ونداد زمانی ـ یک‌سال از انتشار کتاب «ریشه‌های سکس در ماقبل تاریخ»[۱] نوشته زوج محقق کریستوفر رایان و سیسیلدا جِتا می‌گذرد. آن‌ها درباره زندگی زناشویی ادعاهای جسورانه‌ای را مطرح کرده‌اند و مدارک و مستنداتی ارائه داده‌اند که ثابت می‌کند انسان، این حیوان اجتماعی، با قابلیت‌های بسیار نسبت به سایر جانوران، موجودی نیست که تعهدات مربوط به زندگی زناشویی و پایبندی به یک شریک جنسی ریشه در طبیعت‌اش داشته باشد.

در یک سال گذشته این زن و شوهر روان‌شناس پس از آن‌که کتاب‌شان در فهرست پرفروش‌ترین‌های بازار کتاب «نیویورک تایمز» قرار گرفت، به گونه‌ای خستگی‌ناپذیر به سفرهای پرشمار به شهرهای مختلف اروپا و آمریکا برای معرفی کتاب مشترک‌شان و همچنین سخنرانی و گفت‌وگو پیرامون این تحقیق مشترک‌شان رفته‌‌اند. یکی از نکات جالب توجهی که در این سفرها با آن روبه‌رو شده‌اند کنجکاوی خوانندگان کتاب مورد نظر نسبت به زندگی زناشویی خود آن‌هاست.

به نظر نویسندگان کتاب، دلیل اصلی پرسش مردم درباره ۱۲سال زندگی زناشویی‌شان، منطقی است. آن‌ها این را می‌دانند که کتاب آن‌ها در مرور نخست، به مخاطب می‌گوید بهتر است زندگی جنسی بشر معاصر بر اساس الگوهای جنسی انسان اولیه باشد و مهم‌تر از همه این‌که رابطه ثابت جنسی با یک نفر دیگر بر اساس طبیعت انسانی نیست. طبیعی است این فرضیه با شیوه زندگی نویسندگان کتاب که به تعهدات رابطه زناشویی پای‌بند هستند، مغایرت دارد.

مجله معروف و پربیننده «سالن»[۲] در سالگرد انتشار کتاب و همزمان با عرضه نسخه جیبی آن مصاحبه‌ای را با یکی از ئو نویسنده کتاب، کریستوفر رایان ترتیب داده که محور اصلی آن زندگی خصوصی نویسندگان کتاب است.

مجله سالن: چرا با این دیدگاه مخالفت هستید که زنان در انتخاب شریک جنسی سخت‌گیر هستند ولی مردان در این زمینه زیاد حساب و کتاب ندارند؟

کریستفر رایان: خوب البته رگه‌های از واقعیت در این ادعا وجود دارد که زنان دقت و وسواس بیشتری برای انتخاب فردی که قرار است از او باردار شوند به خرج می‌دهند. به‌ویژه آن‌که زنان به‌طور طبیعی فقط یک‌بار در ماه شانس بارداری دارند. بی‌شک تولید میلیون‌ها اسپرم و امکان بارور ساختن هر روزه، به مردان هشدار ملایم‌تری برای استفاده از شریک جنسی می‌دهد.

مهم‌ترین ویژگی انسان‌های اولیه که زندگی‌شان با شکار و جمع‌آوری میوه و نباتات می‌گشت در این بود که هرچه به دست می‌آوردند باهم قسمت می‌کردند. اصلاً امکان پس‌انداز یا نگهداری غذا برای‌شان وجود نداشت. شکارچی‌ای که گوزنی را شکار کرده بود برایش منطقی نبود که شکار را هفته‌ها بر دوش خود بگرداند و به تنهایی مصرف کند. به این ترتیب بشر اولیه به‌طور مشترک از هم دفاع می‌کردند، از فرزندان گروه سرپرستی می‌کردند و مفهوم مالکیت هنوز ضرورتی برای شکل‌گیری نداشت.

