مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایت های وزارت آموزش و پرورش آماری از شمار گزارش های مربوط به تنبیه بدنی در مدرسه ها در طول سه سال پیش از سال ۹۶ ارائه کرد. چنین آمارهایی با توجه به ممنوع بودن تنبیه بدنی در آموزش و پرورش کمتر رسانه ای می شوند.
بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی رحیم میرشاهولد، در سه سال گذشته هزار و ۵۲۶ مورد شکایت مربوط به تنبیه بدنی در مدرسه ها اثبات شده است.
میرشاهولد روز سه شنبه ۳۰ خرداد به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته است آمار تنبیه بدنی در سال ۹۴، ۶۷۵ مورد بوده و این آمار در حالی است که در سال ۹۳، هزار و ۲۴۹ مورد شکایت وجود داشته است: کاهش تنبیه بدنی در مدارس.
مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایت های وزارت آموزش و پرورش همچنین گفته است: «در مجموع طی سالهای ۹۳، ۹۴ و ۹۵، دو هزار و ۳۱۸ شکایت در ارتباط با تنبیه بدنی ثبت شده است اما روند این مساله در مدارس کشور رو به کاهش است.»
به گفته میرشاهولد از مجموع موارد گزارش شده درباره تنبیه بدنی در سه سال منتهی به سال ۹۶، هزار و ۵۲۶ مورد از شکایت ها اثبات شده و به حق بوده اند: «معلمان به هیچ وجه حق تنبیهبدنی دانشآموزان خود را ندارند و آموزش و پرورش در این موارد با خاطیان برخورد قانونی می کند. اگر در موردی تنبیهبدنی از سوی معلمان اثبات شود، ابتدا به معلم تذکر و در صورت لزوم برای معلم خاطی پرونده تشکیل داده میشود و در نهایت پرونده به هیات تخلفات ادارای ارسال خواهد شد.»
در ماده ۷۷ آییننامه اجرایی مدارس تاکید شده است اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی برای تنبیه ممنوع است.
میرشاهولد اما بر رعایت حقوق معلمان از سوی دانش آموزان هم تاکید کرده است: «برخی از حقوق معلم در آییننامه اجرایی مطرح شده است و دانش آموزان متقابلا باید به معلمان و فرهنگیان احترام بگذارند، چرا که آنها هم حق و حقوقی دارند.»
به گفته مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش «آموزش و اطلاع رسانی» هم میتواند آمار مربوط به تنبیه بدنی را کاهش دهد.
علاوه بر ماده ۷۷ در مواد دیگری از آییننامه اجرایی مدارس بر ممنوعیت تنبیه بدنی دانش آموزان تاکید شده است. به عنوان نمونه ماده ۷۶ آییننامه اجرایی مدارس ایران، تنبیه بدنی را از نظر مقررات و قوانین آموزش و پرورش ممنوع دانسته، انجام آن را جرم خوانده و تاکید کرده است با مرتکبان تنبیه بدنی بر اساس قوانین و آییننامههای مصوب برخورد میشود: آموزش و پرورش ایران تنبیه بدنی را ممنوع اعلام کرد
اما با وجود این مواد و با وجود حساس شدن بیشتر جامعه نسبت به مسأله تنبیه بدنی، هنوز هم این شکل از مجازات دانشآموزان دستکم در مناطق دور از پایتخت یا شهرهای بزرگ رواج دارد. این در حالیست که به احتمال فراوان موارد متعددی از تنبیه بدنی به این دلیل که آسیب جسمی سخت، واضح و آشکاری به دنبال ندارند گزارش نمیشوند. علاوه بر این ممکن است که در صورت آسیبدیدگی دانشآموز هم برخی خانوادهها از طرح عمومی این موضوع استقبال نکنند یا اساساً از روند طرح موضوع بیاطلاع باشند و دستشان به جایی بند نشود و به رسانهها هم نرسد.
این وضعیت در شرایطی حاکم است که جمهوری اسلامی مدعیست از زمان روی کار آمدنش تنبیه بدنی خط قرمز آموزش و پرورش بوده است و این «رژیم شاهنشاهی» بوده که در آن، تنبیهبدنی و به اصطلاح فلک کردن دانشآموزان، امری عادی و بدیهی به شمار میرفته و دولت هم بر آن اصرار داشته است.
