ایران در میان کشورهای اسلامی از نظر میزان خودکشی در جایگاه سوم قرار دارد. مشکلات اقتصادی، بیماریهای روانی، اختلال شخصیتی، محدودیتهای فرهنگی و فشارهای اجتماعی و سرخوردگیهای خانوادگی و عاطفی برخی از علتهای خودکشی در میان ایرانیان است. مستند « ۳۲ قرص: خودکشی خواهرم» ساخته هوپ لیتوف پیامدهای خودکشی را برای بازماندگان فرد را بررسی میکند. این مستند هنوز به اکران عمومی درنیامده. گزارشی درباره این مستند را به نقل از گاردین میخوانید:
پس از اینکه خواهر هوپ لیتوف(Hope Litoff) خودکشی کرد، او پاسخ را در دفترهای خاطرات، کارهای هنری و جعبه قرصهای خواهرش یافت و در این فرآیند فیلم مستندی بهشدت عریان و بیپرده ساخت به نام ۳۲ قرص: خودکشی خواهرم.
وقتی خواهر هوپ لیتوف، روت (Ruth) که عکاس و هنرمندی بااستعداد بود خودکشی کرد، تمام وسایل شخصیاش را در انباری گذاشتند زیرا آنقدر دردناک بودند که طاقت دیدنش نبود اما آنقدر بااهمیت بودند که دلشان نمیآمد دورشان بریزند.
هوپ پس از گذشت شش سال از مرگ روت هنوز نمیتوانست درک کند که چرا خواهرش خودکشی کرده، ازین رو تصمیم گرفت پاسخ را در یادداشتهای روزانه او، آثار هنری بیشماری که آفریده بود و جعبههایی پر از قرص و دیگر وسایل شخصی او که در این مدت گرد و غبار گرفته بودند، جستوجو کند. او ازین پروسه فیلم گرفت، فیلمی که شامل گرهگشایی عاطفی و بازگشت او به مصرف الکل بود، وقتی با اندوه شدید مرگ خواهرش روبهرو شد.
فیلم ۳۲ قرص: خودکشی خواهرم در جشنوارههای مختلفی به روی پرده رفته و قرارست در هفتم دسامبر نیز از HBO پخش شود.
هوپ میگوید که دست تنها کار کردن در این فیلم برایش خیلی دردناک بوده است. «خواندن یادداشتهای روزانه روت، دیدن اینکه در این سالها چقدر رنج کشیده است، پذیرش تمام اینها برایم بسیار دشوار بود. واقعا برای اولین برای برای مرگ او سوگواری کردم، گویی پیش ازین مرگ او را نپذیرفته بودم.»
به گفته هوپ، خواهرش مدام در پی این بود که به او اطمینان دهند، دوستش دارند. کارهای هنری او مجموعهای از تصاویر گلهای بزرگ، پرترههای نیمه برهنه از خودش تا عکاسی خیابانی و ابژههای تزیینی بسیار کوچک و بزرگ هنری است.
مستند ۳۲ قرص به روابط دو خواهر و رابطهشان با خانواده و در عین حال به مبارزه روت با بیماری روانیاش میپردازد. روت با وجود روان درمانی طولانی، مصرف دارو و حمایتی که از دوستان و خانوادهاش میگرفت از شانزده سالگی به بعد، بیست بار دست به خودکشی زد.
هوپ افزون بر جستوجو در وسایل خواهرش با دوستان و دوست پسر سابقش و همچنین دکتر پزشک قانونی روت درباره گزارش مرگ او صحبت میکند.
پیکر بیجان روت که سه سال از هوپ بزرگتر است در یک اتاق زیرشیروانی در منهتن در سن ۴۲ سالگی پیدا شد. روت آپارتماناش را مانند صحنهای زیبا با یادداشتها و هدایایی برای دوستان نزدیک خود آراسته بود. برخی از کارهای هنری او از جمله تصاویر گلهای بزرگ، پرترههای شخصی نیمه برهنه و کلاژهای عکاسی خیابانی به دیوارها آویخته بودند.
در طی فیلمبردای هوپ فهمید خواهرش درنظر داشته عکسهای گل خود را در بیمارستانی در نیویوریک به نمایش بگذارد، بیمارستانی که او مدتی در آن بستری و روان درمانی شده بود. هوپ اکنون میخواهد این نمایشگاه را به عنوان « رویای روت» برگزار کند. این نمایشگاه قرارست آخر سال جاری در لابی بیمارستان برگزار شود.
خانواده لیتوف مرفه اما ناکارآمد بود. مادرشان که بیشتر با ظاهر خود مشغول بود، این را دشوار میدانست که با نوسانات خلقی روت کنار بیاید. پدرشان شخصیتی دستنیافتنی داشت و از خانواده فاصله میگرفت. مادرشان یک سال قبل از مرگ روت درگذشت و پدرشان چند سال بعد مرد.
هوپ میگوید مادرش با روث که به اختلال روانی دوقطبی دچار بود، رابطه بسیار نزدیکی داشت. «مادرم تنها کسی بود که وقتی روت جواب تلفن را نمیداد به آپارتمانش میرفت. مادرم جان او را چندین بار نجات داد. فکر میکنم بدون مادرم روت نمیتوانست دوام بیاورد.»
