جمعی از فعالان پیشین و کنونی جنبش دانشجویی ایران با نگارش نامه‌ای خطاب به باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا از وی خواسته‌اند که به نرمش و مماشات با جمهوری اسلامی ایران پایان دهد.
 
در گفت‌وگویی با نیما راشدان، فعال سابق دانشجویی و از امضاکنندگان این نامه پرسیده‌ایم: با توجه به انبوه تحریم‌هایی که دولت آمریکا علیه ایران داشته، چرا شما اینگونه برداشت کرده‌اید که تا حالا با جمهوری اسلامی ایران با نرمش و مماشات برخورد کرده است؟
 
 
نیما راشدان: من فکر می‌کنم جنبش مردمی ایران، آن جمعیت چند میلیونی که در ۲۵ خردادماه به خاطر اعتراض به دزدیده شدن رأی‌شان در میدان آزادی ایران تجمع کرده بودند، از لحاظ وسعت و عمق و حتی سابقه بسیار بسیار فراتر از همه این جنبش‌هایی است که در مصر، تونس و جاهای دیگر به “بهار عربی” معروف شده است. ما سئوال‌مان از آقای اوباما همواره این بوده که چرا رئیس جمهوری که پشت تریبون می‌ایستد و به روشنی می‌گوید حسنی مبارک باید کنار برود و حاکمان این کشورها باید به خواست مردم خودشان احترام بگذارند و بعد به صورت فعال در زمینه گذار به دموکراسی در مصر دخالت می‌کند، موضع اولیه‌اش در مورد ایران این بوده که آقایان میرحسین موسوی و محمود احمدی‌نژاد برای من فرقی ندارند و خودش را به نوعی از تحولات ایران کنار می‌کشد؟ البته درست که بعد از گذشت چندماه، وقتی که دیگر مطمئن شدند جمهوری اسلامی ایران مشروعیت خودش را از دست داده، با موضع‌گیری ضمنی، از مبارزات مردم ایران حمایت‌ کردند.
 
در نامه فعالان دانشجویان از واژه‌ “گروگان و گروگان‌گیری” استفاده شده و خواسته شده است که دولت آمریکا در کنار گروگان‌گیر(حکومت ایران) نباشد و در کنار گروگان (مردم ایران) باشد. چگونه آمریکا می‌تواند در این کشاکش مردم و حاکمیت در کنار مردم باشد؟
 
من فکر نمی‌کنم که در ماهیت اشغالگر و سرکوبگر نظام جمهوری اسلامی ایران کمتر کسی تردیدی داشته باشد، اگر بخواهد منصفانه به آن ماجرایی نگاه کند که حداقل در سه سال گذشته در ایران اتفاق افتاد. مراجع مذهبی و اعضای مجلس خبرگانی که نزدیک هستند به درونی‌ترین لایه‌های این کشور، وقتی به حسینیه‌‌‌شان حمله می‌شود، وادار به سکوت می‌شوند. در کشوری که با فرزند آقای هاشمی رفسنجانی آن طور برخورد می‌شود و بعد فیلمش منتشر می‌شود، شما تعبیر منصفانه‌تری برای شهروندان آن کشور پیدا می‌کنید که به این شکل دارند مورد ظلم و سرکوب یک گروه بسیار محدود قرار می‌گیرند؟ گروهی که اساساً هیچگونه مشروعیت اجتماعی، هیچگونه رأی و هیچگونه پایگاه مردمی ندارند. من فکر می‌کنم گروگان بودن در دست حاکمان ایران اتفاقاً محترمانه‌ترین تعبیری‌ است که می‌شد در این نامه به‌کار برد.
 
 
 
راشدان: ما فقط تلاش کردیم که ندای انسان‌هایی را به گوش رئیس‌جمهور آمریکا برسانیم که زیر تیر و گلوله و سرکوب و ارعاب و شکنجه در ایران با این همه پرداخت هزینه خطاب به رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا گفتند که به کمک ما بیا و به ما کمک کن.
 

