چند هفته پیش یک پناهجوی فلسطینی الاصل متولد عربستان به نام «احمد. الف» با چاقو به پنج نفر حمله کرد. در این حادثه یک نفر کشته شد، چهار تن هم به شدت زخمی شدند. پرونده «احمد. الف»، مسلمانی که تقاضای پناهجویی‌اش به تازه‌گی رد شده بود و در آستانه اخراج قرار داشت، مجدداً مسأله رابطه خشونت، اسلام افراطی و سیاست‌هایی پناهجویی در آلمان را در این کشور به موضوع بحث بدل کرد.

به همین بهانه، نشریه معتبر اشپیگل در گزارشی مفصل، به سیاست‌های  انتگراسیون (ادغام پناهجویان در جامعه) و عوامل چندگانه خشونت‌هایی که از سوی پناهجویان رخ می‌دهد پرداخته. به نوشته اشپیگل، عدم توجه به زندگی روزانه پناهجویان و گذشته آنها می‌تواند باعث فراموش‌شدن ریشه خشونت‌ها شود. این نشریه همچنین هشدار می‌دهد که با پیروزی بر داعش، مشکل اروپا کمتر نمی‌شود بلکه باید آماده ورود شماری از جنگندگان سرگردان آنها نیز بود.

در همین رابطه و دو سال پس از باز شدن موقت مرزهای آلمان به روی پناهجویان گفت‌و‌گویی داشتم با حمید نوذری، مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین. این نهاد خودبنیاد یکی از قدیمی‌ترین نهادهای پناهجویی ایرانی در اروپا به شمار می‌آید و  از سال ۲۰۱۰ به عنوان مرکزی برای مشاوره به پناهجویان افغانستانی نیز شناخته می‌شود. پیشتر حمید نوذری پیشتر در مصاحبه‌ای با زمانه پیش‌بینی کرده بود که سال ۲۰۱۷ سالی دشوار برای پناهجویان خواهد بود.

افسردگی و اختلالات روانی در میان پناهجویان رو به افزایش است
  • امید منتظری: از سال ۲۰۱۵ یعنی با آغاز موج مهاجرت به اروپا، هر جا در ادبیات غالب رسانه‌ها و دولت‌ها به پدیده پناهجویی اشاره می‌شود، کلمه «بحران» نیز به عنوان همبسته‌ آن به کار می‌رود. به عبارت دیگر «بحران پناهجوبان» بدل به نام مستعار این موج مهاجرت شده. به نظر شما دو سال پس از آغاز موج مهاجرت به اروپا، سیاست‌های پناهجویی دولت‌های اروپایی تا چه حد موفق بوده؟ شما این کلمه «بحران» را در وضعیت امروز به چه چیز ترجمه می‌کنید؟

حمید نوذری: در ابتدا باید اشاره کنم که تعداد پناهجویان به وضوح کاهش یافته. اما این به معنای حل مشکل نیست. در واقع آمار ورود پناهجویان به اروپا تنها با فشار سیاسی و نظامی‌کردن هرچه بیشتر مرزها کاهش یافته. در همین مثال آخر ایتالیا نشان دهنده این است که منطقه بزرگ و متمولی مثل اروپا به هیچ عنوان نه می‌خواهد و نه توانسته از حل اولین قدم این سیاست یعنی تقسیم عادلانه پناهجویان بین خود به توافق برسد. منظورم این است که نباید همه مسئولیت‌ها به کشورهای حاشیه اروپا، یعنی اولین کشورهایی که پای پناهندگان به آنجا می‌رسد، واگذار شود. این مسئولیت بایست میان همه کشورهای اروپا تقسیم شود، امری که اصلاً موفقیت آمیز نبوده.

نکته دیگر در گفتمان سیاسی غالب با آن مواجهیم، جابه جا شدن علت و معلول است. بدین معنا که معمولاً در بیانیه‌ها و گفتارهای رسمی از «بحران پناهندگان» صحبت می شود، در حالی که به نظر من اگر چیزی را باید بحران‌زا نامید، دقیقاً سیاست‌هایی است که سبب فرار انسان‌ها از محل زندگی‌شان می‌شود: نقض حقوق بشر، جنگ، بحران‌های محیط زیستی، صدور اسلحه و رقابت‌های سیاسی- نظامی عوامل بحران‌زا هستند. نقش کشورهای صنعتی متمول در این بحران‌ها اصلا کم نیست. با توجه به این عوامل مسأله پناهندگی و مهاجرت تا آینده نه چندان نزدیک همچنان از چالش های بزرگ سیاسی- اجتماعی خواهند ماند.

