علی افشاری − در خصوص فاجعه ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ مطالب زیادی نوشته و گفته شده است. اطلاعات گوناگونی از تحقیقات وروایات شاهدان عینی و گزارش جریان های درگیر در جنبش اعتراضی دانشجویان ,نحوه سازماندهی و رهبری اعتراضات , برخورد های قضائی و امنیتی متعاقب منتشر شده است . تقریبا میتوان گفت ابعاد حادثه روشن شده هست. اما هنوز چگونگی و نحوه تصمیم گیری پیرامون حمله به کوی دانشگاه تهران معلوم نیست.همچنین از عملکرد و پیگیری سید محمد خاتمی و مدیران ارشد دولت اصلاحات در درون بلوک قدرت و مذاکرات آنها با رهبری نیز خبر مستندی وجود ندارد. فقط موضعگیری های علنی رئیس دولت اصلاحات و برخورد ضعیف و منفعلانه وی در ایام اعتراضات ۱۸ تیر مشخص است. البته موضع اصولی و محکم دکتر معین وزیر علوم و معاوینش و همچنین موسوی لاری وزیر کشور و مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وی از نقاط روشن عملکرد مسئولین طراز اول اصلاح طلب بود.
13 July 2011
رازآلودگی ۱۸ تیر ۷۸
دو قول مشهور
اما با گذشت ۱۲ سال, هنوز چرایی حمله وحشیانه و تخریب سنگین خوابگاه دانشجویان در دایره ابهام و راز قرار دارد. پیرامون این اتفاق دو قول مشهور وجود دارد که هر کدام از وجود یک طراحی قبلی برای یورش به کوی دانشگاه تهران خبر می دهند:
− گرایش غالب اصلاح طلبان جنایت کوی دانشگاه تهران را توطئهای از سوی جریان ضد اصلاحات میپنداشت که هدف نهایی برخورد با دولت و برکناری سید محمد خاتمی را تعقیب میکرد. در این دیدگاه حمله سنگین و بی سابقه منجر به بروز واکنش احساسی گسترده و مهار ناپذیر دانشجویان میشد. انعکاس خبر تعرض به کیان دانشگاه و به خاک و خون کشیدن دانشجویان موجبات غلیان خشم عمومی میگردد . جریحه دار شدن افکار عمومی , فضا را برای حرکات اعتراضی واکنشی وخشم آلود مهیا میگرداند. در چنین میدانی به دلیل غلبه احساس و هیجانات بر عقلانیت و ماهیت بروز طوفانی امکان نظم دهی و سازماندهی بسیار دشوار است , لذا نا گزیر فضا به سمت آشوب و شورش کور میرود.
در این مرحله است که نیروهای افراطی با محوریت سپاه مدعی در دست گرفتن امنیت کشور و سلب صلاحیت دولت در برقراری نظم و آرامش میگردند. انتقال بخشی از وظایف دولت به سپاه موقعیتی را خلق میکند تا به واسطه همراهی اکثریت مجلس پنجم فرایند استیضاح رئیس جمهور و یا تضعیف دولت کلید بخورد .
بنابراین تکیه اصلی اصلاح طلبان در فاجعه کوی دانشگاه تهران ۷۸ ضمن تاکید بر حمایت از خواستههای دانشجویان , برقراری آرامش در کشور , پرهیز از تنش و پیگیری مسائل از کانال نهاد های قانونی بود.
به طور خلاصه آنها حمله به کوی دانشگاه را زمینه سازی برای کودتا بر علیه دولت خاتمی میدانستند که از سه فاز تخریب وحشیانه با هدف تحریک احساسات , هدایت اعتراضات به سمت اغتشاش های خیابانی , و تلاش مجلس پنجم برای استیضاح خاتمی تشکیل شده بود.
− اما در تحلیلی متضاد ,نیروهای جناح راست و مدافعین ولایت , کوی دانشگاه را یک طرح براندازی توسط دولت امریکا میدانستند که اصلاح طلبان به دلیل قدرت طلبی در دام آن افتاده اند تا جمهوری سوم را با عبور از “رهبری ” در جمهوری اسلامی شکل دهند.
از دیدگاه آنان اعتراضات کوی دانشگاه دو لایه داشت. نخست طراحی سازمان اطلاعاتی سیا بود که درصدد بود از طریق راه اندازی اغتشاش در داخل ایران , پروزه براندازی نرم را جلو ببرد. لایه دوم اصلاح طلبان بودند که به زعم آنها برای پیشبرد مقاصد قدرت طلبانه میخواستند مانع رهبری را از سر راه بردارند . بنابراین از طریق عناصر نفوذی خود نیروهای حزب اللهی را فریب داده اند و آنها رابه سمت خشونت و برخورد تند سوق داده اند , سپس با آوردن عناصر میدانی خود زمینه آشوب و بلوا را فراهم ساختند تا با اوج گرفتن اعتراضات از نظام امتیاز بگیرند و در نهایت طرح عدم کفایت رهبری را در مجلس خبرگان مطرح نمایند.
