محمد نوریزاد، روزنامهنگار و مستندساز، احمدرضا احمدپور، روحانی زندانی منتقد نظام و مهدی خزعلی، پزشک و وبلاگنویس منتقد در نامههایی جداگانه به آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران از شرایط حاکم بر کشور انتقاد کردهاند.
احمدرضا احمدپور در نامه خود که شنبه، ۲۸ آبانماه در تارنمای خود به نام “پژواک خاموش” منتشر شده، آورده است که “در طول فعالیت دادگاه ویژه روحانیت، تاکنون چند هزار روحانی بازداشت و محکوم شدهاند و دهها نفر نیز به اعدام محکوم و حکم آنها اجرا شده و این رویه همچنان ادامه دارد.”
به گفته این روحانی زندانی، “عدالت” در دادگاه ویژه روحانیت به باد فراموشی سپرده شده و “حب و بغض” جای آن را گرفته و مقامهای دادگاه بدون توجه به موازین قانون اساسی و عادی نظام جمهوری اسلامی، حکم صادر میکنند.
این روحانی عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که در بند ویژه روحانیت زندان قم بهسر میبرد، از پشتيبانی آیتالله علی خامنهای از دادگاه ویژه روحانیت انتقاد کرده و نوشته است که این حمایتها سبب شده است تا از انتقادات و مخالفتهای قانونی مقامها و صاحبنظران حقوقی در مورد این دادگاه جلوگیری شود.
احمدرضا احمدپور دیماه سال ۸۸ به اتهام “انتشار اطلاعات کذب درباره نظام” و “بدنام کردن روحانیت شیعه”، خلع لباس و به یک سال زندانی محکوم شده بود، پس از گذراندن دوران محکومیت خود آزاد شد و تیرماه امسال بار دیگر توسط مأموران لباسشخصی بازداشت شد.
اين عضو جبهه مشارکت که در اعتراض به وضعیت زندان ۱۶ روز اعتصاب غذا کرده و نامهای نيز به دبیرکل سازمان ملل نوشته بود، همچنین به سه سال حبس و ۱۰ سال تبعید در شهرستان ایذه و خلع لباس دوباره، محرومیت از مزایا و مناصب طلبگی در سال ۹۰ محکوم شد.
احمدرضا احمدپور، روحانی زندانی منتقد نظام، مهدی خزعلی، پزشک و وبلاگنویس و محمد نوریزاد، روزنامهنگار و مستندساز
از سوی دیگر مهدی خزعلی، پزشک و وبلاگنویس مننقد در نامه گلایهآمیز به رهبر جمهوری اسلامی، پیشنهاد داده یک معاونت “نِق” یا “نقد” مانند دوره ریاستجمهوری محمدعلی رجایی، برای نقادی بیپروا و مخالف رهبری تشکیل شود تا بدون رعایت آداب و بدون لکنت کلام، نقدهای جامعه را برای او بگوید.
مهدی خزعلی همچنین پیشنهاد داد که خودش هفتهای یک بار “با زبانی تند و تیز و برنده” این نقدها را برای آیتالله خامنهای بازگو کند و افزوده است: “مختارید پاسخ مرا حضوری دهید یا برای پنجمین بار راهی سلول انفرادیام نمایید.”
این وبلاگنویس منتقد در ادامه نامه خود نوشته است که اطراف آیتالله خامنهای را “مداحان و ثناگویان و متملقان” گرفتهاند و از بیان سخن تلخ و نقد در حضور او هراس دارند و این هراس را یکی از سران سه قوه که نامی از وی برده نشده، برای اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بازگو کرده است.
مهدی خزعلی مدیر انتشارات حیان و فرزند آیتالله ابوالقاسم خزعلی عضو مجلس خبرگان و رئیس بنیاد بینالمللی غدیر است که پس از رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم تاکنون چهار بار بازداشت و راهی زندان شده است. وی آخرین بار در مردادماه امسال با سپردن وثیقه آزاد شد.
محمد نوریزاد نیز در یازدهمین نامه گلایهآمیز خود به رهبر جمهوری اسلامی ایران، که در تارنمای رسمی وی منتشر شده است ضمن انتقاد از شرایط موجود در کشور از آيتالله علی خامنهای خواسته است تا پاسخگوی سئوالات مردم باشد.
محمد نوریزاد در این نامه به شرکت نکردن ۲۳ ساله آیتالله خامنهای در هیچ نشست خبری و پاسخ ندادن به پرسشهای صریح ایرانیان و خبرنگاران خارجی اشاره کردهاست.
نوریزاد خطاب به آیتالله خامنهای نوشته است: “قبول میفرمایید اگر این مردم شریف را ارج و بهایی بود، اعتراضها و پرسشهایشان به هیچ گرفته نمیشد و بُغضشان نیز به چوب و چماق قوای تحت امر شما سپرده نمیشد.”
محمد نوریزاد: بزرگانی که دستشان به پولِ نفتِ این مردم گشوده است و بیاجازه آنان هر چهقدر که بخواهند برمیدارند، احتیاجی به خود مردم ندارند. علت این که در این سرزمین فلکزده، افکار عمومی به هیچ گرفته میشود، هیچ نیست الا همین دستهایی که بیاجازه مردم در جیب مردم فرو میرود
این مستندساز منتقد در ادامه نامه خود میافزاید: “من راز بیاعتنایی به این مردم شریف را، و تیرگیِ مستمرِ سرنوشت آنان را در سیاهیِ نفت میبینم. آری، بزرگانی که دستشان به پولِ نفتِ این مردم گشوده است و بیاجازه آنان هر چهقدر که بخواهند برمیدارند، احتیاجی به خود مردم ندارند. علت این که در این سرزمین فلکزده، افکار عمومی به هیچ گرفته میشود، هیچ نیست الا همین دستهایی که بیاجازه مردم در جیب مردم فرو میرود.”