از سوی دیگر به نظر می رسد آموزش پرورش برنامه جدیای برای کمکرسانی به دانشآموزان آسیب دیده از تنبیه بدنی ندارد.
فخرالدین دانش آشتیانی اما روز یکشنبه ۲۷ فروردین ۹۶، در پاسخ به این سوال خبرگزاری کار ایران (ایلنا) که آیا در کنار حفظ جایگاه معلمان و فرهنگیان برای حفظ شأن دانشآموزان و جلوگیری از تنبیه بدنی آنها برنامهای وجود دارد یا نه، گفته است که آموزش و پرورش به شدت دنبال حقوق دانشآموزان است و نحوه تعامل معلمان با دانشآموزان تنها یکی از حقوق دانشآموز است.
پرسش اما این است که با وجود تأکید مسئولان آموزش و پرورش بر ممنوعیت تنبیه بدنی و با وجود آشناتر شدن عموم مردم با حق و حقوق کودکان که بیشتر محصول پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و حضور افراد در شبکههای اجتماعیست تا عزم حاکمیت برای آگاهسازی؛ چرا همچنان تنبیه بدنی دانشآموزان اتفاق میافتد؟ آیا خشونت فراگیر و فضای آشفته حاکم بر روابط فردی و اجتماعی افراد میتواند یکی از دلایل این مساله باشد؟
بر اساس یکی از تازهترین آمارها در حوزه آسیبهای اجتماعی، در هر ۹ ثانیه یک خشونت و نزاع در ایران اتفاق میافتد. به این ترتیب آیا میتوان معلمان و دانشآموزان را از این چرخه خشونتطلبی جدا کرد و از معلمها خواست تا با اعصاب و روانی آرام و آسوده به کار تعلیم و تربیت دانشآموزانشان مشغول شوند؟
نکته دیگری که گاه در توجیه رفتارهای خشونتآمیز معلمان مطرح میشود، فقر و دستمزدهای پایین است. اینکه معلمان در ایران در وضعیت رفاهی مناسبی نیستند و بسیاری از آنها برای گذران زندگی باید علاوه بر معلمی به حرفه یا حتی حرفههای دیگری هم مشغول شوند. در چنین شرایطی فرصت کافی برای خودسازی و کسب آرامش برای آنها وجود ندارد و همین مسأله باعث میشود که گاهی دست به رفتارهای غیرقابل توجیه بزنند.
سویه دیگر ماجرا اما بحران اخلاق است که سبب شده دانشآموزان هم در برخورد با معلمانشان گاهی رفتارهایی نامتعارف داشته باشند و از آنجا که در فضای خشن جامعه، آستانه تحمل افراد پایین میآید و همچنین از آنجا که حتی معلمان هم آموزشهای کافی برای برخورد اصولی با دانشآموزان را نمیبینند، تنبیه بدنی را به عنوان راهحل انتخاب میکنند. این در حالیست که مجازاتهای پیشبینی شده برای تنبیه دانشآموزان خاطی در مدارس شامل تذکر، احضار والدین، اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان، تغییر کلاس، اخطار کتبی، اخراج موقت و انتقال به مدرسه دیگر است و خود این مجازاتها گرچه پیشرفتهتر از تنبیه بدنی به نظر میرسند، اما دستکم در برخی از آنها به آسیب روحی احتمالی که متوجه دانشآموز است توجه چندانی نشده است.
در همین زمینه
بی کفایتی خلافت اسلامی ایران ونشاندن یک چوپان درمسند
وزارت آموزش و پرورش که درآن تعمیردوچرخه نیزپذیرفته
شده و عسل سبلان نیز بفروش میرسد زبانزد خاص و عام ست.
اسلام روی هرچه دست گذاشت شد لجنزار و آبریزگاه…
درهرکشوری هرچند قراضه این اتفاق می افتاد ؛ چوپان مسئول را
به خاک سیاه مینشاندند.
reza / 20 June 2017