ونداد زمانی ـ مجله اینترنتی «برفرویز»، بیسر و صدا ولی معتبر است و نوآوریهای هوشمندانهای دارد که باعث شده است تا بیش از پیش مطالب فراهم شده در آن توسط سایر نشریات آمریکایی و اروپایی بازتاب داده شود. این مجله روشنفکری، گفتوگویی با استاد جوان دانشکده تاریخ دانشگاه جورجیا، خانم کری پتزالو کرده است درباره مجله پلیبوی (Playboy) که گوشههایی از آن را با هم مرور میکنیم.
برفرویز: آیا انتشار مجله پلیبوی در جامعه بعد از جنگ جهانی دومِ آمریکا حرکتی انقلابی بود؟
کری پتزالو: مطمئن نیستم که بخواهم از واژه “انقلابی” برای تعریف مجله پلیبوی استفاده کنم ولی میتوانم اذعان کنم که در دهه ۵٠ قرن بیستم، این مجله به دلایل مختلف، مجله سنتشکنی بود. فرهنگ عمومی دوران رونق اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم، برعکس باوری که ما از آن دوران داریم به آزادی جنسی زنان میدان داده بود ولی هنوز اجازه نمیداد و نمیتوانست بپذیرد که دختران مجرد نیز همچون مردان شیطنت کنند. پلیبوی به عمد روی این نسل از دختران تاکید ورزید.
این مجله توجهاش را معطوف به میدان دادن هرچه بیشتر به امیال جنسی دختران نجیب و وفادار کرد. او تلاش گستردهای کرد تا این واقعیت را در جامعه آمریکا به یک باور عمومی تبدیل کند که دختران نجیب مجرد هم، انسانهای سکسی فعالی هستند. از دهه ۶٠ میلادی، مرام مجله پلیبوی کاملاً لیبرالی شده بود و نظر مساعدی نسبت به مبارزات مدنی سیاهپوستان داشت و از حقوق همجنسگرایان پشتیبانی میکرد.
عاملی که مرا وامیدارد تا از لقب انقلابی برای مجله پلیبوی پرهیز کنم این است که فکر و ذکر این مجله در مجموع به عنوان یک مجله سرگرمکننده، اشاعه مصرفگرایی بود. مجلهای بود در قلب اقتصاد بازار آزاد و مبلغ زندگی شیک. موسسهای بود که از خرید و مصرف هرچه بیشتر بهعنوان یکی از آرزوهای اصلی خوانندگانش یاد میکرد. نیت اصلی موسس مجله آقای هیو هافنر، جانبخشی به یک نوع مرد جنتلمن سکسی و خوشسلیقه طبقه متوسط بود که در جذب زنان زیبا کمبودی نداشته باشد. برای همین او در اصل، اصرار زیادی به فعالیت سیاسی نداشت.
آیا میتوان گفت که بازیگوشیهای جنسی مجله پلیبوی در آغاز یکی از واکنشهای ناخواسته جامعه به جنگ سرد و ایجاد یک جنگجوی شیک آمریکایی در برابر مرد روسی بود که اصلاً قدرت خرید نداشت؟
به نکته درستی اشاره کردید که درواقع پایه و اساس تاریخی این مجله را در برمیگیرد. ترس مردان برای از دست دادن قدرت همیشگی خویش از همان دوران بعد از جنگ شروع شد. زنان در طول دو جنگ جهانی وقتی که مردان به جبهه رفته بودند کشور را در تمام زمینهها ازجمله کشاورزی، کار در کارخانهها و کار اداری میچرخاندند. آنها تجربه و تخصصهایی پیدا کردند که در تغییرات جدید صنعتی مفید بود و در بازار کار سهم بزرگی پیدا کرده بودند.
