بردیا سین (اریزرهد) – چهارم مردادماه، شبکه فارسی بی‌بی‌سی، برنامه‌ای را روی آنتن برد با نام پرگار و تحت این موضوع: «آیا همجنسگرایی ژنتیکی است؟»

هر برنامه تلویزیونی یا رادیویی که درباره همجنسگرایی به مباحثه می‌پردازد، هم کاستی‌هایی دارد و هم نقاط قوتی. نکته اینجاست که کاستی‌ها، کمابیش در همه این برنامه‌ها مشابهند و در برنامه‌های بعدی دوباره و دوباره تکرار می‌شوند. واضح است برای رفع بنیادین این نقصان‌ها، باید به کنه‌شان نفوذ و ایراد‌های ریشه‌ای را برطرف کرد. این نوشته قصد دارد بعضی از اساسی‌ترین اشکالات یکی از این برنامه‌ها را بشکافد و به‌طور مشخص به برنامه پرگار درباره همجنسگرایی می‌پردازد که آخرین مورد از این دست برنامه‌هاست. مسلم است که این برنامه در اینجا تنها مثالی مناسب است که دقت در جزییات آن می‌تواند راهنمای بسیاری از رسانه‌های دیگر باشد.

ایراد اول: آیا همجنسگرایی ژنتیکی است؟

از خود موضوع میزگرد شروع می‌کنیم. چرا اساساً باید بر «ژنتیکی بودن» همجنسگرایی تاکید شود؟ مجری پرگار در مقدمه‌اش، عوامل تفاوت در گرایش‌های جنسی را در دو دسته بسیار بزرگ «ژنتیکی» و «محیطی» قرار می‌دهد. در حالی که در مقالات علمی به جای «ژنتیک» بیشتر از «بیولوژیک»، یا زیست‌شناختی استفاده می‌شود که شامل عوامل زیستی بسیار زیاد دیگری از اندوکرینولوژی تا نورولوژی نیز می‌شود. هم‌کاسه کردن تمام دلایل زیستی تحت نام «ژنتیک» ساده‌انگارانه و غیرعلمی است.

شاید حق با شادی امین باشد که در موارد اینچنینی ذهن‌های سردرگم به دنبال ساده‌ترین راه حل هستند و ساده‌ترین جواب در اینجا همان وسط کشیدن علم ژنتیک است، اما فراموش نکنیم که مقصود اساسی سازنده برنامه از این سئوال چیز دیگری بوده و آن این است که «آیا همجنسگرایی طبیعی است؟» جایگزین شدن کلمه «طبیعی» با «ژنتیکی» این مطلب را به ذهن متبادر می‌کند که اصولاً هر چیزی که ژنتیکی باشد طبیعی است یا هر رفتاری که طبیعی شمرده شود ژنتیکی است. این پیش‌فرض که طبیعی بودن و ژنتیکی بودن را هم‌ارز می‌داند، ممکن است از دید یک ژورنالیست قابل قبول باشد، ولی از دیدگاه علمی و بیولوژیک مردود است.

ایراد دوم: من معتقدم همجنسگرایی ژنتیکی است/ نیست

این مهم نیست که مهمانان به چه چیزی معتقدند. در مباحث علمی، نظرات شخصی افراد غیر متخصص محلی از اعراب ندارد. هر کسی طبق اصل آزادی عقیده، حق دارد هر نظری را که می‌پسندد درباره عوامل همجنسگرایی، تئوری کوانتوم، یا گرد بودن زمین قبول داشته باشد، ولی این نظریات تنها با استناد به مقالات و کتاب‌های علمی قابل اتکا هستند. پس قاعدتاً نظر شخصی فلان خانم که هیچ تخصص آکادمیکی در زمینه علوم پزشکی و ژنتیک ندارد، نباید اهمیتی چندان بیشتر از نظر من، شما، یا بقال سر کوچه داشته باشد. متاسفانه جای خالی میهمانان متخصص در این برنامه (و برنامه‌های مشابه) به‌شدت احساس می‌شود و در کل عجیب است که از اشخاصی بخواهیم در زمینه‌ای غیر از تخصص‌شان نظر کارشناسانه و البته درست بدهند.

