میزان حملات به روحانیت در شهرها- با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی کشور و تعداد روحانیون، زیاد نیست. اما روحانیت با مردم چنان کرده که اینک آنان جرات نمیکنند در کلانشهرهایی چون تهران بدون اتومبیل و محافظ به تنهایی در خیابانها راه بروند. این وضع مطلقا در زمان شاه وجود نداشت. مردم به آنان احترام گذاشته و کمکشان میکردند. اینک کتکشان میزنند. چرا چنین شده است؟
مدتی است که خبرهایی در مورد حمله به روحانیون در شهرهای مختلف انتشار مییابد. به دو نمونه زیر بنگرید:
- در ۲۶ دی ۱۳۹۱ در کرمانشاه، به يك روحانی مشهدی در برابر ساختمان دادگستری كل استان کرمانشاه و معاونت اجتماعی نيروی انتظامی و در فاصله ۵۰۰ متری فرماندهی انتظامی استان با قمه حمله شد.
- در ۲۶ شهریور ۹۵ سه نفر به یک روحانی در جنوب تهران حمله کردند. جالب است که فیلمی هم از این حادثه وجود دارد.
در دهه آخر تیرماه ۱۳۹۶ نیز دو حمله زیر گزارش شده است :
- در ۲۴ تير ۱۳۹۶ در متروی شهرری یک روحانی زخمی و ضارب توسط پلیس کشته شد. در این مورد، ابهامها و پرسشهای بسیاری وجود دارد. محمد کیانوش راد، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، در مقالهای به گزارشهای یک سویه نیروی انتظامی و صدا و سیما تاخته و پرسیده چرا مأمورین نیروی انتظامی از نزدیک به متهم شلیک مستقیم کرده و او را کشته اند؟ شاید روحانی گناهکار و مقتول بی گناه باشد (رجوع شود به مقاله :”چرا صداوسیما حق را به روحانی مضروب حادثه شهرری میدهد؟ “).
- دو روز بعد، در ۲۶ تیر ۹۶ یک روحانی در نیشابور مورد حمله قرار گرفت. سردار بهمن امیری مقدم، فرمانده انتظامی خراسان رضوی، در مورد حمله به یک روحانی به نام احمد نصرآبادی- در شهرستان نیشابور در ۲۸ تير ۱۳۹۶ گفت: “مردی موتور سوار به روحانی ۳۶ ساله که امام جماعت روستای معتمدیه شهرستان فیروزه و از فعالان حوزه امر به معروف و نهی از منکر بود، در خیابان رازی نیشابور نزدیک و با افشانه فلفلی به او حمله ور شد. پس از این اقدام سرنشینان ۲ خودروی پژو ۴۰۵ و پراید ۱۳۲ در محل متوقف و روحانی جوان را با ۱۶ ضربه چاقو مجروح کرده و به سرعت از صحنه متواری شدند. روحانی جوان که لباس شخصی بوده بلافاصله به بیمارستان نیشابور انتقال و تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت…ضاربان هشت نفر بودند که با چاقو و چوب به این روحانی حمله ور شدهاند. دستورات لازم با توجه به حساسیت موضوع صادر و پلیس با سرنخهای موجود و ردزنیهای گسترده اطلاعاتی، جستجوهای خود را برای شناسایی و دستگیری عاملان حمله به روحانی آمر به معروف و ناهی از منکر آغاز کرده است”.
علل روحانیت نوازی
هرگونه استفاده از خشونت از نظر اخلاقی و حقوقی ناموجه است. باید میان داوری اخلاقی و حقوقی وقایع با تبیین و تحلیل علمی رویدادها تمایز قائل شد. محکوم کردن خشونت از نظر اخلاقی و حقوقی، به هیچ وجه جای تحلیل علمی رویدادها و حوادث را نمیگیرد. هرگونه خشونتی معلول علل و دلایل بسیار است. توضیح علل و دلایل یک خشونت و فاجعه، به معنای تصویب اخلاقی و حقوقی آن خشونت و فاجعه نیست. فاجعه تروریستی ۱۱ سپتامبر معلول علل و دلایل بسیار است. متخصصان تا ابد در این مورد تبیینهای تازهای ارائه خواهند کرد. اما این فاجعه، از نظر اخلاقی و حقوقی از همان ابتدا محکوم بوده و خواهد بود. اگرچه ما خشونت با روحانیت را از نظر اخلاقی و حقوقی رد و نفی میکنیم، اما توضیح علل و دلایل این کنش مستقل از آن محکومیت است و اگر به طور جدی این موضوع ریشه یابی شودف شاید به درمان هم کمک کند.