نقد دو فرضیه
بطلان و مخدوش بودن فرضیه مورد پسند حاکمیت و جناح های افراطی روشن است که صدا وسیما بخش هایی از این سناریو را در روز های گذشته به تصویر کشیدو نظام علی رغم باز بودن دست مراجع امنیتی و قضائیی حتی یک برگ سند و مدرک در خصوص این ادعا ارائه نکرده است. مشتی اتهامات بلا استناد و حرف های بی پایه در طول این ۱۲ سال تکرار شده است که تناقضات و تعارضات مشهودی نیز دارد. دستگاه امنیتی به لطف بهره برداری از تعطیلی عدالت در قوه قضائیه و اعمال ارادههای سیاسی فقط توانسته است در زیر سایه ارعاب , شکنجه و فشار برخی از دانشجویان زندانی را بشکند و آنها را وادار به اعتراف دروغین بکند . این روش حداکثر در کوتاه مدت به میزان محدودی میتواند کارگشا باشد . تنها مستندی که در دست نیروهای مدافع این فرضیه هست یکسری اعترافات بازداشت شدگان و اظهارات دستچین شده , تحریف آمیز ودستکاری شده مقامات آمریکائی است که به لحاظ زمانی هیچ تطابقی ندارد و همچنین انسجامی در آنها وجود ندارد. اعترافات در غیاب اسناد تایید کننده فاقد اعتبار هستند .
اما فرضیه مورد نظر اصلاح طلبان به صورت یک گزینه جدی مطرح است. اما شواهد کافی و قابل قبول برای تایید و یا رد آن هنوز وجود ندارد.
حضور بی سابقه و غیر عادی پلیس ضد شورش . گروههای فشار مهمترین پشتوانه این ادعا است. کوی دانشگاه تهران پس از دوم خرداد به فراخور اتفاقات نا خوشایندی که رخ میداد ,آماج حضور صد ها دانشجوی معترض میگشت . آنها ابتدا در محوطه کوی جمع میگشتند و پس از سر دادن شعار به خیابان امیر آباد میرفتند. پلیس کلانتری امیر آباد هم حضور مییافت و از دانشجویان میخواست که خیابان را به دلیل نداشتن مجوز ترک کنند. به مرور بین پلیس و دانشجویان نوعی سازگاری و تفاهم پیش آمده بود که بدون مشکل و تنشی مسائل را فیصله میبخشیدند. ولی حضور غیر عادی نیروهای تحت امر فرهاد نظری و نیروهای موسوم به انصار حزب الله فضا را تغییر داد و باعث تحریک دانشجویان وایجاد درگیری شد. از این رو حمله نیروی انتظامی و لباس شخصی ها به منزله حرکتی سازمان یافته ومبتنی بر برنامه ریزی قبلی تفسیر می شود.
اصرار غیر عادی سپاه پاسداران برای در دست گرفتن مدیریت شهر تهران دیگرمولفهای بود که اصلاح طلبان نسبت به امکان وقوع کودتا شبیه ۲۸ مرداد هشدار دادند.
آن چیزی که تحت عنوان اغتشاش و آشوب نظیر آتش زدن اتوبوس ها , حمله به مساجد , برخورد فیزیکی با نیروهای مذهبی , سرقت از بانک ها و تخریب ادارات دولتی مرتب از سوی رسانههای دولتی پخش میشد و تبلیغ میگشت , به مجرد تحویل مسئولیت نظم پایتخت به سپاه رسول الله پس از چند ساعت محو شد و دیگر حرکات آشوب طلبانه مشاهد نگشت. این اتفاق شائبه مصنوعی بودن اغتشاش ها و هدایت آنها از سوی نیرو های همسو با یورش بر ندگان به کوی را تقویت میکند.
تعقیب سناریوی مشابه و تلاش بر ای پرونده سازی علیه دولت اصلاحات توسط نهاد های های اطلاعاتی و قوه قضائیه در پرونده کوی دانشگاه تهران, دیگر گمانه تقویت کننده این ادعا هست.
اما قائلان به این فرضیه میپندارند عقلانیت دانشجویان و هوشیاری بدنه اجتماعی اصلاح طلبان و واکنش اعتراضی سنگین مردم نقشه مسببان کودتا را بر هم زد.
اما این فرضیه نارسایی ها و مشکلاتی نیز دارد که در درستی آن ایجاد تردید میکند.
لازمه صحت این فرضیه وجود اعتماد به نفس بالا و تسلط در رفتار اقتدار گرایان در تمامی سه مرحله هست. در حالی که رزو های اول اعتراض , کاملا سراسیمگی و احتیاط در رفتار حکومت موج میزند. بیت رهبری با نمایندگان دانشجویان از موضع پایین بر سطح تحقق مطالبات آنها مذاکره میکرد. نیروی انتظامی رسما به شورای امنیت ملی اعلام کرد که نیروهایش افت روحیه پیدا کردند و قادر به ایفای نقش نیستند. همچنین تا کنون سند و مدرکی دال بر وجود چنین نقشهای در ان مقطع پیدا نشده هست.
