قرار است در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ (۳ مهر ۱۳۹۶) در اقلیم کردستان عراق همهپرسیای برگزار شود که مضمون آن جدا شدن کردها از ساختار کشوری عراق و تشکیل یک دولت مستقل کردی است.
مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان − که با وجود به پایان رسیدن دوره قانونی ریاستاش همچنان این مقام را در اختیار دارد – این تاریخ را برای برگزاری همهپرسی اعلام کرده و گفته است که اگر اکثریت مردم در اقلیم کردستان و منطق کردنشین خارج از آن خواهان جدایی بودند، آنگاه ریاست اقلیم، مذاکره با دولت عراق را برای جدایی “مسالمتآمیز” آغاز خواهد کرد.
موضوع انجام همهپرسی برای استقلال اقلیم از مدتها پیش مطرح است و از آغاز بحثانگیز بوده است. مسئله بر کل منطقه تأثیر خواهد گذاشت.
دولت جمهوری اسلامی با انجام همهپرسی و تجزیه عراق مخالف است. ترکیه نیز مخالفت را اعلام کرده است.
در میان نیروهای مخالف و منتقد ایرانی، از جمله در میان فعالان کرد، دیدگاههای مختلفی درباره همهپرسی استقلال وجود دارد. حزب دموکرات کردستان ایران، از طرح مسعود بارزانی پشتیبانی میکند. در اعلامیه این حزب به این مناسبت آمده است:
«حزب دمکرات کردستان ایران علاوه بر اینکه این تصمیم را به عنوان تصمیمی تاریخی و قدمی مهم و حق مسلم در راستای مشخص کردن حق تعیین سرنوشت این بخش از کردستان عراق به شمار میآورد، پیام تبریک خود را به ریاست کردستان عراق و احزاب و جریانهای سیاسی و مردم کردستان عراق تقدیم میکند و تصمیم و ارادە خواهران و برادران خود را در این قسمت از کردستان محترم میشمارد و امیدوار و خوهان آن است که آحاد ملت کرد در کردستان عراق، به دور از هرگونه تنش سازمانی به نحو احسنت از این فرصت تاریخی بهره برده و تمامی جریانها و جناحها نیز بمانند تعهدی ملی در راستای تشویق تک تک افراد جامعه در مشارکت در این تصمیم تاریخی و سرنوشت ساز گام بردارند تا حضور چشمگیر شرکتکنندگان و رای دهندهگان به این موضوع ملی در مقیاس اهمیت این تصمیم تاریخی باشد، امری که چه دوستان و دلسوزان کرد و چه دشمنان کرد هر کدام به نحوی چشم به آن دوختەاند.»
همه چنین موضعی ندارند و مطمئن نیستند که انگیزه برگزاری همهپرسی دموکراتیک باشد، و در این رابطه انتخابات پارلمانی و تعیین تکلیف ریاست اقلیم و پایان دادن به ریاست غیرقانونی کنونی را اقدام دمکراتیک واقعی میدانند.
در مورد بروز تنش شدید و جنگ و برآمد یک بحران منطقهای نیز نگرانی جدی وجود دارد. اکثر منتقدان در طرح این مسائل میان موضع خود با موضع آنکارا و تهران مرز میکشند.
موضوع پیچیده است و نیاز به روشنگری و بحث دارد.
“زمانه” بر آن شد که در این باره مقالاتی انتشار دهد. نشان دادن دیدگاههای گوناگون یک هدف ما از پرداختن به این موضوع است، موضوعی که در یک فرمول ساده نمیگنجد و باید به آن از زاویههای مختلفی نگریست. به این خاطر با گروهی از روشنفکران و فعالان سیاسی کرد و غیر کرد، که به شهادت نوشتههایشان به مسئله کرد و اقوام اندیشیدهاند و درباره آن آگاهی دارند، تماس گرفتیم و خواهش کردیم به صورتی فشرده ارزیابی خود را از موضوع همهپرسی استقلال کردستان عراق و پیامدهای احتمالی آن با ما در میان بگذرند. خواهش ما این بوده است که در پاسخ خود به مسائل مشخصی بپردازند که مورد بحث هستند. تعدادی از فعالان سیاسی کرد به درخواست ما پاسخ ندادند. در مواردی این احساس را داریم که میخواهند ببینند نتیجه چه میشود، آنگاه ابراز نظر کنند.
در زیر پاسخهای دریافت شده را میبیینم. ترتیب آنها در زیر مطابق با تاریخ دریافت آنهاست.
با کلیک روی هر عنوان به آغاز متن مربوط به آن میروید، و برعکس، با کلیک روی عنوان آغاز هر نظر به این فهرست برمیگردید.
◄ فرخ نعمت پور: مسعود بارزانی جامعە کردستان را در شرایط متناقضی قرار دادەاست
◄ محمد خاکی: وضع در کردستان دشوار خواهد شد
◄ محمد سهیمی: اعلام استقلال کردستان عراق، آغاز جنگهای جدیدی در منطقه است
◄ رستم الماسی: اصل و پایە همهپرسی استقلال هیچ ایرادی ندارد
◄ نسان نودینیان: تلاش مسعود بارزانی برای حفظ قدرت، اصلی ترین مسئله احزاب درگیر در اقلیم کردستان است
◄ میثم بادامچی: تحلیل موضع ایران و ترکیه در مورد رفراندم کردستان عراق
◄ خالد حاجمحمدی: همه پرسی آری، اما برای پیشبرد مبارزه، و نه تثبیت حکومتی فاسد
◄ اقبال صفری: چارهای جز گریز از مرکز و استقلال وجود ندارد
◄ سعید کرامت: مسعود بارزانی، نه استقلال بلکه استمرار قدرت خود را میخواهد
◄ بهزاد کریمی: کامیابی رفراندوم کردستان عراق در گرو دمکراسی و سیاستسنجی است
فرخ نعمت پور: مسعود بارزانی جامعە کردستان را در شرایط متناقضی قرار دادەاست
اعلام برگزاری همەپرسی، از طرف مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان بودە کە ادامە ریاستش بعلت پایان یافتن دورە قانونی ریاستش و عدم برگزاری انتخابات مجدد، وجهە قانونی ندارد. اما، ایشان و حزب متبوعش توانستەاند نظر احزاب دیگر را جلب کنند و ظاهرا شانزدە حزب کردستانی در پشت این پروژە قرار گرفتەاند و از آن پشتیبانی میکنند. در این میان تنها دو حزب هستند کە بە صراحت، اگرچە با اصل رفراندوم مشکل پرنسیپی ندارند، اما با شیوە اعلام و برگزاری آن مخالفت کردەاند و آن را عملی ضد دولت اقلیم کردستان ارزیابی میکنند کە وجهە قانونی آن را زیر سئوال میبرد. ‘رفراندوم غیرقانونی’ و یا ‘رفراندوم زرد’ اصطلاحاتی هستند کە آنان به کار میبرند. بە نظر آنان، همەپرسی باید از طریق پارلمان کردستان کە از طرف بارزانی و حزب متبوعش بعلت اختلافات با ‘جنبش تغییر’ تعطیل شدە است، اعلام و بە پیش بردە بشود.
ظاهرا با وجود حمایت شانزدە حزب کردستانی از رفراندوم، روند اعلام و اجرای آن دارای وجهە دمکراتیک است، اما بە نظر من در شرایطی کە حکومت اقلیم سالیان متمادیست وجود دارد و از طرف همین احزاب بدان اذعان شدە است، شیوە روند کار شیوەای است رو بە عقب و مربوط بە دورانی کە هنوز دولتی وجود نداشتە است. شاید بتوان آن را با دوران جبهە کردستانی در زمان مبارزە با حزب بعث و دوران انتفاضە در کردستان عراق مقایسە کرد. دراین میان برخی از این احزاب، خواستهائی مهم مطرح میکنند. از جملە حزب شیوعی کردستان کە خواهان عادی شدن وضعیت اقتصادی و سیاسی کردستان قبل از اجرای رفراندوم شدە است و نیز اتحادیە میهنی کردستان کە علیرغم علاقەمندی اش بە این پروژە، خواهان عادی شدن وضعیت سیاسی کردستان و حل اختلافات میان پارتی (حزب دمکرات کردستان عراق) و جنبش تغییر شدە است.
بی گمان انگیزەهای بارزانی در اعلام این رفراندوم متفاوتند کە میتوان بە سە انگیزە در این مورد اشارە کرد:
- اولا اینکە بارزانی احساس میکند کە اقلیم کردستان از طرف حکومت مرکزی عراق عمدا و طی یک برنامە مدون، اما اعلام نشدە بەکنار گذاشتە میشود. او در این مورد از جملە بە دو موضوع اشارە میکند، موضوع عدم تجهیز نیروی پیشمرگ بعنوان بخشی از نیروی نظامی عراق کە در قانون اساسی هم بر روی آن تاکید شدە است،
- دوم، عدم اجرای بند ١٤٠ در قانون اساسی عراق کە مربوط بە همەپرسی در مورد کرکوک و مناطق اطراف آن است. انگیزە دوم مربوط بە استخراج نفت توسط اقلیم است کە این احساس را بە اقلیم دادە کە از طریق فروش نفت و گاز میتواند هم روی پای خودش بایستد و در این مسیر، پشتیبانی جهانی را برای معاملە اقتصادی و از این منظر معاملە سیاسی مستقل با اقلیم کردستان بدست بیاورد.
- انگیزە سوم عبارت است از استفادە ابزاری از رفراندوم جهت فشار بر رقبای داخلی از جملە جنبش گوران و تغییر وضیعت بنفع خود و ارتقا موقعیت خود بەعنوان نیروی اصلی تعیین کنندە در کردستان عراق.
البتە فاکتها نشان میدهند کە پروژە رفراندوم با مقاومت جدی، هم در سطح منطقەای و هم در سطح جهانی روبرو شدە است. آمریکا، سازمان ملل، کشورهای اروپائی، ترکیە و ایران از مخالفان جدی آنند. در سطح داخلی نیز، گوران یک نیروی جدی است کە مسئلە نوع اعلام و اجرای همەپرسی توسط بارزانی را بە چالش جدی کشیدە است.
ظاهرا چنانکە شخصیتهای نزدیک بە بارزانی اعلام کردەاند، هدف نە جدائی، بلکە فشار بر حکومت مرکزیست. اینکە ماهیت این رفراندوم چە اندازە دمکراتیک است، بەنظر من باید گفت کە خود پدیدە رفراندوم و امر همەپرسی از مردم یک پدیدە دمکراتیک است، اما در مورد موقعیت بارزانی در اقلیم، تعریف رابطەاش با ارگانهای انتخاباتی از جملە پارلمان، و نیز فساد مالی گستردەای کە در اقلیم وجود دارد و همە چیز در آن بر اساس یک بینش استالینیستی حزبی شدە است (از جملە چاهها و پالایشگاههای نفت)، او را با انتقادات جدی روبرو کرده است. واقعیت این است درجە شفافیت و علنیت و نیز ابراز مسئولیت در قبال زندگی مردم عادی در آنجا با مشکلات اساسی مواجە است و هیچ ضمانتی هم وجود ندارد کە بە فرض استقلال کردستان هم، مردم بتوانند زندگی در یک شرایط جدید را تجربە کنند.
در مورد مناطق مورد مناقشە میان اقلیم و حکومت مرکزی عراق، از جملە کرکوک، باید گفت کە همە پرسی میخواهد بنوعی جواب این مسئلە را هم پیدا کند. واقعیت این است کە بارزانی دارد برای مرحلە بعد از پایان جنگ با داعش خودش را آمادە میکند و معتقد است قبل از اینکە ارتش عراق و حکومت مرکزی این کشور توان اصلی خود را بازیابند و موقعیت خود را مستحکم کنند، اقلیم باید در جهت گسترش و تثبیت منافع خود عمل قاطعی از خود نشان بدهد.
بی گمان با توجە بە اختلافات داخلی اقلیم و نیز عدم آمادگی شرایط منطقەای و جهانی، رفراندوم در بطن خود میتواند حاوی مشکلات و خطرات جدی برای آیندە اقلیم و مردمان آن باشد. وابستگی جغرافیائی اقلیم کردستان بە کشورهای پیرامون خود، و توان این کشورها کە عمدتا دولتهای مخاصم کردها هستند میتواند مشکلات جدی برای اقلیم بوجود آورد. اینکە بارزانی واقعا بە این امر اندیشیدە باشد و راهکاری برای آن داشتە باشد تا حالا در هیچ بحثی از طرف وی مطرح نشدە است. برای همین بە گمان من ایدە اجرای این رفراندوم تنها برای فشار آوردن بە حکومت مرکزی، واقعیتترین حدس و گمان موجود است. هرچند گزینەهای دیگری هم وجود دارند، از جملە ستاندن بعضی از امتیازات و پا پس کشیدن موقتی از اجرای رفراندوم.
اما از طرف دیگر باید توجە داشت کە ایدە استقلال در میان کردها از طرفداران بسیاری برخوردار است و این همان نکتە قوت بارزانی است. او با بازی بر این حساسیت کردها، جامعە کردستان را در شرایط متناقضی قرار دادەاست. از طرفی امید و از طرف دیگر بیم.
محمد خاکی: وضع در کردستان دشوار خواهد شد
۱ـ مردم کردستان در عراق در طول صد سال گذشته تمامی اشکال حکومتی در عراق از سلطنتی، جمهوری، نظامی، اسلامی، شیعه، سنی، خلافت داعشی و نظم فدرالی را تجربه کردهاند، و حاصلی جز سرکوب، تبعیض، تعریب، انفال و نسل کشی، بمباران شمیایی، ویرانی شهرها و روستاها، و کوچ ملیونی را ندیدهاند.
این حکومتها و سیستم سیاسی عراق بوده است، که غیر عرب و غیر مسلمان را نپذیرفته است، و زمینه را برای جدایی مردم کردستان فراهم نمودهاند.
۲ـ رفراندوم و خواست تشکیل دولت کردستان، حق بی چون و چرای مردم کردستان است، بویژه زمانی که حقوق برابر، هم زیستی مسالمت ٲمیز، رفع و لغو ستم ملی و مذهبی، و اشتراک در قدرت سیاسی غیر ممکن و یا با موانع جدی روبرو میگردد.
۳ـ اقلیم کردستان عملا و دو فاکتو در طی بیست و شش سال گذشته، توسط یک دولت نیمه مستقل، محلی و در نام فدرال اداره شده است.
اقلیم کردستان دارای نیروهای نظامی ـ پیشمه رگه ـ و امنیتی، پارلمان، قوانین ویژه، اقتصاد، دفاتر و موسسات در خارج کشور، پلیس، دادگاه، اموزش و پرورش، بودجه، و پرچم خود میباشد.
۴ـ رفراندوم و بویژه زمان برگزاری ٲن در شرایطی مطرح میگردد، که دو حزب اصلی و حاکم کردستان با فساد سیاسی و مالی گسترده، فلج کردن پارلمان، محدود کردن ٱزادیهای مدنی و سیاسی، بی کفایتی حکومتی، عدم توان تامین نیازهای اولیهای چون برق و ٲب، عدم توان پرداخت حقوق ماهانه کارمندان و کارکنان موسسات دولتی، کوچ گسترده مردان جوان به اروپا و.. روبرو است.
پارت دموکرات کردستان عراق که پرچم دار اصلی رفراندوم در شرایط فعلی است، رفراندوم را برای چانه زدن با دولت مرکزی عراق و سهم خواهی بیشتر از سویی، و برای سرپوش نهادن بر بی کفایتی حکومتی خود از سویی دیگر بکار میگیرد.
در عرصه داخلی هم پارت دموکرات کردستان بر خواست غیر قانونی مسعود بارزانی بعنوان رئیس اقلیم کردستان پافشاری نموده، و در تلاش است رقبا را به عقب رانده و خود را پرچم دار استقلال کردستان معرفی نماید
۵ـ شرایط فعلی برای رفراندوم مناسب نیست و احزاب حاکم خود و مردم را برای احتمالات ممکن ٱماده نکردهاند.
نیروهای نظامی و امنیتی، نیروهای حزبی و حتی در مواردی شحصی هستند، اقتصاد اقلیم کردستان بشدت به ترکیه و ایران وابسته است، و حتی اگر این دو کشور عملیات خرابکارانه و جنگ را علیه رفراندوم سازمان ندهند، با بستن مرزها، مردم اقلیم کردستان برای تامین نیازمندیهای اولیه خود دچار مشکل جدی میشوند.
حکومت اقلیم کردستان شرایط و مردم را برای جنگ و نا ٲرامی در چندین جبهه و هم زمان، از جمله با داعش، حشد شعبی، دولت شیعه عراق، ماجراجوی و دخالت ترکیه و ایران ٱماده نکرده است.
۶ـ مرز اقلیم کردستان، شهرهای مهمی چون کرکوک، خانقین که یا کاملا کرد نشین هستند و یا بخشا کرد نشین میباشند و در ماده صدوجهل ۱۴۰ با دولت مرکزی به نتجهای نرسیدهاند، معلوم نیست در این رفراندوم چه سرنوشتی خواهند داشت.
فساد سیاسی و مالی گسترده و نجومی در میان دو حزب حاکم در اقلیم کردستان، عملا الگوی نیست و نبوده است تا بتوان مردم دیگر بحشهای کردستان در عراق را به پیوستن به اقلیم کردستان دعوت کرد.