در مورد عوامل همجنسگرایی (ازجمله ژنتیک) تحقیقات زیادی انجام شده و می‌توان در پایگاه‌های الزویر، اشپرینگر و امثالهم انبوهی از مقالات مربوط به این مباحث را پیدا کرد. مهمانان که خود صلاحیت علمی اظهار نظر درباره «ژنتیکی بودن همجنسگرایی» را ندارند، می‌توانستند به همین مقالات یا لااقل نظر سازمان‌های معتبر پزشکی جهان درباره این مسئله استناد کنند تا به ادعاهای‌شان کمی اعتبار علمی ببخشند.

طبق نوشته وب‌سایت رسمی انجمن روانپزشکان امریکا، امروزه اکثر دانشمندان معتقدند که گرایش‌های جنسی به احتمال زیاد در نتیجه تقابل و تاثیر عوامل بسیاری شکل می‌گیرند که از آن جمله عوامل زیستی (مانند ژنتیک و شرایط جنینی) نقش بسزایی دارند. به عنوان تایید چنین ادعایی می‌توان انبوهی از مقالاتی را رو کرد که میزان تاثیر ژنتیک در گرایش جنسی اشخاص را بررسی کرده‌اند و بر پایه و اساس زیستی و همچنین ژنتیکی گرایش‌های جنسی تاکید می‌کنند. با در نظر گرفتن حکم علمی دانشمندان، دیگر نظر شخصی فلان مهمان که با عبارت «من معتقدم» شروع می‌شود، اهمیت چندانی نخواهد داشت. 

این که اشخاص نظرات غیرعلمی و گاه غلط خود را (که اگر خوش شانس باشیم با عبارت «من معتقدم» آغاز می‌شود) بیان کنند، رسمی نانوشته در برنامه‌های تلویزیونی است. ولی گذار از اعتقادات شخصی و ورود به عرصه‌ی تحقیقات تخیلی بی‌آدرس و شناسنامه قدمی است که در شان هیچ برنامه معتبری نیست. ارجاع ندادن به منابع، هنگام بحث بر موضوعات علمی راه را بر هرگونه ارزیابی اطلاعات می‌بندد و تمام ارزش علمی برنامه را زیر سئوال می‌برد. در پرگار به تحقیقی در روسیه اشاره شد که در آن 50 کودک را از محیط طبیعی زندگی خود خارج می‌کنند و آن‌ها را در محیطی پرورش می‌دهند که تنها نوعی از ارتباط عاطفی را مشاهده می‌کنند توسط ایشان بین اشخاص همجنس است. نتیجه این تحقیق هم براساس گفته مهمان برنامه، شادی امین این بود که کودکان تحت این آزمایش رفتارهای همجنسگرایانه از خود نشان دادند. از باورنکردنی بودن کلیت این تحقیق و اصلا غیرعملی بودن چنین طرحی که بگذریم، به نکته اصلی می‌رسیم: منبع شما کجاست؟ بنده تمام پایگاه‌های اطلاعاتی و ژورنال‌های روانشناسی و رفتارشناسی را زیر و رو کردم و چنین طرحی را نیافتم. آیا مطرح کردن این چنینی قصه‌های شاخدار و قالب کردن آن به عنوان «تحقیقات اثبات شده» برای مخاطبان، در راستای همان علم محوری است که این برنامه‌ها داعیه‌اش را دارند؟

ایراد سوم: نیت درست و مسیر غلط 

مغالطه از پایه‌های ثابت هر مباحثه‌ای، خصوصاً مباحثات تلویزیونی هستند و پرگار نیز از این امر مستثنی نبود.