موضوع چیست؟ تا حدی که من میفهمم، روحانیت از یک جهان وارد جهان دیگری شده و به همین دلیل واکنشهای متفاوتی از سوی مردم میبیند. برخی از تفاوتها و کنشها به قرار زیرند:
یکم- موقعیت روحانیون پیش و پس از انقلاب، از جهات گوناگون، تغییر کرده است. در همه جوامع رقابت و نزاع و جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت، ثروت، اطلاعات و منزلت اجتماعی است. در دوران شاه، میزان دسترسی روحانیت به سه منبع اول، ناچیز بود. اما در عین آن که توسط بخشی از متجددین حکومتی و غیر حکومتی به سخره گرفته میشدند، دارای منزلت اجتماعی بودند. یعنی توسط اکثر مردم محترم شمرده میشدند. منابع کمیاب قدرت و ثروت و اطلاعات؛ منزلت اجتماعی هم تولید میکنند. اما احترام و منزلت اجتماعی روحانیون در زمان شاه، هیچ ارتباطی به منابع کمیاب حکومتی نداشت.
دوم- روحانیون پس از انقلاب، منابع کمیاب قدرت، ثروت، اطلاعات و منزلت اجتماعی ناشی از آنها را به سلطه خود در آوردند. جمهوری اسلامی حکومتی دموکراتیک نبود و نیست. نقض سیستماتیک حقوق بشر هم یکی از ویژگیهای این نظام بود و هست. اینها به خودی خود، موجب زوال پیوسته و شدید اعتماد مردم به روحانیت شد. آنان که قرار بود مادرترزا باشند، حداقل به روبسپیر تبدیل شدند. حتی میشل فوکو هم فریب خورد و انقلاب ایران را “روح جهان بی روح” به شمار آورد.
سوم- روحانیت فاقد قدرت زمان شاه، به اندازه دانش خود میکوشید تا مطابق علم زمانه، از اسلام دفاع کند. برخی چون علامه طباطبایی به دفاع فلسفی از اسلام پرداختند. برخی چون مکارم شیرازی و دیگران کوشیدند تا از علمی بودن برخی احکام فقهی دفاع کنند. اما روحانیت دوران جمهوری اسلامی، نیازمند استدلال نبود. چون قدرتمند بود و علم- خصوصاً علوم انسانی تجربی- و فلسفه را غربی و رقیب دین به شمار میآورد. خرافه بافی و خرافه پراکنی رونق بسیار یافت.
آنان که قادر نبودند اثبات کنند امام یازدهم دارای فرزند بوده، برای امام دوازدهم چاههای جمکران را ساختند و دهها میلیارد تومان هزینه این چاههای خرافه آمیز و بناها و راه هایش کردند. نمایندگان ولی فقیه در استانها و ائمه جمعه، خرافههای بسیاری بافتند و از طریق رسانههای انتشار دادند. نماینده ولی فقیه در قم و امام جمعه آن شهر ادعا کرد که آیت الله خامنهای در وقت زاده شدن یا علی گفته و پا به جهان گذارده است. آیت الله صدیقی- امام جمعه تهران، نه تنها از دیدار آیت الله خامنهای و امام زمان سخن گفت، بلکه ادعا کرد که بدحجابی زنان موجب زلزله میشود.
به تعبیر دیگر، گفتمان روادارانه استدلالی زمان شاه به گفتمان خرافی غیرروادار تبدیل شد. مدعا این نیست که استدلالهای روحانیت زمان شاه در دفاع از اسلام معتبر بودند. مدعا این است که آنان به دلیل فقدان قدرت، مجبور به استدلال – معتبر یا نامعتبر – و رواداری بودند. اما وقتی به قدرت دست یافتند، مجبور به رواداری نبودند و تا توانستند خرافه ساختند و بافتند.