۷ـ در شرایط فعلی عملا دو صف و جبهه داخلی در اقلیم کردستان در ارتباط با رفراندوم شکل گرفته است، و احزاب و رهبران سیاسی برای تحقق امر مهم رفراندوم بیش از هر دوره دیگر از هم دور و یا در مقابل هم قرار دارند.
پارت دموکرات کردستان، بخشی از اسلامیها، و تعدادی احزاب بسیار کوچک و غیر موثر، مدافع جدی رفراندوم هستند، و از سویی دیگر جنبش تغیر یا گوران، بخشهای از اتحادیه میهنی کردستان و بویژه بدنه و کادرهای متوسط و پایین ٱن، بحشی از اسلامیها مخالف رفراندوم در شرایط فعلی و بویژه از سوی مسعود بارزانی و پارت دوکرات کردستان هستند.
٨ـ ما شاهد دخالت روز افزون جمهوری اسلامی ایران و حکومت ترکیه در مسایل داخلی اقلیم کردستان هستیم.
تهدیدات علنی، بمباران و توپ باران مناطق مرزی از سوی ترکیه و ایران، تحریک و تجهیز دولت مرکزی عراق، حشد شعبی و دیگر ملیشیا شیعه، فعال کردن سپاه قدس، تحریک و تسلیح اقلیت کوچک ترکمن در کرکوک و حوالی ٲن، عدم رفع خطر داعش، بر زمینه نا رضایتی مردم از دو حزب حاکم در اقلیم، اگر رفراندوم برگزار شود و یا تا تاریخی نا معلوم به تعویق نیفتد، به احتمال قوی رای بلی در رفراندوم پیروز حواهد شد، ولی نه با اکثریتی بسیار بالا.
۹ـ و اخرین نکته، بر پایی این رفراندوم در شرایط فعلی، و بویژه در زمانی که توافق عمومی احزاب و دخالت و فعال شدن پارلمان کردستان وجود ندارد، ابهامات، نا روشنیها و تهدیدات بیشتری برای مردم کردستان را با خود میٱورد، که شرایط سخت و دشوار مردم را دشوار تر خواهد کرد.
شور و شوقی جدی در میان مردم برای برگزاری این رفراندوم بچشم نمیخورد، و انچه را ما شاهد هستیم، بیشتر فعالین احزاب حاکم و میدیای وابسته به ٱنهاست.
واقعیت این است که اعتماد مردم به دو حزب حاکم در اقلیم کردستان بسیار کم شده است، و به تجربه و در طی بیست و شش سال حاکمیت ٱنها در یافتهاند، که نمیتوان سرنوشت ٱینده سیاسی خود را در دست ٱنها قرار بدهند.
این رفراندوم پرسشها و ابهامات بسیار بیشتری را با خود ٲورده است. تصویر و پاسخ روشن روزهای بعد از رفراندوم چگونه خواهد بود، بسیار بیش از دادهها و معلومات علنی و موجود امروز ما میباشد.
محمد سهیمی: اعلام استقلال کردستان عراق، آغاز جنگهای جدیدی در منطقه است
مسئله رفراندوم در کردستان عراق، و به دنبال آن اعلام احتمالی استقلال آن ناحیه، را باید از دو جنبه متفاوت مورد بررسی قرار داد. یک جنبه موضوع مربوط به مسائل داخلی کردستان عراق است. ظاهراً هدف از برگزاری رفراندوم سنجیدن افکار عمومی در آنجا برای میزان خواست مردم برای استقلال آن ناحیه و جدا شدن از عراق است.
آنهایی که از استقلال کردستان عراق حمایت میکنند، آن را در چهارچوب تشکیل یک نظام دمکراتیک در آن سرزمین به مردم عرضه میکنند. ولی آیا در حال حاضر که کردستان عراق تقریبا ناحیهای خودمختار است دارای ساختاری دمکراتیک میباشد؟ به هیچ وجه این چنین نیست.
از سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) مسعود بارزانی “رئیس جمهور کردستان عراق” و همچنین رهبر دائمی حزب دموکرات کردستان بوده است. به نظر نمیرسد که ایشان قصد کناره گیری از قدرت را تا آیندهای قابل پیش بینی داشته باشند. در حقیقت دوره ریاست جمهوری ایشان ۴ سال پیش پایان یافت. پارلمان محلی کردستان هم دو سال است که جلسهای نداشته است. حتی اگر هم آقای بارزانی، که ۷۰ ساله هستند، اعلام کنند که از قدرت کناره گیری خواهند نمود، با احتمال بسیار بالا همان اتفاقی در کردستان عراق روی خواهد داد که در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاد: یکی از سه پسر ایشان، احتمالا آقای مسرور بارزانی، به ریاست جمهوری کردستان “انتخاب” خواهد شد، همانطور که آقای الهام علی آف بعد از پدر خود حیدر علی آف، به ریاست جمهوری آذربایجان “انتخاب” شد. بنا بر این اصولا کردستان عراق دارای ساختار دمکراتیک نیست، و احتمال اینکه حتی اگر به کشوری مستقل تبدیل شود دارای نظامی دمکراتیک در آیندهای قابل پیش بینی خواهد بود بسیار کم است. یک نظام دمکراتیک یکشبه متولد نمیشود.
در عین حال، فساد در کردستان عراق بسیار عمیق است، و جنگ با داعش در طول سه سال گذشته فساد، “پارتی بازی” و “خویشاوند بازی” را در آنجا به مقدار زیادی بیشتر آشکار نموده است. بعد از آنکه نیروهای ارتش عراق در ماه جون ۲۰۱۴ از بخشهایی از ایالت کرکوک به دلیل حملات و پیروزیهای داعش عقب نشینی کردند، تمامی کوشش نیروهای کردستان حفاظت از مناطق نفت خیز بود، که بزرگترین مخازن نفتی عراق به شمار میروند، و ۸۰ درصد اقتصاد کردستان به آن وابسته است. میلیاردها دلار به خزانه کردستان عراق از فروش نفت سرازیر شده است، ولی رکود عمیق اقتصادی و قرض بسیار بالای دولت محلی کردستان که قادر نیست حقوق سه چهارم کارمندان را بپردازد، به خوبی عمق فساد را در آنجا به نمایش گذاردهاند.
اختلافات با “اتحاد میهنی کردستان” نیز مانند همیشه وجود دارند، و در حقیقت این سرزمین تیول دو خانواده بارزانی و طالبانی است.
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، حتی در میان مردم کرد، معتقدند که اصولا هدف بارزانی از برگزاری رفراندوم منحرف نمودن افکار عمومی از فساد، اقتصاد ورشکسته کردستان، و مسائل مربوط دیگر، و همچنین باقی ماندن در قدرت است. بنا بر این رفراندوم، مسائل داخلی کردستان را حل نخواهند نمود، و حتی پیچیدهتر نیز خواهند نمود، و به مردم کردستان عراق نیز نظامی دمکراتیک نخواهد داد.
جنبه دوم رفراندم بینالمللی است. کردستان عراق به دریای آزاد راه ندارد، و در محاصره عراق، ایران، ترکیه، و سوریه میباشد. تا جایی که من اطلاع دارم، کردهای سوریه مایل نیستند که با کردستان عراق اتحاد داشته باشند. به دلایل روشن، ایران، ترکیه، و دولت مرکزی عراق با رفراندوم و استقلال احتمالی کردستان عراق مخالفند، و اتحادیه اروپا و حتی آمریکا، دستکم به طور رسمی و زبانی، نیز مخالفت خود با استقلال کردستان عراق اعلام نمودهاند. تنها کشورهایی که از استقلال کردستان عراق حمایت میکنند اسرائیل و عربستان سعودی هستند که با کردستان عراق مرز مشترکی ندارند. اسرائیل در طول تاریخ خود از ۱۹۴۸ همیشه امنیت خودرا در تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچک و ضعیف تعریف نموده است، کشورهایی که بر سر منابع آن ناحیه، بخصوص نفت و آب، با یکدیگر درگیری داشته باشند و با اسرائیل کاری نداشته باشند. دیگر بر هیچکس نیز پوشیده نیست که اسرائیل در کردستان عراق حضوری چشمگیر دارد، و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آن با کردستان عراق همکاری نزدیک دارند. اسرائیل از کردستان عراق به عنوان “ایستگاهی” برای زیر نظر داشتن ایران استفاده میکند. عربستان از بعد از هجوم آمریکا به عراق و به قدرت رسیدن دولتی شیعی در بغداد در سال ۲۰۰۴، و به خاطر وحشت خود از “هلال شیعه” و جمهوری اسلامی، به دنبال تجزیه سوریه و عراق بوده است، و سفر بارزانی به عربستان و روابط “گرم” آن کشور با کردستان عراق به خوبی نیت عربستان را نشان میدهند.
اگر کردستان عراق اعلام استقلال کند، و دولت مرکزی عراق به همراه ترکیه و ایران به مخالفت خود ادامه دهند، که خواهند داد، این سه کشور قادر خواهند بود اقتصاد کشور را به راحتی فلج کنند.
بنا بر این رفراندم کردستان نه تنها به حل مسائل عظیم و پیچیده خاورمیانه کمکی نخواهد نمود، بلکه به گمان من اگر کردستان عراق اعلام استقلال کند، جنگهای جدیدی را نیز به دنبال خواهد داشت.
رستم الماسی: اصل و پایە همهپرسی استقلال هیچ ایرادی ندارد
سالیان فراوانی است کە مبارزە برای استقلال وجود داشتە است. زمینەآن هم روشن است. در اقلیم، سردمداران باید از خلأ قدرت دولت مرکزی سود جستە و نقش تاریخی خود را ایفا نمایند.
اکنون حاکمیت دوگانەیی بر عراق حاکم است. قدرت بیشتر در دست شیعیان وابستە بە ایران و قدرتی نیم بند در دستان حاکمان سنی و شیوخ و عشایر. وجود پرزیدنت نمادین در بغداد، هیچ دستاوردی برای ملت کورد نیست. وضعیت امروز جهان این گونە نیست کە جمهوری اسلامی از غرب و ترکان عثمانی از شمال و حشد شعبی از جنوب، اقلیم را خفە کنند. ما باید تفکر لشکرکشی را از ذهن خود بیرون کنیم. زیرا جهان معاصر، دیگرگونە است و این هجوم را نمیپذیرد.
بی گمان ممکن است کە ایران و تڕکیە حشد شعبی را تقویت کنند و از جنوب و از سوی دولت مرکزی بە اقلیم حملە شود. گمان اینجانب بر آن است کە مسعود بارزانی، با آمریکا و عربستان و دیگر قدرتها رایزنی و مشورت نمودە است و وی دارای لابی قدرتمند مذاکرە و بدە و بستان است. این خاص سیاست است و من آن را محکوم نمیکنم. چون سیاست سفید و سیاە نیست و هنرمذاکرە، لازمە دولتداری است.
محتوی سیاسی رفراندم استقلال هرچی باشد، بە نفع ملت کورد است. جهان باید موجودیت ملت کورد و حدود و مرزها و خاک او را بە رسمیت بشناسد. این حقی است کە صدها سال است کە زیر پا بودە است. مسعود بارزانی، هر عیب و ایرادی در عرصە سیاست داشتە باشد، این کار او هێچ ایرادی ندارد. مگر کسانی حسد کنند کە چرا بنیاد دولت کورد بوسیلە بارزانی و خاندان او پی افکندە میشود. بی گمان این تصور نادرست است. زیرا این نظر احزاب نیز میباشد و مراجعه بە آرای عمومی است. شاید ایران و عراق و تڕکیە برای رای نیاوردن نیز هزینە کنند. هزینە مادی و حتی جنگ روانی و ایجاد هرج و مرج و یک رشتە بمبگذاری ها… همه چیز محتمل است. یا اینکە ایران و ترکیە اقلیم را در فشار اقتصادی قرار دهند. بی شک، این نیز منتفی است و یکی از مهمترین بازارهای جمهوری اسلامی، هم اکنون اقلیم کوردستان است.
نیروی چیره بر اقلیم کردستان عراق میخواهد همهپرسی استقلال برگزار کند. ارزیابی من در این مۆرد این است کە باید شاخصەها و ملاکهای یک همەپرسی آزاد را فراهم کند. از ناظران جهانی و سازمانهای حقوق بشر دعوت کند و در یک فضای نرمال، این اقدام صورت گیرد. اصل و پایە کار هیچ ایرادی ندارد. تا پروسە چگونە پیش رود و این مسیر چگونە تمام شود و بە نتیجە برسد.
سوالی کە در ذهن خیلیها امروز در کوردستان جنوبی دغدغەی فکری گردیدە است این است کە آیا نیروی پیشبرنده همهپرسی صلاحیت دموکراتیک این کار را دارد، در حالی که به صورتی روشن برای حفظ قدرت از قوانین مربوط به چرخش مسئولیتها تخطی میکند؟
پاسخ این سوال در چنین بستری کە فرهنگ سیاسی منطقە بە طورعام دچار ویروس است کار آسانی نیست اما نباید از واقعیت هم چشم پوشی کرد.
بە لحاظ قانونی، ریاست مسعود بارزانی، قانونی نیست. اما باید در نظر داشتە باشیم کە چرا و چگونە چنین فضایی ایجاد شد. در هنگامە و هجوم داعش، پارلمان تشکیل جلسە داد و بدون در نظر گرفتن وضعیت اقلیم، بارزانی را حذف نمود. این را یک کودتا از سوی حزب گوڕان دانستند و اقدامی هم نبود کە بە حل مشکلات ملت کورد خدمت کند. ما در ناحیەیی در جهان زندگی میکنیم کە هنوز رهبران کاریزماتیک جایگاە دارند و بر ساختارهای عشیرە حاکمیت دارند. بدیهی است کە نمیتوان بە راحتی این افراد را از چرخە قدرت حذف نمود. اما این حاکمیت غیر دموکراتیک، میتواند همەپرسی را هدایت کند. زیرا نیاز مبرمی دارد کە بە عنوان یک حزب بر محبوبیت خویش بیفزاید و همچنین رسالتی تارێخی را بە نام خود ثبت کند.
انتخابات پارلمان و ریاست اقلیم هم یکی از مشکلاتی است کە امروزسر زبانها میچرخد و اینکە باید بە بعد از رفراندم واگذار شود. بنظر خیلی یک از تحلیلگران سیاسی این همان گرە کور است کە باید هر چە زودتر گشودە شود تا بتوان شک و گمانها را بر طرف کرد.
این کار میتواند بە تداوم حکومت بارزانیها و حزب دموکرات کمک کند. البتە مگر قرار است کە مسعود بارزانی از قدرت حذف شود و یا اینکە حزب دموکرات منحل شود؟ بدیهی است کە اگر ما با جریانی مخالف باشیم. هر حڕکت آن را منفی بە حساب میاوریم. پس زمان آن باید کی باشد؟ اگر قبل از رفراندم میشد، ایا وضعیت بە گونە دیگری رقم میخورد؟
اگر قرار باشد بنای کار این گونه کج بماند وهیچ تغییری در ساختار حکومت مداری بومی کوردی در منطقەی کوردستان جنوبی پیش نیاید و پاشنە بر روال گذشتە بچرخد، با توجه به فساد گسترده و ساختاری در نظام اقلیم، بدون تردید استقلال کوردستان هیچ مضمونی دموکراتیک نخواهد داشت و بلکە وضعیت از آنچە کە هست بدتر و بغرنجتر خواهد بود و ماند.
بدون شک، هیچ کدام از احزاب خاورمیانە، ساختار دموکراتیک ندارند. حزب دموکرات بە رهبری مسعود بارزانی نیز، از این قاعدە جدا نمیباشد. اما ما نیک میدانیم کە دموکراسی یک پروسە است و زمینە ظهور نیز میخواهد. در نمکزار نمیتوان کشت خوب بار آورد. جامعە سنتی کوردستان، علی رغم ساختارهای کهن، قبیلەیی میباشد. بافت مذهبی و ایلی، هنوز قدرتمند است و در پروسە گذار از سنت بە مدرنیتە، هنوز کشاکشی در جامعە وجود دارد. فساد نیز وجود دارد. اما نمیتوان بە صرف وجود فساد، همه دستاوردهای حکومت اقلیم را نادیدە گرفت. کشور در محاصرە اقتصادی دولت مرکزی است، اما همچنان نبض جامعە میزند. جامعە بە پیش میرود و نباید همە چیز را نفی نمود.
نگرانیای کە همیشە در نزاع احزاب سیاسی کوردستان گریبانگیر بعضی ازمناطق کورد نشین میشود و بە شکلی بە اغتشاشات میافزاید و خلأ سیاسی و امنیتی به وجود میآورد این است کە: تکلیف اقلیتها چه میشود؟ تکلیف اختلافات بر سر خاک، از جمله بر سر کرکوک چه میشود؟
بدون شک، اقلیتها جایگاە خود را دارند و باید بە آن توجە کرد. در بخشی از خاک کوردستان، جامعە عرب و ترکمن نیز وجود دارند. اعراب یا در هنگامە جایگزینی کوردان وارد شدەاند و یا در وضعیتهای اقتصادی و دامپروری جایگزێن شدەاند و ترکمنها را نیز نمیتوان نادیدە گرفت. آنها در شوراهای شهر و روستا نمایندە دارند و جامعە کورد با آنها ستیزی ندارد. در جامعە کورد تحمل و تولرانس دینی وجود دارد و یهودی و ایزدی و جامعە یارسانی یاکاکەیی، از حق خود باید برخوردار باشند. کرکوک بخشی از خاک کورد است و شاهراە و شاهرگ اقتصادی کوردستان است و هرگز بە کسان دیگر نباید تحویل دادە شود. کوردهای جنوب کوردستان سالهاست برای تحکیم دمکراسی و حق تعیین سر نوشت خود در حال مبارزە است کە هر ملتی حق مسلم اوست کە داشتە باشد و همیشە خواستار آرامش و امنیت برای خود و همسایگانش بودە است. اما آنانی کە میخواهند مثل گذشتەها تکرارا” این حق را از ملت کورد ضبط کنند و کورد را بە نا امنی و یاغی از قوانین بین المللی متهم کنند و بە این سوال روی میآورند کە چرا کوردها بایستی پذیرای جنگی دیگر شوند که ممکن است بدتر از قضیه داعش منطقه را به آتش بکشد؟ در حالی که اقلیم خودمختار است و میتواند از فرصت استفاده کند برای تحکیم دموکراسی و سازندگی، آیا رواست به سویی برود که آینده نامعلومی دارد؟ جواب بە این سوال ستیزه جویانە خیلی روشن است.
