شهزاده سمرقندی – روزبه قاسمی، عکاس و مستند‌ساز جوان ایرانی‌ست که از سال ۲۰۰۹ در تاجیکستان به‌سر می‌برد. او بیشتر اوقات خود را با عکاسی و فیلمبرداری از رقص‌های محل‌های مختلف تاجیکستان می‌گذراند.

روزبه قاسمی همراه با دو نفر از عکاسان محلی کلاس عکاسی مستند هم برگزار می‌کند. از این کلاس‌ها بخش تاجیکستانی سازمان سوروس در شهر دوشنبه پشتیبانی می‌کند.
 

وقتی با روزبه قاسمی تماس گرفتم، در پایان یکی از این کلاس‌های عکاسی خود بود و سر و صداهای دانشجویان را می‌شنیدم؛ دانشجویانی که بعد از درس مانده بودند و استاد خود را سؤال‌باران می‌کردند.
این عکاس ایرانی می‌گوید با اینکه باید چند هفته دیگر تاجیکستان را ترک کند اما هنوز کارهای ناتمام زیادی در دست دارد. 
 

با او درباره نمایشگاه عکاسی‌اش گفت‌وگو کردم که پنجم و ششم نوامبر در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، برگزار شد.
 

عنوان نمایشگاه روزبه قاسمی “درباره صورت‌ها”ست که به انگلیسی “About faces” ترجمه می‌شود. این نمایشگاه مجموعه عکس‌هایی را در برمی‌گیرد که از حالت‌های مختلف رقاصان تاجیک در هنگام رقص گرفته شده است.
 

روزبه قاسمی از موضوع عکس‌هایش به رادیو زمانه می‌گوید:

روزبه قاسمی – موضوع همه عکس‌ها یک حرکت خاص از رقص تاجیکی‌ست که رقاص سر خود را ناگهان به عقب برمی‌گرداند و به سوی مقابل به بینندگان نگاه می‌کند. این حرکت در رقص‌های محل‌های مختلف اینجا دیده می‌شود. حتی در رقص‌های خوارزمی و کولابی هم هست.

از علاقه خودت به رقص برایمان بگو. به چه دلیل به این موضوع علاقمند شدی؟

راستش این داستانی دارد. وقتی ما کوچک بودیم، مادر بزرگانمان و یا زنان بزرگسال خانواده در مهمانی‌ها رقص‌های بخصوصی می‌کردند. روزی از عمه پیر‌م پرسیدم چرا این‌طوری می‌رقصید؟ انگار خیلی روستایی بود شیوه رقصیدنش. گفت این رقص روستایی نیست بلکه از رقص‌های قدیمی ایران است.
درست است که در روستاها فرهنگ قدیمی را بیشتر محفوظ داشته‌اند، اما، خُب در شهر‌ها فرهنگ مدرن غالب شده و حالا در ایران کمتر نشانه‌های فرهنگ قدیمی را می‌بینیم. آن دوران گذشت تا من به تاجیکستان آمدم و در اینجا بود که نشانه‌های زیادی از‌‌ همان رقص‌های مادربزرگان خود را دیدم. رقصی که حالا تنها بین پیرانسالان ایرانی و در روستا‌های دوردست باقی مانده و با بی‌مهری ما جوانان رو به روست. اما این رقص ریشه‌های مشترک فرهنگی‌مان را نشان می‌دهد. خیلی جذاب است. وقتی در بدخشان به این نوع رقص نگاه می‌کردم، اشک در چشمانم جمع می‌شد. انگار داشتند یک رقص باستانی انجام می‌دادند که زمینه‌های گم‌شده ما را در خود حفظ کرده است. اینطور بود که روی این موضوع بیشتر و بیشتر کار کردم و فیلم‌های زیادی برداشتم که در دست تدوین است.

