خیزشی که دی ماه سال جاری در جامعه ایرانی رخ داده، هر چند اهداف مشخص و تبیین شده اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، ایدئولوژی و رهبری مشخص ندارد، اما محقق شده و اکنون میتوان امیدوار بود تغییرات مورد نظر خود را به جامعه و حکومت تحمیل کند.
در این چند بند سعی دارم آن بخش از انحرافات نمایان و محقق شده در این ماجرا در حوزه اطلاعرسانی را بازگو کنم و نه بیشتر.
بررسی شعارها و سیر تکامل آن، روشها، اهداف و آرمانهای این حرکت – آنگونه که در فضای مجازی منتشر شده – تصریح میکند جامعه ایران در حال شکستن چارچوبهای سنتی خود – چه حکومتی و چه غیرحکومتی – آن است. چارچوبهایی که در ۴۰ سال گذشته به طرزی آشکار، محدود کننده و الیگارشیک بودهاند و اجازه عرض اندام و ابراز وجود به نسل جدید و طرح خواستههای آنان ندادهاند.
بیتوجهی جریان اعتراضی کنونی به توصیهها و اخطارهای حکومت، گروهها و افراد مرجع، نشان داد به رغم در پیش روی بودن خطرهای بیشمار، این حرکت که کاملا متکی به ابزارها و امکانات و تولیدات و خواستهای خود است، هر گونه توصیهای از سوی حکومت و حتی صاحبنظران اپوزیسیون را در داخل و خارج از کشور به دیده بدبینی نگاه کرده، با آن میستیزد.
اینکه چرا رسانههای رسمی در پوزیسیون و اپوزیسیون با تاخیر وارد پوشش رسانهای این رویداد شدند و در ادامه همچنان در تحلیل آن ذیل انقلاب، اصلاح یا شورش مردد هستند، همان چیزی است که هم موضوع اعتراض است و هم تابلوی آن. دو مثال رسانهای:
یکم: بلافاصله پس از آغاز دولت حسن روحانی که برآمده از ائتلافی فراگیر از گروههای سیاسی بود، انتشار اخبار و گزارشهای انتقادی نسبت به فساد، بیکاری، فقر، زوال اجتماعی و فرهنگی و …، در رسانههای داخلی که در هشت سال دوره محمود احمدینژاد با قوت و لاینقطع جریان داشت، فروکش کرد. گویی که با بر آمدن دولت ائتلافی همه مشکلات یک شبه تمام شد (رویکرد سیاسی و جناحی به شاخصهای عینی).
از این رو در دوره جدید انتشار شاخصهای فقر، فلاکت، اشتغال، بیکاری، سلامت، شادی و مقایسه آن با دیگر کشورها عمدتا زمانی بخت انتشار در رسانه را یافت که به نوعی با نهادهای غیر انتخابی مرتبط بود، یا ناگزیر به مساله حاد سیاسی تبدیل شده بود.
در بسیاری موارد انتشار گزارشهایی از این دست، سیاهنمایی یا توطئه علیه دولت «نشان» خورد و با بازخوردی منفی از سوی گروههای سیاسی مواجه شد. تقریبا در همه مناطقی که اعتراضها در این روزها جریان داشت، شعارها پیرامون همین مسائل ادا شده و تصاویر و ویدئوهای آن نه در رسانههای معتبر که در برخی از کانالهای تلگرامی منتشر و بازنشر شد.
دوم: بلافاصله پس از آغاز اولین اعتراضها در شهر مشهد، پایگاه محافظهکاری، برخی آن را به توطئهای برای استعفای دولت تعبیر کردند.
چنین تحلیلی که ادامه و گسترش اعتراضات در روزهای بعد اعتبار آن را زیر سوال برد، همچنان پیشفرضی بازدارنده در جهت درک درست تحولات در نزد برخی همکاران رسانهای است.
سیطره چنین تحلیلها و پیشفرضهای عمدتا سیاسی که با هدف استفاده در نزاعهای جناحی به رسانهها تزریق میشود، دلیل شعارهای معترضان و عملکرد آنان در نقش شهروند-خبرنگار و ارسال گزارشها و ویدئوهای آنان به کانالهایی است که از نظرشان واتاب دهنده ماجرا به همان شکل اولیه خود هستند و این همان چیزی است که در حوزه رسانه، علیه آن شورش شده است.