ملت کورد با کسی ستیز ندارد، در ذات خود مظلوم و مهمان دوست است. اما اگر جنگی بە وی تحمیل شود، مجبوراست کە جانبازی کند. اگر این بخش از جهان آبستن حوادث است، تقصیر ملت کورد نیست. ما بخشی از دنیایی هستیم کە برای برقراری صلح میجنگیم. اکنون خاک کورد، در زیر حاکمیت ترک و فارس و عرب است. در واقع سالیان است کە خاک ما اشغال شدە است. من بر این گمان نیستم کە هر چهار پارچە خاک کورد، بە راحتی بە وحدت خواهند رسید. هر بخش از جامعە کورد باید برای رهایی خود بجگند و چارە بجوید، حتی اگر چهار دولت کوڕد بوجود بیایید. حکومت اقلیم برای اعلام رفراندم گناهی مرتکب نشدە است. این سادەترێن بخش از حقوق هر انسانی است کە تعیین کند کە چگونە و در کجا زندگی کند. صدها سال است کە کورد در خدمت دیگران است و دیگران چارەاش را مینویسند. من بر این باورم کە ملت کورد دیگر اجازە نمیدهد کە خاکش را سمکوب و منابعش را غارت کنند. آب و نفت و گازش را میبرند و حتی جرئت ندارد کە برای تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرد. من آدم خوش خیالی نیستم و بخشی از اندامهایم را در دفاع ملت و خاکم از دست دادەام. ما روزهایی سختی را در پیش داریم. چشمآن داریم کە جامعە جهانی و افکار عمومی از خلق کورد دفاع کند.
امروز، زنان و مردان کورد، اولین سنگرهایی دفاع از دموکراسی هستند. چارە ملت کورد در این قرن نوشتە میشود و باید برای آن حاضر باشیم.
نسان نودینیان: تلاش مسعود بارزانی برای حفظ قدرت، اصلی ترین مسئله احزاب درگیر در اقلیم کردستان است
از نظر من بحث رفراندوم در کردستان عراق جدید نیست. در چند سال گذشته مطرح بوده، گاه قوی و با برجستگی تمام در جامعه مطرح شده و گاه در اثر مذاکرات و بند و بستهای دولت و احزاب حاکم در اقلیم کردستان عراق کنار گذاشته شده است.
خارج از این دایره، سالها قبل، در ژوئن ١٩٩٥(تیر ١٣٧٣)، حزب ما (حزب کمونیست کارگری ایران) از استقلال کردستان عراق دفاع کرد. و البته از نظر ما استقلال کردستان با دولت “کُرد” متفاوت است، و ما قرابتی با تشکیل دولت “کُرد” نداریم. ما از استقلال کردستان دفاع کرده ایم، به این دلیل که جوابی است به حل مسئله کُرد در عراق، به این دلیل که انسانها در کشور مستقل کردستان حقوق یکسانی خواهند داشت، به این دلیل که ملیت و قوم پرستی به حاشیه رانده میشوند، و به این دلیل که این اقدام مبارزه مردم در کردستان عراق علیه فساد، دزدی و حاکمیت احزاب ناسیونالیستی را تقویت خواهد کرد.
در چند سال گذشته، مسعود بارزانی رفراندوم را بهعنوان برگِ “آس” در معادلات سیاسی پیش کشیده و با “آس” رفراندوم و استقلال کردستان − که خواست مردم در کردستان عراق است − بازی کرده است. مسئله این است که اکنون که استقلال کردستان به رأی گذاشته میشود، باید هوشیارانه جلوی بند و بست و سازش و بازی با “آس” رفراندوم توسط بارزانی و دیگر احزاب را سد کرد. بند و بستها، و از جمله سازش با دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی در ایران را باید افشا کرد. دخالت فعال مردم در پروسه برگزاری رفراندوم و نظارت نهادهایی مانند سازمان ملل لازم و ضروری است.
مسعود بارزانی نمیخواهد به آسانی قدرت سیاسی و حاکمیت خودش در کردستان عراق را به حزب یا کسی دیگر واگذار کند. پروژه اصلی برای او حفظ صندلی ریاست اقلیم است. و این مسئله به نظر من اصلی ترین مسئله احزاب درگیر در اقلیم کردستان است.
مردم از ریاست “مشروطه” بارزانی و احزاب ناسیونالیستی ناراضی هستند. مردم، بویژه در شهر بزرگ سلیمانیه و تعدادی دیگر از شهرها، در چند سال گذشته اعتراض و مبارزهای جدی را برای معیشت و تامین زندگی بهتر پیش بردهاند. در کردستان عراق حاکمان به دزدی و فساد مالی آلودهاند. ثروتهای فرعونی اقلیتی کوچک از اعضای حاکم احزاب که در قدرت هستند، مورد تنفر و نارضایتی مردم، از جمله کارکنان زحمتکش دستگاههای اداری قرار گرفته است. کارنامه احزاب حاکم در کردستان عراق سیاه است. مردم دلخوشی از اینها ندارند.
همهپرسی استقلال با موانع و مشکلاتی جدی مواجه است، مسئله انجام همهپرسی از زاویه دید دولت مرکزی عراق، مسئله الحاق کرکوک به کردستان و شرکت در فراندوم، مخالفت دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی با رفراندوم و استقلال کردستان. همه اینها دارای پیامدهای سیاسی عمیقی هستند.
نسرین رمضانعلی: اصل همهپرسی استقلال درست است، هر چند احزاب حاکم بر اقلیم از طرح آن مطامع خود را پیش میبرند
با گذشت سالها مبارزه مسلحانه احزاب کرد، بعد از جنگ خلیج در ۱۹۹۱ و در پی آن سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام حسین با حمایت ائتلاف آمریکا و غرب، بالاخره فرصتی پیش آمد تا کردستان عراق بتواند از تسلط حکومت مرکزی خارج شود. آمریکا و متحدانش با حمایت از اقلیم کردستان عراق موفق شدند در چیدن موزائیک قدرت در عراق بعد از صدام حسین، احزاب کرد، مشخصاً اتحادیه میهنی کردستان عراق طالبانی و حزب دموکرات کردستان بارزانی را وارد معادلات سیاسی قدرت در عراق نمایند. اینها در چنین شرایطی دولت محلی تشکیل دادند.
مردم کردستان عراق، صرف نظر از دوری ونزدیکی شان به احزاب حاکم، از تشکیل حکومت محلی حمایت کردند و فکر کردند قدمی به خواستهایشان، یعنی رفع ستم ملی و رهایی از سرکوب و دیکتاتوری حکومت های مرکزی عراق، و همچنین فقر و نا امنی و.. نزدیک شدهاند.
اینکه امروز بر سر این حکومت محلی در کردستان عراق چه آمده و احزاب در قدرت در عمل چه پاسخی به خواستها و آرزوهای مردم کردستان در این منطقه دادهاند، خود موضوع دیگری است. مردم کرد در این منطقه شاهد باندبازی احزاب درقدرت، تقسیم ثروت میان مقامات حزبی و دولتی و گسترش فساد و رانت خواری و شکلگیری باندهای مافیایی به سرکردگی احزاب ناسیونالیست کرد هستند. روشن است که اینها از اول هم قرار نبود برای اکثریت مردم کارگر و زحتمکش کاری بکنند. با وجود این، خواست رفع ستم ملی و رهایی از سرکوب دولت مرکزی امری بود که تحقق یافت. اما تحقق این امر به این دلیل بود که حکومت مرکزی توان نظامی احیای حاکمیت خود در کردستان را از دست داده بود. وضعیت تازه نتیجه تعادل قوای تازه در عراق و کردستان بود که در پی جنگ آمریکا و متحدینش علیه صدام به وجود آمده بود.
تحول پدید آمده باعث شد در دهه اول حکومت محلی در اقلیم کردستان عراق، احزاب حاکم به صورت نسبی دارای “مشروعیت” شوند. اکنون بعد از گذشت بیش از ۲۵ سال حاکمیت آنها، وضعیت طور دیگری است. اتحادیه میهنی و حزب دموکرات بارزانی تمام قدرت را در دست خود قبضه کردهاند و همه ایل و تبار و باندهای خودشان را در قدرت سهیم کردهاند. انتخابات و نقش پارلمان و دموکراسی، حتی به شکل رایج بورژوایی هم، در این منطقه معنایی ندارد. هر چه این دو حزب بخواهند آن میشود.
زندگی مردم اقلیم در طول این مدت ابتدا در دهه نود بسیار سخت شد اما بعدا بهبودی نسبی پیدا کرد ولی در چند سال اخیر دوباره به شدت مردم تحت فشار قرار گرفته و بی آیندگی و ناامنی کل جامعه را در بر گرفته است. فقر، بیکاری، فساد و دزدی احزاب حاکم و .. ادامه دارد.
در سالهای اخیر اعتراضات گسترده ای از طرف اقشار مختلف جامعه کردستان، کارگران، کارمندان و معلمان برای بهبود زندگی و دریافت دستمزدهای ماهها عقب افتادهشان شکل برجستهای به خود گرفت. جامعه مدنی و اقشار مختلف مردم که خواهان زندگی بهتر و دخالت در امور جامعه هستند، در قالب جنبش های مختلف اجتماعی به میدان آمدند. دولت محلی در مقابل این مبارزات مردم قرار گرفت، نظیر هر دولت بورژوایی دیگر دست به سرکوب زد و به دفاع از منافع حاکمان پرداخت.
اکنون هر کس جامعه اقلیم کردستان را بشناسد میداند که مردم علی العموم ناراضی هستند و به شدت متنفر از حاکمان هستند. این وضعیت فعلی کردستان عراق است.
اما برگردیم به موضوع طرح همه پرسی استقلال کردستان عراق:
با نظر داشت وضعیتی که در بالا شرح داده شد، اکنون دولت اقلیم کردستان تصمیم گرفته است ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ برای استقلال کردستان همه پرسی برگزار کند. خواست استقلال کردستان یک خواست قدیمی و عمومی مردم کردستان است و به این معنا قابل دفاع است. تنها راه حل پایان دادن به “مسئله کرد” نه فقط در کردستان عراق، بلکه در ترکیه و سوریه و ایران هم این است که به آرای مردم مراجعه بشود.
بارزانی، طالبانی و دارو دسته های مسلح شان، وجود خواست استقلال را در بین مردم می بینند و در صدد بر آمدهاند با استفاده از این خواست و مطالبه تاریخی، ژست دفاع از آن را به خود گرفته و بخواهند خودشان را “ناجی مردم کردستان” قلمداد کنند. اما مردم کردستان خوب میدانند که این دو حزب در دو دهه گذشته مانع اصلی برگزاری رفراندوم استقلال کردستان بوده اند.
اینکه این همه پرسی دموکراتیک است یا نه، باید دید چون هنوز برگزار نشده است. اما برگزاری رفراندوم یک حق ابتدایی مردم کردستان است، پس لازم است که مردم با شرکت در این رفراندوم به استقلال کردستان رای بدهند. مردم خود می دانند که اهداف احزاب حاکم از طرح موضوع همه پرسی استقلال کردستان اجرای خواست اهالی نیست بلکه آنها به دنبال منافع خودشان هستند. به همین خاطر فکر می کنم مردم علیرغم نفرتشان از احزاب حاکم پای صندوق های رای همه پرسی خواهند رفت و به احتمال بسیار به استقلال کردستان رای خواهند داد.
خواست رهایی مردم کرد از سرکوب حکومت های دیکتاتوری و وحشی سرمایه داری در کشورهای ترکیه، عراق، ایران و سوریه، یک مطالبه مشروع و قابل دفاع و حق است. اینکه ناسیونالیسم کرد چه اهدافی دارد، برای بخش قابل توجهی از مردم معلوم است. از قضا با اعلام استقلال کردستان، فرصت و زمینه مناسبتری برای مبارزات کارگران و مردم فراهم میشود. مردم متوجه این مسئله مهم هستند که با “استقلال کردستان” فقط یک خواست آنها محقق میشود، آنهم حل مسئله کرد و اجرای خواست تاریخی مردم یعنی استقلال کردستان است. بنابر این تمام مطالبات دیگر مردم برای یک زندگی بهتر و یک حکومت و سیستم و قانون سکولار و دمکراتیک و همه حقوق شهروندی و… مسائل اساسی دیگری هستند که تا تحقق آنها نباید یک لحظه هم از آنها غافل بود. بنابر این نباید دچار این توهم شد که گویا با استقلال کردستان تمام معضلات و مشکلات سیاسی و اقتصادی مردم حل خواهد شد.
اما احتمالات آتی بعد از رفراندوم چند وجهی و مرکب است. اگر فاکتورهای فعلی را در نظر بگیریم اولین و قویترین احتمال این است که احزاب حاکم کردستان عراق با در دست داشتن رای مردم به استقلال کردستان به معامله و بده بستان خواهند پرداخت و سهم بیشتری را از دولت مرکزی مطالبه میکنند. تمایل احزاب حاکم به این روند بیش از اعلام کردستان مستقل است. اما فشار مردم از یک طرف و بحران منطقه و رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای فاکتورهای مهمتری در نحوه تصمیمگیری احزاب حاکم هستند. با توجه به گوش بهفرمان بودن احزاب حاکم کردستان عراق اگر آمریکا با استقلال کردستان عراق مخالف باشد آنها این طرح را اجرا نخواهند کرد. اما اگر آمریکا موافقت کند آنها دیگر نگران فشارهای جمهوری اسلامی و دولتهای منطقه نخواهند بود.
میثم بادامچی: تحلیل موضع ایران و ترکیه در مورد رفراندم کردستان عراق
طبق اعلام مسعود بارزانی در ماه ژوئن قرار است رفراندمی در ۲۵ سپتامبر در مورد استقلال کردستان عراق در مناطق تحت کنترل اقلیم کردستان انجام شود.
نتیجه این رفراندم اگر آری باشد، دستاورش استقلال بلافاصله کردستان عراق به عنوان کشوری عضو سازمان ملل متحد نخواهد بود، ولی میتواند گامی برای تحقق چنان امری در آینده فراهم باشد، با توجه به اینکه مردم کردستان عراق با استقلال همدلی دارند.
اگر در نقشه دقت کنیم متوجه میشویم رفراندم در سه فرمانداری اربیل، دوهک و سلیمانیه، به علاوه چهار منطقه مخمور (در شمال)، خاناقین (در شرق)، سنجار (در شمال غرب، مجاورت مرز سوریه) و کرکوک (در جنوب مرکزی) برگزار میشود. سه ناحیه اول از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در 2003 مناطقی هستند که بطور رسمی جزو اقلیم خودمختار کردستان محسوب میشوند، ولی چهار ناحیه بقیه مناطقی قسمتاً یا عمدتاً کردنشین هستند که در این سالها حاکمیت بر آنها محل مناقشه میان دولت مرکزی عراق و دولت اقلیم کردستان بودهاند. بازپسگیری این مناطق از داعش توسط پیشمرگهها که پس از عقبنشینی ارتش عراق در ابتدای حمله داعش رخ داد، فرصتی برای دولت اقلیم فراهم کرد تا قلمرو خود را گسترش دهد و خود را به عنوان حاکم بالفعل این مناطق اعلام کند. دو اصل 140 و 119 قانون اساسی فدرال عراق هم توجیه این قلمروافزایی را تاحدی فراهم کرده اند: اصل 140 میگوید سیاستهای عربیگرایی صدام حسین در مناطق غیرعرب نشین پس از سرنگونی او باید عقب رانده شود و اصل 119 اجازه میدهد بخشهایی از کشور که مایلند از طریق رفراندم به ناحیهای دیگر ملحق یا از آن جدا شود. در میان چهار منطقه محل مناقشه کرکوک با منابع نفتی عظیم اش مهمترین محسوب میشود. از قضا در کرکوک بخش قابل توجهی از ساکنین عرب و ترکمن هستند و همین بخشی از حساسیت ماجراست. (نگا. این یادداشت در سایت الجزیره انگلیسی).
جز مناطق غیرکردی عراق و کشور ملوک الطوایفی سوریه تنها کشورهایی که با اقلیم کردستان مرز مشترک و وسیع دارند ایران در شرق و ترکیه در شمال هستند. هم ایران و هم ترکیه بازیگران منطقهای مهمی هستند و طبیعی است موضعی که ایندو کشور، در کنار قدرتهای جهانی چون ایالات متحده و اتحادیه اروپا و روسیه، در مورد استقلال کردستان پیش میگیرند نقش مهمی در آینده دولت مستقل خواهد داشت.