چند نمونه از سفسطه‌هایی که در این برنامه خصوصاً از طرف خانم امین مطرح شد در زیر آمده‌اند:

۱- تاکید بر ژنتیکی بودن تنها زمانی انجام می شود که بخواهیم مشخصه‌ای را در برابر یک هنجار قرار داده و آن را به عنوان یک انحراف ریشه‌یابی کنیم. من معتقدم همجنسگرایی انحراف نیست پس همجنسگرایی ژنتیکی نیست.  

این نمونه‌ای بارز از یک مغالطه بی ربط است. این‌که یک خصوصیت ژنتیکی باشد یا نه یک مسئله است، و این‌که ما از ژنتیکی بودن یک خصیصه چه انتفاعی ببریم و آن را دستاویز رسیدن به چه هدفی کنیم مسئله‌ای دیگر.

۲- اگر همجنسگرایی ژنتیکی بود پس چطور است که والدین دگرجنسگرا فرزندان همجنسگرا تولید می‌کنند؟ این ژن از کجا آمده؟ 

این پرسشی است که یک دانش آموز دبیرستانی رشته تجربی نیز قادر است به آن پاسخ بدهد.

۳- فلان خانم تا سی و پنج سالگی ازدواج کرده بوده و دو بچه داشته، پس دگرجنسگرا بوده است.

۴- همان خانم دگرجنسگرا در سی و شش سالگی اعلام همجنسگرایی کرد و همجنسگرا شد. پس همجنسگرایی یک انتخاب است.

در این‌جا فرض بر این بوده است که هرکس وارد رفتار جنسی دگرجنسگرایانه شده باشد (به‌طور خاص، ازدواج کرده باشد) لزوماً دگرجنسگراست، و بر پایه این فرض نتایجی گرفته شده‌اند. در حالی که فرض ابتدایی خود نیاز به اثبات دارد.

هنگامی که بحث بر سر همجنسگرایی باشد، مغلطه‌هایی این‌چنینی زیاد شنیده می‌شوند، اما نه از سمت افرادی مانند خانم امین که خواهان حقوق انسانی برابر برای تمام اقشار جامعه‌اند، بلکه از سمت کسانی که اتفاقاً سرکوب‌کننده دگرباشان و انسان‌های «منحرف» (به‌زعم خود) هستند. بنابراین ادای این جملات در یک برنامه تلویزیونی نه تنها در راستای هدف این مبارزان حقوق بشر نخواهد بود، بلکه حتی تامین‌کننده خوراک تبلیغاتی سرکوبگران اقلیت‌های جنسی هم خواهد شد.

شادی امین به عنوان یک فعال حقوق بشر، معتقد است هر کس باید بتواند آزادانه زندگی جنسی مورد علاقه‌اش را دنبال کند. این‌که علت همجنسگرایی یا دگرجنسگرایی یا فلان میل چیست در این میان مسئله‌ای بدون اهمیت است، چون علت هرچه که باشد، شخص باید از حقوق اولیه انسانی‌اش برخوردار شود. در یک کلام، مهم نیست همجنسگرایی ژنتیکی است یا نیست، یا انتخابی است یا نیست، مهم این است که همه انسان‌ها حق دارند در زندگی جنسی خود آزاد باشند. 

ولی متاسفانه این امر بدیهی، برای مخاطبان شادی امین بدیهی نیست، و اشخاص برای برخورداری از حقوق اولیه انسانی، ابتدا باید استحقاق‌شان را به قشر حاکم اثبات کنند. شادی امین و فعالانی مانند او نیز از این امر با خبر هستند. آن‌ها نمی‌خواهند افراد تن به ذلت «اثبات استحقاق خود به دیگران» بدهند، پس ترجیح می‌دهند دلایلی که همجنسگرایان به این منظور می‌آورند را یکی‌یکی از هم پاره کنند. حتی اگر این پاره کردن‌ها با سلاح استدلال‌های سفسطه آمیز باشد.  