نوریزاد در ادامه نامه خود به آیتالله خامنهای پرسشهایی نیز از محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران مطرح کرده است.
وی دلیل طرح پرسش از محمد خاتمی را غیرپاسخگو بودن رهبر جمهوری اسلامی دانسته و افزوده است: “در غیاب شما که پاسخگوی پرسشهای فراوان و سرگردان این مردم شریف نیستید، چندی پیش من خود دست به کار شدم و نوشتهای برای جناب آقای سیدمحمد خاتمی فرستادم و در آن هفت پرسش از هزار پرسش سرگردان جامعه را پیش روی وی نشاندم.”
از جمله پرسشهای هفتگانه نوریزاد از خاتمی، پرسش درباره بیتوجهی حاکمیت به خواستهای اوست. نوریزاد از خاتمی پرسیده است “شما مگر به دنبال چه بودید که تحمل نشدید؟ و اکنون با اعتنا به پیشآمدهای این دو سال اخیر، به دنبال چه هستید؟ قرار بود شما با روی کار آمدن چه بکنید که حاکمیت خود را در معرض فروپاشی دید و دست به کارهایی زد که تلخی آن با هزار من عسل، و لکههای تباهیِ آن با هزار جراحی زدوده نخواهد شد؟”
در پرسشی نوریزاد از خاتمی پرسیده است، “آیا کشتن جوانان مردم و ضرب و شتم وحشیانه مردم و دستگیریها و حبسهای توأم با شکنجه و تهدید و رعب و وحشت، شما را به وادی ترس در نینداخته است؟ تا همانگونه بگویید و موضع بگیرید که حاکمیت خواهان آن است؟”
نوریزاد در پرسشی دیگر به برنامه هستهای ایران اشاره کرده و پرسیده است: “به فرض، شما رئیس جمهور، شما رئیس مجلس، شما همه مجلس، با داستان بشار اسد و لبنان و حزبالله و اسرائیل و داستان انرژی هستهای و تحریمها چه میکنید؟”
محمد نوریزاد از نويسندگان سابق روزنامه کيهان و پيش از سال ۱۳۸۸ از پرشورترين پشتيبانان رهبری جمهوری اسلامی بود اما در جريان اعتراضهای پس از دهمين دوره انتخابات رياستجمهوری در ۱۳۸۸ به صف منتقدان حکومت پيوست و به دليل انتشار نامههای سرگشاده انتقادی به آيتالله خامنهای چند بار بازداشت شد.
یک مثل سرخپوستی میگه آخوند و آخوندزاده و طرفدارهای ایت نظام سر و ته یک کرباسند. چاقو دسته خودش را نمیبرد. سگهای زرد برادر شغالند.
قاه قاه!!!
کاربر مهمان / 21 November 2011
نوری زاد ثابت کرد شرافت هنوز نفس می کشد.
من خود را شرمنده تمام این عزیزان می بینم.
امین / 21 November 2011
اقایان بایستی سی چهل سال پیش به عواقب تصمیمشان برای بیرون راندن حکومت پهلوی و چایگزین کردن ان با رژیم نعلین و عبا فکر میکردند. حالا دیگه کار از کار گذشته است و حیف هر گونه انتقادی که به این بی خبران خدا نشناس. این اخوند ها دنیا را از دو سوراخ میان تنه می بننید و بس. نه انها را حیایی بوده و نه عدلی که از انها استدعای چنین متاعی کنند. این قوم روان پریش با هزاران عقده های جنسی و غیره دارند مردم ایران را زنده بگور میکنند و حالا شما دارید از انها نقاضای مماشات می کنید. هر روزی که میگذرد این قوم در ضمیر جهانیان یک اثر منفی عمیق تر از پیش می گذارد. تا پیش از امدن اینها کسی حتی تصور ربودن و کوبیدن هواپیمای پر از مسافر به اسمانخراشی را نمی کرد. اما اینها امدند و از روز اول بر طبل چنگ کوبیدند و دشمن دشمن کردند و حالا این دشمن خودتراشیده دارد به انتهای صبرش میرسد. شاید کسی تصورش هم نتواند بکند ولی تا بهمن ابان ماه سال 81 ممکن است هیچکدام از این جلادان خود اشام وجود خارجی نداشته باشند. چون از هم اکنون عموسام و شرکاء دارند بمب های دوترونی را برای ذوب کردن انها اماده میکند. به این ترتیب همان جهنمی را که با خیال و حرف خود ساحته بوندن اککنون در ان گرفتار خواهند شد.
کاربر مهمان / 21 November 2011
اون نظری که ثبت شده درباه «مثل سرخپوستی و سگ زرد» فکر میکنم مربوط به گروهی باشه که مدام در حاشیه مینشینند و میگویند “کار کار انگلیسهاست” شاید هم لابد بعد که همان انگلیسها کارشان را کردند بگویند “کار ما بود”
چهقدر این ادبیات شبیه ادبیاتِ احمدینژاد و بقیه گروه حاکمه، گوینده حتا ابنقدر فقز فرهنگی داره که متوجه این شبهت خودش به بقول خودش آخوندها نمیشه! چه فرقی هست بین این افراد با این فرهنگ و حاکمان فعلی؟!
کاربر مهمان / 21 November 2011
درست فرمودید. هر چند احتمالا هستند کسانی که هنوز در توهم تساهل بسر می برند، بیش از دو سال است که با همین ادبیات، این وابستگی بکرات ثابت شده.جان سختی همین گروه (؟) تلفات کلانی به جنبش سبز تحمیل کرد.
کاربر مهمان / 22 November 2011