آیت الله خامنه‌ای و کل اصول‌گرایان ادعا می‌کنند که مسئله اصلی ایران اقتصاد است و بدون حل مسائل اقتصادی، رکود، تورم، بیکاری، فقر مطلق، حاشیه نشینی، فساد، رانت خواری، فرار مالیاتی، اقتصاد نفتی، و دیگر مسائل و مشکلات کشور هم حل و رفع نخواهند شد.

بدون تردید کشور گرفتار مسائل و مشکلات اقتصادی فراوانی است و حل و رفع آن‌ها نیازمند یک هزار میلیارد دلار سرمایه گذاری در زیرساخت‌ها ظرف ۱۰ سال، ورود تکنولوژی مدرن و رشد اقتصادی سالیانه ۸ درصدی در طی این مدت است. اما ایران فاقد چنین سرمایه‌ای است و هیچ راهی جز سرمایه‌گذاری عظیم خارجی، ورود تکنولوژی مدرن و رونق صنعت توریسم در حد صنعت توریسم ترکیه وجود ندارد.

سرمایه‌گذاری عظیم خارجی، تکنولوژی مدرن و توریسم ده‌ها میلیونی به هر کشوری نخواهد رفت. از نظر داخلی، فضای خانه را باید چنان فراخ کرد که پذیرای این میهمانان عظیم الجثه شود. از نظر خارجی، این میهمانان به کشورهایی خواهند رفت که با وطن شان دارای روابط دوستانه باشد. به تعبیر دیگر، سیاست خارجی تهاجمی با کشورهای دارای سرمایه و تکنولوژی مدرن، و قدرت‌های منطقه ای، نه تنها راه ورود آنان را می‌بندد، بلکه دولت‌های قدرتمند راه دیگر دولت‌ها را هم برای این گونه اقدامات مسدود خواهند کرد.

سیاست خارجی‌ای که خامنه‌ای تجویز می‌کند، در برابر مشی مسالمت‌جوی حسن روحانی قرار دارد. سیاست خارجی رهبر بحران اقتصادی را تشدید می‌کند.
سیاست خارجی‌ای که خامنه‌ای تجویز می‌کند، در برابر مشی مسالمت‌جوی روحانی قرار دارد. سیاست خارجی رهبر بحران اقتصادی را تشدید می‌کند.

دو نوع سیاست خارجی: خامنه‌ای و روحانی

گفتمانی که گروه‌های مسلمان و غیر مسلمان برای انقلاب ۱۳۵۷ ساخته بودند، گفتمان ضد آمریکایی/ ضد غربی/ضد اسرائیلی بود. این گفتمان، گفتمان مسلط بود و به مرور بسط و گسترش یافت. با پیروزی انقلاب روابط با اسرائیل قطع شد و سفارت فلسطین جایگزین سفارت اسرائیل شد. شعارهای ضد امپریالیستی به تسخیر سفارت آمریکا به عنوان “لانه جاسوسی” منتهی شد. اما این‌ها کافی نبود، دولت‌های منطقه را هم، همه گروه‌های انقلابی مذهبی و غیر مذهبی، دست نشانده امپریالیسم آمریکا به شمار می‌آوردند.

به مرور زمان این گفتمان ایران را با همه درگیر کرد. درگیری با اسرائیل به تنهایی برای ایران کافی بود. مصاحبه محمد رضا شاه پهلوی با مک والاس را بنگرید که با غرور بسیار بالا می‌گوید که همه رسانه‌های مهم آمریکا و سیاستمداران آمریکایی تحت سیطره لابی اسرائیل و خود اسرائیل قرار دارند. برخی بر این باورند که شاه هزینه این نوع پا رو خطی‌ها را داد. اما رهبران جمهوری اسلامی از ابتدأ شعار نابودی اسرائیل را سر داده و بعدها آیت الله خامنه‌ای و احمدی نژاد آن را به نفی هولوکاست کشاندند. دولت قدرتمند اسرائیل در عرصه جهان غرب و آمریکا، به خوبی از این شعارها استفاده کرد تا جهان غرب را علیه ایران بسیج کند.

