مازیار مهدویفر- نگاهی به تاریخچه فمینیسم اسلامی در دنیا نشان میدهد که این جریان فکری از سالهای آغازین دهه ۹۰و عمدتاً از سوی دانشگاهیها و محققهای غربی مطرح شد وپس از آن بود که نمودهای مختلفی از آن در آثار نویسندگان زن مسلمان ارائه شد.
بسیاری، آغاز طرح این نظریه در ایران را در پیوند با آغاز به کار مجله «زنان»به مدیر مسنولی شهلا شرکت میدانند؛مجلهای که نخستین شماره آن در سال ۱۳۷۰به چاپ رسید و خانم شرکت در سرمقاله آن، کلید حل مشکلات زنان را در چهار مقوله «دین»، «فرهنگ»، «قانون»و «آموزش»عنوان کرده بود.
جدا از تفاوتهای فکری فعالان جنبش فمینیسم اسلامی در نقاط مختلف دنیا، همگی آنان تلاش میکنند با استناد به آیههایی از قرآن که در آن زن و مرد برابر شناخته شدهاند، راهی برای برابری حقوق زن و مرد در جامعه اسلامی بازکنند. فمینیستهای اسلامیاعتقاد دارند در اصالت دین اسلام که در آیههای قرآن متبلور است، زن و مرد از یک سرشت آفریده شدهاند و با یکدیگر برابرند،اما در گذر زمان و پس از ایجاد مقوله فقه که تفسیر آیات و احادیث است، تفکرات مردسالارانهای بر تفسیر قرآن و در نتیجه تدوین قوانین حاصل از آن مسلط شده که سبب تدوین قوانین مردسالار در جوامع مسلمان امروزی شده است.
فمینیسم اسلامی مروج این اعتقاد استکه آنچه غیر قابل تغییر است، همان آیات قرآن است. در حالی که فقه و اجتهاد، قابل تفسیر و تغییرند. به همین دلیل، فعالان این جنبش تلاش میکنند آیات مختلف قرآن را که در آن به برابری حقوق زن و مرد اشاره شده و یا به گونهای، رویکردی مثبت نسبت به زن و حقوق اودارند، استخراج کنند و آنها را در مقابل قوانین ضد زن قرار دهند.
قرآن و برابری زن و مرد
اگر بخواهیم چند شاخصه اصلی برای فمینیسم اسلامی در نظر بگیریم میتوان به شاخصههای زیر اشاره کرد:
الف- تاکید بر برابری حقوق زن و مرد بر اساس آیات قرآن
ب- تاکید بر استفاده از اجتهاد مدرن به جای اجتهاد سنتی
ج- توجه به نقش زن در خانواده (اعتقاد به برابری نقش زن و مرد در ساختار خانواده، لزوم مشارکت مرد در امور مربوط به خانواده و نفی مدیریت یا ریاست مرد بر خانواده)
د- تاکید فراوان بر تفاوت شریعت (به معنای قوانین تغییرناپذیر الهی که در قرآن آمده) و فقه (به معنای قوانینی که در گذار زمان و با بررسی شریعت و تحلیل شرایط زمانه توسط فقه به دست آمده و قابل تغییر است.)
در نقد تفکر فمینیستهای اسلامی در ایران و برای بررسی میزان توانایی آنها در ایجاد تغییرات در قوانین مردسالارانه، باید چند موضوع را در نظر بگیریم:اول اینکه آیا تفکر آنها بر پایه استناد به قرآن برای نیل به برابری حقوق زن و مرد در همه ابعاد حقوق زنان قابل ارجاع است؟ آیا با استناد به آیههای مختلف قرآن میتوان زنان را به تمام حقوقشان رساند؟ از دیدگاه نگارنده پاسخ، منفی است. درست است که در بعضی از آیات قرآن از تساوی حقوق زن و مرد صحبت شده، اما آیات دیگری در همین کتاب وجود دارد که اگر قرار باشد مبنای تفسیر و قانونگذاری قرار گیرد، هیچگونه پیشرفتی در راه تساوی حقوق زن و مرد حاصل نخواهد شد.
به عنوان مثال قوانین موجود در مورد موضوع ارث و عدم تقسیم آن بهطور مساوی بینفرزندان پسر و دختر و یا مجاز دانستن چندهمسری، قوانینی است که بر اساس نص صریح آیات قرآنی وضع شده است.
