قانون اساسی جمهوری اسلامی تناقض دارد، دارای نهادهای انتخابی است و از حقوق ملت سخن میگوید، اما از طرف دیگر مطابق اصل ۵۷ به رهبر، ولایت مطلقه بخشیده است.
اصل ۵۷، در عین تعارض بنیادین با بخش جمهوریت قانون اساسی و وظایف نهادهای انتخاباتی، صراحت تام دارد. مطابق قانون اساسی، شورای نگهبان مفسر قانون اساسی است (اصل ۹۸ ). تفسیر رسمی شورای نگهبان این است که بخش اختیارات رهبری در قانون اساسی، کف اختیارات وی را تعیین کرده، نه سقف آن را. پذیرش نظری و عملی قانون اساسی، مستلزم پذیرش “ولایت مطلقه فقیه” است.
اما “رژیم حقوقی” (قانون اساسی و تفاسیر شورای نگهبان) تابع “رژیم حقیقی” است. دموکراسی محصول موازنه قوا میان نظام سیاسی و جامعه مدنی است. به میزانی که جامعه مدنی قدرتمند میشود، تفسیر اصول قانون اساسی تغییر خواهد کرد. از سوی دیگر، در دوران کنونی، عملی کردن “ولایت مطلقه فقیه”، اساساً ناممکن است. “مگر” آن که ایران را به کره شمالی دیگری تبدیل سازند – و این “مگر” مهم است. اما این سودا، سودایی ناممکن است. به همین دلیل، آیت الله خامنه ای، در عین این که نه تنها از نظر حقوقی، بلکه از نظر عملی، قدرتمندترین فرد رژیم سیاسی است، اما هیچ گاه نتوانسته “ولایت مطلقه فقیه” را محقق سازد.
کار او با هر ۴ رئیس جمهور- هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی- به نزاعها و تقابلهای آشکار انجامید. اینک احمدی نژادیهای متصل به اجنه و امام زمان (رجوع شود به مقاله “نقش ژن و جن در جنگ قدرت جمهوری اسلامی“)، از سرنگونی و سقوط جمهوری اسلامی خبر میدهد (رجوع شود به سخنان بقایی در زمان آزادی از زندان).
فشار اجتماعی جامعه مدنی ایران
انقلاب ارتباطات – به تنهایی – حکومتهای توتالیتر و فاشیستی را ناممکن کردهاند (کره شمالی یکی از پس ماندههای این گونه رژیم هاست که در انزوای کامل، کل مردم را از هرگونه رسانهای محروم کرده و افراد حتی حق ندارند خواب ببینند). در ایران امروز، تعداد تلفنهای همراه، بیش از تعداد جمعیت کشور است.
تا پایان سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۵۱ میلیون و ۸۸۰ هزار سیم کارت از سوی اپراتورهای چهارگانه در کشور به متقاضیان واگذار شده که از این میان، ۸۰ میلیون و ۵۲۰ هزار و ۴۹۰ مورد در وضعیت فعال قرار دارند.
تلگرام مهمترین رسانه شبکههای اجتماعی ایران است. دولتمردان میگویند که حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیون شهروند ایرانی از تلگرام استفاده میکنند. حالا فیس بوک، توئیتر، اینستاگرام، و… را هم به اینها بیفزایید.
فشار اجتماعی از راه شبکههای اجتماعی خود را ظاهر میسازد. این فشار آن قدر قوی بوده که آیت الله خامنهای در موارد زیادی مجبور به پاسخ گویی شده است.
دیگر زمان آن گذشته است که خامنهای بتواند با حسین شریعتمداری و کیهان جامعه را مغزشویی کند. کل اعضای کانال تلگرام کیهان ۳۵ هزار نفر است. اینک شهروندان خود به رسانه تبدیل شدهاند. رسانههایی موثرتر از رسانههای ناکارآمد و از عقب افتاده ولی فقیه.
زمان زیادی از استفاده زندانیان از تلفنهای زندانها میگذرد. با این همه، زندانیان سیاسی موبایل به زندانها برده و عکسهای درون زندان را منتشر میسازند. نامه و بیانیههای اعتراضی زندانیان سیاسی و عقیدتی به راحتی در سطح جهانی منتشر میشود.
این قدرت عظیم، آیت الله خامنهای را مجبور کرد تا در اقدامی – مخالف بخش جمهوریت قانون اساسی و موافق بخش ولایت مطلقه فقیه قانون اساسی- در ۱۷ اسفند۱۳۹۰ طی حکمی، “فرمان تشکیل و انتصاب اعضای شورای عالی فضای مجازی” را صادر کند. در ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ طی فرمان جدیدی، اعضای جدید این شورا را برای مدت ۴ سال منصوب کرد. با همه فشاری که سلطان، اعضای شورا و فقیهان درباری آورده اند، حسن روحانی تاکنون توانسته از وجود شبکههای اجتماعی دفاع کند و نگذارد آنها را ببندند. ابراهیم رئیسی به عنوان دادستان کل کشور، برای بستن فضای مجازی، ادعا کرد: فضای مجازی اتوبان صهیونیست هاست.
