ونداد زمانی ـ یکسال از انتشار کتاب «ریشههای سکس در ماقبل تاریخ»[۱] نوشته زوج محقق کریستوفر رایان و سیسیلدا جِتا میگذرد. آنها درباره زندگی زناشویی ادعاهای جسورانهای را مطرح کردهاند و مدارک و مستنداتی ارائه دادهاند که ثابت میکند انسان، این حیوان اجتماعی، با قابلیتهای بسیار نسبت به سایر جانوران، موجودی نیست که تعهدات مربوط به زندگی زناشویی و پایبندی به یک شریک جنسی ریشه در طبیعتاش داشته باشد.
در یک سال گذشته این زن و شوهر روانشناس پس از آنکه کتابشان در فهرست پرفروشترینهای بازار کتاب «نیویورک تایمز» قرار گرفت، به گونهای خستگیناپذیر به سفرهای پرشمار به شهرهای مختلف اروپا و آمریکا برای معرفی کتاب مشترکشان و همچنین سخنرانی و گفتوگو پیرامون این تحقیق مشترکشان رفتهاند. یکی از نکات جالب توجهی که در این سفرها با آن روبهرو شدهاند کنجکاوی خوانندگان کتاب مورد نظر نسبت به زندگی زناشویی خود آنهاست.
به نظر نویسندگان کتاب، دلیل اصلی پرسش مردم درباره ۱۲سال زندگی زناشوییشان، منطقی است. آنها این را میدانند که کتاب آنها در مرور نخست، به مخاطب میگوید بهتر است زندگی جنسی بشر معاصر بر اساس الگوهای جنسی انسان اولیه باشد و مهمتر از همه اینکه رابطه ثابت جنسی با یک نفر دیگر بر اساس طبیعت انسانی نیست. طبیعی است این فرضیه با شیوه زندگی نویسندگان کتاب که به تعهدات رابطه زناشویی پایبند هستند، مغایرت دارد.
مجله معروف و پربیننده «سالن»[۲] در سالگرد انتشار کتاب و همزمان با عرضه نسخه جیبی آن مصاحبهای را با یکی از ئو نویسنده کتاب، کریستوفر رایان ترتیب داده که محور اصلی آن زندگی خصوصی نویسندگان کتاب است.
مجله سالن: چرا با این دیدگاه مخالفت هستید که زنان در انتخاب شریک جنسی سختگیر هستند ولی مردان در این زمینه زیاد حساب و کتاب ندارند؟
کریستفر رایان: خوب البته رگههای از واقعیت در این ادعا وجود دارد که زنان دقت و وسواس بیشتری برای انتخاب فردی که قرار است از او باردار شوند به خرج میدهند. بهویژه آنکه زنان بهطور طبیعی فقط یکبار در ماه شانس بارداری دارند. بیشک تولید میلیونها اسپرم و امکان بارور ساختن هر روزه، به مردان هشدار ملایمتری برای استفاده از شریک جنسی میدهد.
مهمترین ویژگی انسانهای اولیه که زندگیشان با شکار و جمعآوری میوه و نباتات میگشت در این بود که هرچه به دست میآوردند باهم قسمت میکردند. اصلاً امکان پسانداز یا نگهداری غذا برایشان وجود نداشت. شکارچیای که گوزنی را شکار کرده بود برایش منطقی نبود که شکار را هفتهها بر دوش خود بگرداند و به تنهایی مصرف کند. به این ترتیب بشر اولیه بهطور مشترک از هم دفاع میکردند، از فرزندان گروه سرپرستی میکردند و مفهوم مالکیت هنوز ضرورتی برای شکلگیری نداشت.
از وقتی بشر به ابزار و ادوات مربوط به کشاورزی مجهز شد و امکان ماندن در یک نقطه را یافت و مالکیت بخشهایی از زمین و تولیدات اضافه امکانپذیر شد، قوانین جدید زناشویی نیز شکل گرفتند تا افراد بتوانند با اطمینان، اموال خود را به فرزندان «خود» منتقل کنند. از آن پس بود که ماجرای حسودی و تلاش برای حفاظت و کنترل رفتار جنسی همسر در دستور کار بشر قرار گرفت و اعتقادات و قوانین مخصوص آن تهیه شد.