چهارم- روحانیت مطابق اصول دین همه را به یاد مرگ، زندگی پس از مرگ و بهشت فرا میخوانده است. این دعوت به خودی خود هیچ اشکالی ندارد. اما روحانیت پس از انقلاب، ادعا کرد که نظام سیاسی و دولت باید همه مردم را به زور راهی بهشت کنند. یا در معقولانهترین شکلش، گفتند حکومت باید راههای رفتن به جهنم را از پیش پای مردم بر دارد و راههای رفتن آنان به بهشت را بگشاید.
حجاب اجباری و امر به معروف و نهی از منکر حکومتی، بخش کوچکی از بهشت اجباری حکومتی بودند و هستند. بر سر این موضوع که آیا نظام سیاسی دارای چنین وظیفهای است یا نه؟ میان حسن روحانی با آیت الله خامنهای و فقیهان درباری نزاعی علنی و تند در گرفت.
پنجم- مردم به چشم خود دیدند که روحانیت فاقد قدرت مهربان، به روحانیت طرفدار تبعیض تبدیل شد. اول از همه ادعا کردند که حکومت “حق ویژه” روحانیت است. این تبعیض و امتیار فاقد هرگونه استدلالی بود. بدین ترتیب، روحانیونی که نماد پارسایی و آخرت گرایی بودند، به دنیاطلبان تبعیض گرایی تبدیل شدند که برای تسخیر حکومت و نگهداری آن، دست به هر کاری میزدند و میزنند. آنان در حالی که مردم را به زور به بهشت میراندند، برای حفظ دنیای خود، زندگی این جهانی مردم را به جهنم تبدیل کردند.
روحانیون اینک در منازل گرانقیمت زندگی کرده و سوار اتومبیلهای گران قیمت ضد گلوله میشدند. حقوقهای بالا دریافت میکردند. این سبک زندگی، با سبک زندگی مدعیان معنویت و عرفان و روحانیت هیچ سنخیتی نداشت و ندارد.
ششم– فساد بخش جدایی ناپذیر قدرت سیاسی است. سخن مشهور لرد اکتون را به یاد بیاوریم که میگفت: “قدرت فساد آور است و قدرت مطلقه، فساد مطلقه به دنبال میآورد.” جوامع دارای نظام سیاسی دموکراتیک، به میزان زیادی فساد را کاهش دادهاند. نه فساد به طور مطلق محو خواهد شد و نه فساد در همه نظامهای دموکراتیک در یک رتبه و اندازه قرار دارد. اما فساد نظامهای دیکتاتوری بسیار بیش از فساد نظامهای دموکراتیک است. مطابق شاخص فساد سازمان شفافیت بین المللی، جمهوری اسلامی دارای رتبه بالایی در میزان فساد است. روحانیت در بسط فساد نقش مستقیم داشته و بسیاری از آنان گرفتار فسادهای عظیماند.
هفتم- سوءاستفادههای جنسی هم یکی از پیامدهای قدرت سیاسی است. در این جا هم میان نظامهای دموکراتیک و دیکتاتوری تفاوت وجود دارد. فساد جنسی دولتمردان فرانسه و ایتالیا تفاوت چشمگیری با فسادهای جنسی دولتمردان عربستان سعودی و لیبی قذافی دارد. روحانیت دوران جمهوری اسلامی در این مورد هم کارنامه بدی از خود بر جای نهاد. اگر قلم اجازه میداد و پرونده افرادی چون علی فلاحیان، علی رازینی، و…گشوده میشد، آن وقت سطح وقاحت فقیهان آشکار میگشت. یک روحانی متخصص در این زمینه، به محض آن که به زندان افتاد، مجبور شد به بسیاری از بزرگان سیاسی تهمت خیانت بزند. خواننده باید توجه کند که سیاستمداران، به دلیل داشتن قدرت، رابطه نابرابری با دیگران دارند. همین رابطه نابرابر قدرت، سازنده روابط جنسی فاسد است.