از وقتی بشر به ابزار و ادوات مربوط به کشاورزی مجهز شد و امکان ماندن در یک نقطه را یافت و مالکیت بخش‌هایی از زمین و تولیدات اضافه امکان‌پذیر شد، قوانین جدید زناشویی نیز شکل گرفتند تا افراد بتوانند با اطمینان، اموال خود را به فرزندان «خود» منتقل کنند. از آن پس بود که ماجرای حسودی و تلاش برای حفاظت و کنترل رفتار جنسی همسر در دستور کار بشر قرار گرفت و اعتقادات و قوانین مخصوص آن تهیه شد.

به نظر شما حسودی یک رفتار طبیعی نیست؟

وقتی همه زندگی بشر اولیه به ضرورت بر اساس اشتراک و همیاری استوار بود، اخلاق و منش او نیز پشتیبان تفاهم و سهیم شدن در هرچیزی بود که به ادامه بقای گروه یا قبیله می‌انجامید و خبری از حسودی نبود. ترس از دست دادن منافع شخصی، زاییده دوران تمدن کشاورزی است و حسودی نیز پایه و اساس احساس مالکیتی است که بشر در دوره استقرار در روستاها و در پی افزایش مایحتاج بیشتر به آن دست یافته است.

به نظر من بشر عصر ما در نقطه عطف جدیدی قرار گرفته است. از دهه ۶۰ میلادی و با آمدن قرص‌های ضد حاملگی و افزایش قدرت زنان برای کنترل و انتخاب کسی که می‌خواهند از او باردار شوند، ماجرا را کاملا دگرگون کرده است. زنان از آن پس می‌توانستند شریک‌های جنسی بیشتری داشته باشند بدون آن‌که نگران آوردن فرزند باشند. ما فکر می‌کنیم بشر می‌تواند در شرایط کنونی با شیوه‌های طبیعی‌ترِ و روابطی شبیه شکل زناشویی بشر اولیه، تفاهم بیشتری داشته باشد.

حتی اگر بپذیریم که اجداد ما به تعهد زناشویی پایبند نبوده‌اند، این واقعیت را نمی‌شود کتمان کرد که ما در شرایط بسیار متفاوتی با آن‌ها زندگی می‌کنیم. در چنین شرایطی آیا غیر عادی نیست که بحث روابط جنسی آزاد را مطرح کنیم؟

مدت‌هاست تلاش می‌کنیم تا توضیح دهیم ما برای برهم زدن تعهد زناشویی تبلیغ نمی‌کنیم. تلاش ما در تحقیقاتی که منجر به نوشتن کتاب «ریشه‌های سکس در ماقبل تاریخ» شده، بیشتر به این نیت بوده است که توضیح دهیم به‌طور طبیعی چه موجودی بودیم و حال چه هستیم. دانستن این اطلاعات برای هرکسی که شروع به یک رابطه جدی زناشویی با فردی دیگر می‌کند می‌تواند مفید باشد. شاید اطلاعات ارائه شده چشم‌ ما را به روی خطرات، نقاط مثبت و حتی محدودکننده باز کند.

ما قدم‌های محتاطانه‌ای برداشته‌ایم تا مبادا این امر بر خوانندگان کتاب مشتبه شود که چه نوع شیوه زناشویی را برگزینند. در حقیقت با صراحت تمام اعلام می‌کنیم که خودمان هم به‌عنوان زن و شوهر نمی‌دانیم چه چیزی درست است. من و همسرم ۱۲ سال است که در کنار هم زندگی می‌کنیم و لحظه‌ای نبوده است که دست از بحث و مجادله در این زمینه برداشته باشیم.

دولت‌ها و مذهب‌های مختلف مصرانه تلاش می‌کنند امیال بشریِ خارج از قوانین تثبیت شده را «گناهکارانه» جلوه دهند. آدم‌های معاصر بهتر است برای پایداری رابطه زناشویی به احساس گناه تکیه نکنند. ما انسان‌ها شاید ذاتاً موجودات گوشتخواری باشیم ولی وقتی تصمیم می‌گیریم که گیاهخوار باشیم، بی‌شک تصمیم اخلاقی و سالمی گرفته‌ایم. در عین حال نباید احساس گناه داشته باشیم اگر هنوز خوردن گوشت را لذتبخش می‌یابیم.

پانویس:

2- Tracy Clark-Flory, Is monogamy like vegetarianism