ونداد زمانی ـ نویسنده انگلیسی «ادوارد داکس»، در یک مقاله بلند، تلاش کرده است تا تعریفی قانع‌کننده از پست‌مدرنیسم ارائه دهد. این رمان‌نویس انگلیسی که چندی پیش داستان دومش نامزد بزرگ‌ترین جایزه ادبی انگلیس شده بود[۱] توانسته است با گردشی آزاد در بین هنر‌ها و حتی دیدگاه‌های اجتماعی و فلسفی معاصر، با تاکید بر چند نشانه، تولد و مرگ پست‌مدرنیسم را به زبانی روشن برای خواننده خود توضیح دهد.

در این مقاله او تلاش کرده است که از سبک‌های مختلف برای بیان نکته مورد نظر خود استفاده کند. به همین دلیل گاه از نشانه‌های موجود در مرثیه‌‌های موجود استفاده کرده و همزمان، هم به زبان پیچیده و فاخر تمسک جسته و هم از زبان محاوره‌ای و ساده‌ استفاده کرده است که از نشانه، استعاره، تشبیه و کنایه در خود اثری ندارد. متن اصلی نزدیک به چهارهزار کلمه است و آن‌چه در زیر می‌خوانید تنها چکیده‌ای از این مقاله است.

ادوارد داکس- برایتان خبر خوشی دارم: به صندلی خود لَم دهید و بقیه تابستان خود را بدون نگرانی سپری کنید. دلواپس این نباشید که روزگار چگونه خواهد گذشت. چون از اوایل پاییز امسال می‌توانیم اعلام کنیم که پست‌مدرنیسم فوت کرده و به تاریخ پیوسته است.

من از کجا می‌دانم که مجلس ختم یک دوره بسیار سخت نظری گرفته شده است؟ خب! به خاطر این‌که روز ۲۴ سپتامبر در موزه معتبر لندن، «آلبرت و ویکتوریا» نمایشگاهی بازگشایی می‌شود که عنوان طول و درازش این است: «اولین مجموعه تشریحی- تفسیریِ آثار جهانیِ پست‌مدرنیسم از ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ میلادی»


می‌توانم حدس بزنم که دارید فریاد می‌زنید و می‌گویید: قضیه چیست؟ پست‌مدرنیسم دیگر چه صیغه‌ای است؟ هرگز سر در نیاوردم. نه از آمدنش سر در آوردم و نه از رفتنش چیزی فهمیدم. دلواپس نباشید. شما تنها کسی نیستید که این احساس مبهم را دارید. پست مدرنیسم کلمه نادر و عجیبی است. از یک‌سو عصبی‌کننده، تنش‌زا و گیج‌کننده است که حوصله آدم را سر می‌برد و از سوی دیگر اگر درست درک شود بازیگوشانه، هوشمندانه و حتی بامزه است.

نشانه‌های آن را نیز در همه‌جا می‌توانید بیابید؛ از ملکه دیسکو «گریس جونز» تا لیدی گاگا، اندی وارهول و نقاش‌های‌ عصیانگری چون گیلبرت و جورج یا پاول آستر رمان‌نویس، دیوید فوستر والاسِ شاعر و … همگی‌شان، نمودهای از پست‌مدرنیسم را به رخ می‌کشند؛ نمودهایی که البته در هر کوی و برزنی نیز بازتاب پیدا کرده‌اند. پست‌مدرنیسم شیوه دیدن و سلیقه‌ای است که با تمام وجود بر دوره و زمانه ما تسلط داشته است.

برعکسِ رمانتیسیسم که ماهیت مستقلی نسبت به دوره قبل از خودش یعنی عصر روشنگری دارد، رازِ شناسایی پست‌مدرنیسم در ارجاع دادن ماهیت آن به سبک و سلیقه قبل از آن یعنی مدرنیسم استوار است. همانطور که از اسمش برمی‌آید، پست‌مدرنیسم سبکی است که تثبیت خود را بر اساسِ نفی و عبور از مدرنیسم گذاشته است.