وقتی هوپ کودک بود از خواهر بزرگ، هنرمند، ورزشکار، محبوب و زیبایش بت ساخته بود. « او همه چیز را به من یاد میداد، اینکه چگونه طراحی کنم، یک دوست خوب بودن یعنی چه و اینکه حتی چگونه موهای زائد پاهایم را بزدایم. او همیشه درکنارم بود.»
هوپ:« او فوقالعاده جذاب و قوی بود اما گاهی کنترلگر میشد.»
در فیلم آشکارست که روت هم وقتی زنده بود و هم پس از مرگاش بر زندگی خواهرش تسلط داشت.
هوپ که اکنون ۴۸ ساله است میگوید: « واقعا دلم میخواهد از او آزاد رها شوم. در طول زندگی از او جدا شدم که دوره بسیار سختی بود اما تنها زمانی بود که توانستم دائم الخمری را کنار بگذارم.»
« من زندگی شخصی خودم را داشتم، دیگر لزوما هر دفعه که روث اقدام خودکشی میکردم به بیمارستان ملاقاتاش نمیرفتم. فکر میکردم که من متاهلم، بچه دارم و باید جای دیگر انرژی صرف کنم. احساس خوبی نسبت به این رویکردم داشتم. حس سالم و قوی بودن به من میداد. اما وقتی که او خودکشی کرد با خودم فکر کردم که هرگز نباید چنین رویهای پیش میگرفتم. درحال ساختن فیلم این حس شدیدتر شد. حتی فکر کردم بخشی از من که با دائم الخمری میخواست خود را تخریب کند در خدمت او بود، انگار آنگونه که او خودش را نابود کرد من هم با نوشیدن الکل میخواستم خودم را تخریب کنم. البته اینکه من به الکل اعتیاد دارم، نقش دارد اما حس میکردم دارم کار درستی میکنم.»
دیدن تصاویری از هوپ در کافه درحال سفارش ودکا وقتی افسر پلیس به او گفت که خواهرش با درد جان داد، بسیار دشوار است. این تصاویر نشانی از بازگشت او به دائم الخمری شدیدی پس از شانزده سال دوری از مصرف الکل بود.
هوپ میگوید:« هر وقت به این صحنه میرسم چشمانم را میبندم.»
هوپ نوشیدن الکل را در نوجوانی به علت فشاری که به او به عنوان دختر خوب در مقایسه با روث و مشکلاتاش وارد میشد، آغاز کرد. مادرش اغلب از او میپرسید که آیا او خوشحال است و او همیشه وانمود میکرد که بله.
«به تفسیر من، وقتی مادرت اساسا میگوید که تو احساسی نداری وقتی این سوال را میپرسد: که خوشحالی، درسته؟ مصرف الکل خیلی کابرد دارد. نوشیدن الکل را در خفا انجام میدادم چون میخواستم ظاهر دختر خوب بودن را حفظ کنم.»
در فیلم، هوپ برای سی روز به مرکز بازپروری برای ترک اعتیاد به الکل میرود و پس از آن در جلسات دائم الخمرهای ناشناس «AA» شرکت میکند.
« هر روز سپاسگزارم که درحال حاضر اعتیاد به الکل را ترک کردهام. خیلی خوش شانس هستم که همسرم هنوز با من زندگی میکند، فرزندانام را دارم و دوستانام کنارم هستند، گرچه مدتی که از من فاصله گرفته بودند خیلی دشوار بود. »
شوهر هوپ، تاد( Todd) فقط یک بار فیلم را در کامپیوتر دیده است و دیگر حاضر نیست در هیچ جشنوارهای آن را ببیند. « او نمیخواهد فیلم را دوباره ببیند زیرا برایش دردناک است و من به خواسته او بسیار احترام میگذارم.»
با وجود دشواری و خسارتی که ساختن این فیلم هوپ و خانوادهاش داشت به نظر نمیرسد او از ساختن این مستند پشیمان است. به گفته هوپ، سختترین قسمت فیلم درک این بود که روت چقدر رنج میکشید اما این باعث شد که هوپ احساس گناه کمتری داشته باشد و به او کمک کرد که رابطه تناقض آلود با خواهرش را حل و فصل کند و از جایگاه خشم به محبت به او برسد.
به اشتراک گذاری فیلم با مخاطبانش نیز به بهبودی او کمک کرد. « باورم نمیشود که چه تعدادی به سویم میآمدند، گریه میکردند، در آغوشم میگرفتند و میگفتند: برای من هم چنین اتفاقی افتاده است.» هوپ میگوید آنها به من کمک میکنند و من به آنها.
« آنها میدانند که این غم هرگز از بین نمیرود. وقتی فیلم را شروع کردم به این هدف بود که این غم را ریشه کن کنم. اما حالا میدانم که این غم هرگز از بین نمیرود و این مشکلی ندارد. میتوانم این غم به شکل دیگری و جای دیگری ابراز کنم و لزومی ندارد خودم را با آن نابود کنم.»
در همین زمینه: