برای تشکیل یک دولت ملی مستقل در مرزهای فلسطین، توافق دیرهنگام فتح و حماس نه پایان که آغاز کار است. این توافق بسیار دیر حاصل شده است، زمانی که بسیاری از فلسطینیان دیگر باور خود به راه حل ملیگرایانه را از دست دادهاند و متشکل ساختن آنها در چارچوب سیاستی «ملیگرایانه» مأموریتی به غایت دشوار است. وانگهی، تا قبل از حصول هرگونه توافقی با آمریکا و اسرائیل، صرف این توافق را نمیتوان همچون بازگشت راهحل دو کشوری به صحنه سیاسی و احیا آن تلقی کرد.
ضمن اشاره به این نکات، داوود کتاب، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و روزنامهگار فلسطینی، یادآوری میکند که حماس، به ویژه پس از اشتباهش در «شرطبندی روی بازندهها در سوریه و مصر»، چاره دیگری جز توافق با فتح نداشت.
دوازدهم اکتبر، نمایندگان دو جناح سیاسی اصلی فلسطین، عزام الاحمد عضو کمیته مرکزی فتح و صالح العاروری نایب رئیس دفتر سیاسی حماس، برای آشتی و مصالحه توافق جدیدی را در قاهره امضا کردند؛ در همان هنگام هم اما نور پروژکتورها نه امضاکندگان، که بر چهره مردی نور میانداخت که پشت سر آنها ایستاده بود: ژنرال خالد فوزی، رئیس سرویس اطلاعاتی مصر.
این مراسم که در مقر مدیریت کل اطلاعات برگزار شد، به تمامی به لطف مصریها هماهنگ شده بود. آنها این مصالحه را به عنوان یک سکوی پرتاب به سوی هدفی به مراتب مهمتر تلقی میکردند. همانطور که در مقدمه توافق ذکر شده، منشأ و ریشه توافق در «پافشاری» رئیس جمهور مصر بر پایان دادن به شکافها و تضادهای میان فلسطینیان با «هدف ایجاد یک دولت مستقل» در مرزهای ۱۹۶۷ اعلام شده است.
اقدام و تلاش مصر در این خصوص، جایگاه این کشور را در اذهان و جانهای جهان عرب بالا خواهد برد و موقعیت آن را به عنوان یک وزنه سنگین در منطقه تقویت خواهد کرد. تا اینجا، توافق مصالحه به دستیابی به این هدف کاملاً کمک کرده، و میتوان آن را دستاوردی مهم برای مصر در راه ایجاد مشروعیت و رسمیت برای دولت السیسی تلقی کرد.
احیای سیاست ملی
خبر خوش برای مصر این است که فلسطینیان، نه تنها در پیگیری روند مصالحه، بل همچنین در پیگیری و اصرار بر انجام مذاکرات دشوار با اسرائیل و متحد اصلیاش آمریکا، از نو ارادهای جدی نشان دادهاند.
احیای سیاست ملی در فلسطین تا حد بسیاری منعکسکننده تحول و تغییر موضع اخیر حماس، پس از سالها تحمل وضعیت مصیبتباری بود که دامن جنبش اسلامگرایی سنی مذهب را گرفته بود
مشکلات حماس زمانی شروع شد که این جنبش تصمیم گرفت در سوریه و مصر روی بازندهها شرطبندی کند. رژیم دیکتاتوری بشار اسد در سوریه، شورشهای اسلامگرایانه تحت حمایت حماس را خنثی کرد و شکست داد، و دولت اخوان المسلمین در مصر هم به پشتیبانی حماس و به رهبری محمد مرسی، بعد از یک سال از قدرت به زیر کشیده شد.
پس از آن، عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و بحرین، روابط دیپلماتیک خود را با قطر گسستند و حماس را از حمایت سیاسی و مالی قطر و ایران محروم کردند.
بیشتر بخوانید: تقویم تحولات حماس: ۸ تاریخ کلیدی
حماس با وجود دوستان کم و حامیان کمتر در منطقه، پیشِ روی خود چارهای جز برگشتن به سوی برادران فلسطینیاش در کرانه غربی نمیدید. در نتیجه و بی قید و شرط سه درخواست رئیس جمهور فلسطین محمود عباس را پذیرفت: انحلال کمیته امور اجرایی به رهبری حماس، حکمرانی دولت خودگردان فلسطین در نوار غزه و اجرای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در غزه و کرانه باختری.