مهم این است که در نظر داشته باشیم موضوعاتی مانند ژنتیکی بودن، طبیعی بودن، انتخابی بودن یا نبودن همجنسگرایی، همواره یکی از دستاویزهای پرکاربرد مخالفان اقلیت‌های جنسی در سرکوب این بخش از جامعه بوده است. بنابرین طبیعی است که مدافعان حقوق بشر و اقلیت‌های جنسی بخواهند برای کسب احترام در جامعه، ابتدا این موانع را مرتفع سازند.

ایراد چهارم: تمایز قائل نشدن بین هویت و گرایش

یکی از ایراد‌های بزرگ این برنامه و برنامه‌های مشابه، قائل شدن عدم تفاوت بین «هویت جنسی» و «گرایش جنسی» است. گرایش جنسی همان میل جنسی‌ای است که باعث می‌شود شخص به‌طور ناخوادآگاه به اشخاص دیگر متمایل شود و توسط ایشان تحریک جنسی شود. این میل می تواند برای خود شخص آشکار یا پنهان باشد، ولی مسئله هویت جنسی مسئله‌ای کاملاً متفاوت است. هویت جنسی، درکی است که خود شخص از خودش و امیال جنسی‌اش در ذهن دارد و خود را با آن مولفه‌ها می‌شناسد (با هویت جنسیتی اشتباه گرفته نشود).

در این میان مفهوم دیگری نیز وجود دارد که در برنامه پرگار اصلاً به آن پرداخته نشد و آن «رفتار جنسی» است. رفتار جنسی، نشان می‌دهد که شخص علی‌رغم گرایش جنسی و هویت جنسی‌اش، در عمل دست به چه نوع رابطه جنسی‌ای می‌زند و به زبان ساده، با کدام جنسیت به رختخواب می‌رود. رفتار جنسی بیش از این‌که تحت تاثیر گرایش جنسی باشد، تحت تاثیر هویت جنسی است. یعنی تصویری که خود شخص از برقراری رابطه جنسی خود در ذهن دارد.

جدا بودن این سه مفهوم از هم باعث می‌شود روابط جنسی وارد پیچیدگی‌های خاص خودشان شوند که برای بسیاری از اشخاص (مانند مجری پرگار و مهمانان برنامه‌اش) غلط اندازند. در موارد زیادی، گرایش جنسی و هویت جنسی اشخاص هیچ همخوانی‌ای با هم ندارند. یک شخص با گرایش‌های همجنسگرایانه ممکن است سال‌ها از این گرایش بی‌خبر باشد و حتی مجال پی بردن به چنین احساساتی را نیز پیدا نکند. دلیل این‌که خیلی از همجنسگرایان در مقاطع ابتدایی زندگی خود رفتارهایی دگرجنسگرایانه بروز می‌دهند همین است. جامعه، زندگی دگرجنسگرایانه را به صورت هنجار بدیهی، از ابتدای زندگی در گوش اعضای جامعه خوانده است، پس اشخاص نیز به‌طور کاملاً اتوماتیک در ابتدا همان مسیر را برای تبیین رفتارهای جنسی خود (که تحت تاثیر اطلاعات خارجی، جامعه و هنجارهای تحمیلی جامعه قرار دارد) انتخاب می‌کنند. حال اگر هنگام رشد فرد، در جامعه‌ای همجنسگرایی به عنوان یک هنجار در جامعه تبلیغ شود و دگرجنسگرایی به عنوان تابویی نابخشودنی تقبیح، مسلم است که این وضعیت برعکس خواهد شد و اشخاص از خود انتظار خواهند داشت در وهله اول رفتارهای همجنسگرایانه از خود بروز بدهند. این بدان معنی نیست که گرایش جنسی این افراد همجنسگرایی است یا اینگونه می‌توان همجنسگرایی را به عنوان یک گرایش در جامعه ترویج کرد. بلکه تنها نشان‌دهنده‌ میزان تاثیر جامعه و هنجارهای جامعه در شکل‌گیری هویت جنسی (و نه گرایش جنسی) و به تبع آن رفتارهای جنسی افراد است.

