سراج الدین میردامادی − به همت “کمیتهی ضد سرکوب شهروندان ایرانی” در پاریس و با همکاری “بنیاد عبدالرحمان برومند”، کنفرانس مطبوعاتی آقایان دکتر عبدالکریم لاهیجی، رییس “جامعه‌‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران” و رضا معینی، مسئول بخش ایران و افغانستان “سازمان گزارشگران بدون مرز”، روز جمعه هشتم ژوئیهی ۲۰۱۱، برابر با هفدهم تیرماه ۱۳۹۰، در محل سالن کنفرانس مرکز مطبوعات خارجی برپا گردید.

 
 
 
در این کنفرانس که جمعی از روزنامهنگاران رسانههای فرانسوی حضور داشتند، آقایان لاهیجی و معینی، به زبان فرانسه، به تشریح وضعیت نقض حقوق بشر در ایران، بهویژه نقض حقوق زندانیان سیاسی و مطبوعاتی پرداختند.
با آنان درباره این کنفرانس گفت‌وگو کرده‌ام.
 
• مصاحبه با عبدالکریم لاهیجی
 
اهم مطالبی که به زبان فرانسه در این کنفرانس مطرح کردید، چه بود؟
 
عبدالکریم لاهیجی : اهم مطالب، مسئلهی زندانیان سیاسی است، بهخصوص بعد از دو واقعهی جانگدازی که در آن دوتن از زندانیان سیاسی سابق قربانی شدند. هاله‌‌ی سحابی که اجازه یافته بود فقط برای شرکت در تشییع جنازهی پدرش از زندان بیرون بیاید، هنگام این تشییع جنازه کشته شد و بعد از آن هم هدی صابر.
 
قصد ما این است که جامعهی جهانی، بهویژه رسانههای خبری را در جریان وضعیت بسیار وخیم زندانها و زندانیهای ایران قرار بدهیم.
 
گزارشگر ویژهی سازمان ملل هم در روزهای آینده، برای ورود به ایران درخواست ویزا خواهد کرد، اما با توجه به اینکه مقامات ایران از پیش اعلام کردهاند که به او ویزا نخواهند داد، بنابراین طی هفتههای آخر ما باید فعالیتمان را بیشتر بکنیم که حداقل از طریق شما رسانههای خبری وضعیت زندانیان سیاسی ایران را به اطلاع مردم دنیا برسانیم.
 
اگر آقای احمد شهید موفق به گرفتن ویزا نشود، چگونه میتواند نقش خود به عنوان گزارشگر ویژهی حقوق بشر، در خارج از ایران ایفا کند؟
 
با توجه به اینکه تعدادی از قربانیان نقض حقوق بشر، بهویژه طی دو سال گذشته، از ایران بیرون آمدهاند و آنها از زندانهای ایران و بدرفتاریهایی که با زندانیان میشود، اطلاعات خیلی دقیقی دارند و میشود گفت که شاهد عینی بودهاند، بنابراین طی یکی دو ماه آینده ما ترتیبی خواهیم داد که حداقل آنها با آقای احمد شهید ملاقات کنند و دیدههای خود را بازگو کنند.
 
از سوی دیگر، ما آنقدر راجع به مسائل به مربوط به نقض حقوق بشر در بسیاری از قسمتها مدرک داریم که آقای احمد شهید بتواند گزارش بسیار مستندی به سازمان ملل و شورای حقوق بشر بدهد.
 