نباید فراموش کرد که انحراف در رسانه و تبدیل آن به نارسانه، با موج ورود کارگزاران اخراجی از حاکمیت و با رویکرد یا ورود چهرههای نظامی-امنیتی به رسانهها چیز جدیدی در سنت روزنامهنگاری ایران در ۴۰ سال گذشته نبوده است و پیشتر، اطلاعرسانی و حتی تحلیل رسانهای «رویداد-محور»، جای خود را به فرآوردههای سیاسی و حتی «جنگ روانی-محور » داده بود و به همین دلیل بود که ارزش نوشتههای رسانه در ذهن مخاطب و مردم صرفا به یک ابزار تبلیغی تقلیل یافته بود.
به باور شهروند-خبرنگاران فعال در جریان اعتراض کنونی، چنین تحلیلهای عجولانه سیاسی و پیشینی و استفادههای جناحی و تبلیغی نه تنها اجازه فهم درست را از مخاطب میگیرند بلکه مانع درک صحیح مشکل توسط مسئولان میشود.
رسانههای ادواری و کنکاشی در چرایی اقبال به آن
مسدودسازی اپلیکیشن محبوب تلگرام در ایران توسط شورای عالی امنیت ملی به درستی نشان دهنده میزان نفوذ و گسترش اعتماد به رسانههای غیر رسمی است که بر بستر این اپلیکیشن، با مخاطب ارتباط برقرار کردهاند.
شدت علاقه و اعتماد مخاطب به برخی کانالهای اطلاعرسانی تلگرام از جمله کانال آمد نیوز (صرف نظر از درستی و نادرستی اطلاعات آن) به حدی بود که تنها دو روز پس از فیلتر کردن کانال آمد نیوز با ۱/۵ میلیون عضو ، کانال جدید آن توانست مخاطبان تشنه خود را بازیابد.
در میان کانالهای محبوب خبری، تنها بیبیسی فارسی با کاری مداوم و طولانی توانسته بود مخاطبانی بیش از یک میلیون نفر را جذب کند؛ کاری که این کانال خبری در فرصتی کوتاه به انجام رسانید.
در پیوند با رسانه و مخاطب، سلسله عواملی موجب شد تا اقبال از رسانههای رسمی درون و بیرون از کشور به کانالهای تلگرامی متوجه شود.
اطلاعرسانی بدون محدودیت که گاه اطلاعات را در سطح شبه اطلاعات تقلیل میداد، مخاطبی را که در میان رسانههای حکومتی و رسمی نیاز خود را نمییافت، به انتخاب این کانالها واداشت. مجموعهای از اطلاعات به صورت خلاصه شده (کپسولی) و تلفیقی از اطلاعات خبری، ارتباطات و سبک زندگی موجب شد تا رویکرد مخاطب عادی از مطالب سایتهای جدی و تحلیلی به این سوی تغییر کند.
استفاده کثیری از مردم از این اپلیکیشن و شبکه ارتباطهای بین فردی، گروهها و کانالها و سهولت اشتراکگذاری مطالب موجب محبوب شدن بیشتر آن و گسترش آن شد.
بسیاری از جمعیت جوان کشور که به رغم تحصیلات بالا از مشارکت رسمی در اداره کشور و حتی از عضویت در گروههای سیاسی و اجتماعی منتقد که کاست گونه در گروههای بسته فعالیت داشته و دارند، کنار ماندهاند، در گروههای جدید و به سبک خود و با چارچوبهای کاملا باز در ارتباط قرار گرفته و شبکه به هم پیوستهای را تشکیل دادهاند.
روشنفکران و فعالان اما عمدتا غایب اصلی در چنین شبکههای جدیدی هستند که با علایق و ویژگیهای خود شکل گرفتهاند.
از سوی دیگر به تدریج نقش سلبریتیها و نشر و بازنشر اظهارات آنان پررنگتر شده و دیگر مهم شدن و معروفیت، نیاز به مجاهدتهای طولانی وپرداخت هزینههای زیاد ندارد و زیبایی، خوشتیپی، خوش لباسی، هنر، جنسیت و …، هژمونی روشنفکران را در عرصههای مختلف به چالش میکشد و آنها را به گعدههای بسته و نهایتا گروههای کم عضو و شکل گرفته با ملاحظات امنیتی، عقب میراند.