به نظر شما حسودی یک رفتار طبیعی نیست؟
وقتی همه زندگی بشر اولیه به ضرورت بر اساس اشتراک و همیاری استوار بود، اخلاق و منش او نیز پشتیبان تفاهم و سهیم شدن در هرچیزی بود که به ادامه بقای گروه یا قبیله میانجامید و خبری از حسودی نبود. ترس از دست دادن منافع شخصی، زاییده دوران تمدن کشاورزی است و حسودی نیز پایه و اساس احساس مالکیتی است که بشر در دوره استقرار در روستاها و در پی افزایش مایحتاج بیشتر به آن دست یافته است.
به نظر من بشر عصر ما در نقطه عطف جدیدی قرار گرفته است. از دهه ۶۰ میلادی و با آمدن قرصهای ضد حاملگی و افزایش قدرت زنان برای کنترل و انتخاب کسی که میخواهند از او باردار شوند، ماجرا را کاملا دگرگون کرده است. زنان از آن پس میتوانستند شریکهای جنسی بیشتری داشته باشند بدون آنکه نگران آوردن فرزند باشند. ما فکر میکنیم بشر میتواند در شرایط کنونی با شیوههای طبیعیترِ و روابطی شبیه شکل زناشویی بشر اولیه، تفاهم بیشتری داشته باشد.
حتی اگر بپذیریم که اجداد ما به تعهد زناشویی پایبند نبودهاند، این واقعیت را نمیشود کتمان کرد که ما در شرایط بسیار متفاوتی با آنها زندگی میکنیم. در چنین شرایطی آیا غیر عادی نیست که بحث روابط جنسی آزاد را مطرح کنیم؟
مدتهاست تلاش میکنیم تا توضیح دهیم ما برای برهم زدن تعهد زناشویی تبلیغ نمیکنیم. تلاش ما در تحقیقاتی که منجر به نوشتن کتاب «ریشههای سکس در ماقبل تاریخ» شده، بیشتر به این نیت بوده است که توضیح دهیم بهطور طبیعی چه موجودی بودیم و حال چه هستیم. دانستن این اطلاعات برای هرکسی که شروع به یک رابطه جدی زناشویی با فردی دیگر میکند میتواند مفید باشد. شاید اطلاعات ارائه شده چشم ما را به روی خطرات، نقاط مثبت و حتی محدودکننده باز کند.
ما قدمهای محتاطانهای برداشتهایم تا مبادا این امر بر خوانندگان کتاب مشتبه شود که چه نوع شیوه زناشویی را برگزینند. در حقیقت با صراحت تمام اعلام میکنیم که خودمان هم بهعنوان زن و شوهر نمیدانیم چه چیزی درست است. من و همسرم ۱۲ سال است که در کنار هم زندگی میکنیم و لحظهای نبوده است که دست از بحث و مجادله در این زمینه برداشته باشیم.
دولتها و مذهبهای مختلف مصرانه تلاش میکنند امیال بشریِ خارج از قوانین تثبیت شده را «گناهکارانه» جلوه دهند. آدمهای معاصر بهتر است برای پایداری رابطه زناشویی به احساس گناه تکیه نکنند. ما انسانها شاید ذاتاً موجودات گوشتخواری باشیم ولی وقتی تصمیم میگیریم که گیاهخوار باشیم، بیشک تصمیم اخلاقی و سالمی گرفتهایم. در عین حال نباید احساس گناه داشته باشیم اگر هنوز خوردن گوشت را لذتبخش مییابیم.
پانویس:
سلیم عزیز از این بهتر نمی شد خلاصه اش کرد. مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 16 August 2011
کاربر میهمان عزیز این دو سوی دیدن ماجرا می تواند درست باشد ولی شاید بشود به خودمان اجازه دهیم که فکر کنیم درجات بی نهایت خاکستری نیز بین دو سوی اصلی سیاه و سفید نیز عملا وجود دارد. ممنون از وقت و حوصله ای که به خرج دادی
کاربر مهمان ونداد زمانی / 16 August 2011
مهم ترین پیام این مقاله حدس میزنم این باشد که هر چند حیوان هستیم ولی حلال که ادم شدیم یادمان نرود ذاتا حیوان هستیم. خوب گفتم اقای زمانی گرامی؟
کاربر مهمان سلیم / 15 August 2011
نویسنده های کتاب یا به خوانندگان دروغ می گویند یا به همدیگر.