از نمایشگاه عکس‌هایت و انتخاب محل آن برایمان بگو. با آن تجربه‌هایی که در ایران داشتی فرق داشت؟

خب،‌‌ همان طور که می‌دانید در شهر دوشنبه گالری به آن صورت وجود ندارد. آن تعریف معیار از محل نمایشگاه که جای مشخصی برای برگزاری نمایشگاه‌های هنری‌ست که هفته‌ای و یا ماهی یک‌بار در موضوع‌های مختلف برگزار شود، اینجا وجود ندارد. این بود که با یکی از دوستان خوبم، “روشنک استاد” ماه‌های اول همین سال بود که تصمیم گرفتیم جایی پیدا بکنیم و کارهای خودمان را نشان بدهیم. یکی دو بار در مرکز فرهنگی “باکتریا” و یا‌‌ همان “باختر” برگزار کردیم. این محلی‌ست که عده مشخصی از فرهنگیان تاجیک به آنجا می‌آیند. مردم عادی که کمی از موضوع‌های فرهنگی و فرهنگیان دور‌ند به آنجا دسترسی ندارند و عادت رفتن هم ندارند. گفتیم جایی را انتخاب بکنیم که بیننده غیر حرفه‌ای، یعنی مردم عادی هم در آن رفت و آمد داشته باشد. کاری که در ایران می‌کردیم. در کافه‌ها نمایش می‌گذاشتیم که مردم هم ببینند.

“لا گراند” هم یک کافه است که مدیریت فرهنگی دارد و با طراحی داخلی که دارد با عکس خوب جور می‌شود. طراحی اصلی خود‌ش هم با عکس است. قرار است ما آن عکس‌ها را برداریم و عکس‌های خودمان را بگذاریم که بعداً دیگر هنرمندان هم می‌توانند همین کار را بکنند و نمایشگاه گذاشتن در این محل جا بیفتد.
 

با عکاسان محلی چه‌طور آشنایی پیدا کردی؟ کی‌هارا می‌‌شناسی؟

دوستی خوبی با عکاسان اینجا دارم. با “زاءور دخده”، “ناظم قلندروف”، “لیلی” که متأسفانه اسم فامیلی‌اش را نمی‌دانم، “ایرج تورسونزاده” و دوستان دیگر.

وضع هنر عکاسی تاجیکستان را در مقایسه با ایران چه‌طور می‌بینی؟

آن معدود عکاسانی که اینجا کار می‌کنند بسیار با تجربه‌اند. مثل “زاءور دخده” که چندی پیش ۷۵ سالگی خود را جشن گرفت و میراث‌دار این هنر است. اما نسل جدید خیلی درگیر عکاسی “کپی” هستند و به خواننده‌های معروف و فوتوشاپ علاقه بیشتر دارند. برخورد مستند در کار‌هایشان دیده نمی‌شود. نمی‌توانم بگویم نیست ولی خیلی کم است. اصلاً ارزشی برای عکس مستند قایل نمی‌شوند. آن تعداد محدودی که هستند خبرنگاران محلی‌اند که برای آژانس‌های محلی کار می‌کنند، نمی‌خواهند وارد داستان مستند شوند، یا پروژه‌های دوام‌داری را دنبال بکنند. متأسفانه چون مخاطب حرفه‌ای که بخواهد از عکاس پشتیبانی بکند و یا مخاطب عادی که عکس بخرند به آن صورت وجود ندارد. حق انتشار هم وجود ندارد و این است که عکاسانی که تقریباً خوب کار می‌کنند اینجا نمی‌مانند.