با وجود آن‌که نمایشگاه پست‌مدرنیسم در لندن آثار دهه ۷۰ تا ۹۰ قرن بیستم میلادی را دستچین کرده است ولی باید این گمان را جدی گرفت که دانه‌های اولیه مکتب فوق در اوایل قرن بیستم و در اوج شکوفایی مدرنیسم، توسط هنرمندانی چون مارسل دوشامپ کاشته شده است.

هرچه مدرنیست‌هایی چون پیکاسو و سزان به طراحی از پیش تعیین‌شده، ریشه‌دار، توام با احترام به سیر تحول هنر در تاریخ، مهارت‌های استادانه، اصالت و خلاقیت ذاتی معتقد بودند، اندی وارهول و دی کونینگ توجه‌شان معطوف به ایجاد آثار تصادفی، ترکیبی، تکراری و بدون برنامه‌ریزی بود.


هرچه رمان‌نویس مدرنی چون ویرجینیا وولف در جست‌وجوی عمق معنایی بیشتر و خلق داستان‌های فراواقعی بود؛ نویسنده پست‌مدرنی چون مارتین آمیس دوست داشت در سطح بماند و شوخ و شنگیِ رندانه را مطبوع‌تر می‌دانست و برای آهنگساز مدرنی چون بلا بارتوک، شکل و ترتیب چیدن آهنگ مهم بود، هدف موسیقیدان پست‌مدرنی چون جان آدامز بازیگوشی، برهم‌زنی شکل و ساختارِ اثر موسیقیایی مطرح بود.

مدرنیسم سمت و سویی اروپایی داشت، نخبه‌گرایانه بود و ادعاهای جهانی داشت. پست‌مدرنیسم بیشتر به کالاسازی پدیده‌ها و فرهنگ آمریکایی نزدیک بود و موضوع‌های محلی و منطقه‌ای را نیز دربرمی‌گرفت. سنگ دنیا را هم به سینه نمی‌زد چون توجه‌اش به تنوع بیکران چیزهایی بود که در شرایط و نقاط مختلف زمین شکل گرفته است.

پست‌مدرنیسم در ابتدای امر، آنقدر دوپهلو، کنایه‌آمیز، قالتاق، پر ادا و درهم و برهم نبود. تحت تاثیر آثار هنرمندان کمابیش درجه دویی نظیر مایکل نیمان، تاکاشی ماراکامی و جاناتان سفران فوئر بود که مشخصه‌های اشاره شده در بالا حضور برجسته‌تری در آثار هنری یافتند. در آغاز، مکتب پست‌مدرنیسم سرشار از انرژی بود و هنرمندانی که در این مسیر حرکت می‌کردند، تمایل به حمله به سنت‌های گذشته و شکستن پل‌های پشت سر خود را داشتند.

پست‌مدرنیسم وقتی به بلوغ دست یافت، با ملایمت و توانایی تحملِ «دیگران»، تبدیل به انرژی عظیمی شد که به واسطه آن توانست با مهارت بیشتر، به پایه‌های سنگی و غیر قابل انعطاف مدرنیسم یورش ببرد؛ یورشی که در درازمدت نقشه درهم‌شکنی معرفت‌های تثبیت شده و نظریه پیشرفت در طول تاریخ را هدف خود قرار داده بود.

بیشتر از هرچیز، شیوه تفکر پست‌مدرن عزم خود را جزم کرده بود تا ارجحیت و اعتبارِ اندیشه‌ها و حتی سلیقه‌ها را از آن‌ها سلب کند. فیلسوف مصری- آمریکایی ایهاب حسن به درستی به این حقیقت که هر ایده بزرگی همه دستاوردهای انسانی را به زیر سئوال می‌برد، اشاره کرده و گفته است: «با ظهور پست مدرنیسم، آرزوی بزرگی شکل گرفت که در حول از هم گسستنِ اصول مرسوم رفتاری، معرفتی و حتی جنسیتی فرهنگ غرب بود.»