فضای مجازی نه تنها به محلی برای نقد جمهوری اسلامی تبدیل شده، بلکه شبانه روز همه در حال افشاگری فسادها و دیگر اقدامات جمهوری اسلامی هستند. مهمتر از همه، فضای مجازی امکان و فرصت ساختن “قلمرو عمومی” را فراهم آورده و عملی کرده است. اگر “حوزه عمومی” ما فاصله زیادی با نمونه آرمانی “حوزه عمومی” هابرماسی دارد، این اشکال به جریان روشنفکری و نظریه پردازان ما باز میگردد، نه جمهوری اسلامی.
پاسخهای آیت الله خامنه ای
فشار اجتماعی از راه شبکههای اجتماعی خود را ظاهر میسازد. این فشار آن قدر قوی بوده که آیت الله خامنهای در موارد زیادی مجبور به پاسخ گویی شده است. در این جا فقط به چند نمونه زیر اشاره خواهم کرد:
یکم- دخالت در انتخابات: نیروهای سیاسی و مردم میگویند که آیت الله خامنهای در انتخابات ریاست جمهوری دو گونه مداخله میکند. اول- نامزدهایی را که اصلاً قبول ندارد، توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میکند (رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی در سال ۹۲ و احمدی نژاد در سال ۹۶ دو شاهد این مدعا هستند). دوم- نیروهای نظامی و کلیه نهادهای انتصابی را بسیج میسازد تا نامزد مد نظرش را رئیس جمهور سازند. شخصاً هم وارد میدان شده و با اظهار نظرهای صریح، به سود نامزد مد نظرش و علیه نامزد رقیب فعالیت میکند.
در دوم خرداد ۱۳۷۶ او همه همت خود را مصروف کرد تا ناطق نوری رئیس جمهور شود، اما محمد خاتمی پیروز شد. آیت الله منتظری در آبان ۱۳۷۶ همین نکته را به صراحت گفت و به حصر ۵ ساله گرفتار شد. آیت الله مهدوی کنی دو روز پیش از انتخابات اعلام کرد که نظر مقام معظم رهبری بر ناطق نوری است.
فساد در جمهوری اسلامی سیستمی شده است. پاسخ گویی یک گام به پیش است، پاسخگویی، نه دروغ گویی. همین پاسخگویی را هم جامعه مدنی از طریق شبکههای اجتماعی و دیگر فعالیت هایش خلق کرده است. فقیهان دیگر در جهان تک صدایی زندگی نمیکنند. صداهای مخالفان، منتقدان و رقبا، به یمن کفاری که فضای مجازی را ساخته اند، بیشتر از صدای فقیهان شنیده میشود.
در انتخابات ۸۴ و ۸۸ نظر او بر احمدی نژاد قرار گرفت و برای پیروزی او، از تلقب هم استفاده کردند. پس از سرکوب شدید “جنبش انتخاباتی سبز“، مردم، نیروهای سیاسی و شبکههای اجتماعی بیش از پیش این مدعا را مطرح ساختند.
به همین دلیل، در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ بارها به این مسئله پاسخ داد. او گفت که هیچ گونه دخالتی در انتخابات ندارد. اعلام کرد که حتی اعضای خانوده اش هم نمیدانند که نامزد مورد نظر او چه کسی است و او به کدامیک رأی خواهد داد. به سپاه و بسیج هم نوشت که در انتخابات دخالت نکنند. اعلام کرد که “رأی مردم حق الناس است” و تلقب در آن حرام است.
در انتخابات ۱۳۹۶ همه میدانستند که ابراهیم رئیسی نامزد مد نظر اوست. نظامیان و ائمه جمعه بسیج شده و حسن روحانی هم اعلام کرد که در پادگانها با بودجه دولتی به طرفداران رئیسی غذا میدهند. خامنهای در دوران رقابتها بارها به شدت به حسن روحانی حمله کرد و از مواضع ابراهیم رئیسی دفاع کرد. با همه این ها، باز هم ادعا کرد که هیچ گونه دخالتی در انتخابات نداشته و هر کس را مردم انتخاب کنند، از او حمایت خواهد کرد. این یک مورد از پاسخ گویی دروغ گویانه است.
دوم- مذاکرات هسته ای: آیت الله خمینی ضمن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل، گفت که جام زهر را سر کشیدم و بدین ترتیب تمامی مسئولیت پذیرش صلح را شخصاً قبول کرد. آیت الله خامنهای قصد داشت از نتایج مثبت توافق هستهای استفاده کند، اما هزینه هایش را به دوش روحانی بیندازد. روحانی هم بارها گفت که تمامی مذاکرات تحت نظارت و موافقت مقام رهبری صورت گرفته و ما همه جزئیات را هم به اطلاع ایشان رسانده ایم. آیت الله خامنهای در این مورد هم که تحت فشار مریدان و مخالفانش قرار داشت، گفت از اول هم به آمریکا بی اعتماد بوده، دخالتی در جزئیات توافقها نداشته و دولتمردان هم در آخر به همان جایی رسدهاند که او رسیده است. اما نه او، و نه تیم نظارت بر توافق هستهای منصوب او، تاکنون حاضر به لغو توافق هستهای ای نشدهاند. پاسخ گویی همراه با دروغ همین است.
