محسن کاکارش ـ شهرهای اهواز و سنندج در حالی به عنوان آلودهترین شهرهای جهان از سوی سازمان بهداشت جهانی معرفی شدهاند که معاون بهداشتی وزارت بهداشت از این موضوع ابراز بیاطلاعی کرده است.
سازمان بهداشت جهانی در تازهترین بررسی خود اعلام کرده است که چند شهر در ایران مانند اهواز و سنندج، جزو آلودهترین شهرهای جهان از نظر آلودگی هوا هستند.
برپایه گزارش این سازمان، شهر اهواز مرکز استان خوزستان با اختلاف چشمگیر نسبت به دیگر شهرهای جهان در صدر آلودهترین شهرها از نظر ذرات معلق در هوا کوچکتر از ۱۰ میکرومتر است.
علیرضا مصداقینیا، معاون بهداشتی وزارت بهداشت به خبرگزاری فارس گفته است: “چه کسی این خبر را اعلام کرده است؟ این خبر را برای اولینبار از شما میشنوم.“
دکتر اسماعیل کهرم، کارشناس محیط زیست، در گفتوگو با رادیو زمانه تاثیر عوامل انسانی را علاوه بر عوامل طبیعی، در ایجاد ریزگردها بعید نمیداند.
این کارشناس محیط زیست با توجه به وضعیت دریاچه ارومیه، آتشسوزی جنگلها و خشک شدن تالابهای ایران در سالهای اخیر میگوید: “محیط زیست ایران کارنامه قبولی ندارد.“
آلودگی هوا در شهرهای اهواز و سنندج چه عواملی میتواند داشته باشد؟
اسماعیل کهرم: اصل و منشا این آلودگیها را میتوانیم به دو دسته تقسیم کنیم: یکی اینکه ریزگردها در داخل خود مملکت و در داخل اهواز و سنندج ایجاد شدهاند. صنایعی مانند پتروشیمی و نفت یا اگزوز اتومبیلها و تعداد بیشمار موتورسیکلتهایی که آلودگیزا هستند، حتی کارگاههایی مثل آبکاری و یا ذوب فلزات میتوانند مقدار زیادی آلاینده به جو بفرستند. مسئله دیگری که چندی است دست به گریبانش هستیم، ریزگردهای عربی یا غربی است. از این نظر ما به آنها غربی یا عربی میگوییم که از کشورهایی مانند عربستان سعودی، عراق، سوریه و حتی ترکیه منشا میگیرند و بعد وارد ایران میشوند. با خشک شدن تالابها، بستر رودخانهها و از بین بردن جنگلها خاکی که به صورت رسوبهای کف دریاچهها و تالابها بوده است، به اصطلاح لق میشوند و ذراتشان با سرعت آهسته باد مثلا حدود یک کیلومتر بر ثانیه، حرکت و از جا کنده میشوند. آن وقت دیگر در اختیار شدت باد و جهتی است که میوزد. حالا اگر بر فراز اهواز یا آبادان شرایط ثابت داشته باشیم، یعنی هوا بیحرکت باشد و باد و باران نباشد این ذرات به صورت معلق در فضا میمانند. هوا را تیره و آلودگی شدید تولید برای هموطنان اهوازی و سنندجی ما تولید میکنند.
آلودگی در این شهرها چه پیامدهایی خواهد داشت؟
عواقب آن خیلی شدید است. به طور کلی هرسال حدود دو میلیون نفر در سراسر جهان بر اثر آلودگی از بین میروند. در تهران حدود ۱۱-۱۲ نفر در روز و بیش از چهارهزار نفر در سال کشته میشوند. اگر قطر این ذرات دومیکرومیلی متر باشد در اینصورت میتوانند بروند در نایژه، یعنی آنجایی که اکسیژن با خون تبادل پیدا میکند و به این ترتیب جلوی انتقال اکسیژن به بافتها را میگیرند. یعنی خفگی در ناحیه نای و نایژه تولید میکنند. از طرفی دیگر بسیاری از این ذرات سرطانزا هستند و بهطور کلی برای سلامت ما بخصوص برای سالمندان و کودکان مضر هستند.