هشتم- میزان حملات به روحانیت در شهرها- با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی کشور و تعداد روحانیون، زیاد نیست. اما روحانیت با مردم چنان کرده که اینک آنان جرات نمیکنند در کلانشهرهایی چون تهران بدون اتومبیل و محافظ به تنهایی در خیابانها راه بروند. این وضع مطلقا در زمان شاه وجود نداشت. مردم به آنان احترام گذاشته و کمکشان میکردند. اینک کتکشان میزنند. حتی روحانی ای که در ۲۶ تیر ۹۶ در نیشابور زخمی شد و کتک خورد، بدون لباس روحانیت در شهر راه میرفته است. یعنی آنان در شهرهای کوچک هم نمیتوانند با لباس روحانیت بگردند.
نهم- مردم به حد کافی تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار دارند. میلیونها انسان زیر خط فقر مطلق و نسبی قرار دارند. در این حال، عدهای روحانی در همه جا به حجاب و رفتارهای آنان به نام آمر به معروف گیر میدهند. اخیراً هم ادعا کردهاند که درون اتومبیل ها، فضای خصوصی نبوده و نیست. مردم را به دلیل پوشش درون اتومبیل هم مجازات میکنند.
دهم- اگر روحانیت خواهان احترام مردم به خود و اسلام است، تنها راهش تبعیض زدایی است. سکولاریسم- به معنای تفکیک نهاد دین از نهاد دولت- رافع تبعیض است. در این صورت، دیگر حکومت “حق ویژه” روحانیت نبوده و اسلام هم در بازار ادیان و ایدئولوژی ها، آزادانه حضوری مستدل خواهد داشت. اگر نظام سلطانی فقیه سالار جمهوری اسلامی با سرکوب تداوم یابد، فقط روحانیت کتک نخواهد خورد، باید منتظر باشید تا بسیاری به روی اسلام شمشیر کشیده و بی جانش سازند. ترس مردم که بریزد، روحانیت کتک بیشتری در خیابانها خواهد خورد.
جوان شجاع پهلوان اصغر که حساب آن آخوند را گذاشت کف دستش و فریاد میزد «من فرزند ایرانم؛ این چه اسلامییه؟». حکومت اول دجالگری کرد که این چاقوکش بوده و میخواسته مردم را بزند! مردم هم آمدند حتی به تلویزیون گفتند که واقعیت داستان چه بوده است. بعد هم پاسدار قیدپرور همان روز آمد توی روزنامهها و گفت که این جوان کینه ازروحانیت داشت.
بعد هم شاهد مراسم خاکسپاریاش و کارهایی که رفقایش در شهر ری کردهاند، بودیم. زورخانهیی که اصغر در آن بوده، به عزا نشسته است. بعد هم تصویر و پوسترهایی که از قضا نوشته بود «30تیر 96یادبودی برایش میگیریم». در آن پوستر از طلوع جاودان عاشورا بهطور سمبلیک نوشته بود. پوسترهای دیگری هم بود، مثل «پهلوان هرگز نمیمیرد» و «زنده باد پهلوان اصغر…
naseem / 24 July 2017
در متن راه حل داده شده، دمکراسی سکولار است. منتها اثبات شده منفع مفت سرشار کمیاب ثروت و قدرت را نمی شود باز زبان خوش از القیت گرفت و به اکثریت داد. وگرنه این آخوند و عواملش چون سپاهی ها و ختی کارمندان جز، همگی بالای طبقه متوسط اقتصادی هستند. من کمتر کارکمند دونایه دولتی دیدم د عرض 5 سال صاحب خانه و ماشین و زن وز ندگی نشده باشد حتی زیر سی سالگی (به لطف شغل دائمی و مزد بالا و وام مفت و اعتبار چک کرامندی که مثلا هر چیزی میتوانند با چک بخرند و ینازی به وثیقه ندارند! رانت اطلاعاتی وو اینها هم مزید بر علت). ولی اکثریت مردم از به جایی از این نظام بند نستند حتی در سننی 35 الی 45 سالگی هنوز مجرد و بیکار و بی سرنوشت هستند.