سوم- حصر رهبران جنبش سبز: علی مطهری، غلامعلی حداد عادل و دیگران گفتهاند که رهبران جنبش سبز به دستور آیت الله خامنهای در منازل خود زندانی شدهاند. آیت الله خامنهای بارها گفته که “فتنه خط قرمز نظام است” و “سران فتنه باید عذرخواهی علنی کنند که به نظام صدمه زدند”. بعد هم سید محمد خاتمی را ممنوع التصویر، ممنوع الخروج، و…کردند. در اینجا هم برای این که “آقا” هزینهای نپردازند، گفتند که اینها مصوبه شورای عالی امنیت ملی است. اولاً: حسن روحانی این امر را تکذیب کرد. ثانیاً: مطابق اصل ۱۷۶ قانون اساسی، “مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید مقام رهبری قابل اجراست“. بدین ترتیب، رهبران جنبش سبز با حکم آیت الله خامنهای زندانی شده و اینک با مخالفت اوست که آزاد نمیشوند.
چهارم- آتش به اختیار: آیت الله خامنهای در دیدار با دانشجویان، فرمان آتش به اختیاری را برای نیروهای خودسر صادر کرد. با صدور این فرمان، نیروهای سیاسی و شبکههای اجتماعی به جنگ او رفتند و گفتند قصدش ترور مخالفان، منتقدان و رقبا است. حمله به حسن روحانی درست در همین زمان انجام گرفت. در نماز عید فطر ۵ تیر ۹۶ هم مداح خامنهای یک عمل آتش به اختیاری علیه حسن روحانی انجام داد.
آیت الله خامنهای که خود را با حملات بی نظیر شبکههای اجتماعی و نیروهای سیاسی مواجه دید، در خطبههای نماز فطر عقب نشینی کرد و گفت که “آتش به اختیار به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است…آتش به اختیار، به معنای بی قانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست”.
پاسخ گویی، دروغ گویی، عقب نشینی و اهانت به منتقدان، در این مورد هم نتیجه فشار عظیم شبکههای اجتماعی بود.
پنجم- تعیین وزرای کابینه : همه مردم و نیروهای سیاسی میدانند که برای تشکیل هر کابینه ای، رئیس جمهور منتخب، ابتدأ باید وزرایش را با آیت الله خامنهای هماهنگ کرده و موافقت وی را جلب کند. هماهنگی درباره وزرای اطلاعات، کشور، دفاع، فرهنگ و آموزش عالی، فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش؛ قطعی است.
این بار، نیروهای سیاسی و شبکههای اجتماعی به شدت دخالت آیت الله خامنهای را به نقد کشیدند. خصوصاً که خبر دیدار محرمانه حسن روحانی و آیت الله خامنهای در این مورد نیز انتشار یافت (رجوع شود به مقاله “خامنهای میخواهد که از حسن روحانی یک الهه راستگو بسازد“).
در ۲ مرداد ۹۶ عزت الله ضرغامی این ادعا را رد کرد و نوشت که: “معمولاً وزرای دفاع، اطلاعات و خارجه به دلیل حساسیت ویژه و لزوم هماهنگی بیشتر با دستگاههای حاکمیتی، پس از انتخاب اولیه رئیس جمهور، با مشورت نهایی رهبری قطعی میشوند”.
اما این توضیح رأی دهندگان را قانع نکرد. در ۶ مرداد ۹۶ آیت الله خامنهای مجبور شد از طریق وبسایت رسمی اش در این مورد به جامعه پاسخ بگوید. او نوشت:
“رویه ثابت در همه دولتها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است، و این هم، حسب تکالیفی است که در قانون اساسی برای رهبری در امور سیاست خارجی و دفاعی- امنیتی تعیین شده است. در خصوص برخی وزارتخانهها مثل علوم، آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی، رهبر انقلاب اسلامی حساسیتهایی دارند، چراکه انحراف در آنها، موجب ایجاد انحراف در حرکت کلان کشور به سمت آرمانها میشود و نگهبانی و مراقبت در خصوص حرکت عمومی به سمت آرمانها وظیفه قطعی رهبری است”.
این پاسخ دروغ، روشن میسازد که ۶ وزیر مهم باید با موافقت وی تعیین شوند. چرا دروغ؟
اولاً: همه به یاد دارند که عطاء الله مهاجرانی نوشت که در اولین دیدار کابینه محمد خاتمی با آیت الله خامنه ای، او به همه آنان گفت که آقای خاتمی قصد داشت فرد دیگری را وزیر ارشاد کند، اما با تأکید من آقای مهاجرانی وزیر ارشاد شد.