 
اما برخی معتقدند اینگونه نامه نوشتن به رئیس جمهور ایالات متحده و از او کمک خواستن، با نوعی برداشت از استقلال و ملی‌گرایی و تکیه بر نیروهای داخلی تعارض دارد. نظر شما چیست؟
 
این برخی باید دیدگاه‌شان را نه برای من که برای آن هزاران، ده‌ها هزار انسانی که در تهران فریاد می‌کشیدند “باراک حسین اوباما/ یا با آنها یا با ما” توضیح دهند. ما فقط تلاش کردیم که ندای انسان‌هایی را به گوش رئیس‌جمهور آمریکا برسانیم که زیر تیر و گلوله و سرکوب و ارعاب و شکنجه در ایران با این همه پرداخت هزینه خطاب به رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا گفتند که به کمک ما بیا و به ما کمک کن. من شخصاً هیچ‌وقت جسارت این ادعا را ندارم که بگویم تمام افرادی که در تهران به خیابان آمدند، مثل من فکر می‌کردند. منتهی فکر می‌کنم باید قبول کنیم که لااقل بخشی از این مردم با تقبل هزینه به خیابان آمدند و کتک خوردند و فریاد کشیدند به فرض “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” یا این که آقای اوباما به ما کمک کن.
 
من می‌گویم بگذارید برای این‌ها حقی قائل شویم. ما که اینجا می‌توانیم صدای‌مان را به گوش دولت‌مردان غربی برسانیم، باید به هر شکلی کمک کنیم و صدایی باشیم برای افرادی که امروز یا در زندانند، یا زیر سرکوب هستند و یا ارعاب شده‌اند. این معنایش به ‌هیچ وجه نمایندگی از ملت ایران نیست. معنای آن تنها بیان یکسری واقعیات است. من واقعاً به خاطر ندارم که به‌جز این دو شعار یعنی “نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران” و “باراک حسین اوباما/ یا با آنها یا با ما” اساساً در طول مدت حضور خیابانی جنبش سبز هیچ نوع شعار دیگری در خصوص سیاست خارجی داده شده باشد. بازهم می‌گویم: باید تنوع عقاید را به رسمیت شناخت، اما در عین حال روشنفکران نمی‌توانند یک جمعیت چندمیلیونی را سانسور کنند، چون دچار یکسری دگم‌های ایدئولویک چپ هستند، از ۵۰ سال گذشته که کار ما را به اینجا کشانده است.
 
در عین حال شما اشاره کردید که خواهان حمله نظامی برای مقابله با جمهوری اسلامی نیستید، اما خواهان تحریم بانک مرکزی و تحریم نفتی ایران در این نامه شده‌اید که به نوعی اقتصاد ایران را فلج خواهد کرد و ضربه مستقیم آن به مردم وارد خواهد شد. این را چگونه توجیه می‌کنید، با توجه به مبارزه‌ای که تلاش می‌کند فشار به مردم وارد نشود؟
 
ببینید، من فکر می‌کنم دوستانی که منتقد این ایده‌ تحریم هستند، تا حدودی باید خودشان را با واقعیات آشنا کنند. اگر آفریقای جنوبی مورد تحریم همه‌جانبه سازمان ملل قرار نمی‌گرفت، تحریمی که به‌هرحال بخشی از فشارش روی دوش مردم بود، آیا تغییری ایجاد می‌شد؟ آیا با زبان خوش یک رژیم نژادپرست آپارتاید حاضر می‌شد کنار برود؟ بحث تحریم‌ها را دو کشور روسیه و فرانسه در مورد یوگسلاوی سابق یک‌سال به تعویق انداختند. تعویق یک‌ساله‌ بحث تحریم در خصوص صربستان به قتل ۲۵۰ هزارنفر انسان انجامید.
 
من می‌توانم تا فردا صبح اینجا برای شما مثال بزنم از رواندا، جمهوری دموکراتیک کنگو و بسیار جاهای دیگر. هرجایی که نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب شهروندان بوده، بدون استفاده از زور و تحریم و اجماع جامعه جهانی ممکن نبوده است که مردمی با دست خالی و در اندازه میلیونی به خیابان بیایند و در برابر حکومتی پیروز شوند که فرصت داشته، پول نفت داشته و ۲۰ سال خودش را آماده کرده است. حکومتی که می‌داند مردم طرفدارش نیستند، اولویت اولش طراحی سناریوهای ارعاب و ترور و جنگ روانی علیه مردم خودش است.
 
