بهنام داراییزاده – کشتن اسیر جنگی، مطابق تمامی نرمها و موازین حقوق بشری، “جرم و جنایت جنگی” محسوب میشود؛ به همین جهت، قتل معمر قذافی رهبر پیشین لیبی، در حالی که زنده به دست مخالفانش افتاده بود، موجب اعتراض گسترده نهادهای حقوق بشری و حتی برخی از دولتها شد. گرچه این نخسیتن مرتبه هم نیست که “شورای انتقالی لیبی” به واسطه برخوردهای خصمانه نیروهای وفادار به خود، مورد اعتراض مجامع مستقل حقوق بشری قرار میگیرد.
این رویدادها نشان چیست و مسئولیت دولتهای خارجی که با دستاویز تحقق صلح، دموکراسی و آزادی و… برای مردم لیبی در این کشور مداخله نظامی کردند کدام است؟ این پرسشها را با محمد مصطفایی حقوقدان و آشنا به مسائل حقوق بشر در نروژ در میان گذاشتهایم.
شما کشتن معمر قذافی رهبر پیشین لیبی، در حالی که زنده دستگیر شده بود را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید چنین برخوردی از سوی نیروهای شورشی نشانه چه میتواند باشد؟
محمد مصطفایی: کشتن معمر قذافی هیچ تفاوتی با سایر موارد مشابه ندارد. قوانین حمایتی از اسرای جنگی برای همه افراد یکسان در نظر گرفته شده است و در این بین هیچ تفاوتی وجود ندارد. اصل بر این است که سلامتی و جان یک اسیر جنگی باید حفظ شود. اگر هم قرار است حکم اعدامی اجرا شود، این حکم باید پس از برگزاری یک جلسه دادگاه با رعایت تمامی موازین یک دادرسی عادلانه به اجرا درآید.
در لیبی اما وضعیت به گونهای پیش رفت که این امر محقق نشد. در لیبی سرهنگ قذافی در راس حکومتی قرار داشت که یک دیکتاتوری کامل بود. از سویی دیگر معمر قذافی در طول سالهای طولانی حکومت خود توانسته بود طرفدارانی هم به گرد خود جمع آورد.
زمانی که مردم لیبی به سیاستهای حکومتی او اعتراض کردند، او با حمایت همین طرفداران خود، اقدام به سرکوب مخالفان کرد. یعنی مردمی که نه سلاح داشتند و نه حتی از پشتیبانی خاصی برخوردار بودند. در نهایت هم برخی از کشورهای غربی مانند آمریکا، فرانسه، نروژ و… برای حمایت از مردم لیبی وارد جنگ شدند.
در آن شرایط معمر قذافی میتوانست با اتخاذ تصمیمی سنجیده، دستور آتشبس بدهد و شرایط را به نوعی آرام کند، اما نه تنها این کار را نکرد، بلکه با استفاده از ادوات جنگی و سلاحهای سنگین، به سرکوب گسترده مردم معترض پرداخت.
در چنین شرایطی بود که مردم لیبی کینهای عمیق از قذافی و حامیان او گرفتند. بنابراین قابل پیشبینی بود که مردم نیز در دفاع از خود دست به هر اقدامی بزنند که حتی میتواند مجرمانه باشد.
شما مسئولیت دولتهای غربی و آن دولتهایی که تحت پوشش قطعنامه “شورای امنیت سازمان ملل” در این کشور دخالت نظامی کردند را چگونه تحلیل میکنید؟
دولتهای مداخلهکننده هم در چهارچوب قوانین بینالمللی مسئولیت دارند. این دولتها موظفند تا حد امکان و تا آنجایی که امکانش وجود دارد از به کارگیری خشونت خودداری ورزند. این دولتها مکلفند که وضعیت بحرانی ناشی از جنگ را هرچه زودتر به وضعیت عادی بازگردانند.
واقعیت این است که مردم لیبی آشنایی خاصی با موازین وعرفهای حقوق بشری ندارند. نبود “آموزش حقوق بشر” در کشورهایی مانند لیبی را نباید نادیده بگیریم. هر آنچه در خارج از لیبی، در چهارچوب سازمانها و نهادهای حقوق بشری، تصویب و وضع میشود در جای خود حتماً مهم است و باید هم اجرا شود اما باید این ملاحظات را نیز در نظر داشت.
مسئولیت دیگر این دولتها، حفظ سلامت و جان شهروندان کشورهای بحرانزده است، اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که این خود مردم لیبی بودند که با آن نفرت و کینهای که از رژیم فذافی و شخص وی داشتند دست به خشونت زدند و پس از دستگیری قذافی و پسرش آنها را کشتند.
