امروزه دانشمندان به این پرسش که ویژگی‌ها و رخدادهای طبیعی چگونه پدید می‌آیند بر اساس نگاهی تاریخی و با روش علمی پاسخ می‌دهند. اما می‌دانیم که همواره چنین نبوده است و تا چند سده‌ی پیش رایج بود که با نگاهی دینی و بر اساس متون مقدس به چنین پرسش‌هایی پاسخ دهند. در نگرش دینی تاریخ سیاره‌ی زمین همان تاریخ آفرینش انسان به شمار می‌آمد که در کتاب‌های دینی آمده است و رخدادهای طبیعی هم بر اساس نگرشی دینی تبیین می‌شدند. هنوز هم در برخی جوامع دینی کسانی پدیده‌های طبیعی همچون زمین‌لرزه یا خشکسالی را پدیده‌هایی کاملاً غیرمترقبه و بی‌علت می‌پندارند و آنها را بر اساس نگاهی دینی تببین می‌کنند.

یک روستای ویران شده (عکس از خبرگزاری مهر)

امروزه بحث‌های علمی درباره‌ی پیدایش ویژگی‌ها و رخدادهای بوم‌شناختی در شاخه‌ای از دانش به‌نام «بوم‌شناسیِ تاریخی» دنبال می‌شود. کتاب «بوم‌شناسیِ تاریخی: مفاهیم و مسائل» که به‌تازگی از سوی انتشارات کمبریج منتشر شده به عمده‌ترین بحث‌ها در این شاخه از دانش پرداخته است.

«بوم‌شناسیِ تاریخی» پهنه‌ای از دانش و پژوهش است که در آن بر اساس شواهد گوناگون پیوندهای پیچیده و درازمدت میان انسان و سیاره‌ی زمین کشف می‌شود. بوم‌شناسیِ تاریخی بر دانش‌هایی چون انسان‌شناسی و باستان‌شناسی و بوم‌شناسی و دیرینه‌شناسی و جغرافیا و مدیریت سرزمین و مدیریت میراث استوار است و نظرگاهی کاربردی و کل‌نگر را برای مطالعه‌ی تغییر به کار می‌بندد.

افزون بر این، بوم‌شناسیِ تاریخی نقشی مهم دارد هم در پژوهش‌ بنیادی و هم در توسعه‌ی راهبردها برای مدیریت سرزمین در آینده به شکل منسجم و عادلانه. در چارچوبی که در این کتاب ارائه شده بحث‌های اصلیِ بوم‌شناسیِ‌ تاریخی گرد آمده است که از جمله‌ی این بحث‌ها می‌توان اشاره کرد به: رهیافت میان‌رشته‌ای، نیاز به فهم برهم‌کنش‌ها میان جوامع انسانی و روندهای اکوسیستم، آینده‌ی منطقه‌ها و نقش تاریخ و حافظه در جهانی متغیر. کتاب «بوم‌شناسیِ تاریخی: مسائل و مفاهیم» مثال‌های بسیاری از پژوهش‌ میان‌رشته‌ای را در خود دارد و بدین‌سان بستری فراهم می‌آورد برای همکاری در میان رشته‌های گوناگون.

کتاب به این هدف نوشته شده که پژوهشگران و سیاست‌گذاران و سرمایه‌گذاران را مجهز ‌کند تا بتوانند با تصمیم‌گیریِ باانعطاف و فراگیر آینده‌ را برای انسان‌ها بسازند.    

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

در آن شاخه‌های دانش که ادعا می‌شود فهمی از پویاییِ جمعی به دست می‌دهند یک بخش تفکیک‌ناپذیر و بحث‌انگیز مطالعه‌ی زمان است. بوم‌شناسیِ تاریخی شاخه‌ای نوپدید در دانش و پژوهش است. در این شاخه‌ی نوپدید برای اینکه مطالعه‌ی زمان را نشان دهیم لازم است تاریخ شیوه‌های درک زمان را در رشته‌هایی که به زمان مربوط می‌شوند (برای مثال، زمین‌شناسی، باستان‌شناسی، زیست‌شناسی، و تاریخ) مرور کنیم. کتاب پیشِ‌رو به این منظور نوشته شده است که برخی از کاستی‌ها در رهیافت سنتی را بررسی کند و پس از آن به بینش‌های به‌نسبت تازه درباره‌ی زمان که از دلِ پژوهش درباب سیستم‌های پیچیده برآمده‌اند بپردازد.

یکی از هدف‌های کتاب این است که سازمایه‌های یک چارچوب مفهومی برای بوم‌شناسیِ تاریخی را بیابد. از این رو، نویسندگان در این کتاب به تضادها و چالش‌های فزاینده برای چارچوب زمانیِ خطی که مبنای پژوهش‌ها در مغرب‌زمین است نیز می‌پردازند. در جهان‌نگریِ نیوتنی اغلب یک بُعد زمانیِ خطی و سه‌ بُعد مکانی فرض گرفته می‌شود. اما در این کتاب برخی از فرض‌های بسیار ساده درباره‌ی زمان که بسیاری از بوم‌شناسان تاریخی مسلم فرض کرده‌اند به پرسش گرفته خواهد شد.