بعد اساسا از آنجایی که ریسک به هم خوردن جامعه از دیدگاه امینتی مورد نظر بخش های انتصابی بالا بود و چنین بی نظمی در عین حال فضای ارعاب را میشکست و فرصت برای تحرک مخالفین ایجاد میکرد , لذا بعید به نظر میرسد آمران حمله به کوی چنین امری را برای شکل گیری یک جنبش اجتماعی سازمان گریز ایجاد کرده باشند. بخصوص که ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نقظه عزیمت توجه نیروهای خواهان تغییر به اعتراضات خیابانی وخلق فشار اجتماعی شد و پس ا زسال ۶۰ عملا این تصور را عینیت بخشید که امکان ایجاد حرکت اجتماهی از طریق تبلور بخشیدن به قدرت مردم وجود دارد.
فرضیههای دیگر
بنابراین حتی اگر بپذیریم که برنامهای هم وجود داشته بود , باز هدف این برنامه لزوما ساقط کردن دولت اصلاحات نمیتواند باشد, بلکه زمین گیر کردن جنبش دانشجویی و متوقف کردن روند رو به رشد آن وهمچنین تضعیف اصلاحات هم میتوانند به عنوان اهداف این برنامه تعریف شده باشند .
اما همچنین میتوان تصور کرد که اصلا برنامه و نقشهای نیز در کار نبوده است. حساس بودن موضوع توقیف روزنامه سلام و همچنین جلو بردن طرح افزایش محدودیت های مطبوعاتی ایجاب کرده است که در ان مقطع حرکت اعتراضی دانشجویان در نطفه سرکوب شود. به عبارت دیگر حاکمیت نگران بوده است تا امواج اعتراضی در متن جامعه گسترش یابد و بدینترتیب حاکمیت ولایی مجبور به عقب نشینی گردد. بنابراین توصیه به شدت عمل شده است.
همچنین میتوان حالتی را در نظر گرفت که به صورت بالقوه بحث لزوم برخورد با جنبش دانشجویی و از بین بردن فضای نشاط و پویایی در دانشگاهها و همچننی تضعیف و جلوگیری از جنبش اصلاحی دوم خرداد در بین نیروهای امنیتی و نظامی مطرح بوده است. بنابراین آنها به محض اطلاع از وقوع اعتراض دانشجویان کوی دانشگاه , به این نتیجه رسیده اند که این اتفاق فرصت مناسبی برای عملی کردن خواست و بحث سرکوب جنبش دانشجویی و برخورد با دولت اصلاحات است.
حتی آن حادثه شوم میتواند فاقد این میزان از بررسی و تمهید قبلی باشد. تند شدن شعار های دانشجویان و هدف قرار دادن رهبری و گروگان گرفتن یک سرباز و شیطنت گروههای فشار باعث عصبی شدن فرمانده خشن و تند مزاج نیروی انتظامی استان تهران شده است و او نیز فرمان مجازات بی رحمانه و زهر چشم گرفتن از دانشجویان شجاع کوی دانشگاه را صادر کرده هست. درست مانند ۱۶ آذر ۱۳۳۲ که مدارک ومستندات فاش ساختند هیچگونه نقشه وطرح قبلی برای برخورد وجود نداشته بود بلکه فقط تصمیم موردی فرمانده سرباز ها و خشم آنها از دانشجویان باعث شهادت سه آذر اهورایی شد و مسئولین طراز اول مملکت از این اتفاق بعد از وقوعش آگاه شدند.
منتها حضور غیر مسبوق به سابقه یگان ویژه نیروی انتظامی این تحلیل را زیر سئوال میبرد مگر اینکه نگرانی از برنامه ریزی اصلاح طلبلان باعث این حضور غیر عادی شده است. چه بسا نظام در پنداری غلط تصور میکرد که روزنامه سلام با انتشار سند مبنی بر ارائه طرح اصلاحیه قانون توسط سعید امامی , در تدارک سازماندهی اقداماتی برای استراتژی فشار از پایین وچانه زنی از بالا است و بنابراین خواسته است با اعمال فشار وخشونت بیشتر از وقوع این اتفاق پیشگیری کند.
به هر حال مشخص شدن اخبار و اطلاعات پشت پرده روشن خواهد ساخت که کدامیک از فرضیههای ارائه شده به واقعیت نزدیک هستند. اما آشکار شدن حقیقت پرونده فاجعه کوی دانشگاه تهران نقشی مهم در توقف ماشین خشونت دولتی خواهد بود. انحراف قضائی این پرونده ملی باعث شد تا متخلفان از مجازات بگریزند و بتوانند خود را در قالب جدید سازماندهی کنند وبعد از مدتی نهاد های انتخابی وقانونی نظام سیاسی را اشغال کنند.
استمرار در مطالبه برای کشف حقیقت پرونده کوی دانشگاه , یکی از نقاط آسیب پذیر جریانات اقتدرا گرا و نیرو های تحت امر ولی فقیه است. بنابراین این پرونده را باید در وجدان عمومی جامعه زنده و فعال نگاه داشت.
مطالب مرتبط