ونداد زمانی ـ مجله اینترنتی “سه قطعه روزانه” ، یکی از متنوعترین سایتهایی است که توانسته است به مدد دسترسی آزاد به اطلاعات و با کنار هم نهادن سلیقه بیش از ۲۰۰ نویسنده، خبرنگار، فیلسوف، روانشناس و جامعهشناس از سراسر جهان، مجموعهای از دستاوردهای نظری معاصر را گرد هم آورد.
نوشتههای «وین فریه»، به عنوان یک روزنامهنگارمنتقد و همکار ثابت سایت مورد اشاره، همیشه در حول و حوش دستاوردهای مربوط به تاریخ طبیعی بشر میچرخد. او در طی ده سال گذشته، با نوشتههای خود نشان داده است که میتواند موضوعات نظری پیچیده را برای خوانندگان عمومی بازنگری و بازخوانی کند. او این بار به سراغ «منطق» میرود و به گونهای شفاف، نیات پنهانِ بشر برای تدارک یک تصمیم منطقی را توضیح میدهد تا بتواند روند شکلگیری آن را به نقد بکشد.
مقاله «استدلال بشری، گلوبالیزاسیون» Globalization/ Human Reason آقای فریه با این ادعای طنزآلود شروع میشود که روانپزشکان و روانشناسان معاصر به این فرضیه نزدیک شدهاند که «بشر قادر نیست به یک جمعبندی منطقی دست یابد». به عقیده او، این نگاه جدید میتواند جدی گرفته شود چون به لحاظ علمی، بشر پی برده است که میزان شناخت علمی ما درباره کارکرد مغز و فعل و انفعالات ذهنی انسان بسیار محدود و ابتدایی است.
اقای فریه، مقدم بر هر چیز به توضیح این واقعیت میپردازد که شیوه تفکر منطقی مرسوم، به دو دلیل مشخص تاکنون کاربرد درستی برای عموم بشر نداشته است. نخستین کمبود و ضعف ذهن منطقی بشر مربوط است به زمینهها و شرایطی که به طور طبیعی ما را مجهز به «منطقِ مشروط»Bounded Rationality میکند.
او نشان می دهد که به سه دلیل، منطق ما مشروط و محدود مانده است. او می گوید اولاً ذهن تصمیم گیرنده ما محدود است چون هیچگاه نمیتواند به همه اطلاعات لازم برای تصمیمگیری دست یابد. دوم اینکه بخش بزرگی از هر قضاوت منطقی بستگی به هوش و ذکاوت افراد دارد که این خود بسیار متغیر است.
سومین دلیلی که باعث میشود ما نتوانیم به قضاوت درست دست یابیم در این واقعیت انکارنشدنی نهفته است که زندگی واقعی معمولاً به انسانها « فرصت» لازم برای تصمیم منطقی نمیدهد و افراد به دلیل بحرانی بودن شرایط یا به دلیل سرعت حوادث ناچار هستند تصمیمهای به ظاهر منطقی اتخاذ کنند که در واقع شتابزده و نسنجیده است.
یک گوزن در حین عبور از یک جاده، وقتی نور چراغ اتومبیل در چشمانش میافتد، به دلیل نداشتن سه عامل تعیینکننده «منطق مشروط»، یعنی نداشتن اطلاع از قدرت تخریب ماشینی که به سمتش میآید، عدم توانایی برای درک شرایط ایجاد شده و در نهایت نداشتن فرصت مناسب برای واکنش، صدمه خواهد دید.
با وجود برتریهای ذهنی انسان، او نیز به دلیل این که همیشه، همه شرایط لازم و مطلق را برای تصمیمگیریهایش ندارد، ناچار است به جای بهترین واکنش و پاسخ موجود، ضمن سادهسازی انتخابهایش، یکی از آنها را برگزیند.
توانایی درک مستقل و مجزا از افکار دیگران، دلیل دومی است که کمک می کند بشر به گونهای اختیاری قضاوت یکجانبه و احتمالاً غلط داشته باشد. به عبارتی دیگر، تئوری «ذهنِ مستقل» Theory of Mind به یک موجود اجتماعی چون انسان کمک میکند تا متوجه این واقعیت باشد که انسانها امیال و اهداف متفاوتی دارند؛ چون هر فرد به شیوه خودش و بر اساس منافع شخصیاش به دنیا مینگرد.