کتاب «بوم‌شناسیِ تاریخی: مفاهیم و مسائل» که به‌تازگی از سوی انتشارات کمبریج منتشر شده

شاخه‌ای از دانش به نام تاریخ زمین (که پساتر زمین‌شناسی خوانده شد) با مشاهدات ارسطو درباره‌ی کندیِ تغییرات زمین در نسبت با طول عمر انسان آغاز می‌شود. به دید ارسطو، زمان بی‌پایان است و با تغییر درسرشته است و این چیزی ست که دست‌کم مشاهدات کیهان‌شناختیِ او نشان داده است: کیهان در نظر او عبارت است از سپهرهای چرخان که حرکت‌های دوار دارند.

از زمان آگوستین قدیس در بخش آغازین از هزاره‌ی نخست پس از میلاد تا سده‌های میانه، توسعه‌ی این ایده‌های ارسطویی در چارچوب مسیحیت و آفرینش‌گراییِ مسیحی محدود شد. وقتی مطالعه‌ی زمین‌شناسی قدمت نسبیِ توده‌های فیزیکی را به بوته‌ی بررسی گرفت، نگرش مسیحی هرچه بیش‌تر به پرسش گرفته شد. بر اساس مشاهده‌ی کانسارهایی که به‌طور ترتیبی یا همزمان انباشت شده‌اند نخستین اصول چینه‌شناسی را دانشمندان علوم طبیعی (برای نمونه، نیلز ستی‌اینسن ۱۶۶۹) در سده‌ی هفدهم پایه گذاشتند. قانون‌ برهم‌نهی و قانون برهم‌چینی درباره‌ی سن نسبیِ چینه و حالت ته‌نشست در این دوران کشف شدند.

پژوهش درباره‌ی زمان و ویژگی‌هایش از سده‌ی هفدهم بخشی جدایی‌ناپذیر از رشته‌ی باستان‌شناسی نیز بوده است. در سده‌ی هجدهم زمین‌شناسان و باستان‌شناسان و دانشمندان علوم طبیعی و فیلسوفان همه تفسیر انجیلی از تاریخ زمین را به نقد و پرسش گرفتند و زمین‌شناسی به‌مثابه‌ی یک دانش تجربی پایه‌گذاری شد. مفهوم چینه‌شناسی با آثار دیرینه‌شناسانه و زمین‌شناسانه‌ی کسانی چون ویلیام اسمیت و جیمز هاتن و چارلز لایل به باستان‌شناسی راه یافت. و مفهوم «زمان ژرف»‌ یا «زمان زمین‌شناختی»‌ را هاتن طرح کرد و از این راه آفرینشگراییِ کلیسایی رایج در سده‌ی هفدهم را که می‌گفت جهان فقط ۶۰۰۰ سال قدمت دارد به چالش کشید.

با انتشار کتاب چالرز لایل «اصول زمین‌شناسی» (۱۸۳۰) بود که باقی‌مانده‌ی کاتاستروفیسم که ریشه در آموزه‌های مسیحی داشت دور انداخته شد (طبق این نظریه، هر پدیده‌‌ی بزرگ طبیعی چون آتشفشان و زمین‌لرزه یک رخداد غیرمترقبه در زمین‌شناسی است.) و «اصل یکنواختی» جایش را گرفت؛ طبق این اصل، ویژگی‌ها و رخدادهای زمین‌شناختی معلول  فرایندهای زمین‌شناختی هستند و این روندها در گذشته به همان صورت بوده که در زمان حال هستند. در نتیجه‌ی نظریه‌ی یکنواختی، بر اساس اطلاعاتی که هرچه بیش‌تر از ترتیب‌های چینه‌شناختی در مناطق مختلف در سراسر جهان به دست می‌آمد یک دستگاه زمانی شامل اَبَردوران، دوران، دوره، دور و عصر صورت‌بندی شد.

در اواخر سده‌ی نوزدهم در اروپا، در باستان‌شناسی یک گاه‌نگاریِ مقایسه‌ای بر اساس چینه‌شناسی تثبیت شد. سپس این درک گاه‌نگارانه از تاریخ بشری به جاهای دیگر جهان هم رسید اما گسترش آن همه جا موفقیت‌آمیز نبود، چراکه هنوز هم در جاهایی نگاه دینی و غیرمترقبه‌انگاری درباره‌ی رخدادهای طبیعی به چشم می‌خورد.      

نشانی کتاب


تازه‌ترین کتاب‌ها در حوزه محیط زیست