شعار مرگ بر آمریکا هم به جزئی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شد و در موارد زیادی دو کشور وارد درگیری‌های عملی شدند. آمریکایی‌ها هم از همان آغاز شروع به تصویب تحریم‌های اقتصادی یکسویه علیه ایران کردند و به مرور زمان آن را بسط دادند. دو نهاد مهم اقتصادی جهانی در کنترل آمریکا قرار دارد. رئیس بانک جهانی را همیشه آمریکا تعیین می‌کند. رئیس صندوق بین المللی پول هم که یک اروپایی است، اما معاونش یک آمریکایی است.

درگیری با کشورهای عرب منطقه هم – خصوصاً با عربستان سعودی – به عنوان دست نشانده‌های آمریکا آغاز شد. در تجاوز نظامی عراق به ایران، عربستان سعودی و سه کشور دیگر حوزه خلیج فارس فقط ۳۰ میلیارد دلار کمک مالی به صدام حسین کردند.

هر سه این نزاع‌ها در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به نحو عجیبی گسترش یافت و عمیق‌تر شد. قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، تحریم‌های فلج کننده آمریکا و اروپا، و تحریم‌های یکسویه کنگره امریکا، برخی از نتایج این درگیری‌ها بود.

با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و توافق هسته ای، بسیاری تصور می‌کردند که سیاست خارجی ایران به مرور تغییر خواهد کرد. اما آیت الله خامنه‌ای و محافظه کاران افراطی بر این باور بودند و هستند که سیاست خارجی تهاجمی را باید ادامه داد.

حسن روحانی خواهان تعامل، گفت و گو، توافق، و رابطه با کشورهای عربی، غربی و آمریکا است. او مخالف تخاصم و جنگ بوده و از صلح، مذاکره و سازش دفاع می‌کند. به گمان او این نوع سیاست خارجی، نه تنها خطرهای بزرگ جنگ و تحریم را از ایران دور می‌سازد، بلکه به حل مسائل اقتصادی هم کمک فراوانی می‌کند. در انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ او این نکات را برجسته کرد و به مردم گفت که آنان باید میان دو گفتمان جنگ طلبانه و صلح طلبانه یکی را انتخاب کنند. ترس از رقبای حسن روحانی که سیاست خارحی تخاصمی شان ایران را به جنگ می‌کشاند، یکی از مهمترین دلایل شرکت بسیاری از اقشار جامعه در انتخابات بود. با این که اکثریت مردم به روحانی رأی دادند و به سیاست خارجی مقبول آیت الله خامنه‌ای “نه” گفتند، اما او همچنان با قاطعیت همان سیاست‌ها را دنبال می‌کند.

سیاست خارجی آیت الله خامنه ای

آیت الله خامنه‌ای ضمن نقد صریح سیاست خارجی حسن روخانی، سیاست خارجی مقبول خودش را- که باید سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار رود – به قرار زیر توضیح می‌دهد:

اول- “منافع ملی” اساس سیاست خارجی است. اما منافع ملی باید تابع “هویت ملی” شود و هویت ملی ایران پسا انقلاب، اسلامی/انقلابی/تاریخی است.

دوم- آمریکا به طور مطلق غیر قابل اعتماد است.

سوم- آمریکا اهل خدعه و فریب بوده و بد عهدی جزئی از سیاست خارجی اوست. در توافق هسته‌ای نه تنها دست به فریب زد، بلکه با این که ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرد، آمریکا نه تنها به تعهداتش عمل نکرد بلکه با وضع تحریم‌های جدید، روح و جسم توافق هسته‌ای را نابود کرد.

چهارم- مسائلی چون استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، تروریسم، موشک‌های دور برد و حقوق بشر بهانه‌های آمریکا علیه ایران هستند. در هر مورد هم که با آمریکا به سازش برسید، او گامی پیش خواهد نهاد. برای این که اساساً دولت آمریکا مخالف موجودیت جمهوری اسلامی بوده و به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است.

پنجم- آمریکا هنجارهای مقبول خودش را هنجارهای جهانی قلمداد کرده و با هر کشوری که با این هنجارها مخالفت ورزد، دشمنی کرده و آن کشور را به بی ثبات کننده نظم جهانی و منطقه ای، حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر متهم می‌سازد.

ششم- امریکا گروه‌های تروریستی تکفیری را به وجود آورده و از آن‌ها علیه دیگران استفاده می‌کند. دولت آمریکا فقط و فقط با تروریسمی که از کنترلش خارج شود، مخالف است. داعش تحت کنترل آمریکا خوب است، اما وقتی غیر قابل کنترل شود، بد می‌شود.

