شهزاده سمرقندی – عارف جعفری، نوازندگی و خوانندگی را از کودکی آموخت و مدتی هم در ایران پای درس‌ استادان موسیقی ایرانی نشست. وی امروز در کابل به‌سر می‌برد و تلاش می‌کند آموخته‌هایش را به اجرا درآورد.

عارف دوستدار سبک موسیقی خراسانی است و در راه پالایش موسیقی افغانی از رنگ و بوی موسیقی کشور‌های همسایه تلاش زیادی می‌کند. او استودیوی کوچکی دارد و تمام کارهای تدوین و ضبط صدا را خودش به تنهایی انجام می‌دهد.

عارف امروز مهمان برنامه ماست و از او درباره ترانه آخرش می‌پرسم که باعنوان «بار آخر» به تازگی روی یوتیوب منتشر شده و در در فیس‌بوک نیز دست‌به‌دست می‌گردد.

عارف جعفری می‌گوید:

شعر ترانه «بار آخر» نوشته یکی از شعران جوان افغان است با نام محمد جعفری. این شعر در مجله «فرخار» منتشر شد. شعر را که خواندم، به سراینده‌اش گفتم از این شعر خوشم آمده و می‌خواهم آن را به شکل ترانه اجرا کنم.

تا جایی که می‌دانم شما آهنگساز هم هستید و آهنگ ترانه‌هاتان را خودتان می‌سازید و برای اجرا تنظیم می‌کنید…

بله. حتی ضبط ترانه ها را نیز خودم انجام می‌دهم و تمام کارهای تکنیکی ترانه‌ها را بدون کمک کسی انجام می‌دهم. من در تهران هم که بودم استودیوی خودم را داشتم و حالا در کابل نیز استودیویی راه‌اندازی کرده‌ام و قرار است که از اینجا به کارخودم ادامه دهم.

شیوه اجرای شما بیشتر شبیه خوانندگان ایرانی است. این دلیل خاصی دارد؟

دلیلش این است که سبک موسیقی من به سبک خراسانی نزدیک است. این سبک با سبک خوانندگان ایرانی همخوان است. سبکی را که در موسیقی افغانستان رایج است به هیچ وجه نمی‌توانیم افغانی بنامیم. چون برگرفته از موسیقی هندی است که شاید پیشینه‌اش به صد و بیست سال نرسد. اما سبک خراسانی هم در تاجیکستان و هم در گوشه‌هایی از ایران و همین طور در شمال افغانستان رایج است. هر کسی با سلیقه خود تغییری در آن وارد کرده. ولی سبک‌‌ همان خراسانی است.

 عارف جعفری، هنرمند افغان:به نظر من سبک خراسانی را تعداد نت‌ها مشخص می‌کند. آن را هم می‌توانیم با دوتار اجرا کنیم و هم با پیانو. فرقی نمی‌کند.

شما از سبک موسیقی خراسانی صحبت می‌کنید ولی ترانه‌هایی که اجرا می‌کنید، بیشتر موسیقی مدرن پاپ است. وقتی از موسیقی خراسان می‌گویید، ذهن من پی تار و دوتار می‌رود که در موسیقی خراسان «شنویده» می‌شود.

ببینید، برای این موضوعات چهار‌چوب‌های مشخصی تعریف کرده‌اند و گفته‌اند موسیقی خراسانی به نحو خاصی خوانده شود و اسباب موسیقی اصلی آن هم دوتار باشد. اما به نظر من سبک خراسانی را تعداد نت‌ها مشخص می‌کند. آن را هم می‌توانیم با دوتار اجرا کنیم و هم با پیانو. فرقی نمی‌کند. من اوایل از دوتار هم استفاده می‌کردم؛ دوتاری که در نواحی خراسان و حرات افغانستان نواخته می‌شود.

