چهار پسر جوان در مهاباد دوست صمیمیشان را با ضربههای ساطور و چاقو کشتند، جسد او را به آتش کشیدند و از تمام لحظات قتل او فیلم گرفتند. متهمان در حال حاضر بازداشت شدهاند و پلیس روند بازجویی را آغاز کرده است:
آمار جرم و جنایت در سراسر ایران بالا رفته است و جرایم خشن گسترش چشمگیر یافتهاند. حالا کمتر خبری از قتل و جنایت با به کار بستن شیوههای عجیب و غریب ممکن است مردم را شوکه کند.
فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سنگینی بر روی اقشار مختلف جامعه وجود دارد اما او که زیر این فشارها له میشود و به دامن «آسیبهای اجتماعی» میغلتطد، طبقه کم درآمد و فقیر است که بی بضاعتی امکان و فرصت بنیه سازی برای مواجهه و مقابله با این شرایط را به او نمیدهد.
در این شرایط، با این گسترش چشمگیر خشونت و جرایم خشن در ایران چه باید کرد؟
سعید پیوندی، جامعه شناس مقیم فرانسه در پاسخ این سوال زمانه درباره گسترش خشونت در ایران میگوید: «ما در ایران با پدیده خشونت در تمام نهادهای سیاسی، اجتماعی، آموزشی و خانواده مواجهیم، در حالی که شاهد شکلگیری هوشیاری جدیدی هم درباره ابعاد منفی خشونت نیستیم. به عبارت دیگر آموزشی وجود ندارد و فرهنگ ضدخشونت در جامعه شکل نمیگیرد. انگار جامعه به حال خود رها شده است.»
پیوندی همچنین معتقد است در جامعه ایران نه تنها با خشونت برخورد جدی نمیشود بلکه خشونت ستایش میشود و هیچ اراده رسمیای برای ترویج فرهنگ عدم خشونت دیده نمیشود.
او به عنوان نمونه میگوید: «وقتی قوه قضاییه کسی را در ملاء عام اعدام میکند یا شلاق میزند، یا نیروهای گشت ارشاد یا بسیج یا نیروهای دیگر با مردم با خشونت رفتار میکنند، تمام این رفتارها به عنوان و در فرهنگی عرضه میشوند که خشونت را عادی میپندارد.»
به گفته پیوندی تا ساختارهای رسمی در جمهوری اسلامی تغییرات بنیادی نکنند، امید چندانی به ریشهکن کردن فرهنگ خشونت در ایران و خشونت در کل سطوح نیست.
این جامعه شناس اما از سوی دیگر معتقد است مبارزه نهادهای مدنی، روشنفکرها و نیروهای زنده جامعه با خشونت و نقد و سنج آن میتواند به شکلگیری وجدانی جدید در جامعه کمک کند.
پیوندی تاکید میکند این نیروی جدید که ممکن است از بطن جامعه شکل بگیرد، نیروی دموکراتیک تغییر جامعه نیز خواهد بود زیرا مبارزه برای خشونت از مبارزه برای دموکراسی و تبعیض تفکیک ناپذیر است.
بدون شک، بخش عمده ای از این خسونت فراینده، ناشی حاکمیت استبداد و ظلم و فساد حکومتی هاست، وجود فقر و نابرابری فراینده، در مدت خشم ناشی احساس بیعدالتی و نابرابری میکند، فشارهای اقتصادی و عدم ارضایی نیازهای جسمانی و رحی از دغدغه سیرکردن شکم و بی سرپناهی تا عقده های ناشی از سرکوب و تحقیر جنسی.
اما من عوامل مخرب زیست محیطی و سوءتغذیه هم دخیل میدانم. ایران خیلی دیرتر به توافقات حذف سرب از بنزین پیوست و همچنان هم گفته شده بنزین از استاندارد لازم برخودار نیست.
تحقیقات علمی نشان داده مسمومیت ناشی سرب، مردم را دچار زوال مشاعر میکند. آلودگی صوتی و هوایی و خاکی، نقش موثری در تغییر روحیات انسانها دارد. این نکته ای است ظاهرا مورد غفلت کارشناسان قرا گرفته است.
Action / 04 October 2017