حسین نوشآذر- چارلز دیکنز، نویسنده بریتانیایی بنیانگذار سبک تازهای در ادبیات داستانی جهان بود. «رمان اجتماعی» که با دیکنز پدید آمد، ماحصل فقر فراگیر به عنوان یکی از پیامدهای نخستین انقلاب صنعتی در اروپاست.
دیکنز که بهخوبی با فقر آشنایی داشت، در رمانهایش با مهربانی و با همدردی از فقرا و جاماندگان در اجتماع خشن و بیرحم آن زمان یاد میکند. او به خاطر وصفهای درخشانی که از درماندگی انسان در آثارش به دست میداد، همچنین به خاطر شخصیتهایی که از میان مردم کوچه و بازار برمیگزید و با اینحال متشخص، اصیل و به این جهت بهیادماندنی بودند و همچنین به خاطر انتقادات بیپروایش از نابرابری اجتماعی و فقر، در دوران حیاتش یکی از محبوبترین نویسندگان بریتانیا بود. آثار دیکنز به بیشتر زبانها ترجمه شده و از روی رمانهای او بارها فیلم و تآتر و اپرا ساخته و بر صحنه تماشاخانههای جهان به نمایش گذاشتهاند.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به چارلز دیکنز، مبتکر و آورنده سبک «رمان اجتماعی» میپردازیم.
ناظر دقیق و تیزبین رویدادهای اجتماعی
دیکنز در رمانهایی مانند «اولیور تویست» و «دیوید کاپرفیلد» با چنان همدردی و تسلطی از انسانهای دردمند و فقیر یاد میکند که این حد از تسلط فقط از عهده نویسندهای برمیآید که خود با فقر و محرومیت آشنایی داشته باشد.
پدر دیکنز حسابدار نیروی دریایی بریتانیا بود و در مجموع کودکی خوبی داشت. اما پدرش بدهی بالا آورد و به زندان افتاد و دیکنز که در آن زمان نوجوانی بیش نبود، ناگزیر شد ترک تحصیل کند و در کارخانهای کار بگیرد. او همچنین با زندگی باراندازها در بندر لندن بهخوبی آشنایی داشت. این تجربیات در مهمترین رمانهای او بازتاب یافته و نشانگر این واقعیت است که در داستاننویسی «تجربه زندگی» بسیار اهمیت دارد.
اولیور تویست، ساخته رمان پولانسکی بر اساس رمانی از چارلز دیکنز. آثار دیکنز همواره به شکل فیلم و تآتر و اپرا در سینماها و تماشاخانههای جهان به نمایش درآمده و از پرمخاطبترین آثار ادبیات جهان بهشمار میآیند.
پس از آنکه پدر دیکنز از زندان آزاد شد، توانست مجدداً به مدرسه برود. او کارآموزی میکرد با این قصد که به عنوان دستیار وکیل بتواند کار کند. دوره کارآموزی را اما نیمهکاره رها کرد و به روزنامهنگاری روی آورد. ابتدا در روزنامهی مورنیگ کرانیکل «Morning Cronicle» گزارشهایی از محاکمات جنجالی انتشار داد، اما بعد بهزودی به روزنامهنگاری فرهنگی متمایل شد.
دیکنز ابتدا قصد نداشت رمان بنویسد، بلکه نخستین آثار او، از جمله «اولیور تویست» (The Adventures of Oliver Twist ) را به شکل پاورقی در روزنامه منتشر میکرد با این قصد که نسبت به فقر و نابسامانیهای اجتماعی روشنگری کرده باشد و نظر مردم را به محرومان و جاماندگان جلب کند. تأثیر روزنامهنگاری را در آثار خوشخوان دیکنز بهخوبی میتوان دریافت. برای همین هم آثار او از جمله اولیور تویست تا امروز همچنان روزآمد هستند و مخاطب دارند. همین چند سال پیش، در سال ۲۰۰۵ بود که رومن پولانسکی یک بار دیگر از روی اولیور تویست فیلم ساخت و این داستان را بر پرده سینماهای جهان به نمایش درآورد و میلیونها نفر مخاطب یافت.
در هر حال نخستین رمان دیکنز به شکل پاورقی در سال ۱۸۹۳ منتشر شد. این رمان «آقای پکوک» (The Pickwick Papers) نام داشت؛ رمانی دنکیشوتوار با یک شخصیت محوری به نام آقای پکوک و نوکرش سام و ماجراهایی شگفتانگیز که برای آنها اتفاق میافتد.
