مجتبا یوسفیپور – از روز جمعه۹ مهر ماه ۱۳۹۰ (۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱) نمایش عمومی فیلم “ملانکولیا” ساخته فیلمساز جنجالی دانمارکی، لارس فن تریر، به طور همزمان در سینماهای انگلستان، ایرلند و رومانی آغاز شد. به همین مناسبت، در برنامه “اکران” این هفته میپردازیم به معرفی این فیلم.
“ملانکولیا” را میتوان به “مالیخولیا” ترجمه کرد. به همین جهت این فیلم نزد سینمادوستان فارسیزبان با عنوان “مالیخولیا” شناخته میشود. فیلم، نخستینبار در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن امسال به نمایش درآمد و توانست جایزه بهترین بازیگری زن این جشنواره را دریافت کند. “ملانکولیا” در جشنواره فیلم تورنتو کانادا نیز به نمایش درآمده و این هفته با شرکت در جشنواره فیلم نیویورک، مقدمات پخش و نمایش در آمریکا را آغاز میکند.
“ملانکولیا” داستان دو خواهر است که در دو بخش روایت میشود. بخش اول که به نام یکی از خواهرها “جاستین” نامیده میشود، مراسم ازدواج جاستین را در قصری بزرگ نشان میدهد. این ازدواج اما چنانکه ظاهراً به نظر میرسد، یک ازدواج متعارف و عادی نیست و در نهایت هم به هم میخورد. در میانه این مراسم، جاستین ستارهای به نام “آنتارس” را که به شکل غیرمعمولی نورانی به نظر میآید زیر نظر دارد. در پایان قسمت اول، جاستین متوجه ناپدید شدن این ستاره میشود. در بخش دوم که به نام خواهر دیگر “کلر” خوانده میشود، داستان با کمی گذشت زمان دنبال میشود. جاستین دچار افسردگی شده و به اصرار خواهرش، به همان قصر آغازین فیلم برای زندگی به همراه خانواده کوچک او میآید. او چنان بیمار است که از انجام کارهای روزمره چون حمام کردن نیز عاجز است. در همین زمان مشخص میشود دلیل گم شدن ستاره “آنتارس”، برخورد سیاره عظیمی به نام “ملانکولیا” با آن است. سیاره “ملانکولیا” که تاکنون در پشت خورشید پنهان بوده، اکنون دیده میشود که در حال آمدن به سوی زمین و برخورد با آن است. در اثر تصادم این سیاره با زمین، پایان جهان رقم خواهد خورد. ترس از این برخورد و نزدیک شدن پایان جهان، کلر و دیگر شخصیتهای فیلم را تحت تأثیر قرار میدهد و مسیر زندگی آنان را عوض میکند.
لرس فن تریر: من فقط میتوانم درباره خودم بنویسم.
همانطور که در خلاصه داستان فیلم نیز اشاره شد، نام فیلم معنایی چندپهلو دارد. از سویی به توهم و مالیخولیا و ترسی که برخی از شخصیتهای فیلم درگیر آن میشوند، اشاره دارد. از سوی دیگر “ملانکولیا” از سیارهای نشان دارد که برخورد آن با زمین پایان جهان را رقم خواهد زد. همچنین با مراجعه به فرهنگ لغت علاوه بر مالیخولیا، میتوان کلمه “ملانکولیا” را غم و یا دلتنگی زیاد نیز ترجمه کرد که همه این معانی با داستان و مضمون فیلم رابطه دارند.
لارس فن تریر، کارگردان فیلم نیازی به معرفی ندارد. او که یکی از پایههای ثابت جشنواره فیلم کن محسوب میشود، بارها علاوه بر نامزدی، توانسته است تا جوایز مختلفی چون نخل طلای بهترین فیلم و یا جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره فیلم کن را به دست آورد. اما آنچه بیش از همه به شهرت او افزود، اظهارنظر جنجالی او و شوخیاش با نازیسم و هیتلر در جلسه نقد و بررسی فیلم “ملانکولیا” در جشنواره فیلم کن امسال بود، او به تاوان این شوخی از جشنواره اخراج شد و گفتهها و عکسالعملهایش برای روزهای متوالی تیتر اول بسیاری از رسانهها گردید. فنتریر همچنین یکبار برای کارگردانی فیلم “رقصنده در تاریکی” نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی نیز شده است.