رشته معماری، قابلیت زیادی برای به تصویر کشیدن و عینی‌سازی مفهوم پست‌مدرن دارد. در یکی از قسمت‌های ساختمان پست‌مدرن گالری ملی لندن، طرح‌های کلاسیک، به نوعی در کنار هم قرار گرفته‌اند تا جزئیات و همچنین تفاوت‌های‌شان به مخاطب‌نشان داده شود. به این ترتیب مثلاً متوجه می‌شویم که بسیاری از قسمت‌های معماری کلاسیک غیر ضروری هستند. در این شیوه نمایش، سبک‌ها و سلیقه‌های متفاوت موجود در هنر معماری آشکارا باهم برخورد کرده‌اند و درهم تنیده شده‌اند.

ساختمان کمپانی مخابرات ‌ای.تی.تی آمریکا در نیویورک، نمونه آشکاری از دهن کجی معماری پست‌مدرن نسبت به همه دستاورد‌ها و پیشرفت‌های حرفه‌ای است که تا سال ۱۹۸۴ شکل گرفته بودند. معماری فوق یک اعتراض تمسخرجویانه به آرزوی بزرگ مدرنیسم یعنی پیشرفت بود؛ آرزویی که در زیر چرخِ بدفرجامِ دو جنگ جهانی پیاپی له شده بود.

کسی نمی‌دانست چرا رونمای اصلی ساختمان مخابرات بر اساس سنت معماری کلاسیک، سه‌گوش نیست؟ چرا تبدیل به برشِ گردی شده که از روبنای ساختمان جدا و گسسته به نظر می‌رسد؟ چرا دروازه‌های ورودی قوس‌های عریض و طویل به خود گرفته‌اند و یا دلیل وجودی سنگفرش‌های مرمر صورتی چیست؟

یورش به مدرنیسم همیشه حالت منفی نداشته است. برای همین، محصول خوب پست‌مدرنیسم را می‌توان در طراحی رقص‌ها مشاهده کرد. طراحی‌های رقصِ کارول آرمیتاژ در اواخر قرن بیست، نمونه‌های پرقدرتی از زیبایی‌شناسی پست‌مدرن است.

تلفیقِ رقص باله کلاسیک با رقص راک، پانک، هیپ هاپ و ادغام آن با حرکات و رقصِ لوند کوچه بازاری توسط آرمیتاژ، به رقاص‌ها انرژی فراوانی برای فعالیت منتقل کرد. در آثار آرمیتاژ، به تجربه‌های مرسوم، بدون هیچ حساب و کتابی بی‌توجهی می‌شد تا وجوه پنهان حرکات بدن ابراز وجود کنند. با این روش، سلیقه‌ها و حرکات متداول، فرصت بازنگری یافتند.

آثار خواننده معروف موسیقی پاپ، مدونا از شاخص‌ترین نمونه‌های‌ موفقِ هنر پست‌مدرن هستند. مدونا هم مریلین مونرو بود و هم مارلین دیتریش. در اجراهای عمومی مدونا،‌ گاه باکره مقدس می‌شد و زمانی نیز با بی‌پروایی تمام به شبهه مازوخیستی بدل می‌شد که به شدت به زیبایی بدن خود به عنوان یک موجود جنسی فعال توجه دارد.

مدونا از یک‌سو سمبل دنیای کالایی شده و گویی رژه مصرف‌گرایی و تمایل افراطی به مد بود؛ و ‌گاه در حالی که تلاش داشت تا کار خود را بی‌معنی جلوه دهد، ترانه‌هایی را بامعانی آشنا و موجود در کوچه و بازار می‌خواند. مدونای بازیگوش با شیطنت و تمسخر، روابط و ارزش‌های به رسمیت شناخته شده را به چالش می‌کشید و در عین حال خودش نیز به بخشی از صنعت پول‌ساز سرگرمی‌ها تبدیل بود.
ادامه دارد

پانویس:

Edward Docx 1-Postmodernism is dead, Prospect Magazine

“Postmodernism: Style and Subversion 1970-1990,” will be at the V&A Museum from 24 Sept 2011 to 15 Jan 2012. The exhibition is supported by the Friends of the V&A with further support from Barclays Wealth