مردان باشرف و نجیبی که آخر سر یا بیماری افسردگی و جنوه و خودکشی نصیبشان می شود یا اجبارا تن به خلاف و دله دزدی میدهند. زنهایشان هم یا بیگاری برای قمه نان و برخی هم دیگر عنان ابرو غیرت از دست داده به تن فورشی روی میاورند. این جماعت اخوند دهان گشاد صرفا موعظه و ترساندن از اتش جهنم و انواع توهنی و تهمت نثار میکنند و گشت راشاد و شلاق و سنگسار و اعدام باری نگون بختان ایرانی!
اکثریت ایارنی هم اکنون بایک طرح از همین 90 هزار میلیارد تومان درامد هدفمندی یارنه میتواند نجات یابد ولی دولت تدراکچی یک سومش قطره چکانی میدهد.
دولت تداکپی حسن روحانی هم راه احمدی نزاد را ادامه میدهدف مدتهاست سامانه کمک به رمد بی بضاع بسته و حاضر به دادن مقرری مختصر هم نیست.
ولی سالانه 30 میلیارد دلار دست کم بهذخایر ارزی نظام می افزاید.
هنوز معلوم نشد این 150 مییلیادر دلار ذخایر بلوکه شده شد و 140 هزار میلیارد ذخایر ارزی موجود چگونه انبار شده و چرا میان مردم به صورت لااقل سهام مولد توزیع نمی شود. نکته اینجاست مننمی گویم پول نقد ریالی بدهید که بهانه تورم وشد این دلارها نقدا بدهید و یا لاقل سهام شرکت هایمولد ثروترا.
صدها میلیارد دلار ثروت تحت کنترل نهادهای رهبر یو و بنیادها مثل آستان قدس. اینها که به نام فقرا رد مصادره است. پس چرا میان این بیش از 70% فقیر ایران توزیع نمی شود؟!
راوی حق / 24 July 2017
واقعا سیرمانی ندارند، همه اخوند و عواملش حکومتی بهر فاه مناسبی رسیده اندف این خساست است دیگر که تتمه ثورت ملی بین مردم توزیع نمیکنند.
ثروتهای نفت و گاز و معادن و کارخانجات حاصله متعلق به ملت است چرا توزیع نمیشود سهامش و چرا دارند میفورشند به سرمایه دار و خصولتی و از دسترس ملت دور نگه میداند. آیا باید انقلاب دیگری شود و مصادرات جدید؟! نگر نگفتن این امول ملت است و زمان انقلاب 1357 اینها مصادر کردن ولی عملا در اخیار حکومت قرار گرفت. 38 سال گذشتف کی بالاخره به رمدم واگزار میوشد؟
معلومست نظامعامدا ملت ایران را در فقر نگه داشتن. با مزد اندک و عدم توزیع ثروت ملی.
این نام باری اجرای برنامه توسعه طلبی ایدئولوژیک و غارت، حاضر نیست اکثریت ملت از فقر نجات یابند. اندکی از طبقات کاستی مثل پزشکان و سرمایه داران از وضعیت رانتی و تورمی سود بردند و اغلب با شبکه پیچیده تزویر نظام ولایی در ارتباط هستند.
حالا مردم عاصی چاره جز خشونت ندارند. اینها نشانه اولیه است و اگر نظام ولایی زودتر به فکر فقرردایی و توزیع ثروت ملت ایران اقدام نکند با امواج بنیان کن انقلاب فقرا رو به رو خواهد شد. چه بسا جوی خون از اخوندکشی و پاسدارکشی راه خواهد افتاد چون از قررا معلوم آخوندها سپاهی وبسیجی هم رحم ندارند و خشونت وحشیانه ای از هم اکنون نشان میدهند. رگبار بستن یک شهروند غیرنظامی در مترو، دارد پیام میدهد به مردم که جنگ بیرحمانه است و هیچ کدام رحم به دیگری نخواهند کرد.
راوی حق / 24 July 2017
هر چند خود را حق مطلق بینی کمابیش از الودگی هیا فم-عقیدتی ضد بری همه ادیان و فرقه های شبه دینی جهان است، ولی در اسلام دیگر به اوج میرسد و اوج مبالغه در تشیع امامیه است، نژادپرستی و خودبرتبربینی میان مریدان خرافه پرست تشیع تا بدانجاست که احتمالا داشتن درصدی ناچیزی از ژن انتساب اولاد پیامبر اسلام و اوقام و ائمه، باعث برتری و تفاخر است.