ثانیاً: محمود احمدی نژاد، مشایی را به عنوان معاون اول خود منصوب کرد. آیت الله خامنهای با حکم حکومتی مشایی را عزل کرد. احمدی نژاد حکم حکومتی محرمانه ۲۷ تیر ۱۳۸۸ آیت الله خامنهای را نادیده گرفت، رهبر مجبور شد در ۲ مرداد ۱۳۸۸ متن حکمش را منتشر سازد. همین حکم، دروغ گویی آیت الله خامنهای را بر ملا میسازد. برای این که معاون اول رئیس جمهور، یکی از ۳ یا ۶ وزیر یاد شده نیست.
ششم- عزل هاشمی از ریاست مجلس خبرگان رهبری: هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری بود. آیت الله خامنهای یک سال فضای اجتماعی علیه ریاست او آفرید. سپس دفترش با تک تک نمایندگان تماس گرفتند که به جای هاشمی به آیت الله مهدوی کنی رأی دهند. آیت الله مهدوی کنی را در آخرین لحظات با ویلچر با مجلس بردند و هاشمی را پائین آوردند و وی را به جای او نشاندند. سپس در دیدار اعضای خبرگان با خامنه ای، او گفت که کناره گیری هاشمی رفسنجانی از ریاست خبرگان عملی عقلایی بوده است. مگر هاشمی رفسنجانی چاره دیگری داشت؟
هفتم- بلعیدن دانشگاه آزاد اسلامی: آیت الله خامنهای به همراه احمدی نژاد کوشش فراوانی کردند تا دانشگاه آزاد اسلامی را از چنگ هاشمی رفسنجانی در آورند. میگفتند دانشگاه آزاد دارای ۲۵۰ میلیارد دلار دارایی است. به دستور آیت الله خامنه ای، اساسنامهای در شورای انقلاب فرهنگی تحت ریاست احمدی نژاد، برای دانشگاه آزاد نوشتند تا آن را از چنگ هاشمی در آورند. اما با مقاومت او روبرو شدند و پس از پیروزی حسن روحانی و اکثریت یافتن اینان، هاشمی مدیران احمدی نژاد را از دانشگاه آزاد رد کرد.
هاشمی رفسنجانی در ۱۹ دی ۱۳۹۵ درگذشت. به اطلاع آیت الله خامنهای رساندند که هیأت موسس و امنا قرار است سید حسن خمینی را جانشن هاشمی رفسنجانی سازد. آیت الله خامنهای در ۳۰ دی ۱۳۹۵ با مداخله، مانع انتخاب قانونی رئیس هیأت موسس و امنا توسط خودشان شد. او طی حکمی علی اکبر ولایتی را جانشین هاشمی کرد. در توجیه دخالتش به آنان نوشت:”جناب آقای دکتر علیاکبر ولایتی از اعضای آن هیأت را بهعنوان رئیس هیأت مؤسس منصوب میکنم تا هیچ گونه وقفهای در تمشیت قانونی امور آن دانشگاه – که نقش مؤثری در امر آموزش عالی کشور دارد- بوجود نیاید”.
توجیه خامنهای دروغ بود، برای این که اساساً وقفهای در کارهای دانشگاه نیفتاده بود. او نه تنها مانع ریاست حسن خمینی شد، بلکه توسط ولایتی، هاشمی زدایی را به سرعت آغاز کرد و رهبر- عضو کابینه احمدی نژاد و عضو ارشد ستاد ابراهیم رئیسی- را جانشین رئیس دانشگاه مورد نظر هاشمی کرد. بدین ترتیب، علی اکبر ناطق نوری و سید حسن خمینی هم استعفأ دادند و رفتند. وزرای روحانی هم در این عزل و نصبها شرکت نکردند.
این در حالی صورت گرفت، که ماهها از درگذشت هاشمی و ۶ ماه از پایان قانونی دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام گذشته است. ولی آیت الله خامنهای هنوز براساس اصل ۱۱۲ قانون اساسی اعضای مجمع را تعیین نکرده است. “مجمع تشخیص مصلحت نظام” مهمتر بود و است، یا دانشگاه آزاد؟ معلوم است: اولی تضمینی است و دومی ممکن بود از دست برود.