  • امید منتظری: با این حال بخشی از افکار عمومی و به ویژه راست افراطی می گوید پناهجویان حامل اسلام‌گرایی و بنیادگرایی هستند. آیا سیاست انتگراسیون و همپیوندی شکست خورده؟ چند فرهنگی‎‌گرایی لیبرال دمکراسی جواب نمی‌دهد؟

حمید نوذری: به این سوال مهم و چند جانبه باید از حوزه‌ها و زوایای متفاوتی وارد شد:

مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین

یک، این درست است که در میان کسانی که به اروپا آمدند اسلام گرا‌ها یا کسانی که درباره مسائل اجتماعی- سیاسی دموکراتیک فکر نمی‌کنند حضور دارند.

شاید با یک مثال تاریخی بهتر بتوان به موضوع پرداخت. با فروپاشی بلوک شرق و دیوار برلین اواخر دهه ۸۰ میلادی، موجی از مهاجرات‌ها از خاورمیانه به اروپا اتفاق افتاد که بسیاری از فعالان و جنگجویان حزب الله لبنان در میان آنها بودند. نباید فراموش کرد که، به عنوان مثال، در همین برلینی که ما زندگی می کنیم، قسمت اعظم تیم ترور سران حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس (۲۵ سال پیش) از اعضای فعال حزب الله لبنان بودند. امروز نیز با عقب نشینی های جدی دولت اسلامی اصلاً دور از انتظار نیست که بسیاری از جنگ‌جویان آنها وارد اروپا شوند. این مسئله به درستی مسئله ای امنیتی و سیاسی است.

دوم، ولی اگر بخواهیم عدم همپیوندی یا شکست انتگراسیون -به ویژه در میان مردان تنهای ۱۸ تا ۳۰ ساله- در اکثر کشورهای اروپایی را فقط به مسئله بالا ارجاع بدهیم، کاملاً اشتباه است. عدم انتگراسیون این بخش همان طور که در دو سه دهه پیش درباره مردان جوان تنهایی که از لبنان آمده بودند، می بایستی به فقدان سیاست‌های مناسب برای درک عدم ادغام یا انتگراسیون این قشر برگردیم.

تجربه نشان داده که بخش بزرگی از اینها در کشوری که وارد شدند خواهند ماند. نداشتن چشم اندازی برای آینده بهتر، دوران طولانی بررسی مسائل پناهندگی، عدم امکان فراگیری زبان کشوری که در آن وارد شدند، عدم توجه به ترومای خشونت و جنگ در پناهجویان و… باعث می شود که سیاست همپیوندی یا انتگراسیون پناهجویان شکست بخورد.

  • امید منتظری: در طول دوساله گذشته انجام عملیات تروریستی یا خشونت هایی در فضای عمومی توسط برخی مهاجران یا پناهجویان، بخشی سیاست پناهجویی در اروپا را به چالش کشیده، برخی آنها را به پناهجویان نسبت می دهند به نظر شما نسبت مهاجران مسلمان با خشونت‌هایی از این دست چیست؟

تا آنجایی که به خاطر دارم، در دو سه سال گذشته اکثر عملیات تروریستی که در اروپا انجام شده توسط جوانانی بوده که در این کشورها بزرگ شدند یا در آن زندگی می کردند. برخی از آنها به وضوح با داعش در ارتباط بودند.

اما دقت کنید که در این موارد ما با جنگنده‌ها کارآزموده مواجه نیستم. یعنی بین زمان اعلام وفاداری به گروهای بنیادگرای اسلامی و انجام عملیات فاصله زیادی نبوده. بلکه این افراد با توجه به مشکلات زیاد اجتماعی- سیاسی که در زندگی فردی با آن روبه رو هستند، جذب این نوع سیاست‌ها می‌شوند.
هر چند بخشی از این عملیات‌های خشونت‎‌آمیز به واقع توسط متقاضیان پناهجویی انجام شده، اینجا باید کمی تأمل کرد.

حمید نوذری می‌گوید سیاست انتگراسیون در اروپا کمبود دارد. / عکس: یک کمپ موقت پناهجویی در هامبورگ