مصالحه بین فلسطینیان قطعاٌ راه را برای صلح بازتر خواهد کرد، به خصوص که انتخابات پیشبینیشده مشروعیت لازم را به نمایندگانی که قرار است مذاکرات با اسرائیل را پیش ببرند، خواهد بخشید. اما کار واقعی – برای مصریها و فلسطینیها – هنوز شروع نشده است.
برای تشکیل یک دولت فلسطینی مستقل در مرزهای ۱۹۶۷، این دو بازیگر باید از یک سو با آمریکا به ریاست جمهوری دونالد ترامپ و از سوی دیگر با اسرائیل به نخست وزیری بنیامین نتانیاهو به توافق برسند. در این جبهه، اما بدبینی اولین پشتهای است که چیده شده است.
«توافق نهایی»
ترامپ میگوید میتوان به یک «توافق نهایی» برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین دست یافت. اما هم ترامپ و هم نتانیاهو—که هر یک در جنگطلبی از دیگری پیشی میگیرد— از قبول آنچه تمام در دنیا به عنوان اصل پایهای یک توافق قابل قبول بر شمرده میشود، سرباز میزنند: راهحل دو کشوری.
رئیس جمهور عباس سالخورده، بدون شک هرگونه پیشنهاد توافق بدی از جانب ترامپ را – که آشکارا به نفع اسرائیل باشد– نخواهد پذیرفت.
حتی همین سناریوی پوچ پیشنهاد ترامپ هم خوشبینانه است؛ تا زمانی که اسرائیل به شهرکسازی غیرقانونی در سرزمینهای اشغالی فلسطین ادامه میدهد، هر توافقی ناممکن خواهد بود. این فعالیتهای اسرائیل نه تنها غیراخلاقی و ناعادلانهاند، بلکه به معنای نقض قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز هستند که سال گذشته تقریباً به اتفاق آرا به تصویب رسید (با رأی مثبت تمام اعضا جز رأی ممتنع آمریکا به ریاست جمهوری باراک اوباما).
این قطعنامه «بار دیگر از اسرائیل میخواهد که بیدرنگ و به طور کامل تمام فعالیتهای خود مربوط به شهرکسازی و انتقال جمعیت را در سرزمین اشغالی فلسطین از جمله اورشلیم شرقی متوقف کند». در متن قطعنامه این اقدامات و فعالیتها «نقض آشکار حقوق بینالمللی» برشمرده شدهاند.
توافق میان اسرائیلیها و فلسطینیها برای دو طرف امتیازهای گستردهای به همراه خواهد داشت – امتیازهایی که رهبران هر دو گروه باید شهروندانشان را متقاعد به قبول آنها کنند. این چیزی است که جَرد کوشنر داماد و مشاور ترامپ و مسئول حل مناقشه اسرائیل و فلسطین، و جیسون گرینبلات، مذاکرهکننده اصلی حکومت ترامپ در این پرونده، به خوبی فهمیدهاند.
مصر هم به خوبی از این مسئله آگاهی دارد و به روشنی اعلام کرده است که اگر به دلیل شکافها و تضادهای درونی، رهبری فلسطین در انتخاباتهای بعدی رأی بالایی به دست نیاورد و از پشتوانه مردمی برخوردار نباشد، این رهبری نمیتواند مذاکرات جدی صلح را پیش ببرد و به توافقی احتمالی برسد.
پرسش اما اینجاست که آیا اسرائیلیها حاضر به اعطا چنین امتیازاتی هستند یا نه: خواه برای راهحل دو کشوری و خواه برای یک نظام معتبر تقسیم قدرت در چارچوب یک دولت واحد. اگر چنین نباشد، مصالحه اخیر فلسطینیان، هر چقدر هم مثبت، نه علامت پایان مناقشه اسرائیل و فلسطین، که تنها فصل نویی در مبارزه فلسطینیان برای آزادی خواهد بود.
منبع: شرق امروز