فمینیسم و رنگ و بوی محلی
بسیاری بر این باورند که جنبشهای فمینیستی در هر کشوری در صورتی میتوانند موفق باشند که رنگ و بوی جامعه خود را داشته باشند. بنابراین نکته دوم بر پایه این فرض به شرایط امروز جامعه ایران برمیگردد. بر این اساس در یک جامعه اسلامی که دیدگاههای دینی در تمامی لایههای فکری و در تمامی طبقات اجتماعی، در میان مرد و زن وجود دارد، یک جنبش فمینیستی در صورتی میتواند موفق شود که از ابزار دین استفاده کند،خواه به عنوان یک اعتقاد یا به عنوان یک تاکتیک.
به باور این گروه تنها در صورتی میتوان با مردان قانونگذار و تعیینکننده و یا اندک زنان تاثیرگذار در روندهای تصمیمگیری، پای میز مذاکره نشست که به زبان خودشان مسلح بود. این گروه اعتقاد دارند وقتی در مورد برابری حقوق زن و مرد سخن میگوییم، در حالی که آیات قرآن را به عنوان شاهد بیان میکنیم، امکان برقراری ارتباطیبیشتر ودر همه ابعاد با مسئولان خواهیم داشت،چه در مورد قانونگذار و قانونساز و چه در مورد مردم عادی.
از سویدیگر، طرفداران فمینیسم اسلامی معتقدند بسیاری از قوانین بر اساس تفسیر غلط و مردسالارانه وضع شده است و در صورتی که با نگاهی از نوعی دیگر مبتنی بر تساوی حقوق زن و مرد و با اجتهاد مدرن وضع شوند به نفع زنان تغییر خواهند کرد، بدون آنکه منافاتی با قرآن داشته باشند. سئوال اما اینجاست که آیا سردمداران و قانونگذاران جمهوری اسلامی اساساًحاضر به شنیدن حرفهای همین گروه از زنان یا پذیرش آرایمجتهدان نوگرای خارج از حکومت مانند آیتالله صانعی و مجتهد شبستری هستند؟ نگاهی دوباره به اسامی و عملکرد فقهای شورای نگهبان و رئیس قوه قضاییه و سوابق فکری و عقیدتی آنان طی سالهای گذشته نشان میدهد که پاسخ این سئوال هم منفی است.
اگر بخواهیم میزان نقش، توانایی و قدرت تاثیرگذاری فمینیستهای اسلامی در تفسیر و تغییر قوانین ضد زن در ایران را در یک جمعبندی و نتیجهگیری کلی بررسی کنیم، ابتدا بایدگزینههای مختلفی را برای نظام مستقر حکومت در ایران تعیین کنیم. سپس در مورد هرکدام از این شرایط ممکن، جایگاه و نقش فمینیستهای اسلامی را بررسی کنیم:
الف- حکومت فعلی بدون تغییر
در شرایط موجود ایران، فمینیستهای اسلامی در عمل امکانی برای اعمال دیدگاههای خود نخواهند داشت. چون حکومت، تفسیر قرآن توسط مجتهدان نوگرا را نمیپذیرد و از این بابت این افراد مزیت چندانی برای مذاکره نسبت به فمینیستهای دیگر نخواهند داشت. این مسئله اما نفیکننده تاثیر آنها بر دیگر لایههای جامعه مدنی نیست و طرفداران این نظریه حتی میتوانند روی فعالان اصولگرایی که در زمینه زنان حساس هستند تاثیر بگذارند و در نتیجه آن افراد که قدرت تاثیرگذاری بیشتری در حاکمیت فعلی دارند برای اقناع قانونگذاران تلاش کنند.
ب- تغییرات جزئی در حکومت فعلی
شاید بیشترین کاربرد جنبش فمینیستهای اسلامی در شرایطی باشد که تغییرات جزئی در حکومت فعلی رخ بدهد.مانند تغییراتی که در زمان ریاست جمهوری خاتمی رخ داد.در این شرایط، فمینیستهای اسلامی،امکان چانهزنی و مذاکره با بخشی از نظام حاکم را خواهند داشت و این مزیتی است که شاید فمینیستهای دیگر از آن بیبهره باشند. اگرچه در آن شرایط هم موفقیتهای این جنبش تنها در محدودهای کوچک قابل دستیابی خواهد بود.
ج- تغییر حکومت فعلی به یک نظام سکولار
در صورت تغییر حکومت اسلامی به یک نظام سکولار و دموکراتیک، قانون اساسی و سایر قوانین کشور بر اساس دستاوردهای حقوق بشری دنیای آزاد تدوین خواهد شد.در چنان شرایطی، حقوق زنان به صورت تمام و کمال در نظر گرفته خواهد شد ونیازی به حضور فمینیستهای اسلامی برای احقاق حقوق زنان در وضع قوانین جاری کشور نخواهد بود.