بدون آنکه یک ثانیه در محکومیت این خشونت‌ها تردید وجود داشته باشد، باید این را هم در نظر گیریم که تحقیقات و تجربیات زیادی وجود دارد که نشان می‌‌دهد اکثر پناهجویانی که دست به این خشونت‌ها زدند به لحاظ روانی در موقعیتی با ثباتی نبودند، وضعیت سکونت و موقعیت اجتماعی آنها پا در هوا بوده، ترس از اخراج تقریباً همه آنها را همراهی می کرده و مدت‌های طولانی در شرایط نامناسبی محیطی اسکان داده شده بودند. مهم بودن مطلبی که در مجله اشپیگل درج شده به همین برمی گردد که به کمبودهای سیاست های پناهندگی در آلمان نیز انگشت گذاشته “تهدید به اخراج، عدم دسترسی به آموزش زبان، دشوارتر شدن پیوستن خانواده و سخ‌تر شدن قوانین پناهندگی را پزشکان معالج به راحتی در چهره مراجعین خود مشاهده می کنند. بهترین راه درمان برای کسی که دارای تروماست ( و بسیاری از پناجویان دچار آنند) قدر آنها را دانستن، دادن احساس امنیت و بیش از همه چشم اندازی برای آینده است.”

مسئله‌ای که در این میان فراموش می‌شود این موضوع است که هر انسانی ممکن است در چنین شرایطی علاوه بر دیگران به خود نیز صدمه بزند. آمار خودکشی پناهجویان اصلاً کم نیست، اما کسی به آنها توجه نمی کند. این در حالی که بنابر یک تفسیر هر خودکشی‌ را می‌توان یک دیگرکشی هم دانست.

  • امید منتظری: این مسائل در آلمان چقدر روی سیاست‌گذاری در مورد پناهجویان تأثیر گذاشته؟ و به‌طور کلی برخورد با مسلمان و اسلام‌گرایی چگونه است؟

در چند هفته گذشته در هامبورگ مرد جوان پناهجویی که تقاضایش جواب رد گرفته بود، چهار تن را با چاقو زخمی کرد و یک نفر را کشت. در پی این حادثه بحث درباره چرایی آن در افکار عمومی شدت پیدا کرد. نیروهای راست و پلیس خواستار سخت‌تر کردن فرایند پذیرش پناهجویان و تشدید سیاست اخراج آنها شدند. ولی همزمان بخش دیگری سوال کرد چه عواملی باعث می‌شود که این جوانان به اقداماتی خشونت‌طلبانه دست بزنند.

برای این عده هر عملیات خشونت طلبانه‌ای که توسط پناهجویان صورت می‌پذیرد نشانه‌ای از رشد اسلام‌گرایی افراطی نیست. بلکه آنها تلاش می‌کنند نشان دهد کمبودهای سیستم مراقبتی و پناهجویی آلمان چگونه ممکن است بستر ساز این بحران شود. مسائلی از قبیل عدم توجه به وضعیت روحی پناهجویان، مشکلاتی آنها به سبب فرار از جنگ و خشونت با آن مواجه هستند که کمتر مورد توجه مسئولان قرار می گیرد. این درحالی است که این افراد باید از همان ابتدا باید تحت مراقب ویژه روانشناسان یا روانپزشکان متخصص قرار بگیرند. علاوه بر این باید سیاست‌هایی هم برای جذب سریع‌تر آنها به کلاس‌های آموزشی، زبان، کارآموزی و غیره در نظر گرفت. به عبارت دیگر بر روی این مشکل نباید خط کشید. بلکه باید راه حل‌های میان- و دراز مدتی برای آن پیدا کرد.

در مجموع برداشت و برآیند من این است که جامعه آلمان نسبت به گذشته در جهت اقدام برای حل این مشکلات تا حدی بازتر شده. ولی نمی‌توان کتمان کنم که ترس از اسلام و گاهی مسلمانان در قشر نسبتاً گسترده‌ای در آلمان گسترش پیدا کرده. این خود عوامل متعددی دارد. از جمله نوعی خارجی ستیزی که به طور سنتی در آلمان وجود داشته و هر از گاهی خود را به صورتی نشان می‌دهد. گاه ترک ستیزی بوده، گاه عرب ستیزی، گاه اروپای شرقی ستیزی و اکنون به صورت اسلام و یا مسلمان‌ستیزی. این اما بدان معنا نیست که مسلمانان افراطی نیز در آلمان دست روی دست گذاشته‌اند.

بسیاری از آنها از سازماندهی‌های خوب برخوردارند و از قوانین دموکراتیک و حفره‌های درون آن سوءاستفاده می‌کنند. گاه به صورت قربانی در می‌آیند اما در همان حال در رابطه با زنان، همجنسگرایان، بی‌دینان و یا حتی دیندارانی که شیوه زندگی متفاوتی دارند، مروج قوانین و ایده‌های کاملاً ضد دموکراتیک هستند. رفع این چالش بی‌شک ساده نخواهد بود.

امید من و سویه فعالیت نهادهایی چون ما این است که فرهنگ دموکراتیک و برابری‌طلبانه در میان همه از جمله تازه واردان گسترش بیشتری یابد.