با آنکه موضع رسمی ترکیه پس از اعلام خبر رفراندم توسط بارزانی مخالفت با برگزاری این رفراندم بوده است (نگا. این لینک در سایت دیکن) و به رغم دغدغههایی که ترکیه در مورد تشکیل یک کشور کردنشین در مجاورت خویش دارد، به نظر میرسد ترکیه نسبت به ایران موقعیت راحتتری برای قبول استقلال کردستان (در صورت تحقق آن) خواهد داشت. دلیل اول آنکه بارزانیها، که تقریباً به صورت خانوادگی کردستان عراق را اداره میکنند، رابطه خوبی با حزب کارگران کردستان (یا پ ک ک) که ترکیه آنرا دشمن درجه یک خود میداند ندارند و در صورت استقلال، ترکیه با تداوم رابطه خوب با اقلیم میتواند وزنهای میان کردها علیه پ ک ک ایجاد کند. ) در مورد موضع ترکیه در مورد رفراندم همچنین نگا. این نوشته از چنگیز چاندار روشنفکر ترک متخصص مسئله کرد در سایت قنطره (دوم آنکه در صورت بد بودن رابطه دولت آینده کردستان با حکومت ایران به هر دلیلی، با توجه به محدودیت جغرافیایی این ناحیه دولت تازه استقلال یافته بیشتر به سمت وابستگی اقتصادی و سیاسی به ترکیه سوق داده خواهد شد و همین دست ترکیه را برای تحمیل سیاستهای مورد نظر خود بر این منطقه تاحدی باز خواهد گذاشت.
در مورد ایران شرایط پیچیده تر است. پس از 2003 ایران بیشتر کارتهای خود را در سیاست منطقهای با تصور در اختیار داشتن دولت مرکزی عراق در دست شیعیان این کشور بازی کرده است، و اگر منطقه کردنشین به صورت کامل از بقیه عراق جدا شود، با توجه به سکولار و سنی بودن دولت جدید در برابر مذهبی و شیعه بودن جمهوری اسلامی، ایران بخشی از نفوذ خود را در عراق از دست خواهد داد و این خسرانی برای سیاست ایران خواهد بود. همین باعث شده که از زمان اعلام خبر این رفراندم موضع صریح ایران در برابر برگزاری آن مخالفت باشد. به عنوان نمونه رهبر ایران در دیدار با حیدر عبادی نخست وزیر عراق در ماه ژوئن در واکنش به خبر همه پرسی گفته است: «جمهوری اسلامی ایران بهعنوان همسایه، با برخی زمزمهها مبنی بر برگزاری همه پرسی برای جدایی یک بخش از عراق مخالف است و دامن زنندگان به این موضوع را مخالفان استقلال و هویت عراق میداند.» (نگا. این لینک در سایت بی بی سی فارسی).
تشکیل دولتی کرد درمجاورت مناطق کردنشین مرزی برای ایران موقعیتی شبیه تشکیل کشور جمهوری آذربایجان در مجاورت ایران در ابتدای دهه نود میلادی و پس از فروپاشی شوروی ایجاد میکند: تشکیل ملت-دولتی بر اساس زبانی که مردم مناطق مرزنشین مجاور ایران به همان زبان سخن میگویند (در مورد جمهوری آذربایجان ترکی آذری، در مورد کردستان عراق کردی). البته این مشکل در مورد کردها برای ترکیه هم وجود دارد.
جنبه دیگری از استقلال اقلیم کردستان که میتواند به نفع ترکیه و به ضرر ایران تعبیر شود تشکیل یک سپر در برابر نفوذ اصطلاحاً هلال شیعی ایران در منطقه است. ترکیه و سایر کشورهای سنی منطقه از گسترش نفوذ شیعه در منطقه هراسناک هستند و ایجاد دولت مستقل کردستان در عراق کنونی، که ضد ایران نخواهد بود ولی نزدیکی دولت مرکزی عراق به ایران را هم نخواهد داشت، جلوی گسترش این نفوذ را در بخشهایی میگیرد. مثلا میشود حدس زد با تشکیل دولت مستقل کردی نفوذ سپاه قدس در مناطق تحت اختیار دولت نوظهور تاحد زیادی کاهش یابد، مگر آنکه توافقی پیش بینی نشده صورت گیرد.
اگر از منظر حقوق بشری و اخلاقی به مسئله نگاه کنیم، به اعتقاد نگارنده باید حق تعیین سرنوشت را برای مردم کردستان عراق به رسمیت شناخت. یعنی این خود مردم اقلیم کردستان از اقوام و ادیان مختلف هستند که باید در مورد آینده خویش و ماندن در چهارچوب عراق متحد و یا خارج شدن از آن تصمیم بگیرند. کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی طبیعتاً نظر مثبت یا منفی خواهند داشت، ولی در نهایت این خود مردم هستند که باید در مورد آینده خویش، البته به روشهای مسالمت آمیز، تصمیم بگیرند.
خالد حاجمحمدی: همه پرسی آری، اما برای پیشبرد مبارزه، و نه تثبیت حکومتی فاسد
موقعیت امروز عراق بسیار حساس و ویژه است و آینده روشنی در مقابل آن نیست.عراق امروز عملا به سه بخش “شیعه”، “سنی عرب زبان” و “کرد نشین” تقسیم شده است و در هر منطقه ای جریانات قومی و مذهبی حاکم اند. امروز هیچ جریانی عراق متحد را نمایندگی نمیکند. فدرالیسم قومی حاکم نه تنها به مشکل عراق و دسته بندیهای عشیرهای، قومی و مذهبی و نظامی پایان نداد، بلکه خود زمینهساز جنگ و تخاصمات قومی و مذهبی بیشتری در جامعه عراق شد.
جنگ موصل “پایان” یافت و همراه آن کشمکش برای تعیین تکلیف قدرت احزاب قومی و مذهبیای که نمایندگان خودگمارده مردم منتصب به ملیت و مذاهب مختلفاند، در شدت گرفته است. ادعای آنها بر مناطق بیشتر و سهمخواهی از قدرت و امکانات عراق، بار دیگر روی میز آمده؛ و این امر آینده تاریکی را در مقابل مردم عراق قرار داده است.
در این میان مسئله کرد که از معضلات سیاسی قدیمی در منطقه و عراق است، علیرغم حاکمیت بیش از دو دهه احزاب ناسیونالیست کرد بر اقلیم کردستان و در چهارچوب یک حاکمیت فدرالی قومی، جواب نگرفته است و کماکان یکی از مسائل سیاسی گرهی در این جامعه است. این مسئله مبنای کشمکشی دائمی برای سهم بیشتر، در بالا و در پایین جامعه، هم به تحریک حاکمان بر بخش عربی عراق و هم حاکمان بر اقلیم کردستان، مبنایی برای نفاق و جنگ و تحریکات قومی است.
بر اساس فاکتورهای عینی و واقعی، متاسفانه امکان همزیستی مردم کردستان با بقیه عراق باقی نمانده است. باقی ماندن کردستان در چارچوب عراق در این اوضاع، جز افزایش تنش و جنگ قومی بی پایان نتیجه ای ندارد. نگرانی از جنگ، که در مخالفت با استقلال طرح می شود، در بیش از دو دهه گذشته، همواره و به دلایل مختلف، وجود داشته است. احزاب ناسیونالیست کرد در جریان جنگ موصل سرپناه آوارگان را به جرم “عرب” بودن بر سرشان ویران کردند. قطعا استقلال بدون کشمکش نیست اما هنوز این کم مشقت ترین راه است.
متمدنانه ترین و کم دردسر ترین راه برای حل مسئله کرد در عراق مراجعه به رای مستقیم مردم کردستان از طریق یک همه پرسی آزاد در مورد ماندن در چهارچوب عراق با حق برابر شهروندی یا جدایی و استقلال کردستان است. جواب درست در این همه پرسی، در عراقی که حق شهروندی وجود خارجی ندارد، رأی به جدایی کردستان و تشکیل دولت مستقل، به عنوان راه کم مشقت بار برای کاهش تنش قومی و جنگ دائمی است.
در این میان یکی از مشکلات جدی و گرهی مناطقی است که به دلیل تاریخی و ترکیب جمعیتی به “مناطق مورد اختلاف” معروفاند. راه حل متمدنانه برای این مناطق، شرکت دادن در همهپرسی و به حساب آوردن رأی کل مردم در رفراندم است. در صورتی که نتیجه رفراندم عمومی جدایی کردستان باشد، باید به فوریت همه پرسی دیگری فقط در این مناطق انجام گیرد تا در آن مردم شهرهایی مانند کرکوک و خانقین و… تصمیم بگیرند که آیا میخواهند به کردستان مستقل بپیوندند یا در سازمان کشوری عراق باقی بمانند. همین الان شبح جنگ در این مناطق و برای تعیین تکلیف آن بالای سر مردم است. اگر تکلیف این مناطق با رفراندم حل نشود، حشد الشعبی و پیشمرگه آماده اند آنرا با جنگ حل کنند و این را رسما میگویند.
در کرکوک به دلیل منابع بزرگ نفت ممکن است دولت عراق و دولت کردستان هیچکدام تن به رفراندم ندهند. نباید سرنوشت مردم کرکوک به نفت گره بخورد. مردم کرکوک باید در یک رفراندم تصمیم بگیرند با کدام طرف خواهند بود. مسئله نفت باید با دخالت مثلا سازمان ملل و با توافقی میان دولت مرکزی و کردستان حل و فصل شود.
رفراندم باید زیر نظارت سازمان ملل و دور از هر نوع فشاری برگزار شود. همه احزاب سیاسی باید بتوانند آزادانه مردم را از سیاست خود در مورد آینده کردستان مطلع کنند. در این پروسه نیروی میلیشای احزاب باید از محل کار و زندگی مردم بیرون برود و نتیجه رفراندم لازم الاجرا باشد. اینها شرایط یک رفراندم متمدنانه و آزاد است.
٢٢ سال است که جریان ما (در ایران و در عراق) رفراندم را به عنوان جواب به مسئله کرد در عراق طرح کرده است. اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان (بارزانی) به دلیل منافع مادی خود، نه تنها با آن ایده به مقابله برخواستند، بلکه به بهانه آن دست به تهدید حزب کمونیست کارگری عراق زدند. میخواهم بگویم بارزانی رفراندم را کشف نکرده است و او در شرایط معینی خواهان رفراندم شده است.
چند فاکتور در اینکه امروز بارزانی کارت رفراندم را بلند کرده، نقش دارد: فدرالیسم قومی حاکم بر عراق عملا شکست خورده است و عراق عملا سه تکه است. کردستان عملا در یک رابطه شکننده با دولت مرکزی، در سردرگمی بسر میبرد. احزاب حاکم بر کردستان، نفت را که منبع اصلی درآمد آنهاستمستقل از دولت مرکزی از طریق واسطههای خود با قیمت بسیار ارزان میفروشند. فروش رسمی نفت و سرمایه گذاری و صادرات و واردات در کرستان تا زمانی که تابع عراق است، جز از کانال دولت عراق، در سطح بین المللی مشروعیت ندارد. تعیین تکلیف قدرت در عراق و سهم هر بخش و جریانی بعد از جنگ موصل روی میز مذاکره قرار دارد.
اینها و بسیاری فاکتورهای دیگر برای بارزانی در موضوع بلند کردن پرچم رفراندم نقش دارند. اما بارزانی دنبال منافع خود است و احتمال میرود فردا با گرفتن امتیازاتی از عبادی و یا در ساخت و پاختی با ایران یا ترکیه، این پرچم را زمین بگذارد و با سرنوشت مردم کردستان بازی کند.
بارزانی و امثال او، برای مردم کردستان قابل اعتماد نیستند. وجود مسئله کرد به آنها امکانی داده است که تحت لوای آن با دولت مرکزی و حتی دول منطقه وارد معامله و بازی با سرنوشت مردم کردستان شوند. لذا برای بازرانی امروز هم، رفراندم میتواند به عنوان کارت بازی در معامله با دولت عبادی و دول منطقه استفاده شود.
احزاب حاکم بر کردستان از هر نظر فاسد هستند و این را همه میگویند. اگر مسئله کرد از طریق رفراندم حل و فصل شود، امکانی برای رشد مبارزات توده ای برای آزادی و بهبود زندگی علیه این حاکمیت پدید میآید. بعلاوه امکان تحریکات قومی برای بسیج مردم کرد زبان برای خدمت به این حاکمیت فاسد مسدود شود.
رفراندم و استقلال کردستان برای حل “مسئله کرد” است و خودبخود به معنای رفاه و آسایش و آزادی برای شهروندان کردستان نیست. تأمین زندگی بهتر در جامعه کردستان، بستگی به توازن قوا میان مردم، کمونیستها وآزادیخواهان در مقابل احزاب بارزانی و طالبانی دارد. احزاب ناسیونالیست کرد دنبال تامین منافع خود و اقلیتی مفتخور به قیمت فقر و تباهی برای طبقه کارگر و محرومین جامعه اند. آنها نان و زندگی و آزادی مردم محروم را در کردستان گرو گرفته اند. شرط هر بهبودی در این جامعه نقش و توان حزب کمونیست کارگری کردستان و آزادیخواهان در متحد کردن مردم محروم کردستان زیر پرچم رفراندمی آزاد، و استقلال کردستان و همزمان توان آنها در تحمیل یک حاکمیت سکولار و غیر قومی و تامین حقوق اولیه سیاسی و رفاهی اکثریت مردم کرستان است.
نکته دیگر سرنوشت مردم عرب زبان، ترکمن، کلدانی، آسوری، مسیحی، یزیدی و…(اقلیتها) در کردستان مستقل است. تنها راه تامین جامعه ای امن و متمدن و اولین قدم در این راه، تلاش برای حاکمیتی سکولار، غیر قومی و غیر مذهبی بر کردستان است که همه شهروندان، به دور از تقسیمات قومی و مذهبی، به عنوان شهروندان متساوی الحقوق در آن زندگی کنند.
اقبال صفری: چارهای جز گریز از مرکز و استقلال وجود ندارد
− نیروی چیره بر اقلیم کردستان عراق میخواهد همهپرسی استقلال برگزار کند. ارزیابی شما از این اقدام چیست؟
من نیروی چیرەای را در کوردستان نمیبینم، انچە در مورد همەپرسی هست، یک خواست ملی میهنی است کە بخش اعظم نیروهای کورد در تمام بخشهای کوردستان بیش از یک قرن است برای بە تحقق رساندنش مبارزە کردەاند و این مبارزە همچنان وجود خواهد داشت تا رسیدن بە انجام، کە همانا استقلال است. گذشتە از اینها، نیرویی میبایست این حرکت ملی میهنی را شروع میکرد، حالا چیرە یا غیر چیرە.
− آیا نیروی پیشبرنده همه پرسی صلاحیت دموکراتیک این کار را دارد، درحالی که به صورتی روشن برای حفظ قدرت از قوانین مربوط به چرخش مسئولیتها تخطی میکند؟
ما بایستی رقابتهای حزبی و خواست خلق کورد در این بخش از کوردستان را از هم تفکیک کنیم. رقابت حزبی برای به دست گرفتن قدرت، یک امر بسیار معمولی است کە در کارزار سیاسی و در دول دنیا بکار میرود و بسیار هم طبیعیست. نیروی پیشبرندە ارادەی مردم جنوب کوردستان است و زیاد ربطی بە دمکراتیک بودن یا نبودن ندارد. آنچە در مورد تخطیها و در اینمورد بخصوص وجود دارد، بیشتر رقابتهای حزبی است کە شکل ناسالم بخود گرفتە. اینها را میشود از طریق گوناگون، مخصوصا دیالوگ، اصلاح کرد و در موردشان بە توافق رسید. این گونە تخطی و قانونشکنیها میتوانند در دمکراتیکترین سیستمهای کشورهای آزاد هم اتفاق بیفتد. در اینجا بحث در مورد دمکراتیک بودن یا نبودن نیست، مسئلەی همەپرسی برای حق تعیین سرنوشت یک ملت تحت ستم مضاعف است، کە با روند تحولات جهانی و منطقەای، دگرگونیهای سیاسی- اجتماعی و …، دیگر مایل نیست مادام العمر تحت سلطەی اشغالگران بمانند.
− انتخابات پارلمان و ریاست اقلیم را به پس از همهپرسی واگذار کردهاند، آیا این نیز در خدمت سیاست حفظ قدرت نیست؟
احزاب سیاسی در سراسر دنیا برای بدست گرفتن قدرت تأسیس میشوند. بە همین دلیل هم کە شدە، چرا نە؟ بە زبان سادهتر میتوان گفت کە تشکیل دولت ائتلافی در جنوب کوردستان حاصل یک توافق استراتژیک میان احزاب سیاسی و تقسیم قدرت در جنوب کوردستان بود. اگر امر رفراندوم بە توافق دو حزب، یعنی اتحادیە میهنی و پارت دمکرات صورت گرفتەباشد کە اینطور است، در اینصورت باید پذیرفت کە حفظ قدرت بخش بزرگی از کنش و واکنشهاست کە بسیار طبیعی و قابل پذیرش است.
− آیا وقتی بنای کار این گونه کج گذاشته شود، با توجه به فساد گسترده و ساختاری در نظام اقلیم، آیا استقلال مضمونی دموکراتیک دارد؟
بنای کار کج نیست، کج فهمی بنای کار را کج میبیند. اگر بنای کار صرفاً برای قبضەی قدرت بود بدون شک، فسادها میتوانست تاثیرات بد به دنبال داشتە باشد. اما چونکە همەپرسی ابعاد فراوانتری دارد − منجملە حق تعیین سرنوشت و استقلال برای ملتی کە بزرگترین خسارات جانی، مالی، محیط زیستی، ژنوساید دموگرافیک و … − فسادهای اداری و ساختاری نمیتوانند چندان تأثیری بر روند همەپرسی داشتە باشند. رفراندوم یا همەپرسی پروسەایست سیاسی و انجام آن یکی از بنیادیترین گزینەهای پروسەی دمکراسیست.