دوره گذار از موسیقی مردمی یا به اصطلاح امروز «موسیقی نواحی» به موسیقی مدرن پاپ برای شما چه طور بوده؟ چرا این تصمیم را گرفتید؟

چون در ایران کلاس‌های موسیقی افغانی پیدا نمی‌شد،خوانندگی را به شیوه ایرانی شروع کردم.

در ایران به شما چطور گذشت؟ نزد چه استادان موسیقی درس خواندید؟
 

با دوستان زیاد ایرانی همکاری داشتم. پیانو را از استاد رحمت الله وطن‌دوست آموختم، از آقای جهانگیری شعبانی طراحی هارمونی را آموختم و آواز خواندن را پیش یکی از استادان و هنرمندان هرات، آقای محمدی آموختم که حالا شنیده‌ام بیمارند و در ایران هستند.

آیا بازگشت شما به افغانستان به این معناست که وضعیت برای هنرمندان بهتر شده؟

از جهاتی بهتر شده اما از جهاتی نه. نقدپذیری نیست، کیفیت کار‌ها در شبکه‌های تلویزیونی بسیار پایین آمده، هم از لحاظ هارمونیک، خواندن و هم کوک و ریتم دچار مشکل هستند. کسی نیست که اینها را مورد نقد قرار دهد و نقدپذیر هم که نیست، در نتیجه موسیقی درین شرایط رشد پیدا نمی‌کند.

با سبک موسیقی هندی که این روز‌ها در افغانستان طرفداران زیادی دارد شما چه مشکلی دارید که تلاش می‌کنید در کار‌هایتان استفاده نکنید؟

من با موسیقی سبک هندی هیچ مشکلی ندارم و فکر می‌کنم شاید حتی قوی‌ترین موسیقی شرق موسیقی هند باشد. استادان معروفی هم دارد که من بسیار گوش می‌کنم. اما اینکه موسیقی ما به‌طور مطلق به سمت هند برود، این هیچ کمکی به ما نمی‌کند و چه بسا آنچه که خودمان داریم هم از دست برود.

اما می‌دانیم که مردم افغانستان گرایش زیادی به این نوع موسیقی دارند. شما نمی‌خواهید هیچ استثنایی قایل بشوید برای این نوع مخاطب؟

این استقبال به نطر من اجباری‌ست و من می‌بینم مردم از موسیقی هندی خسته شده‌اند. برای مثال وقتی در تاکسی می‌نشینم، می‌بینم که راننده سی دی ایرانی، هراتی و یا تاجیکستانی گوش می‌کند. اما هموطنان پشتوی من گرایش زیادی به موسیقی پاکستان دارند که آن هم مسأله‌ای جداست. اما من تلاشم این است که به آن سمتی بروم که توانایی من هم آنجاست.

ترانه اخیر شما به کسانی اختصاص دارد که مادران خود را دیگر در کنار خود ندارند. دلیل خاصی داشته؟

من مادرم را در کودکی از دست دادم. اما این‌بار در دلم بود که روزی ترانه‌ای در‌باره مادر اجرا بکنم. وقتی این اتفاق برای برادرزاده‌های من هم رخ داد، به این فکر افتادم که حالا وقتش هست این کار را بکنم. این‌کار شش ماه از من وقت برد. اگر دقت کرده باشید در آن موسیقی ترکی هم به گوش می‌رسد.

بله. ‌این ترانه حال و هوای استانبول را دارد. برای چه؟

از سوزی که در موسیقی ترکی هست لذت می‌برم. و با توجه به اینکه این ترانه غمگین است فکر کردم که باید تا می‌شود آن را با موسیقی ترکی هم تلفیق کنم.

این سوز و گداز را ما در موسیقی سبک خراسانی مگر نداریم؟

چرا هست. اما گاهی آدم کم می‌آورد و تلاش می‌کند به آن سوز و گذاز شدت بیشتری ببخشد. من تلاش کردم که این سوز را در صدای خود داشته باشم.