شما چه راهکاری برای کاهش ریزگردها در هوا سراغ دارید؟
به راهکارهای زیادی تا بهحال اندیشیده شده است. مثلاً یکی اینکه بین کشورهای مختلف مانند عربستان سعودی، ترکیه، عراق و حتی سوریه معاهداتی انعقاد شده است (از طرف ریاست حفاظت از محیط زیست). قرار بر این شده است که این مناطق جنگلکاری بشود و حتیالمقدور رودخانهها منحرف بشوند. بهطوری که مثلا بعضی جاها را مجدداً پر آب کنند تا بسترش به اینصورت لق نباشد و از ذراتش جدا نشود. یا اینکه مالشپاشی کنند. با توجه به وسعت بسیار زیاد این مناطق و تعداد زیادشان، تاکنون ۴۴ منطقه به عنوان مناطق بحرانزا شناخته شده است. تصور کنید چه هزینهای و چه زمانی برای بهبود ُآن باید صرف شودد. راههای کوتاهمدت این است که هموطنان و شهروندان ما مواظب سلامت خودشان باشند. بچهها و سالمندان را تا آنجا که ممکن است از منزل خارج نکنند و ماسک بزنند. به هر حال کارهای سنتیای را که برای مقابله با آلودگی هوا وجود دارد، رعایت کنند.
ارزیابی شما از وضعیت کلی محیط زیست ایران چیست؟
ما خوشحال نیستیم از شرایطی که ایجاد شده است. در اخبار آمده است که حدود ۴۰۰ هزار هکتار از تالابهای نیریز، بختگان و کمجان را در فارس از دست دادیم. تالاب هامون را در ایران و افغانستان از دست دادیم. ارومیه حدود ۶۰درصد از بین رفته است و همینطور تالاب گاوخونی نیز در همین شرایط قرار دارد. زایندهرود خشک شده است. در این تغییرات علاوه بر اینکه عوامل طبیعی مانند خشکسالی دخیل هستند، متاسفانه عملکرد ماهم دخالت داشته است. بنابراین واقعاً کارنامه مملکت ما از نظر محیط زیست، کارنامه قبولی نیست. ما امیدواریم به توجهی که مردم میکنند تا اینها به نحوی منعکس بشود و وضعیت درآینده بهتر بشود.
با سلام. کاکا رش جان : من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست … اخرین جرعه این جام تهی را توبنوش _ البته اگر زمانه فرصت دهد؟!. ورودی شهر خیابان عریضی بود که قبلا ما به ان میگفتیم:دیزل اباد! اسفالت ان موج در موج بود! بادنده یک ودو میرفتم! وسط خیابان بلواری بود که گلهای ناز که عمر انها بیشتراز چند ساعت نیست چشم مرا نوازش میدادندولی ان بوی مشمئزکننده همه جا بود! پیرمرد عربی از همان نازنین مردانی که صدام حسین با ملیونها نتوانسته بود انهارا بخرد یک شیلنگ صدمتری را که صد جای انرا پانسمان کرده بود با خود میکشید ! چفیه بسر داشت ولی ان نیمتنه پلاستیکی نارنجی شهرداری به تن او زار میزد! سلامی کردم که جوابی نداشت! پرسیدم میخواهم بروم فلکه دروازه وبازار صفا ولب کارون و…! درحالی که دانه های عرق که اراو میچکید بیشترازابی بود که گلهای ناز را ابیاری میکرد ! نگاهی عاقل اندر سفیه کرد و گفت برو مستقیم !! وارد شهر شدم همه جا نخلهای بی سر مثل تیر چراغ برق افراشته بود و مردمان همگی بانکه های پلاستیکی اب را باخود حمل میکردند! همه جا دکه های اب فروشی بود !! با ان شیلنگها وقیفهای نکبت !!! خدایا انها کنار کارون زندگی میکنند؟! یادم افتاد که همین چند وقت پیش رئیس جمهور با افتخار انتقال اب کارون به قم را بنام طرح (قمرود) افتتاح کرد وقبلا هم از سرچشمه کارون در کوهای زرد کوه اب کارون را برای زاینده رودکانال کشی کرده بودند!! خواستم تف بکنم ولی ابی در دهانم نبود !! یک شیشه اب معدنی خریدم وتفم را قورت دادم !! بوی بدی ازارم میداد!!.