− تکلیف اقلیتها چه میشود؟ تکلیف اختلافات بر سر خاک، از جمله بر سر کرکوک چه میشود؟
کرکوک بخشی جدا نشدنی از کوردستان است و دربدو بنیاد نهادن عراق بعد از ٢٠٠٣، در قانون اساسی عراق مادەی ١٤٠ با توافق احزاب کوردستانی و عراقی برای حل این مشکل چە کرکوک و دیگر مناطق مورد مناقشە بە تصویب رسید. اینکە دولتهای اقایان مالکی و عبادی و احزاب آنها نخواستند بە تعهداتشان عمل کنند، موردی نیست کە همینطور از کنار آن گذشت. بە عقیدەی من رهبران کورد آنقدر درایت دارند کە این مسئلە را از طریق گفتوگو بە شیوەی مسالمت آمیزحل کنند. اگر عراقیها نخواهند از راههای مسالمت آمیز این مسئلە را چارهاندیشی کنند، آنوقت راه دیگری جز هرچە باداباد وجود ندارد. دراین مورد هم تجربە ثابت کردە کە برندە کسانی هستند کە صاحب حق هستند.
− آیا آرمان آزادی بایستی پذیرای جنگی دیگر شود که ممکن است بدتر از قضیه داعش منطقه را به آتش بکشد؟ درحالی که اقلیم خودمختار است و میتواند از فرصت استفاده کند برای تحکیم دموکراسی و سازندگی، آیا رواست به سویی برود که آینده نامعلومی دارد؟
در این مورد آزادی دو بعد دارد. یکی آزادیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… است. دیگری رهایی از تحت ستم بودن و اشغالگریست. در رابطە با آزادیهای سیاسی و تا آخر، بایستی برای به دست آوردن این حق و حقوق از شیوەهای مبارزە مدنی، حقوقی، فرهنگی و… استفادە جست. اما مبارزە برای به دست آوردن استقلال ملی- میهنی و رهایی از تحت ستم بودن و زیردست بودن، معنای دیگری بە آزادی میبخشد. در مورد داعش و آتش منطقە، هیچ ضمانتی نە حالا و نە هیچ وقت دیگر وجود نخواهد داشت. ما نزدیک بە چهل سال است در ایران داعش شیعی داریم کە جنایاتش در مورد ملتهای دیگر ساکن این سرزمین کمتر از جنایات داعش سنی نیست، مخصوصآ در رابطە با مردم شرق کوردستان.
ما به خوبی میدانیم و این را تجربە کردەایم کە نە خودمختاری، نە سیستمهای فدرالی و کنفدرالی، هیچکدام نتوانستە و نمیتوانند مسئلە ملی- میهنی خلقها، مخصوصاً خلق کورد را در جغرافیاهای فعلی حل کنند. باتوجە بە این همە مشکل کە امروزە گریبانگیر کشورهای منطقە شدە، بعید بەنظر میرسد راه حلی جز گریز از مرکز برای ملت کورد باقی ماندە باشد. آیندە را کوردها در جنوب کوردستان بایستی خودشان بسازند.
من روزنەای از طرف دولت عراق و عراقیهائی کە در رأس قدرت هستند برای آیندەای بهتر در جنوب کوردستان نمیبینم، نە امروز و نە فردا. پس بهتر آن است کە همەپرسی را انجام داد و بدنبال همەپرسی، پروسە اعلام استقلال را برنامەریزی و پایەریزی کرد.
آسوس هردی: سیاستمدارانی کە فاسد و خودکامە باشند، محال است که بتوانند کشوری آزاد و دمکرات بنیاد نهند
قبل از هرچیز باید بگویم من بە حق تعیین سرنوشت ملتها، از جملە ملت کرد، ایمان کامل دارم. نە تنها در کردستان جنوبی (کردستان عراق) بلکە در تمام سرزمین تاریخی کرد کە در ابتدای سدەی گذشتە در جریان یک توطئەی دولتهای کولونیالیستی و بر مبنای مصالح و توازن قوای ابرقدرتهای آن زمان میان چهار دولت منطقە (ایران، عراق، ترکیە و سوریە) تقسیم شد. البتە همچنان کە تقسیم کردستان از طرف دولتهای استعماری صورت گرفت، امروز هم این مرزها از طرف ابرقدرتها و دولتهای دستنشاندەشان در منطقە حفاظت می شوند.
هر روز میبینیم و میشنویم کە دولتهای منطقە، امریکا، اوروپا و روسیە بر حمایت از “مرزهای بین المللی” و مخالفت با هرگونە تغییری در آنها تاكید میکنند. برای همین است کە باید بپرسیم: آیا در شرایط کنونی کردستان جنوبی امادگی لازم برای چنین اقدامی و ایستادن در برابر همەی این دشمنان را دارد؟ در جواب این سوال باید بگوییم اگر ما حقیقتا قصد بنیان گذاری دولت را داشتەباشیم قبل از هرچیز باید پایەهای آن را در داخل کردستان گذاشتە باشیم. از جملە بناکردن زیربنای اقتصادی، تحقیق اتحاد ملی بین همەی جریانهای سیاسی، بنیان گذاری سازمانها و ادارات دولتی، از جملە حکومت، قوە قضائیە، نیروهای نظامی دولتی، نیروهای امنیتی دولتی (نە حزبی!) و از همە مهمتر پارلمان کردستان. چون پارلمان منتخب مردم و نماینده آنهاست، و تنها نهادی است کە از حق تصمیم گرفتن دربارە چنین مسئلە سرنوشتسازی برخوردار است. بنا بر این حتی اگر شرایط و آمادهسازیهای دیگر را هم در نظر نگیریم، فعالیت و زمینەسازی قانونی پارلمان برای انجام دادن همەپرسی در کردستان ضرورتی است کە نمی توان دست از آن برداشت. شاید بە همین دلیل باشد کە در روزهای اخیر همە احزاب سیاسی در کردستان، از جملە حزب دمکرات کردستان بە رهبری خود بارزانی بە این نکتە پی بردە و هم اکنون مذاکرات برای بازکردن درهای این نهاد مهم سیاسی در جریان است.
– منتقدان میگویند که جریان غالب در اقلیم از همه پرسی برای تحکیم قدرت خود استفاده می کند، آیا اینگونه است؟
همانطور کە گفتم تصمیم گرفتن در مورد استقلال کردستان مسئولیت سنگین و بە نتیجە رساندنش بە مراتب دشوارتر است. طی سالهای گذشتە هردو حزب حاکم در کردستان (حزب دمکرات- بارزانی و اتحادیەء میهنی- طالبانی) بجای سازندگی، کشور ما را بە سمت ویرانی بردەاند. امروز اقتصاد کردستان بە نحوی در بحران است کە حکومت توانایی پرداخت حقوق کارمندان خود را ندارد. بخش کشاورزی کە زمانی مهمترین پایە اقتصاد کردستان را تشکیل می داد ویران شدە و ما وارد کنندە فرآوردەهای کشاورزی شدەایم. حکومت دو حزبی بە امید سود کلان و آسان از صنعت نفت، تمامی بخشهای دیگر را فراموش کرد. بە مردم وعدە دادند با فروختن نفت کردستان را بە دبی و اماراتعربی تبدیل می کنند، نتیجەاش آن شد کە امروز می بینیم. بە جای سعی و کوشش برای متحد ساختن جریانهای مختلف حول آرمان دولت کردستان، بە طور غیر قانونی بە منافع اقتصادی و سیاسی خود چسپیدند و جامعە کردستان را بە پارچە پارچە شدن و از هم گسیختن کشاندند. بەجای اینکە نهادها و سازمانهای دولتداری را تحکیم بخشند، بە فرمان بارزانی کە چهار سال است هر دو دورەء ریاست خود را بە پایان رساندە و نشتنش بر صندلی ریاست کردستان غیر قانونی است، پارلمان منتخب مردم کردستان را بە زور اسلحە تعطیل کردند. وضعیت حقوق و آزادیهای مردم بە نحوی است کە هر سال کردستان در لیست سیاه سازمانهای بین المللی مراقبت از آزادیها و حقوق بشر جای می گیرد….
خلاصە کنیم، وقتی همه این واقعییتها در نظر میگیرم، مردم حق دارند بە همە لاف و گزافهای این سیاستمداران شک داشتە باشند. حق دارند بگویند در چنین وضعییتی که نتیجە سیاستهای شما – حاکمان- است، تحقق بخشیدن بە آرمان مقدسی همچون استقلال کردستان محال میشود و شعارهای گندە و عوام فریب جز کوششی برای ادامە دادن بە فرمانروایی خودتان هیچ معنی دیگری ندارد.
در حقیقت همین اعتراضات و فشارهای مردمی، هردو حزب را ناچار کردە است درصدد حل بحران سیاسی و قانونی اقلیم باشند. هم اکنون گفتوگو و مذاکره بین جریانهای مختلف در جریان است. امیدوارم این مذاکرات بە نتیجە برسد و کردستان بار دیگر بە راه مستقیم حکومت قانون و نهادهای منتخب برگردد. این تنها راه عقلانی و منطقی است کە می تواند نە اینکە فقط سرآغاز یک حکمرانی رشید، بلکە قدم اول بنیان گذاری دولت کردستان باشد.
– یک نگرانی که وجود دارد، فساد و غیردموکراتیک بودن چرخش قدرت در حکومت اقلیم است. آیا با برگزاری رفراندوم میتوان انتظار داشت که این مسئله حل شود؟
بە نظر من سیاستمدارانی کە خود فاسد و خودکامە باشند، محال است بتوانند کشوری آزاد و دمکرات بنیاد نهند. برای همین است در جواب سوال پیش دربارە وضعیت حقوق و آزادیهای مردم در اقلیم کردستان صحبت کردم.
– از دیگر مسائلی که همزمان با طرح همه پرسی مطرح میشود، وضعیت مناطق مورد مناقشه از جمله کرکوک و همچنین اقلیت ها است. آیا همه پرسی و استقلال می تواند به حل دموکراتیک این مسئله کمک کند و چشم انداز دموکراتیکی برای کردستان و منطقه ارائه کند؟
یکی از اعتراضهای روشنفکران و آزادیخواهان کردستان بە شعار دولت کردستان این است کە معلوم نیست هویت این دولت چە خواهد بود. اگر معیار ما فرمانروایی چند سال گذشتە دو حزب حاکم کردستان باشد، نمیتوانیم امیدی زیادی بە دولت آیندەشان داشتە باشیم. برای همین است کە بە نظر من قبل از تصمیم گرفتن در مورد استقلال، باید مطمئن شویم کە دولت آیندە دولت همشهری، قانون، نهاد و سازمانهای منتخب خواهد بود. این هم بە خودی خود بهترین ضمانت برای مردم کردستان و اقلیتهای دینی- مذهبی و قومی خواهد بود. زیرا در این منطقە بحرانی بەطور روزمرە شاهد حملەهای خونین بە اقلیتها هستیم کە بە مرزهای کوشش برای نابود کردن نهایی آنها میرسد. از این رو اگر اقلیتها مطمئن باشند کە دولت کردستان، دولت همشهری خواهد بود، پیوستن آنها بە چنین دولتی،خیلی آسانتر و ناشی از تصمیم و ارادە خود آنها خواهد بود.
شکی نیست حکومتی کە حقوق و آزادیهای هم-زبان و هم-مذهبان خود را پایمال کند، نمیتواند حقوق و آزادیهای اقلیتها را ضمانت کند.
محمد رضا شالگونی: پیامد همهپرسی در صورتِ موفقیت، تشکیل یک دولتک نفتی−دودمانی دیگر در منطقه خواهد بود
قبل از هر چیز باید یادآوری کنم که من از طرفداران حق تعیین سرنوشت ملی هستم که یکی از اصول مسلم حقوق بشر است و نادیده گرفتن آن (به ویژه در کشورهای چند ملیتی) دست یابی به دموکراسی را عملاً ناممکن میسازد. همچنین باید یادآوری کنم که حق تعیین سرنوشت ملی بدون حق جدایی بی معناست و به آن میماند که آزادی بیان مردم را به این شرط بپذیریم که علیه اعتقادات ما حرفی نزنند. البته (برخلاف تصور شایع) پذیرش این حق به معنای دفاع از تجزیه طلبی نیست، بلکه برعکس، دفاع از شرایط همزیستی داوطلبانه ملیت (یا قومیت)های مختلف است که گرایش به جدایی را کاهش میدهد و زمینههای دشمنی و خون ریزی میان آنها را از بین میبرد.
اما در باره پرسش در باره همهپرسی استقلال در اقلیم کردستان عراق: فکر میکنم راهاندازی همهپرسی استقلال در “اقلیم کردستان” اساساً اقدامی است برای تحکیم موقعیت خاندان بارزانی و منزوی و مرعوب کردن رقبای آنها؛ و نتیجهاش این خواهد بود که:
اولاً بی هیچ تردید، فعلاً شکلگیری دموکراسی را در اقلیم کردستان ناممکن خواهد ساخت؛
ثانیاً به اختلافات بیشتری در میان جریانهای مختلف جنبش ملی کُرد دامن خواهد زد؛
ثالثاً در صورتِ موفقیت، یک دولتک نفتی – دودمانی دیگری در منطقه استبداد زده و مصیبت دیده ما به وجود خواهد آورد که به جای همسویی با جریانهای مترقی و دموکراتیک منطقه، نیازمند ائتلاف با رژیمهای مرتجع منطقه و قدرتهای بزرگ جهان خوار خواهد بود؛
رابعاً تلاشی کشور عراق و احتمالاً بعضی پاک سازیهای قومی را (مثلاً بر سر مالکیت کرکوک یا حتی دور و بر موصل) اجتناب ناپذیر خواهد ساخت و مصیبتهای کل منطقه ما را طولانی تر.
باوجود این، فراموش نباید کرد که میل به استقلال در میان کردهای عراق آشکارا نیرومند است، زیرا آنها در گذشته (مخصوصاً در دوره حکومت صدام حسین) پاک سازیهای قومی مکرر و مصیبتهای هولناکی را از سر گذراندهاند. اما با توجه به این که در قانون اساسی عراق هم اکنون فدرالیسم به عنوان یک اصل حکومتی پذیرفته شده است، اصرار بر خواستِ استقلال از عراق دیگر نه تنها نمیتواند ارزش و دست آورد مهمی داشته باشد، بلکه به احتمال زیاد میتواند آنها را به رویارویی با ملیتهای دیگر بکشاند و پایهها و زمینههای حکومت غیر دموکراتیک را در خودِ “اقلیم” قوی تر سازد.
سعید کرامت: مسعود بارزانی، نه استقلال بلکه استمرار قدرت خود را میخواهد
زمینه و سیر تاریخی رفتارسیاسی مسعود بارزانی نشان میدهد که تلاش او برای رفراندوم به منظور کسب استقلال نیست، بلکه بر سر استمرار قدرت خودش است. حتی اگر قصد بارزانی استقلال کردستان باشد، این مسیری که او در پیش گرفته است آن اقلیم را از یک تجربه شکست خورده دولتداری به سوی یک شکست بە مراتب تلختر دولتسازی رهنمون خواهد نمود.
رفتار سیاسی بارزانی
برای درک و پیش بینی رفتار سیاسی بارزانی ابتدا لازم است که جنبش او را شناخت. برعکس جنبشهای مدنی، جنبش بارزانی حرکتی است که از ارزشهای عشایری الهام گرفته. ارزشهای عشایری را میتوان به شیوههای زمخت در روش اداره جامعە، تصمیم گیری، و تقسیم قدرت و ثروت در ساختار سیاسی کردستان دید.
درکنار این امر، بارزانی انرژی و توان خود را از شکاف دولتهای وبحرانهای منطقهای کسب کرده است. تاریخ نشان میدهد که منحنی نوسان فراز و نشیب این جنبش تناسب مستقیمی با این بحرانها دارد. جنبشی که حزب بارزانی در کانون آن بود، در دورهای که در سالهای ١٩٦٧-١٩٩١ اپوزیسیون بود، در آن مقاطعی که رابطه دولتهای ایران و عراق متشنجتر میشد، رشد میکرد؛ هنگامی که آن رابطە آرام میشد، حرکت ناسیونالیستی هم افول میکرد. جنگ اول آمریکا علیه عراق درسال ١٩٩١ میلادی این جنبش را در بخش عمدهای از کردستان به قدرت رساند. جنگ دوم آمریکا در سال ٢٠٠٣ که منجر به سرنگونی صدام حسین شد، و جنگ داخلی در عراق، امکانات وسیعتری برای بارزانی فراهم کرد و او موفق شد با توافق احزاب دیگر دو دوره ریاست اقلیم کردستان را تصاحب کند. طی توافقی جنجالی، تصاحب این پست دوسال تمدید شد. عروج داعش فرجه دیگری برای بارزانی فراهم آورد تا علیرغم اتمام دو سال ارفاقیش از پستش کناره گیری نکند.