یکی زشت ترین صحنه نژادپرستی چند سال پیش در مصاحبه یک به اصطلاح دکتر محقق سید شیرازی بدیم که از سیما پخش شد. پخش هم غیر زنده بود یعنی میتوانستند این این قسمت زشت نزادپرستانه حذف کنند! ولی درکمال وقاحت اینفدر دللی موفقیتش داشتن نسبت سادات اعلام کرد و گفت درژن سادات لطف خداوند برتری هیا هوشی داده. از دستاوردهای این محقق شیمی فرمول های ساخت موشک و بمب بود!
اخیرا پسر یک از این مدعیان اصلاح طلب یعنی جوجه تازه تخم درامده چند هزار میلیارد تومانی عارف، گفته موفقیت چند هزار میلیارد تومانی ثورتش ناشی ژن و خون خوب از والدینش است. من تحقیق کردم که اینها سادات هم نیستند،گویا نژادپرستی از سادات به عام شیعه توسعه یافته و کم کم نوعی شبه ناریسم از داشیعی در جهان در حال وقوع است!
در کمال تاسف هنوز میلیون نفر از ایرانی و غیر ایرانی دنباله رو این دین اسلام و ازجمله مذاهب تکفیری سنی و خرافی شیعی هستند!
Game Of Thrones / 25 July 2017
فلاحیان بهوضوح میگفت که خود اینها ـ منظورش آقای منتظری ـ میگفتند این قتلعامها ما را در تاریخ ننگین میکند؛
ولی خمینی میگفت فکر قضاوت تاریخ را نکنید!
ببینید مصدق ـ یک فرد رفرمیست، اما شریف و میهنپرست و ایرانی ـ چه میگفت؛ گفت مرگ را بر زندگی آلوده به ننگ ترجیح میدهد.
بعد خمینی میگوید قضاوت تاریخ را ول کنید، ما کاری نداریم. البته میگوید «شرع». مگر منتظری و آخوندهای دیگر به او چه میگفتند؟
خمینی با شرع کاری نداشت. برایش حکومت بالاتر از هر چیزی بود و ننگ تاریخ را هم به جان میخرید!
faryad / 25 July 2017
سلام خدمت شما. اول که چرا در زمان پهلوی روحانیت احترام داشت:چون روحانیت در آن زمان یا درباری بودن مورد تایید دستگاه حکومت. یا غیر درباری که با برنامه ای که داشتند کمتر باعث ناراحتی و دخالت دربار میشدند.در این حال پس نیازی نبود که افرادی رو تحریک کنن برا اذیت آزار.((((هر چند رسم اهانت به روحانیت بنابر تاریخ، خود شاه آوردن که قضیه ی فیضیه در تاریخ ایران ثبت شده))))) پس اداعای احترام نکنید.
میمونه شرایط الان روحانیت: اول که مزاحمت چند صورت پیدا میکنه ۱ یا مسئله شخصی هست۲مزاحمت به خاطر کنترل نداشتن بر رفتار بخاطر استعمال مواد که این قضیه در مترو صدق میکنه چون کسی با حال عادی اربده کشی نمیکنه و اگر فقط قصد مجروح کردن روحانی رو داشت به بقیه کاری نداشت هر چند برخالف این حرف اتفاق افتاده به مردم نیز هجوم برده۳یا از تحریک افراد مزدور برای شروع یک رفتار روحانی آزاری هست.
اگر شما یکم صادق بودید و با کینه و تعصبات نقد نمیکردید براتون روشن میشد که کل اتفاقاتی که برای روحانیت افتاد در این چند دهه به انازه جنایت شاه پهلوی نمیشه.
از فرد روشنفکری مثل شما بعید که همچین مقایسه ای بکنه
یا حق
علی / 25 July 2017
بد نیست آقای گنجی بداند که شاه و هویدا بانی مسجد جمکران بودند.