در بسیاری از این گروههای بدون ارتباط با جامعه، بحثهای جدی و روشنفکری به سبک مباحث حزبی و تشکیلاتی جریان داشته و مصرفکننده مباحث طولانی و تکراری آنها نه جامعه که خود افرادند. در حالی که هر گونه انتشار یا عدم انتشار متن و مطلب در واکنش به تحولات روز از سوی این افراد و گروهها، پس از مباحث طولانی و خیلی دیر و با مصلحتسنجیای امنیتی یا فرقهای و با دیدی بلند مدت طراحی میشود، در طرف دیگر واکنشها سریع و با رویکردی کوتاه مدت به مسائل روز با تاکید بر مسائل روزمره چون اقتصاد و سیاست صورت گرفته و این گونه بوده که موضوع «گرانی تخم مرغ » – بخوانید سیاست آزاد سازی قیمت اجناس و خدمات – موج آفرین و بهانه اعتراض به همه چیز میشود.
در موج نوی رسانههای غیر رسمی، موضوع «اولویتبندی و انتقال مباحث اعتراضی و مطروحه از اتاقهای فکر احزاب و گروهها یا حتی شورای سردبیری و … به جامعه»، چندان زمانبر ، متمرکز و برنامهریزی شده نیست و فاصله طرحهای مجازستان تا ورود به عرصه اجتماع گاه به فاصله چند ساعت خواهد بود.
در این موج جدید و پر اقبال، توجه به آغاز یک حرکت و ادامه آن و کم توجهی به نتیجه و عوارض آن یک اصل است و بنای این اصل بر آزادی انتخاب مخاطب و نه مصلحتسنجی برای او گذاشته شده است. موضوعی که در سنت بعد از انقلاب همواره مورد اعتراض مصرف کننده و مخاطب رسانه بوده است.
به رغم سهولت ورود به این عرصه که با باز کردن یک حساب کاربری (ساینآپ) و یک تلفن هوشمند (اسمارت فون) میسر شده و به خلط اطلاعات و شبه اطلاعات، سند و شبه سند، سلطه حرکتهای کوتاه مدت، حذف تاریخ و عبرتهای آن و جایگزینی مسائل روزمره، حذف روشنفکران و متخصصان و مصلحتهای معمول و به دور از عوامگرایی، امکان سوء استفاده از مخاطب آماده و … منجر شده، دریایی متلاطم با عمق کم پدید آورده و ایدئولوژی و برنامه را از حرکتهای اعتراضی ستانده است، با این حال اما به ترمیم موقتی شکافهای متعدد در کشور کمک کرده است.
ترمیم موقت شکافهای فعال قومیتی، جنسیتی، زبانی و دینی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی که مانع همگرایی و اتحاد در حرکتهای اعتراضی قبلی بود، امروز با حذف و تعدیل شعارها در جریان اعتراضی نمایان شده است و کارنامه نظام ولایت فقیه را به عنوان عامل ایجاد فقر، فساد و جنایت نشانه گرفته است.
مقاله خوبی بود. اهمیت نقش رسانه.
وقتی روحانیون شیعی ولایی، تمام نهادهای مساجد و تکیا و اماکن مذهبی قبضه کردند در دوران پهلوی دوم، وقتی اعلامیه های خمینی تلفنی از عرا قو فرانسه به عوامل داخلی اش مخابهر می شد و بتدیل به اعلامیه شب نامه میشد، اهمیت کرا رسانه ای گوا بود. حالا خییل احمقانه است پندارمی مخالفان از ابزار نوین استفاده نکنند. خمینی ایست ها از تمام ابزار روز و با حمایت آشکار یا مساعدت بخشی از همین دنیای سکولار توانست بدترین دیکتاتور ی تاریخ معاصر بشریت یعنی تئوکراسی ولایی ایجاد کند.
چرا من این قدر روی کلمه تئوکراسی مانور می دهم؟ این کلمه اخیار باز بیشتر بکار مبرند منتقدان. توکراسی/حکومت دینی است و هرگز حکومت دین دموکراتیک/مردمی نخواهد د مگرتغییر ماهیت دهد از تئکراسی به سکولاریته.
چرا که ویژگی تئوکراتیک حکومت در ایران دقیقا نقطه شکاف و نقطه خطر از همین جا ست. ام الفساد و ام الجنایات از همین نقطه شروع می شود. چیزی که گاه اپوزیسیون حقیقی ومبارزت حقوق بشری یادشان می رود. هی می گیوند نظام! چی نظامی؟! حکومت و نه نظام! این نظام تلویحا بکار میرود، اصلا نظامی در کار نیست، یک حکومت گانگستری و دزدانه است که کشور ایران همچو قلمروی یاغیان اشغالگر کرده است.
حکومت تئوکراسی، اجزه هیچ نوع اصلاح و مدرنیته و بهبود وضع حقوق بشری را نمی دهد. ریشه مشکلات را بایست دانست.
دستان رستم / 12 January 2018