کاربر مهمان / 15 August 2011
دوست عزیزی که به درستی اشاره می کنی که انواع متفاوت رفتار انسانی همیشه در دوران مختلف تجربه و تکرار شده به سهم خودم خوشحالم که از مجموعه ای هستی که این نوع نوشته ها را ساده و و حتی محافظه کارانه می بینی اما خوب است این را هم در نظر داشته باشی که شما در اقلیت هستی و هنوز خیلی ها نه تنها آرزوهای خود را عملی نمی کنند بلکه هنوز آرزوی بیشتر از سنت گذشته در آنها پرورده نشده است. شاد باشی
کاربر مهمان ونداد زمانی / 16 August 2011
نادر عزیز صمیمانه سپاسگزارم که وقت و انرژی می گذاری و با احساس تمام خواهان گفتگو هستی. امیدوارم کمی مشخص تر اعتراضت را ابراز کنی. من می فهمم که از دیدگاه زوج نویسنده خوشت نیامده است ولی نمی دانم پرا؟
کاربر مهمان ونداد زمانی / 16 August 2011
با سلام. ونداد عزیز اجازه میخواهم امشب فریادی بزنم! من حیوان نیستم! اصلا وابدا در حاشیه خاکستری هم نیستم ! من خودم هستم! من انسانم! واز هرچه قرص و کاندم وسکس طبق شرائط از پیش تعیین شده متنفرم !! ایا اجازه دارم هنوز هم کمی ادم باشم؟! هنوز هم کمرم زیر بار کهکشان خم نمیشود! این چه رسم وائینی است که وقتی به بستر من میخزد ویا(بلعکس)فریاد او بلنداست که مواظب باش! من خسته ام!من فردا باید سر کار بروم! من پریود هستم! این کیسه پلاستیکی را سر خودت بکش !!! و… وهان هان و خلاصه اهن اهن و…..!! وکجاست ان سیمین بروشیرین لب که تا سحر برایش غزل عاشقانه بخوانم؟!.
کاربر نادر / 16 August 2011
به این زن و شوهر طرفدار حقوق بشر اولیه باید بگویم که : همان مدل ها امروز هم وجود دارد فقط تغییر کرده اند … فانتزی های انسان امروز و انتخاب هر شریک جنسی ای ، وابسته به کاراکترهایی است که در ذهن وجود دارند /// فانتزی انسان امروز در برقراریه رابطه ی جنسی شبیه مدل های ایده آل زمان خودش است … تنوع ها و گرایش های مختلف جنسی وجود دارند گه مطرح کردن آزادی سکس بشر اولیه همچین چیز دست نیافتنی یا تعجب برانگیزی نیست یا حتی داستان سکسی و جذابی نیست … مگر اینکه دو تا بچه مثبت باشین که زیر دست خونواده ی اخلاق گرا خسته شدین … حالا خودتون شبیه همون پدرو مادرتونید فقط یک سوال رمانتیک طرفدار زندگیه طبیعی دارید… انسان امروز طبیعی نیست ؟ پس چیه ؟
خر سفید / 16 August 2011
باسلام. ونداد مهربان منهم تشکر میکنم ازاینکه حرمت دوستی را پاس میداری وبه خود زحمت مضاعف میدهی تا با کسانیکه حاصل زحمت تورا ارج میگذارند ارتباط بر قرار کنی! بدلیل اموزه های غلط امروزی ودخالت ناروای جهان سرمایه داری! حتی در خلوت ورختخواب ماهم حضور دارند!! انواع واقسام مواد شیمیائی ومصنوعی را روانه بسترماکرده اندتا سودی ببرند! ازهمه بدتر مشاوره هم میدهند! برای مزید اطلاع عنقریب سمیلاتورها هم وارد خانه ها خواهد شدتا شوهر مثلا با صوفیالورن حال کند وهمسرش با تام کروز!! انچه قبلا عرض کردم فریادی نبود! ناله ای هم نبود! زوزه ای بود!! ما که (ارد بیختیم و الک اویختیم )!! کام روا باشی .
کاربر نادر / 17 August 2011
اصلا من مارکسیست نیستم! این از این! طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا هم نیستم! اما بیشک بایستی تاروپود وسازوکار ابژه مشترک انسانی ما، یعنی جامعهای که بر اساس تصرف دیگری و بهره کشی و ازخود بیگانه کردن بنا شده است توضیح داده شود! بایستی وضع مستقر را شناخت، فارغ از اینکه چه طول عمری دارد ، بگذار 1500 سال هم طول بکشد، اما این امرما را بی نیاز از شناخت ریشهایی آن نمی سازد!