با این شرایط نامناسبی که توصیف کردی، برگزار کردن نمایشگاه عکاسی چه‌ تجربه‌ای بود برای تو؟ پشتیبان مالی هم داشتی؟

تقریباً هیچ پشتیبان مالی‌ای نیست. به غیر از مدیریت کافه “لا گراند” که فضای خود را در اختیار ما گذاشت. قاب‌ها را دوست خوبم روشنک آماده کرد. اینجا قاب‌های خوب پیدا نمی‌شود. آن‌هایی هم که هست طرح‌های نامناسب دارد. قاب ساده وجود ندارد. روشنک خودش عکاس و هم گرافیست است. رفت و نجار محلی پیدا کرد و قاب سفارش داد و خود‌ش رنگ زد. من هم از آن قاب‌ها استفاده کردم. هیچ کمکی نداشتم. ولی خب، گفتیم چون هفته‌های آخرمان است کاری بکنیم، جنبشی به‌وجود بیاوریم و [این پیام را] برسانیم که نمایشگاه هم می‌شود گذاشت. البته برای نقاشان این کار خوب جواب داده. آن‌ها فعال‌ترند.

گفتی که هفته‌های آخر خود را در تاجیکستان می‌گذرانی. برای جوانان دیگر ایرانی که دوست دارند به تاجیکستان سفر بکند و تجربه‌های تو را داشته باشند، چه پیشنهاد می‌کنی؟

این کشور خیلی پذیراست. مردمش مهمان‌نواز است. آن‌هایی که پاسپورت ایرانی دارند که هیچ مشکلی نیست می‌توانند مستقیم بروند فرودگاه. از تهران سه بار در هفته پرواز هست. آن‌هایی که پاسپورت غیر ایرانی دارند می‌توانند بدون مشکل ویزا بگیرند. از اروپا به اینجا هم چندین پرواز هست. مشکلی نیست. راحت می‌توانند بیایند. ولی من پیشنهاد می‌کنم که در فصل گرم بیایند. با توجه به شرایط کوهستانی، اینجا هوا سرد است و مسایل دیگر هم سر جای خود. وضع جاده‌ها در زمستان امن نیست و کلاً زمستان جذابی ندارد.

به غیر از عکس دیگر چه چیز‌های را با خود از تاجیکستان خواهی آورد؟

اینجا فیلم زیاد کار کردم. اما فیلم مستندی که در دست دارم در موضوع موسیقی زیرزمینی تاجیکستان است.

موسیقی زیرزمینی تاجیکستان با موسیقی زیرزمینی ایران چه فرق دارد؟

قابل مقایسه نیست. در ایران کار موسیقی زیرزمینی جرم محسوب می‌شود. اما اینجا موضوع این است که کسی برای موسیقی زیرزمینی ارزشی قایل نیست. یک عده جوانند که دور هم جمع می‌شوند. نه موافقتی با این موسیقی وجود دارد و نه مخالفتی. خیلی‌ها اصلاً ‌شناختی از موسیقی راک ندارند. عمدتاً یک عده جوانی‌اند که میل به غرب‌گرایی و یا جهانی شدن دارند و از سنت‌های خودشان دورند. می‌گویند این سنت‌ها برای آن‌ها نیست. بیشترشان هم اقوام غیر تاجیک و یا آمیخته با قوم‌های روس، تاتار، ازبک و غیره هستند. در بینشان تاجیک هم هست. برای مثال، یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم من دختر جوان تاجیکی‌ست که می‌گوید من در خانواده تحصیل‌کرده‌ای به دنیا آمده‌ام. این دختر نوازنده است و می‌گوید تحت هیچ‌گونه فشاری از جانب خانواده‌اش نیست. مجبور نیست در هجده یا نوزده‌سالگی ازدواج کند و می‌تواند موسیقی راک را به عنوان حرفه انتخاب بکند. پدر و مادر‌ش هیچ مشکلی با این موضوع ندارند. اما خیلی از هم سن و سالانش بچه دارند، ازدواج کرده‌اند و باید از همسرشان پیروی بکنند؛ و تمام وقتشان را برای نگهداری همسر، بچه و مادرشوهر خود بگذرانند.
 

عکس‌ها: روزبه قاسمی

ایمیل تهیه‌کننده:

[email protected]

در همین زمینه:
::برنامه رادیویی “با همسایگان” در رادیو زمانه::