زندگی انسانهای خردهپا و کودکان محروم
مهمترین وجه تمایز رمان اجتماعی با دیگر انواع رماننویسی در چگونگی گزینش شخصیتهاست. نویسنده به جای آنکه به زندگی مجلل و باشکوه طبقات فرادست اجتماع و به مجالس رقص و مهمانی و قمار و عشق و عاشقیهای بیفرجام اشرافزادگان نظر داشته باشد، شخصیتهایش را از میان مردم فرودست برمیگزیند و زندگی آنها، تواناییهاشان در بقاء در یک جامعه بیرحم را همراه با درماندگیها و فلاکت زندگی روزانهشان تصویر میکند.
آقای پکوک، نخستین رمان چارلز دیکنز. رمانی دنکیشوتوار با یک شخصیت محوری به نام آقای پکوک و نوکرش سام و ماجراهایی شگفتانگیز که برای آنها اتفاق میافتد.
دیکنز با همان نخستین رمانهایی که به شکل پاورقی منتشر میکرد، در نیکلاس نیکلبی (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby) یا مغازه عتیقهفروشی (The Old Curiosity Shop) (۱۸۴۱) به شهرت و محبوبیت دست یافت.
اولیور تویست (۱۸۳۸) داستان پسربچه یتیمیست که در یک نوانخانه بزرگ میشود. دیوید کاپرفیلد (۱۸۵۰) هم که از منظر اول شخص مفرد روایت میشود، داستان رشد پسربچهایست که پدرخواندهاش او را آزار میدهد و با او بدرفتاری میکند، از خانه میگریزد و در لندن در یک مغازه شرابفروشی کار میگیرد، پس از درگذشت مادرش و ورشکسته شدن صاحبکارش پی خالهاش میرود، خاله او را دوباره به مدرسه میفرستد، دیوید به روزنامهنگاری و نویسندگی روی میآورد و پس از آنکه خالهاش بخش عمدهای از داراییاش را در اثر بحران اقتصادی از دست میدهد، از او سرپرستی و نگهداری میکند و در همان حال میکوشد با انتشار گزارشهایی از سیاهکاری قدرتمندان و اشخاص بانفوذ پرده بردارد و دلایل واقعی فقر و محرومیتها و نابسامانیهای اجتماعی را آشکار کند.
میبینید که زندگی پرماجرای دیوید کاپرفیلد از هر نظر به زندگی چارلز دیکنز شباهت دارد. بیجهت نیست که دیکنز این رمان را محبوبترین رمانی که نوشته است، میخواند. گفته است: من پدر خوبی هستم برای همهی فرزندانم. اما در خفا یکی از آنها را بیشتر از بقیه دوست دارم و آن هم دیوید کاپرفیلد است.
باید توجه داشت که در آن زمان هنوز جامعه مدنی در غرب به انسجام نرسیده بود و قوانینی که حقوق کودکان را تضمین کند وجود نداشت. در طی انقلاب صنعتی کودکان در کارخانهها و در معادن کارهای بسیار دشوار انجام میدادند و بسیاری یا جان میباختند و یا به فساد و بزهکاری روی میآوردند. دیکنز در آثارش بیش از هر چیز از حقوق مدنی کودکان دفاع میکند.
وکیل محرومان
در سال ۱۸۴۸ دیکنز رمانی نوشت با عنوان «سرود کریسمس» (A Christmas Carol ). او در این رمان داستان مردی را روایت میکند که شب کریسمس اشباح به سراغش میآیند و او را وادار میکنند که زندگیش را تغییر دهد. از آن پس سرمایه و ثروتش را در جهت رفاه خانواده و همنوعانش به کار میاندازد. در «دامبی و پسرش» (۱۸۴۸) (Dombey and Son )دیکنز از شرایط کار در کارخانهها و معادن به شدت انتقاد میکند در «خانه غمزده» (Bleak House) (۱۸۵۴) دادگستری و محاکم بریتانیا را به چالش میکشد و در «دوران مشقت» (Hard Times: For These Times) (۱۸۵۴) از ساز و کار صنایع در بریتانیا به شدت انتقاد میکند.
اگر در غرب مدنیت وجود دارد و حقوق کارگران و کودکان تعریف و تضمین شده است، بخشی از این دستاوردها را مدیون تلاش نویسندگان و روزنامهنگارانی مانند چارلز دیکنز هستیم.