آیا گزارش آقای احمد شهید میتواند منجر به یک پروسهی حقوقی علیه ناقضان حقوق بشر در ایران بشود؟ یا صرفاً گزارشی خواهد بود که در فضای افکار عمومی تأثیر خواهد داشت؟
 
گزارش آقای احمد شهید باید به مجمع عمومی سازمان ملل داده شود. مجمع عمومی هم عالیترین مرجع سازمان ملل است و اگر هم در این دوره نتواند تصمیم نهایی را اتخاذ کند، بهخاطر اینکه گزارش نهایی آقای احمد شهید در فروردین ماه آینده به شورای حقوق بشر داده شود، حداقل موجبات و مقدماتی فراهم خواهد شد که یک سال بعد، یعنی مجمع عمومی بعدی بتواند راجع به نقض مستمر و سیستماتیک حقوق بشر در ایران، تصمیم نهایی اتخاذ کند. یعنی پروندهی نقض حقوق بشر در ایران را به شورای امنیت بفرستد و میدانید که شورای امنیت هرنوع تصمیمی در اینباره میتواند اتخاذ کند.
 
 
• مصاحبه با رضا معینی
 
لطفا اهم مطالبی را که در کنفرانس مطرح کردید، برای مخاطبان رادیو زمانه بازگو کنید.
 
رضا معینی: کنفرانس در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران بود و بخشی که به من مربوط میشد، وضعیت روزنامهنگاران زندانی بود. من آماری را که از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ تهیه و آماده کرده بودیم، ارائه دادم.
 
این آمار دستگیری بیش از ۲۰۰ روزنامهنگار را شامل میشود که از این تعداد، نزدیک به ۷۵ نفر از بازداشت شدگان روزنامهنگار و وبنگار به محکومیتهایی بین یک تا ۲۰ سال محکوم شدهاند.
 
برمبنای این آمار، بهطور مشخص هماکنون نزدیک به ۴۰ روزنامهنگار در زنداناند که این ۴۰ نفر با در نظر گرفتن وضعیت آقای میرحسین موسوی و همسرشان و آقای کروبی و همسرشان است.
 
ما این چهار نفر را که از دستاندرکاران مطبوعاتی بودهاند، به عنوان روزنامهنگار و زندانی محسوب میکنیم و با توجه به وضعیت بهویژه آقایان موسوی و کروبی و بیماریشان، تاکید کردهایم که نگرانایم و باید در این رابطه اقدام شود.
 
شما اشارهای به بازگشایی روزنامهی “اعتماد” و هفتهنامهی “شهروند امروز” داشتید. این بازگشایی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آن را به نزدیک بودن زمان انتخابات مجلس مربوط میدانید یا دلایل دیگری دارد؟ یا فکر میکنید سیاست دولت بعد از تقابل رهبر و رییس جمهور، میرود به سمت اینکه گشایش اندکی برای فضای مطبوعاتی و رسانهای ایجاد کند؟
 
در درجهی اول من از این بابت خوشحالام. یعنی از گشایش این دو رسانه، به عنوان دو نشریهای که کار کردهاند و میتوانند برای روزنامهنگاران کار ایجاد کنند خوشحالام.
علیرغم این، همانطور که در سئوال خود شما هم طرح شد، واقعیت این است که گشایشهایی انجام میشود و این روزنامهنگاران، علیرغم همهی فشارهایی که روی آنها هست کار میکنند، اما کنترل نشریات در دست حکومت است. یعنی عملاً با ارسال فاکسها، نامهها و تلفنها، هیأت تحریریه را کنترل میکنند.
 
اما بهنظر من، حاکمیت ناگزیر از این گشایشها است. یعنی با توجه به وضعیت جهانی، با توجه به وضعیت داخلی و با توجه درگیری کنونی دو گروه حکومتی، گشایشی ایجاد میشود و این با ماست که چگونه از این گشایش استفاده کنیم.
 
آقای معینی، در طول دو سال اخیر، موج گستردهی مهاجرت روزنامهنگاران را به اروپا و بهویژه فرانسه داشتهایم. این مهاجرت را چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید نبود روزنامهنگاران در داخل جغرافیای ایران، میتواند به نفع حاکمیت باشد؟ یا به نفع مبارزه برای گسترش اطلاعات و اطلاعرسانی، برای جامعهی ایرانی است؟
 
متأسفانه خروج روزنامهنگار از کشورش همواره به نفع آن کشور نیست. همیشه! ولی این خروج، خروج داوطلبانهای نبوده است. پناهنده، وقتی به عنوان پناهنده به جایی میرود، یعنی کسی که مجبور به خروج از کشور شده است.
 