اتفاقا من با این” ارزش های معیشتی جدید” که می خواهید خنثی و بیواسطهشان نمایید، مشکل دارم. این ارزشها را پول دیکته می کند!انسان تابعی ازپول و کالا شده است و بنا بر این امیال، احساسات و شورهایش نیز منجمد و غیر انسانی شده اند. من زمانی می توانم بگویم که یک کودک، یک زن، یک دوست و یک همشهری خۆیش را دوست دارم، تنها زمانیکه، تکامل فکری و معنویش، پیوندش با ابژههای مادی و معنویش و.. رادر احساس و در پراتیک زندگی خود قبول داشته باشم! اما آیا چنین چیزی حتی در جوامع پیشرفته سرمایهداری به چشم میخورد؟ اگر چنین می بود پس میلیاردها قانون، این همه دادگاه و وکیل و زندان و رسانههایی که دایم سعی دارند مخاطبان خود را گول بزنند و …. چه میکنند؟ پس چرا عدهای بورس باز باسرنوشت میلیونها انسان قمار میکنند و کره زمین را، زندگی میلیاردها انسان را به کازینوی شخصی خویش فرو کاستهاند؟
مشکل من با این زوج محترم در اینست که آنها برای بهبود ناهنجاریها و سرخوردگیهای کنونی، آدرس عوضی می دهند!…. بهر حال توضیح و تشریح و بیان همه جوانب این موضوع در حوصله و ظرفیت کامنت گذاری نیست. و اما این جمله مارکس می تواند کمی روشن کننده باشد( بیشک مارکس یکی از تاثیر گذارترین فیلسوفان مدرنیته و توضیح دهنده پیچیدگیهای جهان معاصر است، بدون او شناخت جهان معاصر ناقص و آبکی است، اما قبول این امر دلیل بر ساختن دین و ایدئولوژی از دستاوردهای فکری و فلسفی او نیست).
“پول به عنوان نیرویی واژگون کنند ه طاهر می شود که هم در برابر فرد و هم در برابر پیوندهایی در جامعه قد علم می کند که مدعی اند به خودی خود ، ذات و گوهر می باشند . پول وفاداری را به بی وفایی ، عشق را به نفرت ، نفرت را به عشق ، فضیلت را به شرارت ، شرارت را به فضیلت ، خدمتکار را به ارباب ، ارباب را به خدمتکار ، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبدیل می کند. چون پول به مثابه مفهومی فعال و موجود از ارزش ، تمام چیزها را درهم می آمیزد و معاوضه می کند ، خود نیز [بیان گر] درهم آمیختگی و معاوضۀ عام همه چیزها – جهانی وارونه – یا به عبارتی درهم آمیختگی و معاوضۀ همۀ کیفیت های طبیعی و انسانی است ” دستنوشتههای فلسفی و اقتصادی. مارکس.
در چنین جهانی خانواده و عشق از تاثیر عام این روابط بدر نخواهد بود. سری به فیس بوک و نوشتههایی در مورد عشق و ازدواج بزنید، آنجا که مردم بی محابا از مشکات خود و دروغین بودن روابطشان و .. بدون محافظهکاری روشنفکرانه به گفتگو می نشینند. مردم نیاز دارند بدانند، که چرا وجودشان و عشقشان و ظریفترین عواطف جنسیشان بدینسان به ناکامی و تباهی کشیده می شود و نویسندگانی از این قبیل همواره چنان مینمایانند که درست چنین جوابی را برای آنها در چنته دارند ! این است ریشه انتقاد من! بنده به هیج وجه قصد تخریب نظام شریف سرمایهداری را با نوشتن این کامنت نداشته و ندارم و از حیطه تمام پیشداوریهای شما هم بدور هستم!
آنها مینویسند:
“در حقیقت با صراحت تمام اعلام میکنیم که خودمان هم بهعنوان زن و شوهر نمیدانیم چه چیزی درست است. من و همسرم ۱۲ سال است که در کنار هم زندگی میکنیم و لحظهای نبوده است که دست از بحث و مجادله در این زمینه برداشته باشیم.!
خودتان قضاوت کنید. زن و شوهری که هنوز نمیدانند که چه چیزی درست است و نمی دانند که چه چیزی آنها را در کنار هم نگهداشته است و …دارند کرونوگرافی زندگی عاطفی انسانی و چگونگی بروز و تشکیل عواطف آنها را، آنهم در ادوار مختلف تاریخی تشریح می کنند.