دوران مشقت»، «دامبی و پسرش» و «خانه غمزده» از مهمترین رمانهای اجتماعی چارلز دیکنز با سویههای انتقادی بسیار برجسته.
در ایران، با وجود آنکه جامعه بسیار ثروتمند است، اما کودکانی هستند که در خیابانها بزرگ میشوند، آزار و تجاوز میبینند و از کمترین حقوق اجتماعی و مدنی بیبهره ماندهاند و در همان حال گروهی از نویسندگان به جای آنکه نسبت به محیط زندگیشان حساس باشند، در فضاهای آپارتمانی داستانهای عشقی بیخاصیت مینویسند و در روابط محفلی به یکدیگر جایزه میدهند و وقتی هم که از آنها انتقاد میکنند، منتقدان را به واماندگی متهم کنند. طبعاً دولت هم از آنها حمایت میکند، اما فقط تا آن حد که خطوط قرمز را رعایت کنند و هرگز آنقدر معتبر نشوند که بتوانند اعتراض کنند. چنین است که مهمترین موضوعات اجتماعی در ادبیات معاصر ما مطرح نمیشود و نقد ادبی هم رمان اجتماعی را بیاعتبار و بیآبرو جلوه میدهد و در مقابل از نوعی ادبیات ذهنی و شتابزده که فقط دلمشغولیهای بیمارگونه نویسنده در یک طرح عاطفی را مطرح میکند، دفاع میکند و به آن رسمیت میدهد.
در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که کسی نمیتواند با ادبیات تجربی که بر رفلکسیونهای ذهنی و فلسفی و عاطفی یک نویسنده در متن اوربانیسم (شهریگرایی) استوار است، مخالفت کند. اما این نوع از رماننویسی که بعدها به آن هم خواهیم پرداخت، میبایست در کنار انواع ادبی دیگر قرار داشته باشد.
باری، دیکنز تا زنده بود، خوانندگان بسیار داشت و در انگلستان و آمریکا در جلسات داستانخوانی شرکت میکرد و برای عده زیادی از مخاطبانش داستانهایش را میخواند. او در ۹ جون سال ۱۸۷۰ در اثر سکته مغزی در سن پنجاه و هشتسالگی درگذشت. او همچنین بنیانگذار و صاحب امتیاز روزنامه دیلی نیوز است که تا امروز همچنان از مهمترین روزنامههای بریتانیا بهشمار میآید.
در همین زمینه:
::مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ده دقیقه در رادیو زمانه::
( در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که کسی نمیتواند با ادبیات تجربی که بر رفلکسیونهای ذهنی و فلسفی و عاطفی یک نویسنده در متن اوربانیسم (شهریگرایی) استوار است، مخالفت کند. اما این نوع از رماننویسی که بعدها به آن هم خواهیم پرداخت، میبایست در کنار انواع ادبی دیگر قرار داشته باشد.) از متن مقاله
من فکر می کنم این منطق که ناگاه در مقابل پاراگراف و ایدۀ قبلی قد علم می کند از ناخودآگاهی سخن می گوید که به آن می شود شک شهودی گفت . شک در بارۀ بسیاری از ایده ها یی که می توان با تصحیح آن ها از وقوع مصیبتی پیش گیری کرد.
نمی دانم شما از ( نرودایسم) چیزی شنیده یا خوانده اید . به طور مختصر از پدیده ایی می گوید که شاعران را ملزم به سرودن اشعاری می کند که پیام سیاسی آنها در مواجه و تقابل با سیاه کاری سیاست بازان حاکم باشد.
گرچه این ژانر ادبی جایگاهی بس مهم را به خود اختصاص داده است اما همۀ ادبیات را نمی شود در چارچوبش محصور کرد.
به نظر من آن که حتی در انزوای آپارتمانش نیز می نشیند و با حروف کشتی می گیرد و کلمه به کلمه می افزاید و جمله می سازد و وووو…….شایستۀ بررسی ژرفتری است و مطمئنن علمی تری همچنانکه آقای نوش آذر به آن در نوشته اش اشاره می کند.
هر جراحی غیر طبیعی در ساختار معنوی جامعه چه بسا به فاجعه و مصیبتی می انجامد بس ناگفتنی.
مهدی رودسری / 20 September 2011