هشتم- فساد سیستمی : اقتصاد دولتی/نفتی/رانتیر جمهوری اسلامی، نوزاد طبیعی “فساد سیستمی” را پدید آورده است. در این خصوص دائماً افشاگریهای بسیاری توسط نیروهای سیاسی و شبکههای اجتماعی صورت گرفته است. فرار مالیاتی آستان قدس و دیگر نهادهای انتصابی، بخشی از فساد سیستمی است. دخالت گسترده سپاه در اقتصاد، بخش دیگری از فساد سیستمی است که همراه با رانت خواریهای بزرگ است. این رژیمی است که آیت الله خامنهای نقش مستقیمی در خلقش داشته است. به همین دلیل، در این مورد هم مجبور به پاسخ گویی شد. او در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ در این مورد به دانشجویان گفت:
“راجع به فساد؛ در صحبتهای دوستان هم بود، بیرون هم شنفتم که میگویند. ببینید؛ نگاه من، دید من، این است که فساد در کشور سیستمی نشده. هر کس میگوید سیستمی است بی خود میگوید. فساد سیستمی یک چیز دیگر است. فساد سیستمی در زمان حکومت طاغوت بود؛ سیستم به طور طبیعی فسادآور و فسادپرور بود، یعنی باید آدم میگشت تا آدم سالم در آن پیدا میکرد؛ امروز اینجوری نیست…منتها اینجور نیست که فساد، سیستمی باشد؛ فساد موردی است و این فسادهای موردی را میشود علاج کرد.”
اما پاسخ گوییش، دروغ بود. فساد در جمهوری اسلامی سیستمی شده است. پاسخ گویی یک گام به پیش است، پاسخگویی، نه دروغ گویی.
همین پاسخگویی را هم جامعه مدنی از طریق شبکههای اجتماعی و دیگر فعالیت هایش خلق کرده است. فقیهان دیگر در جهان تک صدایی زندگی نمیکنند. صداهای مخالفان، منتقدان و رقبا، به یمن کفاری که فضای مجازی را ساخته اند، بیشتر از صدای فقیهان شنیده میشود. آنان مجبورند خود را با این جهان جدید سازگار کنند. این الفی است، که گفتنش، ب و پ و ت و ث و…را به دنبال دارد.
این قانون اساسی بی ارزش ترین سند قانونی کشور است و در شرایطی تصویب شد که حتی درس خوانده ها هم نا آگاهانه و در فضای هیجانی آنرا پذیرفتند !در گذشته هم قانون اساسی به خاطر بی اعتبار کردن آن از سوی حاکمان کمرنگ شده بود ! اختیاراتی که به ولی فقیه داده شده در هیچ قانون اساسی به شاهان داده نشده ! و عجیب تر آنکه مسولیتی هم در قبال تصمیمات ویرانگر رهبر متوجه او نیست ! با این حال اصلاح طلبان به آن وفادارند و حاضر به پذیرش این واقعیت نیستندکه اراده مردم بالاتر از هر قانونی است .
bijan / 30 July 2017
قرار گرفتن انتخابات در متن قانون اساسی بدلیل این بود که حکومت اسلامی حاصل جنبش انقلابی اوایل سال 57 بود که از مهر 57 به جنبش شیعه گری توتالیتر تحت رهبری کریزماتیک خمینی بدل شد . اما نبرد از اغاز بر امدن حکومت اسلامی نه بر سر قانون اساسی که بین رهبری جنبش شیعه گری توتالیتر و دستگاه بورکراتیک دولتی بوده است . هانا ارنت توتالیتاریسم بدرستی تبین می کند به محض تصرف حکومت از سوی جنبش قدرت تصرف شده به دو بخش تقسیم می شود رهبری جنبش تمامیت خواه و دستگاه بورکراتیک دولتی که وجودش برای اداره جامعه ضروری است .از سال 76 این نبرد به توده های تحت سلطه نیز تسری یافته است . تفاوت و تعارض در همه زمینه ها است. مبنا ی قانونی قدرت در ولی فقیه که رهبر جنبش توتالیتر شیعی است قوانین فرا زمانی و فرامکانی شیعی اسلامی است که علی و امامامان و بزرگان شیعه تبیین کرده اند واما دستگاه بورکراتیک دولتی باید بر قوانین مشخصه کشوری تاکید کند . ولی فقیه نیروی اجرایی را در اغاز بر امدن حکومت از تظاهرات خیابانی توده ها که به جنبش پیوسته اند و پلیس سیاسی ایده لوژیک می گیرد و دستگاه دولتی از نیرو های بورکراتیک و ارتش . در رابطه با جهان هدف ولی فقیه گسترش جنبش شیعه گری توتالیتر است و دستگاه دولتی تکیه بر قوانین روابط بین الملل . تضاد خمینی و بازرگان خامنه ای با رفسنجانی و خاتمی و دولت دوم احمدی نژاد از همین تعارض برمی خاست . خمینی با دولت میر حسین موسوی تعارضی نداشت چون در ان دوران شعارهای شیعه گری اسطوره ای تظاهرات عمومی خیابانی اعضای جنبش و سیاست گسترش جنبش جنگ جنگ تا حاکمیت مطلق بر جهان به پیش برده می شد . دولت اول احمدی نژاد حاصل کوشش خامنه ای برای تبدیل دستگاه دولتی به زاییده جنبش بود که شکست خورد و حتی احمدی نژاد در دوره دوم درک کرد که ادامه ان ناممکن است .