نیاز بارزانی به بحران
اکنون که جنگ با داعش رو به پایان است، بارزانی نیازمند بحران دیگری است تا با توسل به آن بتواند تداوم حکمروایش را توجیه کند.او میداند، آرامش سیاسی زمینه رشد اعتراضات پیشروانه اجتماعی را فراهم میکند. در دوره آرامش، مردم آزادی، شفافیت و حاکمیت قانون طلب خواهند کرد. بارزانی چنین مطالبات مدنی ای را تهدید علیە قدرت خودش قلمداد میکند. پروژه رفراندوم ابزاری برای گریز از چنین وضعیتی است.
مسعود بارزانی قصد دارد با تبلیغات پیرامون مسئله استقلال هم افکار عمومی داخلی را منحرف کند و بتواند در انتخابات پارلمانی آینده کرسی لازم را کسب کند و هم با معلق گذاشتن قضیه استقلال و مشاجره کش و قوس داربا حکومت مرکزی در دوره آینده هم توجه مردم را از مسائل اصلی تر منحرف کند و هم بغداد را مسبب مشکلات کردستان معرفی کند.
عدم تمایل جدی بارزانی برای استقلال و همچنین فرهنگ سیاسی ناظر بر تفکرش باعث شده وی مۆسسسات مدنی و قانونی را در پروسه رفراندوم دخیل نکند. خودش کمیسیون سازمانده وبرگزارکننده رفراندوم را تعیین کرده است. نهادهای قانونی چه درکردستان، چە در عراق و چه در سطح بین المللی در این پروسه دخیل نیستند. طرفداران رای “نه به استقلال” هم نه تنها هیچ نقشی دراین پروسه ندارند، بلکه برچسپ “جاش” و” خائن” بر پیشانیشان زده شده است.
با وجود نادیده گرفتن ارزشهای مدنی دراین پروسه، مردم به رفراندمی دعوت شدهاند که کسی نمیداند رأی شان ممکن است به تولد چه هیولای سیاسیای بینجامد.
پیامدها
همه پرسی، اگربه سرانجام برسد، امکان دارد دو نتیجه به بار بیاورد:
− احتمال نزدیک به واقعیت این است که بارزانی از آن بعنوان ابزاری بازسازی اعتبارداخلی خودش و از سوی دیگر، بعنوان کارت فشار علیه دولت مرکزی و به قصد توجیه تداوم قدرت است استفاده کند. در این صورت کردستان روی همان ریل و با همان ریتم و با سکاندار کنونی پیش خواهد رفت.
− احتمال دوم استقلال کردستان است. از آنجایی که پروسه همه پرسی دارد از کانالهای غیر دمکراتیک و در شرایط نامناسب سیاسی-اقتصادی، هدایت میشود، پیامدهای این سناریو ممکن است منجر به مخاطرات جدی ای برای کردستان شود. یکی از آن مخاطرات میتواند بروز جنگهای قومی و نیابتی در منطقه باشد.
بیش از ٤٠ درصد از قلمروحاکمیت فعلی کردی، به علت ترکیب قومی ساکنینش، مورد مشاجره اقلیم کردستان و دولت مرکزی است. معلوم نیست با عربهایی که در کردستان زندگی میکنند و یا یا کردهایی که دربغداد و شهرهای دیگر عراق ساکن هستند، چگونه رفتار خواهد شد. عدم ارائە یک راه حل انسانی برای این مسئلە، و وجود جریانات میلیشایی گوناگون، منطقه را آبستن ستیز قومی خونینی کرده است.
در سطح منطقه ای، ترکیه ممکن است وجود کردستان مستقل تحت رهبری بارزانی را بعنوان یک دولت “تحت الحمایە” (client state)، و بهمثابه ابزاری برای مقابله با کردهای ترکیە و کم کردن نفوذ ایران بپذیرد. اما ایران هم در مقابل اقدامات ترکیه احزاب میلیشایی دیگر را به بهانه “خودمحوری بارزانی” و “توسعه طلبی ترکیه” بسیج و تقویت خواهد کرد. به این دلیل، احتمال اینکه کردستان مبدل به میدان نبرد نیابتی میان ترکیه و ایران شود، کم نیست.
بطور خلاصه، استقلال و حق ابراز وجود یک حق انکار ناپذیر هرملتی است. این حق اما دراین شرایط و تحت مدیریت این رهبری موجود، جامعه را یا به سوی یک برزخ نامعلوم میبرد یا به جانب استقلال؛ سرانجام هر دو مسیراما، به باتلاق منجر خواهد شد. به بیان دیگر، با توجه به کمبودهای مورد اشاره در بالا، تلاش برای ساختن دولت مستقل کردستان در شرایط کنونی شبیه کوشش برای ساختن سقف ساختمانی است که هنوز نقشه ساخت آن آماده نشده است.
حسن شریعتمداری: مسعود بارزانی سرنوشت خود و اقلیم را با نتایج غیر قابل پیشبینی و پرمخاطرهای مواجه ساخته است
به زودی همه پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق برگزار میشود. به استثنای یک حزب کوچک، همه احزاب دیگر کرد با برگزاری رفراندوم استقلال موافقت نمودهاند.
به نظر من، بارزانی و حکومت اقلیم کردستان با برگزاری همهپرسی استقلال، پیش ازآنکه قصد جدایی بلافاصله از عراق را داشته باشند، میخواهند با استناد به آرای مأخوذه، که به احتمال قوی قابل توجه خواهد بود، برای چانهزنی و کسب امتیازات مهمی از حکومت مرکزی عراق استفاده کنند.
علاوه بر آن در سطح داخلی اقلیم نیز، این کار باعث افزایش محبوبیت بارزانی در بین کردها خواهد شد و رقیب قدیمی او یعنی حزب اتحادیه میهنی کردستان و احزاب دیگر همپیمانش را از محبوبیت و اقبال عمومی محرومتر خواهد ساخت. تصمیم به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در پارلمان اقلیم، بلافاصله پس از رفراندوم درست به همین علت است. بارزانی میخواهد با استفاده از هیجان روزهای نخستین انجام همهپرسی، اکثریت مجلس را به حزب و نزدیکان خود اختصاص دهد و ریاست جمهوری خود را به کمک آن، باز هم برخلاف قانون اساسی اقلیم کردستان ادامه دهد.
با وجود روابط نسبتاً خوبی که بارزانی با ارداغان و ترکیه داشته است، انجام رفراندوم که با مخالفت صریح ترکیه نیز روبهروست، باعث میشود سطح کنونی روابط با ترکیه حفظ نشود و مناسبات با آنکارا با مشکل مواجه گردد.
اقلیم با مشکلات عظیم مالی دست و پنجه نرم میکند. دلیل عمده مشکلات مالی، علاوه بر افت قیمت نفت، فساد و عدم شفافیت روابط مالی و بودجهای با حکومت مرکزی، و نیز سیاست فروش نفت و دریافت مابازای آن است.
بارزانی میخواهد سهم اقلیم از نفت در مناطق کردنشین را مستقیماً به وسیله حکومت اقلیم بفروشد و مایل است ما بازای آن نیز بدون دخالت حکومت مرکزی به حساب ارزی کردستان عراق واریز شود. دولت مرکزی به شدت مخالف این امر است و آن را اقدامی علیه تمامیت ارضی و اقتدار دولت مرکزی میداند. در مقابل بارزانی نیز دولت مرکزی را به فساد و ناکارآمدی اقتصادی متهم میکند، اتهامی که خود او نیز از آن مبرا نیست.
به گمان مسعود بارزانی، نتیجه این همهپرسی اسلحهای در دست او برای چانه زنی در چنین مواردی حیاتی خواهد بود.
حکومت اقلیم، روابطی گسترده با ترکیه و اسرائیل دارد و با احتیاط به گسترش روابط بینالمللی خود در عالم عربی نیز میاندیشد. روابط خارجی اقلیم اغلب در جهتی مخالف با سیاست حکومت مرکزی گسترش مییابند. حکومت مرکزی از گسترش روابط کردها با آمریکا خشنود نیست. بغداد صمیمانهترین رابطه را با جمهوری اسلامی ایران دارد و جمهوری اسلامی نیز در کردستان عراق بیشتر ازبارزانی، به رقیب قبیلهای او یعنی اتحادیه میهنی کردستان نزدیک است.
بههرحال بارزانی به علت نقشی که کردها اخیراً در مبارزه با داعش داشتند و پایگاه و محبوبیتی که در صحنه بینالمللی در اثر مشارکت و همکاری در مبارزه با اسلامگرایان سنی نشان دادند، تشویق شده تا این قدم پرمخاطره را بردارد. مسعود بارزانی بر روی چشمپوشی و مدارای قدرتهای بزرگ نسبت به همه پرسی استقلال و حتی حمایت آنان پس از اعلام نتیجه آن، حساب باز کرده است.
افزایش محبوبیت داخلی و پیروزی کوتاه مدت بر رقبای قدیمی، نتیجه بلافصل این گام بلند، یعنی انجام رفراندوم استقلال است. ولی با توجه به این واقعیت که تاکنون هیچ کشوری به جز اسرائیل از انجام چنین کاری استقبال نکرده و جمهوری اسلامی و ترکیه نیز مخالفت شدید خود را با آن ابراز کرده اند، معلوم نیست در تعادل واقعی نیروهای منطقه، بارزانی بتواند تمام نقشههای جاهطلبانهای را که درسردارد، پس از انجام رفراندوم، به آسانی عملی سازد.
از سوی دیگر، بعد از انجام چنین همهپرسی − که توقع و خواست استقلال را در بین کردهای اقلیم به شدت بالا خواهد برد − اگر بارزانی بخواهد از آن صرفاً مانند اسلحهای برای چانه زنی در مذاکره با دولت مرکزی استفاده نماید، با استقبال مردم از استقلال بازی میکند. استفاده از نتیجه همهپرسی به عنوان وسیلهای برای چانهزنی، سریعاً محبوبیت او را در بین عده زیادی از کردها پایین میآورد. و اگر برعکس، مسعود بارزانی برای افزایش بیشتر محبوبیتش تشویق شود که به سمت استقلال از حکومت مرکزی عراق حرکت نماید، امکان دارد که چنین اقدامی منجر به جنگهای داخلی در عراق و ناآرامیهای فرقهای و نژادی جدید بشود.
مسعود بارزانی گامی سرنوشتساز برداشته است. او سرنوشت خود و اقلیم را در عملی با نتایچ غیر قابل پیش بینی و پرمخاطرهای مواجه ساخته است. به نظر من، امکان موفقیت چنین سیاست جسورانهای چندان چشمگیر به نظر نمیرسد.
بهزاد کریمی: کامیابی رفراندوم کردستان عراق در گرو دمکراسی و سیاستسنجی است
دولت “اقلیم” برآن شده تا کردهای کردستان عراق کمتر از دو ماه دیگر و طی یک همه پرسی بگویند که جدایی از عراق را می خواهند یا نه. اما از آنجا که این رفراندوم متوجه “مسئله کرد” است، موضوع دیگر نه صرفاً محدود به درونمرز عراق است که جنبه برونمرزی و منطقهای نیز می یابد و از جمله یک موضوع جدی می شود برای هر دست اندرکار سیاست در ایران. مواجهه با این رفراندوم، آزمونی است برای محک زدن میزان پایبندی هر کوشنده سیاسی در ایران ما به دمکراتیسم در قبال “مسئله کرد” و همزمان صلح و امنیت در منطقه.
رفراندوم یک حق است!
ارنست رنان از ایدئولوگهای فرانسه استعماری بود که گرچه در خدمت توجیه تصمیمات سیاسی پاریس علیه مستعمرات قلم می زد، اما در تعریف ملت می گفت: “ملت، همه پرسی روزانه است”، به دیگر سخن، ملت همانا این یا آن گروه اجتماعی نسبتاً همگون انسانی است که در مرحلهای از بلوغ تاریخی خویش عزم بر این می دارد تا خود را در قامت یک ملت تعریف کند. یعنی فرارویی پتانسیلی نهفته در وجود به یک تجسد سیاسی موجود. معیار ملت شدن، همین اراده ملی است و بس، و چونان فازی از تکوین یک جامعه انسانی بر اثر مجموعه عوامل عینی و ذهنی. و این، همان مقوله حقوقی–بینالمللی معروفی است که آن را با نام “حق تعیین سرنوشت” می شناسیم. برخلاف تفکرات توجیهگرایانه ناسیونالیسم غالب که ملت را چیزی قلمداد می کنند به رسمیت شناخته شده توسط میثاقهای رسمی بینالمللی، این مقاوله نامهها نیستند که تعیین می کنند ملت کیست بلکه این خود ملت شدگاناند که اعلام اراده ملی می نمایند تا ابراز بدارند ملت بودن خود را. به دیگر سخن، ملت فقط محصول تشکیل دولت و پدیدهای پسادولتی نیست که با دولت شدنش چون یک ملت سربرمیآورد، گرچه به صورت بنیادی با دولت همراه است و نهایتاً هم در شکلی از دولت سر بر میآورد.
تعجب نکنید که چرا من سخن بر سر یک موضوع مشخص سیاسی را با این مبانی نظری آغاز میکنم. انگیزه ورودی از این دست به بحث آن است که در این دوره شلتاق راست جهانی ناسیونالیسم مرکزمحور مد شده است که مقولاتی چون “حق تعیین سرنوشت” و “کثیر الملله” بودن به نام “بدآموزیهای استالین” خوانده شوند تا بعداً هم با استناد به مطرود بودن استالینیسم، از طریق استدلالهای سرسری مهر ابطال بخورند. حال آنکه اصل مدرن “حق تعیین سرنوشت” در جریان جنگهای سی ساله اروپای مرکزی قرن 17میلادی بود که نطفه بست و بعداً در قرارداد “وستفالی” بود که مصداق عینی یافت. مطابق این قرارداد پذیرفته شد که استقلال، حق هر واحهای تلقی شود که مراجع قدرت در آن، یعنی اشراف و کلیسا بر خود بودگی سرزمینشان اراده کرده باشند. تحول بعدی در این زمینه با انقلاب کبیر فرانسه رخ داد و در پی آن، مرجع تشخیص “حق تعیین سرنوشت”، مردمان خود آن سرزمین دانسته شد. البته انتقال حق تصمیم برای تعیین سرنوشت از بالاییها به توده مردم (ملت)، عملاً زمانی حدوداً یک قرن و نیمه برد، آن هم به هزینه انواع انقلابات، جنگها و رفرمهایی که هنوز هم ادامه دارند. اما در هر صورت “حق تعیین سرنوشت” همچون حقی ملی وارد منشور بین الملل شد و تثبیت قانونی و حقوقی یافت. “حق تعیین سرنوشت”، یک دستاورد عموم بشری و دمکراتیک است و حق هر ملتی است برای داشتن دولت خودی.
نفی حقیقت “کثیر الملله” بودن و یا برخورد تقلیل گرایانه در قبال آن پیرامون یک رشته از جغرافیاهای سیاسی نیز از همین نوع “پاکسازی”هاست. در واقع اصرار در پایین آوردن سطح بلوغ ملی به خصلت اتنیکی را باید در تحلیل نهایی پاک کردن صورت مسئله مطالبات ملی در یک کشور کثیرالملله دانست.
با این مقدمه تصریح میکنم که تحقق حقوق ملی کرد را باید در راستای حل یک “مسئله” و یک مطالبه تاریخی فهمید، دستکم از زمانی که امپراتوری عثمانی تجزیه شد و از دل آن چندین دولت در خاورمیانه نوین و اروپای شرقی سر برآورد. در این “زایش ملی” با فرمول انگلیسی–فرانسوی، فقط کردها بودند که بی نصیب و بی کشور ماندند. بخش بزرگی از سرزمین کردی – به ارث رسیده از بعد “جنگ چالدران” و جزو مستملکات عثمانی – میان سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم گردید و قول تشکیل دولت کردی به هوا رفت. اگر در “پیمان سور”، تشکیل دولت-ملتی در محدوده آرارات جنوبی تا غرب زاگرس و شرق فرات برای کردها در نظر گرفته شده بود ولی این وعده در “لوزان” به کلی فراموش گردید و به بایگانی سپرده شد. اما کردهای این سه کشور طی صد سال گذشته هرگز این باخت تاریخی را فراموش نکردند. یک سده است که مبارزه برای تحقق حقوقی ملی در کردستانها جریان دارد. آری، پیش از هر چیز می باید بر واقعیت و عینیت “مسئله کرد” انگشت گذاشت.
پذیرش حق ملی کردها، مقدم بر هر ملاحظه سیاسی است. رفراندوم حق آنهاست و می باید که با به رسمیت شناخته شدن در حوزه اختیارات آنها تعریف گردد با هر نتیجهای که در پی داشته باشد. این حق کردهاست که بخواهند رفراندوم برگزار کنند تا تصمیم بگیرند که دولتی مستقل داشته باشند یا که زیست سیاسی خود را در ترکیب یک دولت فدرال دمکرات ادامه دهند. چنین تصمیمی فقط حق خود آنهاست، نه اینکه تصمیم گیری در این باره “حق مشاع” همه عراقیها تعریف شود و تصمیم راجع به استقلال کردستان مربوط به همه عراقیها قلمداد گردد.
هر موضع گیری در رابطه با این رفراندوم که نخواهد با تایید حق مسلم “حق تعیین سرنوشت” شروع کند و نخواهد که صراحتاً بر این حق صحه بگذارد، هر اندازه هم بر یک رشته واقعیتهای درست در این زمینه انگشت نهد، سخنش نه تنها به گوش هیچ کرد حقطلبی نخواهد رفت که برای هیچ دمکرات فارغ از این یا آن تعصب ملی هم معتبر نخواهد بود، آن هم به این دلیل ساده که، از دمکراتیسم بر نمی خیزد بلکه از تعلقات معین نشات می گیرد.