نادر / 25 July 2017
در خصوص قدرت نداشتن روحانیت در زمان شاه باید به این نکته
اشاره شود که در کل ، کلیه ادیان زمانیکه قدرت ندارند به مهرورزی
و بخشش و نظایر آن جهت جلب و یا درواقع فریب مردم رو می آورند
و همانطور که دیده ایم و میبینیم و در تاریخ ثبت است ، پس از رسیدن
به قدرت شمشیر کشیده ،گردن میزنند و نفس کش طلب میکنند ، این
خصلت ذاتی کلیه ادیان بخصوص آنان که به دروغ خودشان را الهی و
آسمانی معرفی میکنند .
احترام و منزلت روحانیون در زمان شاه ناشی از جهل و بیسوادی مردم
بود و نه دانش روحانیت ، اگر سخنان خمینی خصوصا قبل و اندکی
پس از پیروزی انقلاب را مورد بررسی قرار دهید اعتماد مردم نسبت به
آن گفته ها که در جهت مخالف عقاید پنهان خود خمینی نیز بود ناشی
از بیسوادی و کم اطلاعی مردم نسبت به پس زمینه واقعی تفکر او بود
آقای گنجی عزیز آیا تا بحال قرآن را به صورت دو بخش مجزای سوره های
مکی و مدنی مطالعه نموده اید !؟ آیا درست استکه که این دو بخش مربوط
به قبل و بعداز به قدرت رسیدن محمد است ؟ آیا میشود به این دو بخش
بصورت دسته گل و باغ و بهشت از یکسو و شمشیر و چماق از دیگر سو
نگریست !؟
احمدرضاحفیظی / 25 July 2017
نه اون احترام های بیخودی درست بود و نه این کتک زدن ها درسته….
قضاوت بر اساس ظاهر …؟
از کجا معلوم که در پس هر لباسی چه عقیده و ایده ای وجود داره.
وقتی جناب اکبر گنجی که از بهترین های ایرانه از محکوم کردن چنین خشونتهایی ابا داره از مردم عادی چه انتظاری میشه داشت؟
بهرام آذری / 26 July 2017
با تشکر از جناب گنجی
مقاله جالبی بود که با دوستان دانشجو خواندیم و لذت بردیم
با خواندن این مطالب به یاد گفته های یکی از اساتید جامعه شناسی مان افتادیم که می گفت بعد از انقلاب 57 آخوندیسم دارد اعتبارش را با سرعت زیادی مصرف میکند. آن هم اعتباری که شاید در چند سده جمع شده است. او موضوع را به بحران آب در کشور تشبیه میکرد و میگفت سفره های آب زیرزمینی طی زمان بسیار طولانی تشکیل میشوند ولی ما در مدت چند سال آنها را به پایان رساندیم و حالا بحران آب موجب تخلیه بخش بزرگی از فلات مرکزی ایران خواهد شد. ایشان به چند مرجع مستند از آخوند خراسانی و بروجردی و خویی و سیستانی هم اشاره میکرد که نظر مثبتی به ورود آخوندها به حاکمیت نداشته اند. طبق گفته ایشان، در خود حوزه های علمیه هم کم نیستند افرادی که بر این باورند آنچه که باعث حفظ و استمرار کیان مرجعیت شده دوری از سیاست و حفظ فاصله با حاکمان بوده است. حال که آخوندها حکومت را قبضه کرده اند دیگر نمیتوانند از موضع انتقادی عوامفریبانه وارد شوند زیرا خودشان مصدر بروز همه مشکلات شناخته میشوند.
شهریار / 26 July 2017
زمان شاه مردم هر دعوایی میشد می رفتند پیش روحانی محل و حرف اون براشون سند بود اما الان حتی حرف آیت الله رو هم قبول نمی کنندمی دونید چرا به دلیل اینکه زمان شاه روحانیت حقوق بگیر حکومت نبود و از دسترنج خود و وجوه شرعی روزگارشوون می گذشت اما الان همه حقوق بگیر حکومت شده اند و به همین دلیله که یک روحانی که علیه خامنه ای حرف بزنه نمی بینید همه دارن ازش تعریف و تمجید می کنند و مردم هم کور نیستند می بینند که منافع شخصی بر شرع برتری پیدا کرده و دیگه اعتباری برای حرف آقایون قائل نیستند
مرد ازاد / 26 July 2017