زنان هم دیگر نمیخواستند به آشپزخانه برگردند و این تهدید در ناخودآگاه مردان غربی نمود پیدا کرده بود. مجله پلیبوی بدون آن که به طور رسمی ادعا کند درواقع شهرتش را مدیون بازگرداندن حرمت و قدرت از دسترفته مردان است. پلیبوی به مردان میگفت که تسلیم شرایط جدید نشوند و با هر قیمتی شده، به ویژه با شیکی و خوشسلیقهگی و بلندپروازیهای سکسی، به ماهیچههایشان که نماد قدرت جسمانیشان بود، جلای مدرن بدهند. همچنین میگفت مردان خوب است که مجرد بمانند و به فکر لذت شخصی و بهرهوری از زندگی کمابیش بیبندوبار باشند.
در سالهای اولیه انتشار، مجله پلیبوی رسماً از ازدواج بد میگفت و به مردان هشدار میداد که گول فرهنگی را نخورند که همه فکر و ذکرش برای به ازدواج کشاندن مردان است. تصویری که پلیبوی از مردان ارائه میداد بیشتر تصویر مردانی مظلومی بود که اکنون فرصتی پیدا کردهاند تا حقوق پایمال شدهشان را کسب کنند. البته این شیوه سختگیرانه مجله نسبت به زنان و ازدواج در دهه ۶٠ میلادی تعدیل شد.
پلیبوی با آوردن یک ادیب معروف نیویورکی به نام اسپکتورسکی (Spectorsky) حال و هوای جدیتری به خود گرفت. جامعه آمریکا در دهه ۶٠ سیاسی شده بود و پلیبوی هم با موج جدید هماهنگ شد. هیو هافنر به مدت دو سال مقالات زیادی با عنوان “پلیبوی و فلسفه” منتشر کرد که نه تنها به تابوهای جنسی بلکه به سانسور و حقوق مدنی شهروندان و حتی ماجرای جنگ سرد میپرداخت.
… و این اتفاقها مصادف بود با مقالاتی از ولادیمیر ناباکوف، ژان پلسارتر، جیمز بالدوین و مالکوم ایکس در پلیبوی و همکاری آنها با این مجله؟
دقیقاً. موسسِ مجله از اعتبار این دوره به خوبی استفاده کرد و توانست پلیبوی را به کمپانی عظیمی تبدیل کند که نه فقط در انتشار مجله بلکه در سایر زمینههای وابسته و پولساز نیز وارد شود. هیو هافنر، نیازهای سرکوب شده جنسی مردان جامعه آمریکا را در برابر تاثیرات محافظهکاران مذهبی جامعه آمریکا قرار داد و از این طریق توانست به قلب و جیب مردان کشورش راه یابد. مجله پلیبوی وقتی توانست به اوج شهرت خود برسد که مقالهای از ژان پل سارتر را در کنار عکس زنان زیبا و برهنه قرار داد؛ عکسهایی که در سالنهایی گرانقیمت و در کنار دکورها، رستورانها و وسایل گرانقیمت گرفته شده بودند.
پلیبوی دوران سیاهی نیز در گذشتهاش داشت که آن را در ردیف انتشارات سرگرمکننده ضد زن قرار میداد، ولی از اواخر دهه ۶٠ میلادی، حس منفیاش نسبت به زنان رنگ باخت. شاید عجیب به نظر بیاید ولی در حال حاضر زنان زیادی از پلیبوی حمایت میکنند. من نمیگویم که هیو هافنر یک شخصیت معروف فمینیست بوده است و هست. سبک زندگی شخصی و رویکرد او به زنان اگرچه توام با احترام نیست، ولی مجلهاش را باید جدا از زندگی خصوصی موسس آن و به لحاظ تاریخی بررسی کرد.