فنتریر فیلمنامه “ملانکولیا” را هم چون بسیاری دیگر از ساختههایش، خودش نوشته است. ایده اولیه فیلم در خلال جلسات رواندرمانی که فنتریر برای درمان افسردگیاش در آنها شرکت میکرد به ذهن او خطور کرد. بعدتر، در میان نامهنگاری با پنهلوپه کروز، بازیگر سرشناس اسپانیایی و تلاش برای نوشتن فیلمنامهای بر اساس نمایشنامه “کلفتها” نوشته ژان ژنه، داستان دو خواهر به ایده اولیه فیلم افزوده شد.
قرار بود پنهلوپه کروز نقش جاستین را در “ملانکولیا” بازی کند
فنتریر درباره فیلمنامه “ملانکولیا” و شخصیت “جاستین” میگوید: “میدانید، من وقتی مینویسم فقط میتوانم درباره خودم بنویسم. در فیلم، شخصیت جاستین دچار افسردگی میشود و این کم و بیش بازتابی از افسردگی خود من است. اما من خودم را در هر دو این خواهرها هم میبینم و در واقع شخصیت خواهرها را دو بخش از یک شخصیت میدانم. فکر میکنم اینگونه فیلمنامه را نوشتهام.”
فنتریر در ارتباط با کارگردانی فیلم و ساختار آن در ادامه همین گفتوگو میافزاید: “داستان فیلم تا حدی بر این ایده استوار است که مثل بعضی فیلمها، شما پایان را میدانید. مثلاً در «تایتانیک» وقتی همه سوار کشتی میشوند، شما میدانید که چه اتفاقی خواهد افتاد و میدانید که آنها غرق خواهند شد، اما با این همه فیلم همچنان جذاب است، نه به خاطر اینکه شما نمیدانید چه اتفاقی میافتد، بلکه برای اینکه دوست دارید ببینید چگونه این اتفاق میافتد. با شخصیتها آشنا میشوید و آنها را در روند داستان دنبال میکنید و دوست دارید ببینید که حادثه چه تأثیری بر آنها میگذارد. فیلمهای زیادی هستند که اینگونهاند، مثلاً «در کمال خونسردی» بر اساس داستانی از ترومن کاپوت که من به تازگی تماشایش کردم، شما میدانید که قرار است این خانواده کشته و در نهایت قاتلها اعدام شوند و با این همه همچنان تماشایش خیلی هیجانانگیز است. در ملانکولیا هم همینگونه است. به نظر من در خیلی از فیلمها اینگونه است، مثلاً در «جیمز باند» و یا فیلمهای مشابه شما میدانید که جیمز باند یا قهرمان فیلم نجات پیدا خواهد کرد، اما همچنان دوست دارید تا ببینید که چگونه این اتفاق میافتد.”
در “ملانکولیا” اورتوری از ریچارد واگنر، آهنگساز آلمانی اهمیت زیادی دارد و بسیاری از صحنهها بر روی این موسیقی ساخته و پرداخته شده است. فنتریر در ارتباط با استفاده از این موسیقی و نقش آن در فیلم میگوید قصد داشته با این تمهید بر بار رمانتیک فیلم بیفزاید.
ملانکولیا: داستان دو خواهر و داستان پایان جهان
ابتدا قرار بود پنهلوپه کروز نقش جاستین را در “ملانکولیا” بازی کند. اما به دلیل همزمانی تولید این فیلم با فیلمی دیگر، او به اجبار از این پروژه کنارهگیری کرد و جای خود را به کرستین دانست داد. دانست در ارتباط با همکاریاش با این پروژه میگوید: “قبل از اینکه لارس را ببینم با یک نفر که پیشتر با او کار کرده بود حرف زدم، برایس دالاس هاوارد. او چیزهای خیلی خوبی درباره لارس گفت، برای همین قبل از اینکه حتی برای دیدار با او بروم، نظر خوبی نسبت به او داشتم. معمولاً اظهارنظرها در ارتباط با لارس با افراط و تفریط همراه است. اما تجربه من این بود: آدم خیلی حساس و شوخی که به عنوان یک انسان خیلی دوستش دارم. به نظر من او با اینکه سعی میکند تصویر خشنی از خودش ارائه دهد، اما خیلی آدم حساسی است. او سر صحنه فضای آزادی بهوجود میآورد که خیلی تحت تأثیر شخصیت خود اوست و در فیلم نیز خودش را نشان میدهد. او با دیگران حتی بدون حرف زدن ارتباط برقرار میکند، حتی با بازیگرها.”