به‌هرحال این یک موازنه مهندسی بسیار ساده است. در کشورهایی مثل ایران یا عراق، جایی که گارد ریاست جمهوری وجود دارد، جایی که فداییان صدام وجود دارند، جایی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وجود دارد، یک مقدار تعلیق به محال کردن است این که ما بگوییم بله، مردم خودشان می‌توانند بروند و حق خودشان را بگیرند. من تصور نمی‌کنم که مردم ایران هم دچار این توهم باشند. من فکر می‌کنم وقتی مردم می‌آیند در خیابان و می‌گویند “باراک حسین اوباما/ یا با آنها یا با ما”، موضع خودشان را به شکل بسیار روشنی ابراز کرده‌اند.
 
 
راشدان: بخشی از جدالی که امروز بین جامعه‌ بین‌المللی و جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم، به تاریخ سی ساله گذشته ایران برمی‌گردد. من فکر نمی‌کنم به این راحتی این تخاصم خاتمه پیدا کند….آن‌ها از جامعه جهانی تضمین می‌خواهند. واقعاً تضمین مکتوب می‌خواهند که به ما کمک کنید تا بتوانیم مردم خودمان را شکنجه و سرکوب کنیم و تجمعات مسالمت‌آمیز آن‌ها را در خیابان به خاک و خون بکشانیم. من فکر نمی‌کنم جامعه جهانی چنین تضمینی را به جمهوری اسلامی ایران که نه، حتی به دوستان نزدیک و متحدین نزدیک خود بدهد.
 

 
اما در عمل تحریم‌ها فایده نکرده و مانع از زیادی‌خواهی‌ها و ماجراجویی‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی نشده است. آیا در عین حال بازهم شما با حمله نظامی مخالف هستید؟
 
اولاً من فکر می‌کنم جمهوری اسلامی ادعاهای بسیار می‌کند که آن‌ها را نباید زیاد جدی گرفت. جمهوری اسلامی ادعای مدیریت جهان را می‌کند، وقتی می‌گوید ما یک بازیگر اصلی در عرصه‌ سیاست بین‌المللی هستیم. کشوری که بخش بسیار اندکی از تجارت جهانی را در اختیار دارد، من فکر نمی‌کنم این ادعا که تحریم‌های بین‌المللی به اقتصاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لطمه نزده است، ادعای درستی باشد. ما می‌دانیم که جمهوری اسلامی تمام توانش را برای جلوگیری از تصویب این تحریم‌ها، برای تلطیف فضای آژانس به کار برد. منتهی این دعوایی که امروز بین غرب و جمهوری اسلامی ایران در جریان است، یک دعوای سی‌ ساله است. دعوایی است که در آن ترور صورت گرفته است.
 
به‌طور مثال فقط در همین شهر پاریس عملیات بسیار گسترده‌ ترور صورت گرفته است و به‌هرحال این را نه می‌شود از حافظه تاریخی دولتمردان و سیاستگذاران فرانسه پاک کرد و نه از حافظه افکار عمومی. من فکر می‌کنم بخشی از جدالی که امروز بین جامعه‌ بین‌المللی و جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم، به تاریخ سی ساله گذشته ایران برمی‌گردد. من فکر نمی‌کنم به این راحتی این تخاصم خاتمه پیدا کند؛ حتی اگر دستگاه فعلی جمهوری اسلامی، با مسائل مربوط به مسائل هسته‌ای کنار بیاید که البته بعید هم به‌نظر می‌رسد این عقلانیت را داشته باشد. آن‌ها تضمین امنیتی می‌خواهند. آن‌ها از جامعه جهانی تضمین می‌خواهند. واقعاً تضمین مکتوب می‌خواهند که به ما کمک کنید تا بتوانیم مردم خودمان را شکنجه و سرکوب کنیم و تجمعات مسالمت‌آمیز آن‌ها را در خیابان به خاک و خون بکشانیم. من فکر نمی‌کنم جامعه جهانی چنین تضمینی را به جمهوری اسلامی ایران که نه، حتی به دوستان نزدیک و متحدین نزدیک خود بدهد.