شاهد / 30 July 2017
حکومت تمامیت خواه نمی کوشد تا قوانین نوشته شده -همچون قانون اساسی ایران – تغییر دهد چون اساسا بخش جنبش که قدرت اصلی در اختیار دارد اعتقادی به قانون ندارد و قوانین را ویترینی می داند که در پشت ان قدرت واقعی جنبش یا حضور در صحنه باورمندان به ان پنهان است . اما بتدریج با فروکش کردن ایمان به ایده لوژی توتالیتر و جدا شدن پیوستگان به جنبش و بخصوص زایش افراد بشری جدید جنبش شبه توتالیتر با از دست دادن حمایت عمومی توده ها به پشت سنگر پلیس ایده لوژیک و سایر دستگاه های ایده لوژیک می خزد و می کوشد فضای جامعه را از این سازمان ها پرکند . پلیس ایده لوژیک سپاه پاسداران از مدتها پیش کوشیده است اقتصاد و فرهنگ و سیاست را “پر ” کند . خوانساری ریس اتاق صنعت تهران بدرستی فهمید و ابراز کرد : نظام به بخش خصوصی اجازه رشد نخواهد داد چون می هراسد بخش خصوصی رشد یافته مدعی فرهنگ و سیاست نیز شود . علی سیعدی نماینده خامنه ای در سپاه بدرستی بارها از شباهت حکومت اسلامی و حکومت تمامیت خواه اتحاد شوروی پرده بر داشته و از خطر کاهش حضور و قدرت پلیس سیاسی ایده لوژیک -سپاه پاسداران – و کاهش قدرت پیشروری جنبش ایده لوژیک نطامی شیعی در منطقه برای کل حکومت شبه توتالیتر اسلامی سخن گفته است . هاناارنت مدت ها قبل از فروریزی اتحاد شوروری کوشش خروشچف برای کوتاه کردن دست پلیس ایده لوژیک – چکا -از اقتصاد و واگذاری قدرت اقتصادی به ارتش سرخ را شروع پایان می دانست .
شاهد / 30 July 2017
از انسو دولت های بورکراتیک در درون حکومت شبه توتالیتر شیعی کوششی تقریبا ناممکن را پیش می برند . انها در اغاز همچون بازرگان با جنبش ایده لوژیک توده ای مردم ایران روبرو بودند که تحت نفوذ ر بری جنبش بود ه و دستگاه بورکراتیک دولت را مختل می کرد ه است . بازرگان بارها از این امر نالید: ما باران می خواستیم اما سیل امد . اکنون دولت روحانی نیز با همین کوشش شاق و معما وار روبرو است . برای گسترش اقتصاد باید از دامنه فعالیت سپاه کاسته شود اما کاهش ان به ورود نیرو هایی دامن می زند که می توانند کل حکومت اسلامی را تهدید کنند و مدیریت این نیرو ها نیازمند هماهنگی کل حکومت است . تاریخ در مورد احکومت ها ی توتالیتر و شبه توتالیتر دو مدل تغییر چینی و روسیه شوروری را نشان می دهد . در چین در زمان قدرت و نفوذ ایده لوژیک کل دستگاه حکومتی پشت سر تنگ شیائو پینگ متحد شدند و حکومت توتالیتر را به دستگاهی تکنوکرات استبدادی بدون ایده لوژی فراگیر تبدیل کردند . اما در شوروری خروشچف که می کوشید این خط ار بصورتی نیم بند پیش ببرد از سوی باورمندان به ایده لوژی در دستگاه حکومت شوروی بر کنار شد و تغییر زمانی ضروری گشت که کل ایده لوژی کمونیسم برای توده ها و دستگاه حکومت فروریخته بود و کوشش او برای ” عادی سازی حکومت – اصطلاح کنونی سیعد حجاریان ” به فروریزی کل دستگاه حکومت انجامید . اما درک سرنوشت حکومت شبه توتالیتر اسلامی ایران با تبیین نیرو های موجود در این حکومت بعهده خواننده است .