اما آیا شرایط برای این رفراندوم در حد مکفی فراهم است؟
حق در خلاء، فاقد اهمیت عملی است. حق البته فینفسه و به خودی خود نیز اهمیت دارد اما برای آنکه به زندگی جاری بدل گردد و در واقعیت عینی متحقق شود، نیازمند شرایط لازم برای تحقق خود است. مبتنی بر همین نگاه، ارزیابی واقعبینانه حداقل از اوضاع و احوال کنونی مرتبط با کردستان عراق نشان نمی دهد که شرایط لازم برای یک رفراندوم کامیاب فراهم آمده باشد.
1) این رفراندوم برای آنکه بتواند از نتیجه حاصله خود پاسداری و بهره برداری کند، می باید که بر بیشترین انسجام ملی در درون خود کردستان عراق متکی باشد. برای برگزاری کامیاب آن، رعایت حداکثر دمکراسی درون کردی، یک نیاز حیاتی است. متاسفانه اما شرایط موجود، چنین وحدت عملی را نشان نمی دهد. هم اینک “دولت اقلیم” به رهبری از نوع طایفه سالار بارزانیها از وجاهت قانونی در همه “اقلیم” برخوردار نیست. این دولت از مدتی پیش پارلمان کردستان را خود سرانه تعطیل کرده و حرکت مدنی “جنبش گوران” (جنبش تحول طلبی) و جریانهای اسلامی کردی را در برابر خود قرار داده است.
در حالی که رفراندوم برای تعیبین اراده ملی نیاز به بیشترین اتحاد ملی را دارد، کردستان عراق هم اکنون از شکاف سیاسی بزرگی رنج می برد. درست در موقعیتی که اکثریت قاطع مردم “اقلیم”، اتخاذ تصمیم یا عدم تصمیم برای استقلال را حق خود می دانند و انجام رفراندوم توسط مردم کردستان را یک امر بدیهی می شناسند، اما کم هم نیستند کسانی که می گویند “پارتی” (حزب دمکرات کردستان عراق) به رهبری آقای مسعود بارزانی، رفراندوم را برای راه انداختن گرد و غبار ملی گرایانه پیش کشیده تا بدین وسیله بتواند قدرت انحصاری خود را تثبیت کند. و این، هشدار دهنده است.
2) اینکه تصور شود رفراندوم را باید مشروط به موافقت تمام و کمال بغداد با آن کرد، طبعاً خیال باطلی است. زیرا که چنین توافقی هرگز رخ نخواهد داد. در عین حال اما برگزار کنندگان رفراندوم در “اقلیم” موظفند بکوشند تا در همین “مرکز” حامیانی برای اقدام از نوع دمکراتیک خود بیابند و یا اینکه دستکم ارزیابیشان این باشد که مرکز در شرایطی نیست که بتواند با نتیجه رفراندوم درگیری حاد داشته باشد و یا با آن درافتد. حال آنکه نه در “مرکز” خبری از وجود بیطرفی حداقل در بین است و نه می توان از وضعیت هزیمت و فرارهای جبونانه از دست داعش همچون سه سال پیش موصل سخن گفت.
رفراندومی که بخواهد احتمالاً به جنگ منجر شود معلوم نیست که حتماً به سود کردها پایان گیرد. گرچه چندی پیش نخست وزیر “اقلیم” اقای نیچروان بارزانی و نیز آقای زیباری گفتند که نتیجه رفراندوم معطوف به استقلال کردستان را نباید به معنی جدایی ما از عراق دانست؛ اما آن “مرکز” کی می تواند به چنین وعدههای لفظی دل بندد؟!
گفتن اینکه ما فقط می خواهیم اهرم فشاری به دست آوریم برای اعمال فشار در چانه زنی سیاسی درون ساختار فدرال، ذرهای هم از اهمیت اصل موضوع نمی کاهد که عبارت است از تامین پشتوانه حقوقی برای جدایی. بر این اساس است که نمی توان مطمئن بود که اوضاع کشوری عراق برای برگزاری رفراندوم نامناسب نباشد.
3) استفاده از عامل بین المللی برای “مسئله کرد”، یک فرصت و تهدید همزمان است. زیرا که این مسئله، اصولاً و تاریخاً در ذات خود منطقهای است. بنابراین در حالی که چهار کردستان در چهار کشور به گونهای نابرابر با چهار دولت رسماً و یا عملاً مرکز گرای سرکوبگر مواجهاند، انتظار اینکه کردهای هر چهار کشور نخواهند از فرصتهای بین المللی و منطقهای بهره بر گیرند، و برعکس صرفاً در خود بمانند، نشانه عدم واقع بینی سیاسی است. اما هیچ گربهای را هم سراغ نداریم که محض رضای خدا موش بگیرد و لذا هیچ دولتی هم این یا آن بخش از کردها را همینطوری زیر چتر حمایت خود نمی برد. آنها سرویس می دهند و خدمت می خواهند.
در رابطه با برگزاری رفراندوم لازم است که این اقدام با تامین حداقل شرایط مناسب منطقهای و بین المللی همراه باشد تا بتوان امنیت بعدی آن را تامین شده یافت. اما فعلاً متاسفانه چنین به نظر نمی رسد. تا اینجا، هم امریکا و هم روسیه از برگزاری آن ابراز نارضایتی کردهاند و سازمان ملل متحد نیز تأیید انجام آن را منوط به توافق “اقلیم” با دولت عراق نموده است. رهبر جمهوری اسلامی رسماً در مورد آن هشدار داده و با انجام آن ابراز مخالفت کرده است. دولت سنتاً کردستیز ترکیه هم نمی تواند با به وجود آمدن یک دولت مستقل کردی در جنوب شرقی خود کنار بیاید، هرچند که در کوتاه مدت از جریان بوی نفت به سوی جیهان مست شده باشد. بنابراین علیرغم اینکه تغییرات طی این چند سال توانسته در توازن قوای منطقهای شرایطی به وجود آورد که مشوق “اقلیم” برای انجام این ریسک باشد، سئوال اما اینجاست که آیا تا آن اندازه هم پیش رفته که رهبری بارزانی-طالبانی میوه را تقریباً رسیده بپندارند. تصور نمی رود که اوضاع فعلاً به چنین نقطهای رسیده باشد.
4) در چنین شرایطی و با توجه به مؤلفههای مطرح در فوق، برگزاری این رفراندوم را باید قمار بزرگی دانست که می تواند برای کردها بیشتر خطرزا باشد تا مایه برد سیاسی. تصورش دشوار نیست که دولت “اقلیم” وعدههایی شنیده است و حسابهایی کرده که قصد ورود در این ریسک را دارد. اما هیچ معلوم نیست که توانسته باشد کمی دورتر را هم ببیند و این واقعیت را در نظر گیرد که یک کردستان مستقل فاقد هرگونه راه آزاد به دنیای بیرون از خود، دست به نقد در محاصره چهار دولت مرکز محور کرد ستیز قرار خواهد گفت و دایماً نیز در معرض فشارهای مهلک از این چهار پایتخت: تهران، آنکارا، بغداد و دمشق.
پس بحث بر سر این نیست که رفراندوم در کردستان عراق و یا هر کردستان دیگر برای همیشه منتفی است. در این نوشتار بر حقانیت این حق به عنوان “حق تعیین سرنوشت” مردم کردستان تاکید به عمل آمد؛ سخن بر سر تامین حداقل شرایط لازم برای برگزاری کامیاب آنست و نیز پساپاسداری از این کامیابی که به نظر نمی رسد هیچیک از آنها فعلاً مهیا باشد.
برای یک همه پرسی موفق، مقدم بر همه تأمین بیشترین دمکراسی در درون خود کردها نیاز است و نیز مکمل این دمکراسی، محاسبه سنجیدهتر شرایط درون کشوری و منطقهای و بین المللی “اقلیم”.
در همین زمینه
- موضوع همهپرسی استقلال کردستان عراق با نگاهی به تاریخچه پارلمان اقلیم
- درد کردها با همهپرسی دوا نمیشود
- همهپرسی کردستان عراق: مخالفت فرمانداری کرکوک با ارسال نفت به ایران
- تاریخ برگزاری انتخابات پارلمانی و انتخابات ریاست اقلیم کردستان عراق مشخص شد
- مسرور بارزانی: سیاست عراق واحد بارها شکست خورده است
- مسعود بارزانی: از استقلال کردستان استقبال میکنم
- شمخانی: همهپرسی استقلال کردستان، عراق را تضعیف میکند
- ایران: عراق یکپارچه ضامن منافع همه اقوام است
- ترکیه: همهپرسی استقلال کردستان اشتباه است
- سفر قاسم سلیمانی به اقلیم کردستان برای جلوگیری از «همهپرسی استقلال»
- احزاب اقلیم کردستان برای برگزاری همهپرسی توافق کردند
- معامله پیشنهادی کردهای عراق: زمین در ازای استقلال
- بارزانی: استقلال کردستان به ایران و ترکیه ربطی ندارد
- سازمان ملل: در برگزاری همهپرسی استقلال کردستان دخالت نمیکنیم
- مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با همهپرسی استقلال کردستان در دیدار با نخستوزیر عراق
- مسعود بارزانی: تعلیق همهپرسی استقلال کردستان عراق به معنی یک جنگ خونین دیگر است
یک مطلب نظری مرتبط با موضوع
- محمدرضا نیکفر: ناسیونالیسم، فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت – بررسی انتقادی
چند نکته:
تقسیم مناطق مردمان کُردنشین مستملکات عثمانی طبق “توافقنامه سایکس–پیکو” بعد شکست امپراتور عثمانی در جنگ جهانی اول رویداد (روز نهم ماه مه ۱۹۱۶)، در نتیجه دخیل کردن کشور ایران و نظام پادشاهی اش (قاجار و بعد پلهوی ها) تابجا است.
حاوی حاوی / 07 August 2017
تقسیم مناطق مردمان کُردنشین مستملکات عثمانی طبق “توافقنامه سایکس–پیکو” بعد شکست امپراتور عثمانی در جنگ جهانی اول رویداد (روز نهم ماه مه ۱۹۱۶)، در نتیجه دخیل کردن کشور ایران و نظام پادشاهی اش (قاجار و بعد پهلوی ها) نابجا است.
https://en.wikipedia.org/wiki/Sykes%E2%80%93Picot_Agreement
این خطا عمدی یا سهوی، طی این چند دهه تکررا شده است. چرا؟
معاهده سور (Treaty of Sèvres) روز ۱۰ اوت سال ۱۹۲۰ میلادی
https://en.wikipedia.org/wiki/Treaty_of_S%C3%A8vres
این معاهده مفاد داشت از جمله تشکیل:
یک جمهوری مستقل ارمنی در ناحیه آناتولی شرقی ایجاد شد؛
نواحی کُردنشین شمال موصل با شرط دریافت خودمختاری در قلمرو امپراتوری باقی ماند و حق آن برای ارجاع تقاضای استقلال به جامعه ملل طی یک سال به رسمیت شناخته شد.
—-
این واقع چه ربطی به ایران دارد، که مثلا میگویند در پی نقشه استعمارگران مناطق کردنشین از ایران و آن سه کشور دیگر جدا شدند در صد سال اخیر؟!
کلا این مناطق کردنشنی عثمانی، طی هجوم و اشغالگری عثمانی ها از سرزمین مادری شان یعنی ایران جدا شدند، ولی در “کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ ” به سرپرستی میرزاتقی خان (امیرکبیر) مشکلات مرزها تقریبا رفع و رجوع شد.
از آنجا اینها همه به تاریخ معاصر است و کلی اسناد باقی مانده، این صاحب نظران لااقل امانت به تاریخ مستند را رعایت کنند.
حاوی حاوی / 07 August 2017
مناطق کردنشین و عشایر کورد جدا شده ایران، مشخصا از زمان جنگ های بین عثمانی و صفوی بود، زمانی مذهب تشیع امامیه در ایران رسمی شد و اختلافات مذهبی به میان عثمانی و برخی ایلات سنی مذهب ایرانی زبان کرد هم کشیده شد متاسفانه! تا قبل از آن ایران چند برهه حکومت مرکزی سراسری نداشت، ولی بعد از حمله عرب اغلب این مناطق یا ملوک الطوائفی بودند و هر از گاهی با یکی از حکومتهای مقتدر ایرانی متحد میشدند، در زمان دیالمه جز انها بودند، در زمان سلجوقیان جزئی ازز آن، در زمان ایلخانان و آققویونلو همچنین، تا زمان اعلام جمهوری مهاباد، اسسا سیستم ملی به نام کرد اصلا بوجود نیامد. جمهوری موقت مهاباد از اسمش پیداست که خودمختاری بود به نام مهاباد و مربوط به مناطقی از ایران، این جمهور ی موقت ربطی به اقلیم کردستان عراق امروزی و سایر مناطق کردی آن سوی مرزهای غربی ایران ندارد.
این مناطق البته از زمان مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساساننیان بالغ بر 1100 سال جزئی از خاک ایران بودند.
ادعای وجود ملیت کرد و کشور کردستان تجزیه شده، نادرست است. تازه اگر همه پرسی در اقلیم کردستان برگزار بشود و اگر جگومت بارزانی ها اسم این کشور کردستان بگذارند، تازه برای اولین بار چنین کشوری بوحود خواهد آمد!
حاوی حاوی / 07 August 2017
مردمانی که کرد امروزه خطاب میشوند، ازاقوام مختلف ایرانی زبان هستند، بیشتر مناطق عثمانی”توافقنامه سایکس–پیکو” کرمانج نشین و کمتر سورانی هستند، در کنار شمال مناطق کرمانج عثمانیی سابق قوم ایرانی زازاک
هستند از گروخ زبانی مستقل زازا-گروانی هستند، آنها زبان و هویت قومی نزدیک به مردمان شمال ایران دارند و به دیلمی شهرت دارند، چون در ترکیه حکومت سرکوب قومی است و بخصوص سیستم انتخابات ناقص که سد 10 درصد برای ورود به پارلمان است، زازاها مانند بسیاری از اقلیت های قومی با کرمانج (کردها) ائتلاف میکنند و این امر کم کم کردپنداری در میانشان رواج داده است! یعین مردمان زازا را به اجبار کردپندار کرده اند، اتفاق دولت ترکگرای آنکارا نقش اصلی در این تقویت کردگرایی داشته است!
در نواحی اقلیم کردستان به خصوص جنوب آن، مردمان ایرانی زبان لک و فلی و لر هستندف اینها اقوام وزبانهای جدا کردی سورانی و کرمانجی هستندف اما باز به دللی نبود یک قدرت ایرانی گرای واقعی در تهران، ناچار کردپنداری درباره شان شده، به خصصو اغلب این اقوام ایرانی زبان لک، فیلی، لر شیعه هستند با سورانی ها اقلیم که بیشتر سنی مذهب هستند اختلاف مذهبی دارند.
خوب کسانی از حق تعیین سرنوشت میز نند، حق قومیت ها و زبان های مادری ادعا میکنند، چرا این همه قومیت وز بان مختلف (+عرب،ترکمن، آشوری…) نادیده میگیرند و همه اینها میخواهند تحت نام قومی کدرستان به زیر یوغ خود بکشند؟! آیا همزمان حاضرند در همه رپسی از مردمان لک، فیلی، لر، ترکمن، عرب،آشوری… و همچنین دین و مداهب گوناگون به رسند که حاضرند استقلال از اقلیم و عراق داشته باشند؟!
این همه پرسی مثل همه رپسی 1358 در ایارن است، که در اشرایط استرسی و هیجانی با دو گزینه استف کردستان، آری یا نه؟! گزینه دیگری نیست برای مردمان متنوع القوم و آیین.. اتنیک های مختلف حق انتخاب ندارند برای استقلال و یا ماندن و انتخابت راه سوم ….
به بینید مسئله اصلا حقوق بشر و حق تعیین سرونشت نیست، مسئله همان جبر تاریخی است، کی زَد و کی بُرد است.
امروز حکومت بارزانی و گروههای کردگرا استف انها زور و اسلحه و پول و قدرت دارند و میخواهند کشوری تاسیس کنند به نام کردستان! کاری که همیشه در تاریخ صورتگرفته! کشورها تقریبا در تمام تاریخ تاکنون هم این گونه بوده، با تصرف و قوه قهریه بوده و نه دموکراسی! همه پرسی سرپوشی بر این حقیقت تاریخی است!
حاوی حاوی / 07 August 2017
در مورد ایران هم کردپنداری ادامه دارد:
عمدتا از حدود ارومیه تا شمال سنندج از قوم ایرانی زبان مکرانی هستند، در شمال مناطق مکرانی زبان، کرمانج زبان ها هستند، در جنوب مکرانی، اردلانی هستند که گفته میشود گویشی از سورانی استف اینها تا شمال کرمانشاه ادامه میابد. در استان کرمانشاه، تنوع زبانی و قومی و آیینی بسیار است:
از استانهای کرمانشاه تا ایلام، مردمان کرماشنی، کلهر، گورانی، هورامی، فیلی، لک، لر…. زندگی میکنند، اینها ادعا میکنند این مناطق کرد و کردستان است!
به کدام حق و حقوق بین المللی و یا براساس کدام واقعیت تاریخی، برای مردم مختلف، هویت یک سان می تراشند؟!
اگر حق انتخاب است چرا به زور می خواهند آنها با گزینه کُرد بودن یا نبودن روبرو کنند؟!
