداشت که شوهرم خانه دار باشه اتفاقا خیلی هم برام جالبه.
شیرین / 22 November 2011
فرشاد عزیز من هم در اطرافم و در بین دوستان و اقوام، مردانی را می شناسم که هم از درآمد کمتری نسبت به شغل ثابت اداری همسرشان برخوردار هستند و هم به دلیل نوع شغل شان که می توانند در خانه انجام دهند بخشی از وظایف خانه داری را تقبل کرده اند
کاربر مهمان ونداد زمانی / 23 November 2011
همسر من هم علاقه زیادی به کارهای خونه داره. آشپزیش خیلی خوبه و در تسامح کامل با هم زندگی می کنیم. اما همیشه از طرف اطرافیانی که اغلب خودشونو روشنفکر معرفی می کنن مسخره می شه. خب دیگه مخ جامعه یک دفعه اصلاح نمی شه. صدها و هزاران سال طول می کشه تا یه فرهنگ عوض بشه. اما من یقین دارم که ایران همیشه حداقل یه دویست سالی عقبه از دنیا.
narin / 22 November 2011
شوهر خانه دار شدن آرزوی بیشتر مردهاست.
ali / 24 November 2011
به امید روزی که تمام رانندگان کامیون و اتوبوسهای شهری و بین شهری و کارگران ساختمانی
سریازان و ارتشیان ، مکانیکها و ماموران نظافت شهرداری و پلیسهای گشت شب و روز و کشاورزان
زن باشتد و مردها به امور دیگر همچون آشپزی و نظافت و نگهداری فرزندان بپردازنند.
از مردان میخواهم که قبل از اینکه دیر شود در سراسر دنیا به خصوص ایران قانون چند زنی و صیغه
دائم و موقت را ضد انسانی اعلام و آن را از زیر و بنا حذف کنند ، چرا که دیر یا زود زنها در این امر هم
حق خواهی خواهند کرد.
کاربر مهمان / 24 November 2011
کی گفته حقوق زنان تو ایران کمتره؟ من خودم تو ایران کار کردم و همیشه حقوقم اندازه همکارارن مردی بوده که سابقه کاری و سطح تحصیل برابر با من داشته اند!
کاربر مهمان / 24 November 2011
سلام اقای زمانی
خواستdم این را بدانید که مدتی است کار ما در شب نشینی ها با دوستان همشهری در زوریخ این شده است که در باره مقالات شما حرف بزنیم و گاهی هم دعوا کنیم
:)
کاربر مهمان sahar, paymoun & Attefe / 26 November 2011
والا تو خانواده ما مادرم هم بیرون کار می کنه(حتی الان که شصت ساله و بازنشسته است)و هم کارهای خونه بر عهده شه و خرج دانشگاه و همه چی بچه ها هم پای اونه و پدرم با قلدری حقوق بازنشستگیش رو می گذاره تو جیبش و در مقابل اعتراض مادرم دست می زنه به کمرش که اگه راضی نیستی بریم طلاقت بدم!!! این اواخر هم متوجه شدیم چند ساله هرزگی می کنه …مادر بدبخت من همیشه باید بدلیل اینکه هیچ حقی در قوانین اسلامی نداشت دهنش رو می بست و توسط پدرم استثمار می شد. اون وقت یک عده( مثل بهمن در زیر یکی از مطالب سایت)می فرمایند قضیه ظلم به زنها در قوانین اسلامی دیگه زیادی تکراری شده!! بله تکرار شده ولی برطرف نشده حضرات! زنهای زیادی در ایران هر روز دارند این ظلم و بی عدالتی رو زندگی می کنند.
کاربر مهمان / 27 November 2011
یکی هم اینجا نوشته حقوق زنان در ایران کمتر از مردان نیست.والا من به عنوان یک زن فوق لیسانس حتی در رقابت با مردان لیسانس هم شانس بدست آوردن شغلی رو نداشتم که الان بخوام نظر شما رو در مورد برابری حقوق زن و مرد تایید کنم عزیز جان! جز بیکاران زنی هستم که اصلا از طرف دولت و جامعه مردسالار به رسمیت شناخته نمی شوند. از اینکه شما مورد تبعیض واقع نشده اید بسی خرسندم.میشه بگین شما در کدوم بهشت زندگی و کار می کنید؟!
کاربر مهمان / 27 November 2011
ونداد گرامی مطالب شما بدون اغراق بی نظیر است. امیدوارم روزی نوشته های شما در دسترس همه مردم ایران قرار بگیرد.
کاربر مهمان abbas / 28 November 2011
بنده در هیچ بهشتی کار و زندگی نمیکنم، اما خوب درس خوندم و از دانشگاه درست حسابی فوق لیسانس گرفتم و فقط و فقط به دلیل داشتم سواد کافی و کفیت بالای پایان نامه های لیسانس و فوق لیسانس در رشته مهندسی معدن (کار صد درصد مردونه) جذب بازار کار شدم. تا به امروز یک روز هم نه بیکار بودم نه در رشته خارج از تخصص خودم کار کردم و حقوقم هم هرگز از همکاران مرد پایین تر نبوده.
شما هم تا زمانی که به دنبال به رسمیت شناخته شدن هستید وضعییتان همین است. هیچ کس را الکی و به دلیل جنسیت به رسمیت نمی شناسند.
متاسفانه زنان امثال شما نشسته اند تا دعوت به کار شوند و یا زن هستند شامل حقوق و مزایای ویژه شوند.
باز هم اگر سوال یا ابهامی هست، بفرمایید.
کاربر مهمان / 28 November 2011
جهان به سمت زنانه شدن پیش میره…
زهرا / 01 April 2012