شاهد / 30 July 2017
پاکابارا
“پيشنهادِ ايدههاي کاربُردي از براي آساني رِفُرم اقتصادي”
exefile / 31 July 2017
درباره مردمان ایران- اعم از خارج یا داخل نشین- چند دسته تقسیم کرد:
از لحاظ اقتصادی
1- (گروه فرودستان/گوفرو) اکثریت فقیران، بیش از 70% مزدبیگران (با مزد زیر معاش)، بیکاران، خورده کسبه کم درامد، البته گروه کوچکی از خلاف کارهای فقیر و معتاد مثل دله دزدها…
2- (گروه فرادستان/گوفرا) اقلیت کمتر از 30% متوسط به بالا، شامل ثروتمندان حکومتی، و اشراف و اولیگارشی، مدیران ارشد و کارمندان فاسد که ثروتهای غارت شده از راه اختلاس، رانت،وام های ارازن و تبدیلش به ثروت ناپاک، اوباش جیره خوار (اینها شاید بسیجی باشند وشاید واقعا ارازال و اوباش باشند که سرکرده باندهیا قاچقا و روسپی خانه بانشد و در نزاع های خیبانی عیله مردم به نفع رزیم عمل میکنند) کاسبکان و بازارایان مذهبی و گاه غیر مذهبی که از دهه 1360 از تورم و احتکار و نوسانتان شدید بازار و تحریم بحران، توانستند سوءاستفاده کنند ثروتی به هم بزنند و لزوماً هم نه طرفدار رژیم هستند ولی در صورتی که اتفاقی بیفتد که ثروتمند ناپاکاشان در خطر بیفتد حاضرند پشت این رژیم بایستند البته تاز مانی جان و مالشان د رخطر نیفتد، از جمله کارهایی اینها میکنند شرکت در شوی انتخابات و اغلب طرف جناح سبز-بنفش میاستند و زنانانش با حجاب نصفه و نیمه سوار خوردوی های گران عکس حسن روحانی و خاتمی… بالا سر میگرند و در متینگ ها سوت و کف میزنند (از شبه روشنفکرها تا بازیگران مایه دار از دسته اند، حتی انهایی در صد وسیمای به ظاهر مخالف اعتدالی-اصلاح طلب هستند! این دم خروس دیگر چه کار کنند!)، البته برعکس هم ممکن است برای امثال احمدی نژاد و یا رئیسی همین کاربکنند تتلوها از این دسته هستند، چون هدفشان حفظ همین نظام با فساد سیستمی است که برایشان ثورت به بار می اورد. اینها از دموکراسی واقعی و حاکمیت قانون واقعی بیزاند، چرا نمیتوانند مامورهای شهردرای سبیل چرب کنند برای ساخت وساز غیرقانونی…و قاضی را بخرند بریا بساط عیش نوش و پارتی بچه ننرهایشان… ویا با رشوه رانت بگیرند و قاچاق کنند…
Yellowstone / 31 July 2017
این تقسیم بندی اقتصادی کردم – گوفرو +گوفرا – بسیار مهم است.
در خراج هم شبیه هم گوفرو و گوفرا است. وضعیت طبقه اقتصادی اغلب مستقیمی در سویه های اجتماعی-سیاسی افراد میگرد. به ندرت کسی از طبقه گوفرا میاید برای طبقه گوفرو کار ریسکی کند، اغلب اعضای طبقه گوفرا استفاده ابزاری از وضعیت طبقه گوفرو می کنند.
ولی هیچ گاه دنبال نظریات سوسیال دموکراسی یا توزیع ثروت های ملی نیستند در حالی تا زمانی اکثریت جامعه دغده معاش دارد دیگر به مدرنیته و مطالبه گری بلاتر از معاش نمی اندیشد و جناح ها داخلی و هم گروهاای اپوزیسوین میدانند. اینجا اپوزیسیون و جناح ها منافع مشترک در فقیر نگه داشتن اکثریت مردم ایران دارند، ابرقدرتها دوست دارند اکثریت مردم فقیر باشند تا دائم نظام بتراسنند و اهرم فشار بر نظام! چیزی عجیبی است، این شمشیر دولبه است بار ینظام، ولی نظام ترجیح میدهد این اکثریت فقیر باشد هرچند ممکن است هر آن شورش و انقلاب فقرا رخ دهد! برای همین شبه روشنکفران داخلی و خارجی و اپوزیسوین اغلب مخالف انقلابند!، در حالی که فقر اکثریت همیشه زمینه ساز وقوع شورش و انقلاب است ولی ما نه از داخل و نه خارج صدای سوسیال دموکراسی و توزیع ثروت ملی نمی شنیم وس کوت در برابر چوب حراج ثروتهای ملی را مشاهده میکنیم! آیا بخشی از این فساد غارت ثورتهای ملی به اپوزیسیون میرسد؟ اگر نه، پس چرا جزء دغدغه مبارازتی این مدیان خارج نشنی نیست؟!
Yellow stone / 31 July 2017
اگر طبقه گوفرا از خصوصی سازی میگویند، منظور گرفتن بخشی از بازار سوداگری داخلی از عمال نظامی-آخوندی-موئلفه… ونهادهای رژیم داشیعه ولایی است. عمده دعوای جناح اشراف طرفدار حسن روحانی بر سر همین چانه زنی و سهم خواهی از کیک قدرت-ثروت است.
شعارهای توخالی و بدون ضمانت اجرایی مانند آزادی، دموکراسی، حقوق شهروندی برای به صحنه آوردن طبقه گوفرو است! گوفرو/مردمان طبقه فردوست، بازیچه ای بیش نستند.
آخرین سندش اعلام تاییدیه گرفتن رسمی کابینه از خامنه ای است. حسن روحانی و مدعیان اعتدال و اصلاح طلبی، هرگز به دبنال رفرم واقعی نیستند، انها به درستی ترم طلب هستند، میخواهند تعمیراتی انجام دهند تا این نظام سراسر ظلم و فساد و استبداد ناقض حقوق بشر و تمامیت خواه، با ایدئولوژی توهمی احمقانه امپراتوری شیعه تدوام یابد.
