نازنین اعتمادی – توماس ترانسترومر، شاعر نامدار سوئدی جایزه ادبی نوبل در سال ۲۰۱۱ را از آن خود کرد. مجموعه آثاری که ترانسترومر تاکنون منتشر کرده از ۴۰۰ صفحه تجاوز نمی‌کند و با این حال اشعار او به ۵۰ زبان، از جمله به فارسی ترجمه شده است.

ترانسترومر را استاد ایجاز خوانده‌اند و در زمانه‌ای که هر سال صدها هزار عنوان کتاب و میلیون‌ها نشریه و وبلاگ منتشر می‌شود، اهدای نوبل ادبی به او از ستایش کلام موجز و شاعرانه نشان دارد.

اصالت تصاویر درونی انسان

ترانسترومر نخستین مجموعه اشعارش را در بیست و‌سه‌سالگی منتشر کرد. نام این کتاب لاغر و کم‌حجم بسیار ساده بود: ۱۷ شعر. از آن زمان تاکنون مجموعه آثار ترانسترومر از ۴۰۰ صفحه تجاوز نمی‌کند. این شاعر سوئدی و گزیده‌گو در سال ۲۰۰۴ آخرین اثرش را با عنوان “معمای بزرگ” منتشر کرد. این مجموعه دربردارنده پنج شعر بلند و چندین هایکوست.
 

مهم‌ترین ویژگی آثار ترانسترومر این است که او در اشعارش “تصاویر درونی” را با “واقعیت بیرونی” در تقابل قرار می‌دهد. او اعتقاد دارد که تصاویری را که در درون انسان پدید می‌آیند، نمی‌توان جعل کرد. تصاویری که بیرون از انسان هر روز به طور انبوه تولید می‌شوند را اما به‌سادگی می‌توان با هم تلفیق یا حتی تحریف کرد. ترانسترومر با اشعارش تلاش می‌کند جهانی را که ما به خواب می‌بینیم و مجموعه این تصاویر رؤیایی را با واقعیت بیرونی مقایسه کند. 

او در یکی از اشعاری که در جوانی سروده رابطه‌اش را با زبان به‌خوبی بیان می‌کند. می‌نویسد:

“مرا حروفی که نمی‌توانم آن‌ها را درک کنم، احاطه کرده‌اند. من بی‌سوادم.”
 

و در شعر دیگری می‌خوانیم:
 

“بیرون، جاده از کنارم می‌گذرد
و گام‌هایم می‌میرند
و آنچه که نوشته‌ام
مقدمه‌ای‌ست بر سکوت”

سادگی و ایجاز اشعار ترانسترومر ساختگی نیست و از بیرون به متن تحمیل نشده، بلکه دقیقاً برآمده از رابطه شاعر با زبان در یک مفهوم کاملاً گسترده است. ترانسترومر فقط آنچه را که می‌تواند درک کند، می‌نویسد و آنچه که نانوشته می‌ماند، همه آن چیزی از جهان است که درک‌شدنی نیست.

یک روان‌درمانگر و یک شاعر

ترانسترومر در ۱۵ آوریل ۱۹۳۱ متولد شد. پدر او روزنامه‌نگار و مادرش دبیر دبیرستان بود. ترانسترومر در استکهلم، پایتخت سوئد در رشته‌های تاریخ ادبیات، تاریخ ادیان و روانشناسی تحصیل کرد و از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۶ در زندان به‌عنوان روان‌درمانگر مشغول به کار شد.
 

ترانسترومر فقط آنچه را که می‌تواند درک کند، می‌نویسد و آنچه که نانوشته می‌ماند، همه آن چیزی از جهان است که درک‌شدنی نیست.

ترانسترومر در یکی از هایکوهایش تجربه زندان را به این شکل بیان می‌کند:
 

پسرک شیر می‌نوشد
و با خیال آسوده در سلولش
خوابیده است
مادری از سنگ
 

سال ۱۹۹۰ نقطه عطفی در زندگی اجتماعی و عاطفی ترانسترومر به شمار می‌آید. در آن سال بود که او سکته مغزی کرد و نه تنها دست راستش از کار افتاد، بلکه توانایی تکلم را هم از دست داد. از آن زمان تاکنون او فقط می‌تواند کلمات بسیار ساده مانند آری یا نه را به زبان بیاورد.