(این کامنت بخشی ازجوابی بود به توضیحات شما در فیس بوک با اندکی تغییر)
با تقدیم احترام
بیگی / 19 August 2011
نادر عزیز دنیای خیلی خیلی بدی را برای خودمان و به دست خودمان ساختیم. هیچکدام از افراد مخرب و جانی و سودجو و نامهربان از کرات دیگر نیامده اند. اما در درون میل زیاده طلبی همین بشر ، چه آنها بخواهند و چه نخواهند قدم هایی شان برای بهبودی بشر برداشته می شود. من خوشبین ساده لوحی هستم که فکر می کنم با تلاش بسیار مداوم و بدون ادعای ادم های عادی همچون ما، در کنار مردان و زنان شجاع و از جان گذشته که زندان های جهان را پر کرده اند می توانیم زیاده طلبی و انرزی فردگرایانه بشر را ذره ذره به سمت خیر بکشانیم. ذره ذره…
شاد باشی
کاربر مهمان ونداد زمانی / 17 August 2011
باسلام. از قدیم گفته اند صبر کوچک خدا چهل سال است!! صبر ما که از صبر خداهم گذشت! این خوشبیی از کجا حاصل شده؟!مگر خشونت این مافیای قدرت و ثروت را ملاحظه نمیکنید؟! مگر نمیبینید که چطورکودکان وجوانان ومثل برگ درختان پائیزی روی زمین میریزند؟! مگر نخوانده ای که یک بستنی در برج میلاد دویست وپنجاه هزار تومان وخانواده ای برای یک نان سنگک سر بی شام به بسترمیگذارند؟! هزینه فقط یک روز تسلیحات وخرج روزانه جنگ میتواند ملیونها انسان را ازاین رنج گرسنگی نجات دهد. این فشفشه هائی که فقط بدرد شب چهارشنبه سوری میخوردوجمهوری اسلامی گاه وبیگاه به اسمان فش میکند!میتواند خرج خانواده هائی بشود که خودکشی دسته جمعی نکنند وکلیه نفروشند ودختران جوان ما در کشورهای همسایه تن فروشی نکنند! گرامی مهربان این (ذره ذره شما!) جان مرا فرسود! بگذاریم این جوانان فریادی بزنند! اگر هم چیزی بدست نیاورند ولی مثل ماهم به فلاکت صبروانتظار نخواهند مرد.
کاربر نادر / 19 August 2011
بیگی عزیز صد و پنجاه سالی است که مستقیما خواهان سرنگونی سرمایه شدیم و بزرگان مان نیز مراحل سقوط 5 مرحله ای اش را نیز نوشتند. «سرمایه» هزاران بار تغییر هویت داد و متحول شد و خودش را بر اساس شراوط ترمیم کرد… شاید بهتر است ما هم توضیح المثال اواسط قرن 19 میلادی را عوض کنیم، متغیر و متحولش سازیم.
کاربر مهمان ونداد زمانی / 18 August 2011
از آنجا که امیال و آرزوهای انسان معاصر ، به عبارتی دیگر تمام حواس و عواطف او توسط تنها یک حس و یک نیرو به تصرف در آمده است (پول و مالکیت)، بنا بر این این دو آدم سرگردان مجبورند برای شناخت خود به میمونها و آدمهای نئاندرتال مراجعه کنند، و البته چیزی هم غیر از تخیلات خود شان گیرشان نمی آید. این درست مثل اینست که برای شناخت احساسات مولانا به میمونها مراجعه کنیم!!! البته الحق و النصاف که زیرک و باهوشند، زیر توانستهاند از توهماتشان پول بسازند!!