آمریکا و غرب و شرق هم بدشان نیامده تاکنون این نظام بر ایران حکومت کند (خصوصا بعد از اخته کردنش از ساخت سلاح کشتار جمعی)، چرا که سود چند جانبه می برند از این نظام ولایی اخته:
1- ایران مستعد ضعیف نگه داشته و هر گاه لازم بدانند میتوانند راحت تجزیه اش کنند چون این نظام بدترین ضربات را به انسجام ملی ایرانیان، و هویت فردی و جمعی، و اخلاق وفرهنگ مدنیت، و حس تعاون اجتماعی زده است.
2- ایفای نقش لولو، برای در رونق نگه داشتن بازار رقابت تسلیحاتی، خالی گردن ذخایر ارزی شورهای اغلب صادرکننده نفت منطقه و حتی ترکیه که توانسته به موفقیت برسد! ترکیه و مصر و اینها هم بواسطه رونق اقتصادی چند سال قبل ذخایری بدست آوردند که بایست توسط برنامه رقابت تسلیحاتی خالی شوند!
Yellow stone / 31 July 2017
روز 14 مرداد برای تحلیف ریاست جمهوری تدارکچی دوره دوازدهم نظام ولایی در نظر رگفته شده، خب ای تراژدی تکراری است و از قرار تمام منتفعا داخلی خارجی بقای این نظام ولایی خوشحالند بر تکرار این دور باطل استبداد ظلم و فساد، اما قمست کمیک قضیه اینست این روز با سالروز امضای فرمان مشروطیت از سوی مظفردین شاه قاجار است!
دقیقا 111 سال از آن تاریخ میگذرد!
هیچ بعید نیست خامنه ای و نکرش حسن روحانی این همزمانی بدانند و سخنان در مدح جمهور ی اسلامی بگویند که مشروطیت با کمال رسید با جمهوری اسلامی !!!
قرار بود دیگر کشور سلطان مطلق عنان نداشته باشد و کشور تحت قانون اداره شود، ولی حالا فوق سطلانی-فرعونی است که حکمش قانون است! حکم حکومتی و لایت مطلقه! الان توی خانه دیگر مردها حتی نمتوانند به بچه هایشان دستور بدهند، ولی توی کشور 80 میلیونی یکی در راس هست اگر حکم مرگ تمام ملت را بدهد حکمش بایست اجرا شود!
راد من / 01 August 2017
هر کدام از یک ها معادل دوره است! یک اول مشروطیت! یک دوم شکست دولت ملی مصدق! یک سوم فاجعه 1357 و بر آمدن نظام ولایی! در این 11 سال چه تعداد کشور در دنیا از یوغ استعمار و استبداد درآمدند؟ چندتا کشور 11 سال پیش اصلا وجود مشتقل داشتند؟! ننگ بر این ملت و کشور ایران بعد 111 سال کارش به چنین وضعیتی دچارشده که تحت بدترین استعمار و استثمار از داخل و خراج است و بدترین نوع استبداد و ظلم وفساد ممکن در آن است . بدبختی اینکه هنوز درصدی شاید 20% بخاطر منافع کمابیش (بیشتر اینها سپاهی و بسیجی و اداراتچی هستند شاید اعلبشان زیر یک میلیارد تومان دارایی دارند و ملت-کشورشان را با رقم فروختن به نظام ولایی!) از این بدترین حکومت جهان طرفدراش هستند. اما روزی که شاید 20 سال دیگر باشد و خبری رانت نفت نباشد و عمده کشور به گدایی و قحطی افتادند آن وقت می فهمند چه گوهی خوردند. حتی بیشتر ان 20% احتمالی حامی بیچاره یمشود. در بهترین حالت یکی-دو درص دزدادن غارتگر باقی میانند برای فرار (چون بابرنامه ورشکستگی بانک ها و اختلاس ها قاراست پول اکثر آن غارتگرهای درجه دو و چندم هم توسط ان یک درصد غارت شود! حرص اینها تماتمی ندارد)و 20 سال دیگر 120 میلیون نفر در کشور حبس میشوند بدتر از کره شمالی، چون لااقل کره شمالی حامی مثل چین دارد چون چین و کره شمالی از یک جنس هستند وای حکومت ایران تافته جدافته است. 120 میلون مردم ایران 20 دیگر تنها باید بردگی کنند برای زنده ماندن. حالا هورا بکشید سبز-بنفش ها
کمدی تراژدی عجیبی است که اگر کتاب هفت من کاغد بنوسیم نمیتوانم ذره ای از فاجعه بگویم.
شکست 111 ساله آزادی خواهی،عدالت خواهی ،دموکراسی خواهی، تسلیت باد.
راد من / 01 August 2017