اما نکتهی دیگری که در این رابطه وجود دارد، بستگی به چگونگی کارکرد این روزنامهنگاران دارد. من خوشحالام که اغلب روزنامهنگارانی که آمدهاند، چه در فرانسه و چه در دیگر کشورها، توانستهاند به نوعی به کارشان جذب شوند و علیرغم همهی فشارها، محدودیتها و دشواریهایی که دارند، تلاش میکنند روزنامهنگار بمانند.
 
من فکر میکنم اهمیت دارد که این روزنامهنگار ماندن در خدمت دوستانی باشد که در ایران ماندهاند و هستند و فعالیتهایشان را انجام میدهند. واقعیت این نیست که همهی روزنامهنگاران ایران را ترک کردهاند. همچنان در ایران، در شهرستانها و تهران روزنامهنگارانی داریم که کار میکنند.
 
 
• گزارش فیروزه صابر از مرگ برادرش
 
در بخشی از این کنفرانس، طی تماس اینترنتیای که با فیروزه صابر، خواهر مرحوم رضا هدی صابر، زندانی سیاسیای که در پی اعتصاب غذا جان سپرد، روایت ایشان از مرگ برادرش به اطلاع روزنامهنگاران فرانسوی رسانده شد.
 
فیروزه صابر:
 
«هدی که در بند ۳۵۰ زندان اوین بود، فردای روز فاجعهی مرگ هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و بعد از گذشت هشت روز از اعتصاب غذایاش، دچار عارضهی قلبی شد و ساعت چهار صبح روز جمعه، او را به بهداری اوین منتقل کردند.
 
اما بعد از یک ساعت و نیم، با حالتی که از درد به خودش میپیچیده، به بند برمیگردد و آنطور که به همبندیهایاش منتقل میکند، میگوید: در بهداری نه تنها هیچ رسیدگیای به وضعیت من نشد، بلکه مورد ضرب و شتم و توهین هم قرار گرفتم و توسط مأمورانی که در لباس پرسنل بهداری بودند، از اتاق درمان بیرون انداخته شدم.
 
در حالی که هدی از درد به‌‌شدت میلرزید، با صدای بلند از درد دستاش شکایت میکند و چون شدت دردش زیاد بوده، همبندیهایاش نگران میشوند و افسر نگهبان را دوباره میخواهند که امکان اعزام مجدد هدی به بهداری را فراهم کند.
 
با اینکه هدی معترض بوده و نمیخواسته به بهداری برود، چون میگفته که در آنجا به او رسیدگی نمیکنند، افسر نگهبان وعده میدهد که تلاش خواهد کرد که او را به بیمارستانی خارج از اوین منتقل کنند.
 
بر اساس گزارش پزشکهای “بیمارستان مدرس” تهران، هدی را ساعت ۱۱ صبح جمعه ۲۰ خرداد، به اورژانس بیمارستان مدرس منتقل میکنند و به این ترتیب، از ساعت پنج یا ۱۱ صبح که شش، هفت ساعت طلایی برای نجات هدی است، از دست میرود.
 
هدی در بیمارستان همین توضیحات را به پزشکان میدهد و از آنها میخواهد که به خانوادهاش اطلاع بدهند و حتی شماره تلفن من را به آن‌‌ها میدهد. اما متأسفانه مأمورین آنها را از تماس با خانواده منع میکنند.
 

روز جمعه عملیات آنژیوگرافی انجام میگیرد، اما روز شنبه صبح وضعیت او مجدداً وخیم میشود و عملیات نجاتاش ثمربخش نمیشود و هدی در تنهایی محض و بدون اینکه هیچ فرصتی به او داده شود که پیاماش را در آخرین لحظات به خانوادهاش منتقل کند، با جهان هستی وداع میکند.»