اکنون باز نوبت شاعران است

از سال ۱۹۹۶ که شاعر لهستانی، ویسکا شیمبورسکا نوبل ادبی را از آن خود کرد، امسال بار دیگر نوبل ادبی به یک شاعر تعلق گرفته است. کمیته نوبل با انتخاب ترانسترومر این بار از اصالت کلام تقدیر به عمل آورده. منتقدان انتخاب ماریو بارگاس یوسا به عنوان یک رمان‌نویس پرمخاطب در سال گذشته را یک گزینش عام‌پسندانه به شمار آوردند.

 در دنیای اشعارترانسترومر گاهی حتی درختان هم می‌توانند بیندیشند.
 

انتخاب داریو فو در سال ۱۹۹۷ و هارولد پینتر در سال ۲۰۰۵ بی‌تردید یک انتخاب سیاسی بود و این بار انتخاب ترانسترومر نه تنها تقدیر از ادبیات سوئد است، بلکه بیش از هر چیز، در زمانه‌ای که هزاران هزار عنوان کتاب و نشریه و وبلاگ و وب‌سایت ادبی انتشار می‌یابد، از تأکید کمیته نوبل بر کلام شاعرانه و نخبه نشان دارد. کتاب‌های شعر نه فقط در ایران، بلکه در جهان غرب هم اصولاً کم فروش و کم مخاطب‌اند. نوبل ادبی به ترانسترومر، آن هم در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب فرانکفورت، به عنوان بزرگترین نمایشگاه کتاب در جهان فرصت خوبی‌ست برای کشف دوباره کتاب شعر به عنوان یک گونه ادبی که در میان انبوهی از تصاویر و کلمات هر روز، بیش از پیش فراموش می‌گردد.

ما جاودانه نیستیم

ترانسترومر نه یک نویسنده عام‌پسند است و نه یک چهره سیاسی. او یک شاعر نخبه است که مانند همه شاعران نخبه در جهان اشعارش از مرگ سخن می‌گوید. در شعری به نام “در جولای ۱۹۹۰” می‌نویسد:

“مراسم تدفین بود
و من احساس می‌کردم
که نعش او
با اندیشه‌هایم آشناتر بود
تا خود من”

و در یکی از هایکوهایش می‌نویسد:
 

“آفتاب غروب می‌کند
و سایه‌های ما غول‌آسا هستند
به زودی سایه‌ها همه جا را فرا خواهد گرفت.”
 

 طبعاً در زمانه‌ای که انسان ظاهراً بیش از هر موقع دیگری با مرگ بیگانه شده و سودای جاودانگی در سر دارد و هیاهوی رسانه‌ای همه جا را فراگرفته و کل جریان فرهنگی در جهان به نوعی فرهنگ عام‌پسند اما در همان حال به ظاهر نخبه گرایش پیدا کرده و در زمانه‌ای که به این ترتیب همگان خود را نخبه می‌پندارند و نخبگی معنای خود را از دست داده، انتخاب ترانسترومر یک رویداد مهم و تأمل‌برانگیز به‌شمار می‌آید.
 

اشعار ترانسترومر با این حال به ظاهر بسیار ساده هستند. تصاویری که او در اشعارش می‌آفریند، از جنس زندگی روزانه انسان‌اند و به همین دلیل هم به مرزهای فرهنگی مشخصی محدود نمی‌شوند. او گاهی وصف‌هایی از مکان را با موسیقی کلام و با اندیشه‌های متافیزیکی درمی‌آمیزد. در دنیای اشعار او گاهی حتی درختان هم می‌توانند بیندیشند. 
 

خوانندگان فارسی‌زبان نخستین بار در سال‌های دهه ۱۹۹۰ از طریق ترجمه‌های مرتضا ثقفیان، شاعر تبعیدی ایرانی با اشعار ترانسترومر آشنا شدند. مرتضا ثقفیان که خود در سوئد زندگی می‌کند و بر زبان سوئدی تسلط دارد، بدون واسطه برخی از بهترین اشعار ترانسترومر را ترجمه کرد و با عنوان “مجمع الجزایر رؤیا” در یک جلد انتشار داد.

در همین زمینه:

::ترانسترومر برنده جایزه نوبل ادبیات شد::