هفتم- دولت آمریکا از رژیم‌های منحط قبیلگی ناقض حقوق بشر چون عربستان سعودی دفاع کرده و آن‌ها را به عضویت و مسئولیت نهادهای حقوق بشر سازمان ملل رسانده و رئیس جمهور آمریکا با روسای این قبیله (پادشاه عربستان سعودی و خاندانش) رقص شمشیر بازی می‌کند.

هشتم- دو سیاست “تعامل گرایانه اصلاح طلبان و اعتدالیون” و “چالش گرایانه اصول گرایان و انقلاب اسلامی“، هزینه دار بوده و هستند. اما سیاست سازش گرانه حسن روحانی هزینه اش بسیار بالاست. اولاً: ایران را دوباره زیر سلطه آمریکا قرار می‌دهد. ثانیاً: ایران هم مانند عربستان سعودی باید اکثر ذخایر خود را به آمریکا ببخشد.

نهم- سیاست چالشی انقلابی، هزینه اش بسیار کمتر است و اگر عقلانی دنبال شود، حتی می‌تواند بدون هزینه باشد.

دهم- آمریکا، اسرائیل و دیگر دست نشانده آمریکا- عربستان سعودی- به دنبال سیلی زدن به ایران بوده و هستند. اما سیاست درست این است که ما به آنان سیلی بزنیم. آمریکا و اسرائیل در گذشته بارها از ملت ایران سیلی خورده‌اند و باز هم خواهند خورد. آیت الله خامنه‌ای در روز شلیک ۶ موشک میان برد سپاه به منطقه تحت کنترل داعش در سوریه گفت: “دولتمردان امریکایی از ابتدای پیروزی انقلاب همواره به دنبال تغییر نظام جمهوری اسلامی بوده‌اند اما نخواهند توانست به ملت ایران سیلی بزنند بلکه این ملت است که به آنها سیلی خواهد زد”.

پیامدهای سیاست خارجی خامنه‌ای

فرض کنیم تمامی موارد ده گانه مدعیات آیت الله خامنه‌ای حقیقت محض‌اند. فرض کنیم که اصلاح طلبان، اعتدالیون و حسن روحانی هم بر خلاف وعده‌های انتخاباتی به این سیاست خارجی تن دهند. پیامد عملی این سیاست خارحی چیست؟ از نظر اقتصادی، این سیاست خارجی، راه سرمایه گذاری خارجی، ورود تکنولوژی مدرن و صنعت توریسم را مسدود می‌سازد. آمریکا، اسرائیل، کشورهای عربی متحدشان، بر فشارهای جهانی برای انزاوی ایران خواهند افزود. در این صورت درخواست حل و رفع مسائل و مشکلات اقتصادی از حسن روحانی- یا هر دولت دیگری- مطالبه‌ای بلاموضوع خواهد شد.

از نظر نظامی، این سیاست ممکن است به جنگ و سوریه‌ای شدن ایران منتهی شود. افزایش تنش‌ها با آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی، و…مطلقا به سود ایران نیست و آنان نیز بر سیاست‌های خصمانه شان خواهند افزود.

اکبر گنجی

 مطالب دیگر از همین نویسنده

اگر آیت الله خامنه‌ای و محافظه کاران، مسئله اصلی ایران را فقط و فقط اقتصاد می‌دانند، برای حل مسائل اقتصادی و توسعه اقتصادی هیچ چاره‌ای جز تغییر سیاست خارجی در سطح بین المللی و منطقه‌ای ندارند. حسن روحانی و حامیانش دقیقاً از همین مدعای صلح طلبانه دفاع می‌کنند تا راهی برای حل مسائل و همزیستی مسالمت آمیز گشوه شود.

آزادیخواهان ایرانی مخالف جمهوری اسلامی هم اگر خواهان “نظام دموکراتیک و ملتزم به آزادی و حقوق بشر” هستند، بدون امنیت ملی و حفظ موجودیت ایران، به نظام دموکراتیک نافی تبعیض دست نخواهند یافت. امنیت و موجودیت ایران، شرط لازم گذار به نظام دموکراتیک است. سیاست خارجی صلح‌طلبانه، اولین گام به سوی دموکراسی است. باید و نباید‌های این جا، باید و نبایدهای اخلاقی نیستند، باید و نبایدهای ضروری مقتضای دو سیاست خارجی متفاوت و دو آرمان متفاوت هستند.