دانست در صحنههایی از فیلم کاملاً برهنه در برابر دوربین لارس فنتریر، بدن خود را به نمایش گذاشته است. او در ارتباط با این صحنهها میگوید: “من چنین کاری را در هر فیلمی و برای هر کارگردانی نمیکنم. وقتی این اتفاق میافتد که بدانم با هنرمند مشخصی کار میکنم، کسی که دلیلی روشن و منطقی برای نشان دادن اینگونه صحنهها دارد و تنها برای جذابیت بخشیدن به فیلمش این کار نمیکند و فکر میکنم لارس چنین کارگردانیست.”
شارلوت گینزبورگ که پیشتر در فیلم “ضد مسیح”، ساخته پیشین لارس فنتریر نیز بازی کرده، در این فیلم نقش خواهر دوم یعنی کلر را بازی میکند. او در مقایسه تجربه همکاری مجدد با لارس فنتریر میگوید: “کار خیلی متفاوت بود. در «ضد مسیح» کار خیلی محدود و خصوصی و جمع و جور بود. حتی با اینکه گروه بزرگی در فیلم همکاری میکردند، اما چون صحنهها اکثراً در یک اتاقک و تنها با حضور تعداد معدودی از ما در آن فضای محدود فیلمبرداری میشد، حسی خودمانی و شخصی به کار میداد. در این فیلم کاملاً متضاد بود. بخصوص که ما فیلمبرداری را با صحنههای عروسی آغاز کردیم. صدها سیاهیلشکر حضور داشتند، دیگر بازیگرها هم بودند. برای همین دو تجربه کاملاً متفاوت بود. البته هیجانانگیز هم بود. برای اینکه من علاقه نداشتم تجربه قبلی را دوباره تکرار کنم. اما برای من مشکل بود بتوانم خودم را با آن وفق بدهم.”
“ملانکولیا” در برخورد با منتقدان موفق ظاهر شده و توانسته نظر مثبت بسیاری از منتقدان را جلب کند. منتقدان تصویرسازیهای فنتریر و قاببندیهای هوشمندانه او در جهت بیان داستان را ستودهاند. از دیگر نکاتی که بسیاری از منتقدان به آن اشاره داشتهاند، بازی خوب بازیگران فیلم بهویژه بازی کرستن دانست در نقش جاستین است. او به خاطر بازی در این نقش و به تصویر کشیدن هنرمندانه گذار این شخصیت از دوران سلامتی به افسردگی و بازگشت به روال عادی، موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره فیلم کن امسال شد.
در مجموع، ملانکولیا از فیلمهایی است که میتوان دیدنش را به علاقمندان جدی سینما توصیه کرد.
ملانکولیا با زمان ۱۳۶ دقیقه، محصول مشترک کشورهای دانمارک، سوئد، فرانسه و آلمان است.
مشخصات فیلم:
ملانکولیا
Melancholia
نویسنده و کارگردان: لارس فونتریه
Lars Von Trier
بازیگران: کریستن دانست، شارلوت گینزبورگ، کیفر ساترلند، جان هارت
Kirsten Dunst (Justine), Charlotte Gainsburg (Claire), Kiefer Sutherland, John Hurt
بودجه تقریبی:٧ میلیون و ٤٠٠ هزار دلار
محصول:دانمارک، سوئد، فرانسه و آلمان
در همین زمینه:
::وب سایت ملانکولیا، ساخته لرس فن تریر::
پیش پرده ملانکولیا، ساخته لرس فن تریر
قایل صوتی خوب و جمع و جوری بود تبریک می گویم آقای یوست پورـ پانته آ
کاربر مهمان / 07 October 2011