زمانی که یک شخص متوجه حقیقت گرایش جنسی‌اش می‌شود و مثلاً پی می‌برد که یک همجنسگراست (که آن را به اصطلاح Inner Coming Out می‌نامند) زمانی است که هویت جنسی‌اش شکل تازه‌ای می‌گیرد تا با گرایش جنسی واقعی‌اش سازگارتر شود. به همین دلیل است که برای خیلی از کسانی که بیرون از گود ایستاده‌اند و شاهد این دگردیسی هویتی هستند، ممکن است همجنسگرایی نوعی انتخاب در میانه راه زندگی به نظر برسد.

با در نظر گرفتن این موارد، بدیهی است در گرایش جنسی صحبت از تغییر تا حد زیادی بی‌مورد است. هیچ دگرجنسگرایی نیست که همجنسگرا شده باشد یا برعکس. آن‌چه تغییرپذیر است هویت جنسی و رفتار جنسی است؛ یعنی نگرشی که خود شخص به تمایلات جنسی‌اش دارد و رفتارهای جنسی‌ای که مطابق با این هویت، در عمل انجام می‌دهد.

متاسفانه همین ایراد اخیر و اشتباه گرفتن مفاهیمی چون گرایش و هویت و رفتار، باعث شد که برنامه پرگار با نتیجه کلی‌ای به اتمام برسد که با یافته‌های علمی حال حاضر همخوانی ندارد. این نتیجه چیزی نبود جز «همجنسگرایی یک انتخاب است، و هرکسی به عنوان یک انسان حق دارد چنین انتخابی بکند» که این برای همجنسگرایان در کشوری مانند ایران چیزی مانند حکم ارتداد است. 

چاره چیست؟

در برنامه‌هایی مانند پرگار، به یک نکته اساسی بی‌توجهی شده و آن این است: «مخاطب ما کیست؟»

مخاطب این برنامه‌ها همجنسگرایان، فعالان اجتماعی یا حقوق بشر نیستند. چون نتیجه نهایی این برنامه‌ها هرچه باشد آن‌ها از پیش به آن واقفند. مخاطب این برنامه در اصل خانواده‌هایی هستند که مطالعه علمی یا جامعه‌شناسی خاصی ندارند؛ خانواده‌هایی که به احتمال زیاد اعضای دگرباشی نیز دارند ولی از این امر بی‌اطلاعند؛ خانواده‌هایی که نه می‌دانند گرایش جنسی چیست و نه کلمه «دگرجنسگرا» را پیش از این شنیده‌اند. با این حال بیشتر آن‌ها پیش‌ذهنیت‌های مشخصی درباره یک همجنسگرا دارند که اکثراً مطابق کلیشه‌های القا شده توسط هنجارهای اجتماعی و سیاسی هستند. این تصورات را می‌توان در سه جمله خلاصه کرد: «همجنسگرایی یک انحراف جنسی و اخلاقی است. همجنسگرایی بیولوژیک یا طبیعی نیست. همجنسگرایی یک انتخاب/ بیماری است.»

برای اذهانی که چنین تصوراتی بر آن چنبره زده، مشخص است که نمی‌توان راهکارهایی مانند استراتژی حقوق بشر شادی امین را به کار بست. اگر مقصود تشکیل چنین میزگردهایی بهبود وضع اقلیت‌های جنسی در جامعه و تاثیر بر مخاطبان عام باشد، می‌بایست به عنوان اولین قدم همین تصورات کلیشه‌ای و پیش‌ذهنیت‌ها را نشانه رفت و با انجام مباحثات بیشتر درباره دلایل بیولوژیک همجنسگرایی، طبیعی بودن و انتخابی نبودن همجنسگرایی و توضیح تکثر گرایش‌های جنسی در جامعه، آ‌ن‌ها را نابود ساخت. در غیر این صورت، تصورات کلیشه‌ای یادشده اصلاً مجالی برای بحث‌های حقوق بشری با مخاطبان متعصب باقی نخواهند گذاشت.