کاربر نادر / 02 October 2011
با سلام.ظاهرا زمانه گوشه چشمی به ما دارد چون طبق قاعده تو باید تا حالا غروب که نه ! بلکه درظلمت خوابیده بودی و من باید روی سنگ قبرت با ریگی خط خطی میکردم وفاتحه ای میخواندم ! ولی دم غنیمت است ! . بطرف کارون راندم . ان بوی بد ازارم میداد . لب کارون رسیدم ! خدای من ! فیلم ترمیناتور یا فیلمهای تخیلی را که موجودات فرا زمینی به کره زمین حمله کرده اندرا دیده ای؟! کارون مثل ظرفی از شیره ارده ان دورها بی موج نفسهای اخر را میکشید ونیزاری بد قواره ومتعفن چشم و روح را ازار میداد. کشتیهای زیادی بعضی تا نیم تنه وبعضی دیگر که فقط صلیب دکلشان پیدا بود مرا به مرگ وپوسیدن دعوت میکردند ! بالاخره تف کردم ! بطرف سه گوش کارون وشط العرب راندم(از انجا ببعد اروند رود میشد!) همانجائی که قبلا باشگاه گمرگ بود ومن درسال 47 شاهد ورود ناوسرفرماندهی ارتیمیس بودم ودریادار رسائی با لباس سفیددر عرشه ناو نشسته بود وانگشت شصت خودرا به اسمان حواله میکرد وفانتومهای ایرانی انقدر به اب نزدیک میشدند که امواج اب در پشت سر انها به اسمان میرفت ! چون حسن البکر گفته بود اگر یک کشتی با پرچم ایران وارد شط العرب شود نابود خواهد شد وتمام بلمهای کارون مثل ماشین عروس با پرچمهای ایران اذین شده بودند ! ان بوی بد ازارم میداد! ولی حتی بوی تعفن مرگ کارون نبود!!.بطرف ابادان رفتم تا شاید بفهمم این بوی بد از کجا میاید ! چون از قدیم ابادان بوی گوگرد وامونیاک میداد !!. وتا بعد .
کاربر نادر / 03 October 2011
با سلام. سال گذشته توفیق زیارت مادر را در اهواز داشتم.سوار بر یک فروند توپولوف که خود مهمانداران به ان میگفتند:(توف ولوف)!! وقتی وارد اسمان شهر شدیم اسمان نارنجی شد! با بدبختی فرود کردیم.مشتاقانه خدمت بی بی رفتم دستهای چروکیده اورا بوسه زدم ولی اومرا به جا نیاورد!! او الزایمر داشت ! خواهرم که کمر به خدمت اوداشت بشدت سرفه میکردواو که پرستار تحصیل کرده ایست فورا ماسک اکسیژن را به خودوصل میکرد! وقتی حالش کمی خوب میشد باعجله رفت بیرون وبایک دسته نون تافتون ویک ماهی سرخو وکمی سبزیجات برگشت وقلیه ماهی گذاشت.جای شما خالی!واصرار داشت که نروم بیرون! چون هوای شهر الوده است! میگفت:این اسمان نارنجی مسموم است ! رفتم بیرون و دلم میخواست کنار کارون قدم بزنم واوازهای جبلی واغاسی را زمزمه کنم! همه باهم سرفه میکردند! گوئی سنفونی مرده گان را اجرا میکردند! کارون که نبود! یک جوی فاضلاب بود از صدمتری که نزدیکش میشدی بو وگاز متعفنی تو سر ادم می پیچید ! و انها که همه باهم سرفه میکردند با تعجب می پرسیدند؟! تو چرا سرفه نمیکنی؟! تو حتما غریبه ای! و تو ازما نیستی !! حکایت رفتنم به خرمشهر وابادان بماند تا بعد !! چون حالا سرفه امانم را بریده است .
کاربر نادر / 28 September 2011
با سلام. کاکا چه فایده دارد که من بقیه این قصه پراز غصه را برای تو تعریف کنم ؟! چون که ستاره تو هم بسرعت دراین صفحه زمانه رو به غروب است !! و کو گوش شنوائی ؟! به هر حال ! ماشین (روا) را از برادر قرض کردیم و رو به خرمشهر گاز دادیم ! چهل کیلومتری در پناه یکی ازاین تابلوهای بتونی که عکس شهدا روی ان نقاشی شده مردی لخت وعور در سایه ان مچاله نشسته بود ! بسرعت کنار کشیدم ودنده عقب بسوی او رفتم ! هم او از من وحشت داشت وهم من از او هراس داشتم ! باهم کنار امدیم ! مردی بود خوش سیما باقدی بیش یک وهشتاد وریش پشمی انبوه وبرهنه! نان وکالباس وخیار شور را با او شریک شدم واستکانی چائی که از لذت او لذت بردم! هرچه اصرار کردم تا با من به خرمشهر بیاید قبول نکرد! ومیگفت انجا شهر مردگان است !! گرمای تندی مرا ازار میداد! سمت چپ جاده نگاه کردم مزارع نیشکر بود که در برکه های حاصل از ابیاری ان مرغابیها در کنار اجساد پرندگان مشغول شنا واب تنی بودند! به سرعت بطرف خونین شهر رفتم ! شهری که همه خاطرات نو جوانی مرا باخودداشت ! ورودی شهر بوی مشمئز کننده ای میامد! بوی حفار یا نهر چاسبی یا کارون نبود! بنظرم رسید که به اخر دنیا رسیده ام چونکه بعد ازاو راه به هیچ جا نداشتم !! واقعا اخر دنیا بود چونکه کسی جواب سلام کسی را نمیداد !! اگر زمانه فرصتی داد برای تو خواهم گفت که چرا ؟!.
کاربر نادر / 01 October 2011