حاوی حاوی / 07 August 2017
نمیدانم کامنتهایم سایت رادیو زمانه منتشر میکند و یا بخشی؟
اما من خواستم بخشی اسوءتفاهم احتمالی برای کسانی دنبال حقیقت هستند و فارسی زبان و فارسی دان هستند، و صرفا به چند گزارش و خبر اکتفا میکنند.
د رلیتک مطلب شماف یک مطلب دیگر است، آنجا توضیحاتی برخی داندف از قضیه ملیت و تعریفش تا مسئال قومی و اتنیک و زبان مادر ی و …
همه این مسائل پیچدیه شده، چرا که عمده قضیه حققو بشر نیستف مسئله قدرت و ثروت برای اولیگارشی هاست و افاردی میخواعند به دست اولگارشی موجود به پیوندند.
من این کامنت ها ننوشتم که حق تعیین سرنوشت مردم منکر شوم، اول باید توضیح داد، همه پرسی برای چیست؟ میان چه گزینه ها است؟ مردم چه قدر حق انتخاب دارند؟ راه سوم و چهارم… آیا در همه رپسی لحاظ شده؟ مثلا اصلاح فدرالیسم در عراق فعلی و تبدیلش به یک دموکراسی فدرال واقعی؟ آیا گزینه دموکراسی فدرال در همه رپسی است؟
مردم بین دو گزینه آری و نه قرار دادند در یک شرایط استرس و جنگی، واقعا با کدام شرایط حقوق بشری تطابق دارد؟
آیا مثل همه پرسی 1358 ایران است، در شرایط استرس و هیچان، مردم بین گزینه آری و نه به جمهوری اسلامی گذاشتند، که نه قانون اساسی اش معلوم بود، نه اصلا محتوایش معلوم، نه تجربه مشابهی واقعی! البته کشورهایی قبل از آن اسمشان جمهوری اسلامی گذاشتند مثل پاکستان، اما در همه پرسی 1358 معلوم نبود که منظور چیزی شبیه جمهوری اسلامی پاکستان است یا نه؟ که بعدا مشخص شد اصلا ربطی به جمهوری اسلامی پاکستان ندارد، و نه به هیج نظام وسیستم تا آن زمان و بعد از آن! تازه به همان قانون اساسی پر از تناقض هم پایبند نشد حکومت!
الان همین است، در اقلیم کردستان لااقل چند سالی است کلا دموکراسی حداقلی هم تعطیل شده و عملا شرایط جنگی است!
این شرایط اصلا شباهتی به مسئله همه پرسی اسکاتلند ندارد.
تاریخ پرخسارت غرب آسیا و شرق اسلام زده همچنان تکرار می شود. چیزی حاصل میشود جایگزینی دیکتاتوری با دیکتاتوری دیگر، ادامه ظلم و فساد، شککاف طبقاتی، استثمار طبقه کارگر، تدوام اولگارشی و اشرافیت، نقض حقوق بشر…
حاوی حاوی / 07 August 2017
اینکه چرا این همه در میان کسانی خود کرد می پندارند اختلاف است، از همین سوالات و قضایایی است که من اشاره کردم.
مثلا اتینک کاملا متافوت در مناطق جنوب شرق ترکیه و شمال سوریه است به نام کرمانج، آنها زبان و خط خاص خودشان را دارند، طی دهه ها توانسته اند منابع متنی این زبان خودشان به الفبای برگرفته از لاتین توسعه دهند. از طرفی یک گروه دیگر هستند همدتا شمال عراق، که سورانی هستند و الفبای خودشان دارند، و اینا با هم اختلاف زبانی وفرهنگی و تاریخی سیاسی واضحی دارند.
حال اینها دارند در ایران همین بلایا را تکرار میکنند.
هویت ایرانی تحت نام ایران چند هزار قدمت دادر، این قدر این هویت ملی منسجم و مستقر بود، که سلسه ترک زبان قاجار ، زبان فارسی بعنوان زبان قانون اساسی، اسکناس، گذرنامه… اظهار داشته، این همه نشانه از یک هویت ملیت ایرانی تا قبل حکومت پهلوی ها . ان هم در زمانی قرن ها فارسی زبان ها اغلب حاشیه قدرت بودند! بعد عده ای میایند اقوام متکثر ایرانی که حول این ملیت تشکل یافتند را ضرب و تقسیم میکنند! برای چه؟
مردم فارسی زبان ها را تا جایی که می توانند به اقوام و اتنیک های بیشتری تقسیم میکنند، و اما وقتی پای ترک زبان و یا کردگرایی میرسد، هر چه قومیت و گویش و زبان است به یک سمت ترک گرایی یا کردگرایی میکشانند! عجب!
مرگ خوبست برای همسایه؟!
اضلا بحث اصلی موکراسی فدرال، حقوق بشر، آموزش زبان مادری، احترام فرهنگ فولکلور… نیست، بحث عمدتا تجزیه کشورهای منطقه است!
یک حکومت غلط (مسئله)- یعنی استبداد مذهبی و نظام ولایی داشیعه که بر مبنیا تبعیض مذهبی است و تازه میان خود همان مذهب شیعه خودی ناخودی قائل میشود!- ولی برای حل مسئله، جواب غلط میدهند یعنی تجزیه قوم گرایی.
حاوی حاوی / 07 August 2017
حضراتی که می فرمایند کردها ایرانی هستند لطفا بروندبا ترکها واعراب دراین باره به بحث وجدل بنشینند. چون یکی ازآنها هم ادعا داردکه کردها ترک کوهی اند وآن دیگری هم ادعایی مشابه. حالا بفرمایید مردمان کرد بازبان و فرهنگ وآداب ورسوم وحتی پوشش خاص خود که هیچ شباهتی با هیچ یک ازآن ملتهایی که مارا جزیی ازخود میدانند ندارند، تکلیف شان با این ادعاهای پوچ وبی پایه واساس چیست؟
هوشنگ / 07 August 2017
بین 70 تا 80 درصد لغات زبان های کردی سورانی تا کرمانجی باز یان هیا دیگر ایرانی از جمله گویش های فارسی مشترک است.
لباس های کردها متنوع است. این لباس رم پان کردی چند دهه است رواج یافته. تصاویر مردمان مهاباد در صد سال پی شموجود است حتی در یک دسته تفنگ دار ایلیاتی مکرانی، لباس متحد اشکل نیست هر کسی یک جور لباس دارد البته شال و دستارف مثل همه ایرانیان اغلب رایج بود ولی ان لباس فرم حزبی پان کردی تازگی ها مد کردند!
نوروز و اکثر جشن های اصیل ایرانی در میان کردها است. عناصر میتاردیسم و رزتشی گری در کردها بسیار قوی است.
نام های اصیل ایرانی و شاهنامه ای بسیار در میان کردها رایج است.
بسیاری کردها اسا علاوه ماد، سلسه های اشکانی وساسنانی از اجداد خخود میدانند، البته همه اینهات اجداد همه ایرانیان هستند از جمله کردها.
ناب ترین لغات پراسی باستان وپارسی میانه و لغات اصیل فارسی دری در زبان های کردی حتی کرمانجی وجود دارد البته تلفظ فرق کردهف ولی ریشه یکی است. در هورامی اساس شباهت فوق العاده ای با اوستا و زبان اشکانی است.
اساسا فرهنگ و لباس کردها همان دستار و شلوار و کت مردمان مختلف ایرانی است. این لباس اساس مربوط به مناطق جنوبی و شرقی تر بوده است و برای نواحی گرم تر بوده، برحی فرضیه نشان میدهد کردها از سرزیمن مرکزی ایران کوچیده انده در به اناتولی. اما عناصر لباس کردی در لباس بلوچی و سیتانی و خراسنی دیده میوشد. از این لحاظ شباهت زیادی به لباس مردم شرق ایران دارد !
دستار، شال کمر، از اساسی ترین عناصر لباس ایرانیان د رتمام نقاط ایرانی زبان است. البته کردها در حفظ عناصر ایرانی بیشتر همت کردند در حالی مناطق شهری مرکزی کمتر. شادی دلیلش نواحی کوهستانی و زندگی ایلیاتی بوده.
پان کردیسم ضربات بدی به همبستگی تاریحی-فرهنگی مردمان ایرانی زده است.
الزامی / 08 August 2017
جناب حاوی حاوی، مردم لک و فیلی و کلهور و گوران که می فرمایید همگی خود را کرد می دانند و نزدیک به هزار سال هم هست که خود را کرد می دانند و اگر حضراتی مانند شما و آن تهرانی که نامش را می آورید اجازه بدهند، هیچ یک هم با هم مشکلی ندارند و هیچ وقت هم بین شیعه و سنی در میان کردها برخلاف تصور شما مشکلی نبوده و اگر بغداد و تهران و دمشق و آنکارا اجازه بدهند این مردم اشتراکاتشان بسیار بیشتر از تفاوت هایشان هاست. در مورد زازاها هم شما نیازی به هویت تراشی نداری، چون برخلاف تبلیغات ضدکری که در ایران رایج شده آنها خودشان را کِردکی و کرمانجکی هم می نامند و دملی یا دملکی هم برگرفته از نام دولت دمبلی در شرق دریاچۀ اورمیه است و اتفاقاً حس کردبودن در میان زازاها و هورامی ها و گوران ها به شدت قوی است، باز هم اگر دست دخالتگر تهران و آنکارا بگذارند!
کارو / 10 August 2017
به کارو:
پان کردیسم هم مثل بقیه جریان پان ها، تا مردم ایران را به جان هم نیدازد و جنگ داخلی و کلنگی کردن ایران دست بردار نیست.
تمام سخنان حاوی حاوی درست استف منهتا اینها را کارشناسن و در کتاب و سایتهای مختلف توضیح دادند، ولی چه کنیم با یک انگ و یک پان ایرانیست یا مزدوری برای نظام ولایی یا سلطنت طلبف کار تمام میکنید امثال شماها.
جریان های پان از هر نوعش از پان کردیسم، پان ترکی، پان عربی، پان آریایی، کلا شیوه مغالطفه دارند.
ان مشتر کاتی که می گویی، در واقع زنجیره زبان شناختی است از زبان هیا یاارنی، تا صد سال پیش انگلیسی ها و فرنگی به خانواده زبانی میگفتند پرشین/پرشیایی، تا اینکه در قرن بیستم اصطلاح زبان های ایرانی باب شد!
ایرانی هم در واقع اشکالی ندارد بگیوند چون اکثریت جمعیت ایران به خانواده زبانی مشترکی صحبت میکنند.
زبان فیلی، زبان لکی، زبان کرمانجی، زبان سورانی، زبان هورامی، زبان گورانی، زبان زازا، به اعتراف خودشان فرق با هم دارد، آن اشتارکات، اشتارکان خانودگی زبان های ایرانی است. طبییع است زبان های نزدیک هم شباهن بیشتری دارند. مثلا زبان دانمارکی با سوئی شباهت بیشتری دارد تا با انگلیسی، ولی هر عضو یک خانواده به نام ژرمنی هستند.
به کارو / 10 August 2017
زبان فارسی دری نوشتاری، طبیعتا به دلی رسمیت و ادرای بودن در این 1200 ساله، داری غنیا لغوی بیشتری است. برخی لغات کم کم از مهجور شدند، چون لغات ترکی و عربی توسط کاربران متنوع ترک زبان و عرب زبان در فارسی رواج یافت (امروز لغاتش به مرز نیم مییلون رسیده! تنها لغت نامه دهخدا بیش از 400 هزار مدخل لغت است، اساس زبان های میانجی بزرگ مثل انگلیسی، رعبی،… ذخایر لغوی زیاید دارند و گاه کم کم از زبان اولیه چنان دور میوشند که چند نسل قادر به فهم نوشته هایشان نیستند البته فارسیی هنوز میتوان تا هزار سال قبل متوجه شد)، نقش مذهب و آخوندها بی تاثیر نبوده، کل واژه نامه یک فرهنگ کردی سورانی را مطالعه کردم دیدم کمتر سی هزار لغت جمع کرده است، خیلی زور زده با فارسی فرق بگذارد، مثلا معادال ناو عمدا گفت اسم، ولی نگفته “نام” چون ترسیده مردم عادی بفهمند چه قدر اشتراک با فارسی نوشتاری و لهجه های فارسی است! بله این طوری از زبانه های ایرانی و اقوام ایرانی که خودشان نام قومی دارند یک ملت فرضی به نام کرد درست کرده اند. تا مثلا خاندان بارازنی یا فلان دولت در بازی قدرت نظام ولایی استبدادی و ظالم و فاسد تحت فشار بگذراند، هر بار در این سایتها از حقوق کردها مثلا سوریه یا عراق و یا ترکیه میوشند ادعا میکنند استعمارگران کشور و یا ملت کردستان جدا کردند! اخر یکی نیست بگوید ادم حسابی، در قرن 15 اصلا دعوا بین عثمانی و صفویان چه ربطی به استعمار داشت/ توافق سایکس-پپیکو مربوط به صد سال پیش است که در مردم اراضی عثمانی چه ربطی به ایران دارد؟، اصل داستان مذهبی بود و دو امپراتوری جنگ بر سر حدود مدعی خود بودند، صفویان مدعی شاهی ایران بودند ولی گویا ایلات و عشایر سنی غرب ایران متاسفانه طرف عثمانی را گرفتند اغلب!
به کارو / 10 August 2017
مشکل کردپندارهای آن سوی مرزهای غربی ایران این است، که داستان آنها که تحت ستم پان ترکیسم و پان عربیسم بودند را با مشکل ایران یکی می دانند، متاسفانه نقش پان کردهای داخل ایران که مسلط به زبان فارسی نوشتاری رسمی داخل ایران هستند، در انتشار تفاسیر و گزارش و تحلیل اشتباه از وضعیت اتنیکی در داخل و تعمیم مکشلات در کشورهای عراق و سوریه و ترکیه به ایران. اصلا داستان کردگرایی در ایران با آن سه کشور متفاوت است. در ایران کردها و هر آن قوم و اتنکی (اکثرشان به یک خانواده زبانی تعلق دارند) که بر اثر تبلیغات و القائات خودش کرد میداند درواقع در سرزمین مادری و اصلی اش است. در ایران دهها اتنیک هستند و دهها زبان و صدها گویش و هزاران لهجه است. این موزائیک در هم و پیچیده با مرزهای در هم فرور فته اتنیکی و اختلاط و پراکندگی وسیع و نامنظم، اگر پان کردیسم بتوانند به جنگ داخلی بکشاند فاجعه بزرگ تر از سوریه خواهد بود.
نجابت / 11 August 2017
پان کردیسم برای به دست آوردن مثلا کمتر از 10% خاک ایران، بقیه آن 90% را به جنگ داخلی خواهد کشاند. در حالی سیستانی ها از فارسی زبان ها جدا میکنند، بختیاری و لر و لک و فیلی… کردپندار میکنند! شمالی ها را به سمت تجزیه طلبی، ترک زبان های اذربایجان و سایر نقاط همین جور، پان کردیسم دارد عامل اصلی یکی از بزرگ ترین تراژدی خون بار تاریخ میشوند. اگر همین کار ادامه یابد ایران با وجود نظام ولایی مستبد، ظالم، فاسد زمینه برای بزرگ ترین تراژدی نسل کشی میلیون ها نفر و آوارگی و ویرانی ناشی از ناسیونالیزم قومی آماده میشود.
نجابت / 11 August 2017
همه پرسی درباره آینده کردستان عراق حق همه ملت عراق است. همه باید درباره استقلال کردستان نظر بدهند، نه فقط کردها.اهالی بصره و بغداد هم حق اظهار نظر دارند. اگر کل ملت عراق در این همه پرسی شرکت کرد و 51 درصد رای به جدایی دادند، آنگاه اسقلال کردستان عراق موجه خواهد بود. اربیل به تنهایی چنین حقی ندارد . بغداد و بصره هم حق دارند نظر بدهند.
ش. ا. / 11 August 2017
آنچه آقای سهیمی تذکر داده اند بسیار مهم است. اینکه کردستان یک منطقه
محصور در خشکی است. یعنی نمیتواند نفت خود را از خاک خودش صادر کند.
و نه فقط نفت بلکه همه چیز چه کالاها و چه افراد باید از یکی از کشورهای همسایه
عبور کنند.
حال اگر کردستان بر استقلال پافشاری کند و باعث شود رابطه اش با سه همسایه
خراب شود؛ این همسایگان ممکن است مرزهای زمینی و هوایی خود را ببندند و
کردستان را ایزوله کنند. در این صورت چه بر سر مردم خواهد آمد؟
شاید آنان که پس از جنگ جهانی اول مرزها را ترسیم میکردند این را بهتر میدانستند
و به همین دلیل جغرافیایی به کردها کشور ندادند! افسوس که برخی از کردها این
را نمیفهمند.
منطقی / 11 August 2017
عراق کشوری ساختۀ استعمار است. کردهای عثمانی برابر معاهدۀ سور باید مستقل می شدند و تا به امروز آن قرار با بهانه ها و دخالتهای مختلف به عقب افتاده است. به سبب ایرانی بودن اقوام مختلفی که در چند قرن اخیر کرد خوانده می شوند(- کرد به معنای کوچ کننده است در فارسی. داستان ارمایل و گرمایل را در شاهنامه بخوانید) باید با این مردم زیر ستم همراه شد و در کشورهای وارث عثمانی از استقلالشان حمایت کرد. نتیجه اش برای ایران و ایرانی بد نخواهد بود. دلایلش به موضوع فعلی که همه پرسی در اقلیم کردستان است مربوط نمی شود.
نادر / 17 August 2017