در دوران جدید طبقهبندیِ زیستشناختی بر سامانهای استوار است که گیاهشناس سوئدی کارل لینه پایهگذاری کرد و توسعه داد. این سامانه را چارلز داروین، بر اساس نظریهی خود «فرگشت»، به معنای «درخت حیات» تفسیر کرد.
سامانه لینهای گرچه بهطور گسترده پذیرفته شده اما تفسیر فرگشتیِ داروین ایرادها و محدودیتهایی دارد. کتاب «طبقهبندیِ زیستشناختی: درآمدی فلسفی» منبعی است برای فهمیدن همهی مسائل و بحثهای فلسفی دربارهی طبقهبندیِ زیستی. نویسنده در این کتاب تاریخچهی طبقهبندیِ زیستی از زمان ارسطو تا دانش تبارزایش در دوران معاصر (Phylogenetics شاخهای از زیستشناسی که ارتباط فرگشتی میان گروههای مختلف جانداران را بررسی میکند) را مرور میکند و نشان میدهد که چگونه طبقهبندی زیستی در دوران مدرن در طیِ زمان تغییر کرد و توسعه یافت.
با مطالعهی این کتاب خوانندگان همچنین قادر خواهند بود دریابند که چگونه طبقهبندیِ زیستی تا اندازهای از روانشناسیِ انسانها و رشد زبانیِ انسانها و فرهنگ آنها برآمده است. این کتاب برای دانشجویان و دیگر کسانی که به دستهای از موضوعات در فلسفه و زیستشناسی علاقهمند هستند خواندنی و سودبخش خواهد بود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
طبیعت تنوعی شگفتانگیز از چیزهای زنده است -حیوانات و حشرات و گیاهان و قارچها و باکتریها و جز اینها. این تنوع بسیار آشکار است نهتنها بر زیستشناسان که زیست را میپژوهند بلکه بر هر کسی که در بوستانی گام زده یا روزی را در باغوحشی سپری کرده یا یک مستند حیات وحش را از تلویزیون مشاهده کرده یا دربارهی حیوانات خانگی و جانداران موذی که در خانه با ما زیست میکنند اندیشیده است. وقتی دربارهی تنوع زیستی بر حسب چنین مفهومهایی -حیوان، حشره، گیاه، و …- میاندیشیم در واقع این تنوع را طبقهبندی میکنیم. این کار معنایش این است که جهان را به انواعی از چیزها تقسیم میکنیم: نوع حیوان، نوع حشره، نوع گیاه و غیره.
هرکه زیستشناسی خوانده میداند که طبقهبندیِ زیستی در دوران جدید دامنهاش از کاربردهای روزمرهی «حیوان» و «حشره» و «گیاه» بسیار فراتر میرود و سامانهای را به کار میگیرد که بر دیدگاههای گیاهشناس سوئدی کارل لینه استوار است؛ لینه چارچوبی را پایه نهاد برای طبقهبندیِ چیزهای زنده و مواد معدنی.
طبقهبندیِ لینه سلسلهمراتبی و جامع بود. طبق رهیافتی که لینه ارائه داد، ارگانیسمهای فردی همه در درون گونهها گروهبندی میشوند و این گونهها خود در سطوح بالاتر -سرده و خانواده و راسته و رده و شاخه و فرمانرو و دامنه- گروهبندی میشوند. لینه همچنین یک سامانهی نامگذاری بر اساس عضویت در سرده و گونه پیشنهاد کرد. برای نمونه، او انسانها را «انسان هوشمند» (Homo sapiens) نامید که نخستین بخش از این نام بر سرده و دومین بخش بر گونه دلالت میکند. در نظر لینه یک فرد انسان عضوی از گونهی انسان هوشمند است که خود عضوی از سردهی انسان است. انسان نیز خود بخشی از یک سلسلهمراتب است چراکه عضوی از گروههای بالاتر است: راستهی نخستیسانیان و ردهی پستانداران و فرمانروی جانوران.
چارلز داروین این سامانهی طبقهبندی را برگرفت و آن را بر اساس نظریهی فرگشت تفسیر کرد. در نظر داروین، سلسلهمراتب گروه -گروهی در سامانهی لینهای ساختار شاخهشاخهایِ درخت فرگشت را نشان میدهد و این نیز تنوعیابیِ فرگشتی را نشان میدهد چراکه گونههای جدید پدید میآیند و متنوع میشوند.
این سامانه از زمان داروین در فعالیتها و بنیادها و سازمانهای ما رسوخ کرده است: در باغوحشها و موزههای تاریخ طبیعی، در مطالعات و پژوهشها دربارهی تنوع زیستی، و در کلکسیونها.