منبع:
Russell Bennetts, Pondering Playboy: Berfrois Interviews Carrie Pitzulo
جالبه که ژان پل سارتر و ولادیمیر ناباکف هم برای این مجله نوشتند. به نظر می آید اون طرف اقیانوس هیچ چی قائده سنگ شده ندارد
کاربر مهمان پرویز / 21 September 2011
باسلام. باور بفرمائید بسیار شوکه شدم ازاینکه میبینم شما خانم هستید!! انهم خانمی با اینهمه جمال وکمال . دلم میخواست مثل ان شوالیه رمان سه تفنگدار اثر الکساندردوما(متاسفانه اسمش خاطرم نیست! شاید بروتو بود!) کلاه از سر بردارم وتا زانوی خود سر خم کنم ! واگر بند جوراب خورا به من اعطا کنی ؟ انرا به بازوی خود ببندم وبا افتخار به جنگ عالیجناب سرخپوش بروم ! بهر حال از اینکه گاها با شما مردانه سرشاخ میشدم عذر مرا بپذیر ! این موضوع مرا بیاد جنگ تن بتن سهراب با گرد افرین انداخت ! که وقتی پس از جنگی جانانه گرد افرین کلاه خود خودرا ازدست داد وخرمن مویش پریشان شد! سهراب انگشت به دندان گزید !! که اگر دختران پارسی چنینند؟! پس مردانشان چگونه اند ؟! پس به جنگ پدر رفت که عاقبت ان هم تو دانی وهم من ….!
کاربر نادر / 18 September 2011
دوستان عزیز رادیو زمانه، آیا میشود از شما خواهش کرد که دامنهی اهتمامات خود را از قضایای پستمدرنی چون پلیبوی و دگرباشان جنسی و همجنسگرایی، اندکی به دردها واندوههای این ملت ماتمزده قرونوسطایی، متمایل کنید. درد من و امثال من تحصیلکرده و دانشاموخته، پلیبوی و همجنسبازی نیست. آخر چرا همیشه روشنفکران گمان میکنند پرداختن به این قضایا که هنوز در جوامع فراصنعتی هم هنجارشکنی بهشمار میآید، تا چه رسد به جامعهی به شدت سنتی ایران، نوعی انجام وظیفهی روشنگرانه است؟ همانگونه که گفتم درد و رنج امروز مردم در زندگی روزمرهشان کمترین مناسبت را با دغدغههای اینچنینی رادیو زمانه دارد.
کاربر مهمان / 18 September 2011
دوست کاربر عزیز نکته درستی را از زاویه دید خودتان اشاره می کنید و به جرئت می توانم بگویم خیلِ اکثریت نویسندگان و تحلیل گران و روزنامه نگاران سیاسی نویس ایرانی در تمام رسانه ها ندر حال ارائه دیدگاه های سیاسی خویش برای راهگشای معظلات دیگر جامعه هستند.
اشاره این خانم مورخ به دستاورد تا حدودی مفید اجتماعی « پلی بوی» که خیلی ها چون شما ان را غیر مفید و غیر ضروری می دانند نیز می تواند و بد نیست که مطرح شود. این را هم در نظر بگیرید مقالات ارائه شده در رسانه های جدید، معمولا به دست کسانی می رسد که در دنیای معاصر ما، از دغدغه های اصلی جامعه خود مطلع هستند.
به هر حال تشکر از توجه و اشاره در نوع خود درست شما
کاربر مهمان ونداد زمانی / 18 September 2011
کار بر گرامی شماره یک؛ جانا سخن از زبان ما می گویی. مثلی فارسی می گوید: یکی می مرد از درد بی دوایی / یکی می گفت خانم زردک می خواهی؟! ببینید مردم تیره روز ایران در جه حال و روزی هستند و این ها در چه حالی!!!