برای حل یک معضل انسانی آنها مجازند به هر تاریخکانهای سرک بکشند الا به آن نیروی قهار و حاکم بر زندگی ما(سرمایه)
که اتفاقا شیوه نگرش و رفتار و درک روابط جنسی را نیز در اختیار خود دارد
بیگی / 18 August 2011
احترام عزیز، ذات تفاوت ها و داشتن نظرات مختلف خیر است. این تمرین ابراز نظر کردن به طور ریشه ای از لحظه تولدمان از ما سلب شده است. من به سهم خودم این ماجرا را به فال نیک می گیرم. راه سالمی است. خوب است همدیگر را بشنویم و منطق خود را مشروط نسازیم. هر انسانی برای خود کهکشانی است و همچون اسم زیبای شما احترام برانگیز… به نظر محدود من راه حل ضرب الاجلی در کار نیست. به دنبال جواب قطعی گشتن و یا تکیه به انسان های دادن که به جواب رسیده اند تاکنون مفید نبوده است. بد نیست مدتی این انرزی سیال دغدغه ها و امیدها را با هم بی پروا سهیم گردیم
مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 20 August 2011
باسلام. ونداد مهربان هر انچه گفتنی بود دوست مشترک ما اقای بیگی گفتند! فقط اضافه کنم همین ذوج مورد بحث خود قربانی ازمندان وسود جویان جهان سرمایه شده اند!وخودشان بیخبر از ترفند خباثان زن وشوهر را به مجادله های بیهوده میکشانند! گاهی درقالب فمنیست!گاه بشکل دگر باش! گاها مدافع قربانیان زن ستیزی و…بحث انحرافی باز میکنند تا نیروهای جامعه صرف همدیگر شده وبه هرز روند.درصورتیکه این موضوع مربوط به خصوصی ترین روابط ادمیان است وبه هیچکس هم ربطی ندارد!! ولی خود قضاوت بفرمائید: ملایان حاکم که شیطان هم پیش انها لنگ انداخته بیش از هشتاددرصد از منابع وتوان مملکت را صرف حجاب وروابط زن ومرد و …جنگ نرم کرده اند! تا فارغ البال تاراج کنند وهیچکس هم فرصت پیدا نکند بپرسد با این درامد نفت چه میکنید؟! البته هم تاراجگران جهانی ازاین شرائط نفع میبرند تا یک پیچ ومهره یک تومانی را صد تومان با ما حساب کنند! وهم ادمخورهای داخلی !! فقط این وسط من وتو دست به یقه شده ایم! من میگویم:گفتم! تو میگوئی: نفهمیدم !!
کاربر نادر / 20 August 2011
نادر عزیز باز هم فقط با بزرگ جلوه دادن بدی های بدیهی زندگی معاصر که بر اساس قانون بازار آزاد می گردد بدون ابراز دلیل مشخص، پی گیری مداوم زوج نویسنده در باره چگونه با هم زیستن را دلیل قرار دادی و ردشان کردی… ولی نگفتی چرا ادعای این زوج نویسنده می تواند فرصت طلبانه و سودجویانه باشد. شکی نیست که دیدگاهه های این دو محقق جای شبهه و پرسش زیادی را در خود دارد ولی اتهام های تو به نظر محدود من کمی می تواند دلبازتر باشد. مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 19 August 2011
می بینید جامعه ما چقدر در رنج و سختی بسر میبرد و چقدر گفتمان تحقیقی در محرومیت بسر می برد از هیچیک از دوستان ندیدم که نظرات زوج محقق را بر اساس استنادات یا دلایل رد یا قبول کنند و چه بسیار زخم هایی که از هر فرصتی برای فریاد زدن استفاده می کنند
در جامعه ایی که زنان برای تامین مالی و امنیتی و مردان برای سکس با حفظ آبرو ازدواج میکنند چه مجال بررسی تحقیقی که توانایی بیان و تبلیغ دارد
چه فرقی دارد به زنان و مردان این سرزمین بگویید حیوان یا انسان یا مومن یا قدیس؟
سئوال من از دوستان این است که با فرض مستند بودن و صحت این تحقیق آیا این تحقیق برای زندگی زناشویی مردمان ایران نکته راهگشایی دارد؟
احترام / 20 August 2011
ونداد عزیز! انسان جانوری ساده نیست که تنها تعلقاتش غذا و سکس و لانه باشد، اگر چه اکثریت انسانها از دسترسی به همین تعلقات سادههم محرومند، بر عکس تمام رفتارهای انسان متاثر از سازمان پیچیده اجتماعی است که بر پا کرده و مرتب آنرا متحول میکند و با آن خود را نیز و تعلقاتش را نیز! در مورد سکس و شکل وجودی خانواده هم باید بگم که این تنها پوسته و صورت قضیه است و تابعی از درک انسان از انسان است که توسط پیوندهای پیچیده اجتماعی که خداوار بر او حکم میرانند به صورت فعل در می آید.
پس اگر این زوج گرامی خود محصور این خدا گونهگی پول و سرمایه نمی بودند
،بایستی از امحای قدرت عشق ورزی در انسان توسط مناسبات پولی هم در جوار پروسه تاریخی تغییر و تحول در شکل و فورم خانواده هم تحقیق می کردند. مهم محرکه و نهان قضیه است. بهر حال این دو زوج هنوز هم در چرایی با هم بودنشان چیزی نمدانند، در واقع خنده دار است! ولی مثلا شاملو میدانست! بهر حال بحث خوبی بود و ضمنا از زحماتت که در معرفی نظرات و ایدههای گوناگون انجام میدهی بالشخصه قدردانی میکنم . موفق و پایدار باشی!
بیگی / 22 August 2011