اگرچه در هر شرایطی طرفداران این دیدگاه میتوانند یک نقش ویژه و اساسی را در کنار سایر گروههای فمینیستی بازی کنند و آن تلاش برای آگاهسازی زنان به خصوص در قشرهای پایین اجتماع، نسبت به برابری حقوقشان با مردها و تلاش برای دستیابی به این حقوق است. در تبیین نقش جنبش فمینیستهای اسلامی در ایران نظر مهرانگیز کار راهگشاست،آنجا که میگوید: «تفسیر قوانین دینی با مرکزیت زنان و یا دیدگاه اصلاحطلبانه، نباید جایگزینی برای مطالبات سکولار و دموکراتیک به شمار آید. بلکه باید به عنوان بخشی از تغییرات کلی جامعه به شمار آید.»
در همین زمینه:
بحث ایدئولوژیک در حوزه زنان، روش ما نیست
فمنیسم اسلامی در ایران واقعیت خارجی ندارد
آقای مهدوی فر عزیز با سلام و خسته نباشید
به باور من “فمینیست اسلامی” از آن دسته مفاهیم نا مفهومی است که در سالهای گذشته متداول گردیده.اجازه می خواهم مختصری بیشتر توضیح دهم.آیا در علوم اجتماعی مفهومی تحت عنوان سندیکالیزم اسلامی وجود دارد؟آیا در عرصه جهان بینی و ایدئولوژیها مفاهیمی تحت عنوان فاشیسم اسلامی و یا دیکتاتور اسلامی وجود دارد؟هدف از طرح این پرسش ها پرداختن به این موضوع است که بین دین به مثابه یک مفهوم ثابت و معرفت دینی که فرد دیندار حامل آن می باشد،تفاوت های بنیادین وجود دارد.معرفت دینی عنصری پویا و دینامیک است که با قرائت از دین در زمان و مکان شکل می گیرد که با قرائت های مختلف از دین،از جمله می تواند رویکردی در حوزه تحقق حقوق انسانی زنان داشته باشد.اگر مدرنیته را به مثابه نگرشی فلسفی و اجتماعی پذیرا باشیم،آیا میتوان عنوان نمود که این دو مفهوم یعنی دین و مدرنیته به تنهائی قابل جمع می باشند؟پاسخ من به این پرسش منفی است و فکر می کنم فقط شخص دیندار است که با افزایش معرفت دینی خود می تواند از دین قرائتی نوین ارائه نماید و به دین نه به مثابه یک ایدئولوژی بلکه به مثابه مجموع اصولی که مربوط به رابطه شخص دیندار و باورهای او می باشد بنگرد.میتوانم بپذیرم که زنان بسیاری هستند که باورهای دینی دارند ولی وجهه باورمندی آنهاتعین کننده تحقق حقوق انسانی و تبین کننده پسوند گرایش آنها نمی باشد.می توانم بپذیرم فمینیست مسلمان یا مسیحی یا لیبرال و یا سوسیالیست و کمونیزم وجود دارد ولی مفاهیمی همچون فمینیسم اسلامی یا فمینیسم مسیحی یا فمینسم مارکسیستی و یا فمینیسم مائویستی،از جمله مفاهیم مصطلح نادرست به باور من هستند که پیروانی نیز دارند.در خاتمه فارغ از اینکه باورمندی فرد دیندار در تحقق حقوق انسانی تا چه میزان قابل دفاع می باشد،پاسخ به پرسشهای زیر است که به باور من به همگرائی زنان(با نگرش های متفاوت) و مردان در تحقق حقوق انسانی آنها موثر واقع می گردد.این پرسشها عبارتند از:
دین چیست و دیندار کیست؟ حوزه و کارکرد دین چگونه تبین می گردد؟آیا با پایه قرار دادن اصول و موازین دینی که بر بستر تکالیف دیندار به دین مورد ارزیابی قرار می گیرد،بر قوانین ناظر بر رابطه انسان و جامعه که بر بستر حقوق مورد ارزیابی قرار می گیرند،میتوان تحقق حقوق انسانی و خصوصأ حقوق نقص شده زنان را انتظار داشت؟
با مهر
حمید حمیدی
حمید حمیدی / 14 September 2011
درود آقای مازیار مهدوی فر، ممنون از مقاله بسیار مفید و کامل. امیدوارم روزی برسه که با این تلاش ها و مقالات و گفتگوها به برابری واقعی زن و مرد برسیم. یک شمع روشن کردن بهتر از دست روی دست گذاشتن است حتی اگر در قالب اسلامی باشد.
بدرود
لاله / 15 September 2011