شاهین / 19 September 2011
بدون آزادي جنسي تحمل ديگر آزادي ها امكان ندارد…
کاربر مهمان / 19 September 2011
با سلام . چند روزیست یک تبلیغ جالب را پخش میکنند !! اقای هیو هفنر با روبدشامبر قرمز خود ازکنار زیبارویان خرگوش صفت پلی بوی عبور میکند وهرکدام با عشوه های خاص اورا به خود میخوانند ! ولی او که معلومست که دیگه بالا اورده ! ازکنار انها با بی اعتنائی میگذرد ودکمه ای را فشار میدهد واز در مخفی وارد محفل دوستان شده وباهم ابجو(….) را سرمیکشند !! ومن کلی میخندم !! واین نشان میدهد که ادمها بالاخره وقتی از سکس اشباع شدند دوست دارند در جمع دوستان ویاران عاقل وهمدل باشند .حال چه بهتر طرف هم سکسی باشد وهم یار عاقل وصمیمی !! واما سخنی با دوستان : بعضی اصولا عادت کرده اند که اگر در مجلس عروسی هم باشند ذکر مصیبت بگویند واشکی بگیرند واهی بکشند !! یک عده دیگر هم پا منبری بگیرند ! بهرحال این مقاله فرصتی بود تا نفس تازه کنیم !.
کاربر نادر / 19 September 2011
درد و غم های قرون وسطایی ملت ما خیلی خیلی به همین موضوعات که حتی ادم های تحصیلکرده از ان فرار می کند ربط دارد. ناموس و غیرت تا وقتی که دو طرفه نباشد همین اش است و همین کاسه. اخلاق مال قرون وسطی است. اول باید اخلاق را افشا کرد
کاربر مهمان شوهر نجیب / 19 September 2011
ممنون از انتخاب و سلیقه روزنامه نگارانه ای که دارید. مطالب شما در نوع خود در رسانه های ایرانی بی نظیر است. خسته نباشید
کاربر مهمان / 20 September 2011
:))))))))))))))))))))))))))
کاربر مهمان / 20 September 2011
یکم به فکر ما کاربران داخل ایران که جوون و بی پول و بی اینده هستیم باشید به خدا از حسادت دارم میترکم عقده جنسی پیدا کردم مردیم از بس استمنا کردیم
امی نیف / 21 September 2011
باسلام. امی نیف عزیز اصلا نگران نباش ! گوشت تن خودت را بخور ومنت قصاب نکش ! ابنجاهم همچون خبری نیست ! میوه خوب همیشه سهم شغال است ! سعی کن دران لحظات اسمانی در تخیل خودت با فرشتگان اسمانی همبستر شوی که این شغالان ارزو به دل خواهند مرد ! و روز را با سربلندی وغرور شروع کن چونکه اندام مطهر خود را ارزان نفروخته ای ! سر بلند وسرافراز باش .
کاربر نادر / 21 September 2011
پورنوگرافي در جامعه سرمايه داري نه فقط در خدمت رهايي جنسي نيست بلکه الگوهاي ضدانساني اي را وارد ناخودآگاه افراد مي کند و موجب تلقي زن و مرد به عنوان شي جنسي ميشود. نبايد پورنوگرافي را با آزادي جنسي مدنظر هربرت مارکوزه و ديگران اشتباه گرفت. پلي بوي يک مجله پورنوگرافيک ضدزن و ارتجاعي است و کارکرد آن خدمت به سرمايه داري پست مدرن است. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه نگاه کنيد به تز دکتراي Dominique Rizos تحت عنوان
Lad Magazines, Raunch Culture and the Increasing Pornification of
South African Media
سيروان از اروميه / 21 September 2011
قابل توجه عزیزانی که توجه به مقوله هایی چون پلی بوی و همجنسگرایی را نامتناسب با فضای فعلی ایران و نیازهای مردم میدانند:
فکر میکنید معضلات جنسی در ایران نداریم؟ فکر میکنید این مشکلات نقش کمی در زندگی مردم دارد؟ خودتان را محور قرار ندهید. همه جامعه شبیه شما نیستند. اتفاقا مطالعه سیر تحولات جوامع مختلف در زمینه ازدواج و گذار از سنتهای قدیمی خیلی موضوع جالبیه و یکی از مهمترین موضوعات زندگی امروز ما ایرانیهاست.
در رابطه با همجنسگرایی هم گرچه درصد کمی از مردم چنین گرایشی دارند ولی همه ما مخاطب اصلی بحث هستیم. چون ما هستیم که باید تغییر کنیم.
پسر خوب / 22 September 2011