توانایی داشتن «ذهن مستقل» مهمتر از همه، به بشر فرصتی برای رسیدن به این باور میدهد که چون خودش حاوی اطلاعاتی است که دیگران ندارند، پس افراد مقابل او ممکن است اشتباه کنند و تصمیم درست را نگیرند. درک این واقعیت به بشر امکان میدهد تا دیگران را به این نکته مجاب کند که تصمیمهایش منطقی و درست هستند.
«وین فریه» در مقاله خود، امکان ذاتاً فریبکارانه «ذهن مستقل» افراد را تشریح میکند؛ ذهنی که با استفاده از دلیل و منطق ناشی از نفع شخصی، میتواند افراد دیگر را متقاعد کند. نویسنده به این ترتیب فرصت مییابد تا دیدگاهی جدید درباره «منطق» مطرح کند.
به عقیده این روزنامهنگار، «منطق» که قرار بود وسیلهای برای یافتن حقیقت باشد، درواقع به راهی برای مجاب کردن دیگران تبدیل شده است. برخی از صاحبنظران اذعان میکنند که شیوه برهان و منطق بشر، به این خاطر تحول یافته است که هر «ذهن مستقل» قادر باشد افراد دیگر را به عقاید خود مجاب کند.
«وین فریه» بعد از آن که بر محدودیتهای منطق بشری و وجوه خودخواهانه آن انگشت میگذارد، از مشکلات عظیمی مینویسد که جهان کنونی را تهدید میکند. او، همه راه حلهایی را که بر اساس منطق سنتی تهیه شده است به زیر سئوال میبرد. بر همین اساس مثلاً منطق گرم شدن زمین بهخاطر مصرف بیرویه، درخواستهای مدنی خاورمیانه، قحطی و گرسنگی در جهان و از همه مهمتر- به عنوان یک آمریکایی- درجا زدنِ شیوه کهنه تصمیمگیری و مدیریت در آمریکا را به زیر سئوال میبرد.
به اعتقاد این نویسنده، برای حل مشکلات زمین به عنوان یک مکان عمومی، قبل از هرچیز باید از منطق به هم پیوستهای استفاده کنیم که منافع کل زمین را مد نظر قرار میدهد. لازم است از بحث و جدلهایی که بر اساس منافعِ مستقل (برآمده از «منطق مشروط» و «ذهن مستقل») صورت میگیرد اجتناب کنیم. «زمین» نیاز به شیوه جدیدی از منطق دارد که بداند «دلیل و برهان»، موجود علمی نیست و قراری جز فریب دیگران ندارد.
در فضاي رقابت بين عوامل هم ستيز كه تحليل ها همگي بر برد بيشتر و باخت كمتر استوار است روش منطق براي مهار يا كنترل و يا حداقل خواب كردن موقت استفاده مي شود غلبه ي فيزيكي به غلبه ي فكري تحول مي يابد تكرار فكر و بيان براي تثبيت آن است نه اينكه محتواي حقيقي آن بيشتر است . ذهن در برابر تكرار تسليم مي شود و آن را قاعده مند و صادق مي داند هر چه تكرار شود اگر دروغ هم باشد تثبيت مي شود روش هاي تكرار و ابزار و زمان و مكان آن متفاوت است ولي هدف يكي بيشتر نيست تثبيت نيت تكرار كننده در جايي كه هدف است. ادعايي آنقدر تكرار مي شود تا قاعده شود و مبناي منطق قرار گيرد منطق به ضد خود تحول مي يابد و ابزار سفسطه و فريب و حاكميت مي شود . درك آنچه رخ مي دهد پيش نياز رهايي از آن است.
كريم از شيراز / 22 August 2011
برای آشنایی با سلیقه های متنوع مجله اینترنتی “سه قطعه روزانه” می توانید به ادرس آن سری بزنید
http://www.3quarksdaily.com/
کاربر مهمان ونداد زمانی / 22 August 2011