شما در تصاویری که از لحظات پیش از مرگ قذافی منتشر شده است، این امر را به خوبی میتوانید میبینید. در این صحنهها فقط مبارزان لیبیایی حضور دارند و هیچ نیروی خارجی یا سرباز ناتو دیده نمیشود. بههر صورت این یک قتل بود و مقامات نیز در برابر آن مسئولند. در شرایط فعلی، دولتهای غربی مسئولیت سنگینتری دارند و همانطور که پیشتر اشاره کردم موظفند هرچه زودتر وضعیت را با بهرهگیری از ابزارهای مشروع به حالت عادی برگردانند.
پس از کشتن معمر قذافی واکنشهای مختلفی از سوی سازمانهای حقوق بشری یا حتی مقامات دولتی در محکومیت این اقدام صورت گرفت. آیا به نظر شما این واکنشها در مجموع مناسب و به موقع بودند؟
بهنظر من در کل واکنشها مناسب و خوب بود، اما این واکنشها را باید با در نظر داشتن شرایط عینی جامعه لیبی تحلیل کرد. مردم لیبی سالها گرفتار رژیمی استبدادی و دیکتاتوری بودند که بهطور گسترده دست به خشونت و سرکوب میزد.
واقعیت این است که مردم لیبی آشنایی خاصی با موازین و عرفهای حقوق بشری ندارند. نبود “آموزش حقوق بشر” در کشورهایی مانند لیبی را نباید نادیده بگیریم. هر آنچه در خارج از لیبی، در چهارچوب سازمانها و نهادهای حقوق بشری یا دولتهای به اصطلاح توسعهیافته، تصویب و وضع میشود در جای خود حتماً مهم است و باید هم اجرا شود اما باید این ملاحظات را نیز در نظر داشت.
به هر روی، من گمان میکنم با این خشونتی که در متن جامعه لیبی وجود دارد، باید از طریق کمکها و حمایتهای مختلف ازجمله دولتهای خارجی مبارزه کرد. آنچه در تونس در حال وقوع است، به نظرم الگوی مناسبی است. در تونس هماکنون سعی میشود قانون اساسی آینده تا جای ممکن در بردارنده موازین حقوق بشری باشد و تمهیدات لازم را نیز برای دوری از خشونت و برخورد با مخالفان در نظر بگیرد.
در همین زمینه:
باسلام بهنام عزیز تو هم عجب دل خوشی داری ها!! . در سالهای اتش وخون هر دوطرف از جنگ یک دستور مشخص داشتند(اسیرنگیرید!) هم عراق وهم ایرانی اسرای جنگی را میکشتند!! گواه ان گورهای دسته جمعیست که هنوز هم کشف میشود! .خاطره ای بگویم: دوستی داشتم که نقاش بود واز ایستگاه راه اهن جنوب به تهران امد وهم خانه شدیم او در کارگاهی پوستر وافیشهای تبلیغاتی سینمائی تهیه میکرد(به روش سیلک اسکرین) والبته عاشق داریوش وفرهاد! کارش رونقی گرفت وبرادرش هم به تهران امد جوانکی بود که دست چپ وراست خودرا به زحمت تشخیص میداد! جذب سازمان شد!بالاخره دستگیر وبه پنج سال زندان محکوم شد! سالها گذشت .روزی برای خداحافظی پیش او بودم. احوال غلام را پرسیدم؟! گفت این مادر مرا بیچاره کرده! یک چمدان پر از لباس دستش گرفته امده اینجا که غلام دوره محکومیتش گذشته ومیخواهم اورا ببرم صالح اباد ودامادش کنم! وکارماهم شده ازصبح تا شب در این زندان به ان زندان! وهیچکس هم جواب روشنی نمیدهد! بعد از شش ماه برگشتم وبه سراغ دوست رفتم وبازهم پرسیدم:از غلام چه خبر؟! گفت :کشتندش!!ما همان موقع که سرگردان زندانها بودیم اورا کشته بودند!! ومادر هم دق کرد ومرد!. البته اقارضا هم بعدا معتاد شد ومرد!!. حالا بهنام محترم سینه به تنور میچسبانی که چرا کنوانسیون حقوق بشر در مورد سرهنگ قذافی رعایت نشده؟! او که قاتل هزاران اسیر در بند بود؟!. بهنام محترم من جواب شمارا از حفظ بلدم! (فرق ما با این ادمکشان در رعایت حقوق بشر است)!! قبول!! ولی اول تو انها را بعنوان بشر ثابت کن ! چشم !!!.
کاربر نادر / 28 October 2011