با این حال اما هنوز بحثها دربارهی طبقهبندیِ زیستی پایان نیافته است. در حال حاضر چند بحث فلسفی دربارهی طبقهبندی در جریان است که یکی از آنها بحث نظری است: یک طبقهبندیِ زیستشناختی چه چیزی را باید نشان دهد؟ شاید لینه تصور کرده بود که طبقهبندی باید ایدههای خداوند را نشان دهد، ایدههایی که تصور میشد بر آفرینش حاکم اند. اما داروین و پیروانش تصور میکردند طبقهبندیِ زیستی به جای آنکه مبنایی آفرینشگرایانه داشته باشد باید مبنایی فرگشتی داشته باشد و تبارشناسی و میزان واگرایی و تغییر گونهها را نشان دهد.
بر اساس رهیافت داروین که بعدتر «ردهبندیِ فرگشتی» یا «سامانهشناسیِ فرگشتی» خوانده شد، ارگانیسمها را باید بر اساس نیای مشترک گروهبندی کرد، اما آن جانور یا گیاهی که مورد نظر است باید بر اساس درجهی واگرایی رتبهبندی شود. برای مثال، در طبقهبندی لینهای در ردهی پرندگان شمار بالایی از گونههای پرندگان جای میگیرد که همه نیای مشترکی دارند. اما از آنجا که این گروه بسیار بزرگ است و اصلاحها و تغییرهای بسیاری در میان افراد آن روی داده است، یک رتبهبندی ردهای در آن اعمال میشود.
یک رهیافت فرگشتیِ دیگر در نیمهی دوم از سدهی بیستم و بهوسیلهی گروهی از سامانهشناسان بهنام تبارزایشگرایان توسعه یافت. این گروه در پیروی از روش داروین طبقهبندی را بر تبارشناسی مبتنی کردند اما این نظر را رد کردند که رتبهبندی باید بر اساس میزان واگرایی باشد. بر طبق این رهیافت، طبقهبندی باید فقط تاریخ نژادی گیاه یا جانور و بهطور مشخصتر فقط روند شاخهبندی در فرگشت، یعنی جاهایی که گونههای جدید پدید میآیند، را بنمایاند.
این رهیافت طبقهبندیِ متفاوتی را پدید میآورد. برای مثال، تبارزایشگرایان پرندگان را یک رده به شمار نمیآورند بلکه به جای این کار آنها را یک شاخه (پرندهسانان) از ددپایان به حساب میآورند؛ در پایان یک گروه زیستی است که دایناسورها را هم در بر میگیرد. همچنین گفتنی است که این ایده که «طبقهبندی باید تاریخ فرگشتی را بنمایاند» را برخی از سامانهشناسان از اساس رد کردهاند.
تازهترین کتابها در حوزه محیط زیست
- علم، استعمارگری، و اینوئیتها/ معرفی کتاب آبکردن یخهای شمالگان
- چرا طبیعت چنین نمودی دارد/ معرفی کتاب «الگوها در طبیعت»
- معرفی کتاب رشد اقتصادی و توسعه پایدار
- معرفی کتاب ترویج زیست پایا
- معرفی کتاب مقابله با سرقت زیستی
- تاریخ سیاسی کوه
- معرفی کتاب روانآبهای رگباری
- اندیشیدن به تغییرات اقلیمی: اخلاق یا سیاست؟
- نوآوری برای محیط زیست؛ تبدیل پسماند به خوراک
- قانونهای زیستمحیطی برای زیستشناسان
- چرا بومشناسی مهم است؟
- اخلاق زیستمحیطی، اخلاق سرزمین: میراث آلدو لئوپولد
- معرفیِ کتاب «انرژی و اقلیم: بینشی برای آینده»
- تفاوت اقلیم و آبوهوا: درآمدی بسیار کوتاه
- چرا کره زمین ظرفیت افزایش جمعیت را دارد؟
- عاج: قدرت و شکار در آفریقا
- تبارشناسی «حیاتوحش»؛ پیوندها میان انسان و مکان
- جُرمشناسی سبز: سرمایهداری چگونه زیستبوم را نابود میکند؟
- دیوید ثورو، زبان درختان
- ارزیابی آبخیزداری از طریق روش ترکیبی؛ حوضه آبخیز کوشکآباد
- فوتبال و محیط زیست چگونه جهان را نجات میدهند؟
- در آینده پراکندگی حیات روی زمین چگونه خواهد بود؟
- در دفاع از تنوع زیستی
- آیا آزمایش بر روی جانوران از نظر اخلاقی درست است؟
- سگها چه جور جانورانی هستند؟