بابک مستوفی – پس از اکران موفق «جدایی نادر از سیمین» در فرانسه و نمایش آن در بیش از صد سینما در این کشور که برای فیلمی ایرانی، یک رکورد محسوب میشود، نمایش این فیلم از اول ماه ژوئیه در بریتانیا آغاز شده و مطبوعات پیشاپیش به استقبال این فیلم که خرس طلایی جشنوارهی برلین را هم برده است، رفتهاند.
روزنامهی «ایوینگ استاندارد» که مهمترین روزنامهی بعد از ظهر بریتانیا به شمار میآید، در مطلبی به قلم نیک رودیک با عنوان «هیچکاک با زیرنویس»، جدایی نادر از سیمین را «فیلمی که حتماً باید در تابستان امسال به تماشای آن رفت» خوانده و میگوید این فیلم تماشاگر غربی را به تجدید نظر دربارهی هر آنچه که از ایران میداند وامیدارد. ترجمه این مطلب را که نکات جالبی درباره نوع نگاه منتقدان فرنگی به سینما و جامعهی ایران آشکار میکند، بخوانید:
————————-
جدایی نادر از سیمین [در بریتانیا با نام «جدایی» به نمایش درمیآید] فیلمی است دربارهی یک زوج جوان که ازدواج آنها دچار مشکل شده است. همسر، سیمین (لیلا حاتمی)، خانه را ترک میکند و مرد را در مراقبت از پدر بیمارش که آلزایمر دارد و همچنین دختر یازده سالهشان، تنها میگذارد در حالیکه حتی برای راه انداختن ماشین لباسشویی هم به راهنمایی زن نیازمندند. شوهر (پیمان معادی) به دخترشان در تکالیف خانه کمک میکند، اما برای مراقبت از پدرش زنی را به کار میگیرد…
داستان عجیب و غریب به نظر نمیرسد، با این وجود این فیلم تازه و میخکوبکننده که در تهران امروز میگذرد، فیلمی است که شما را مجاب میکند تا دربارهی هر چیزی که فکر میکنید از ایران میدانید تجدید نظر کنید. چیزی که ما میبینیم یک خانوادهی طبقهی متوسط است که با مشکلات مأنوسی که کم و بیش به شکل آشنایی کنار هم چیده شده، دست و پنجه نرم میکند. چیزی که کمتر مأنوس است چالشهای سختگیرانهای است که یک جامعه اسلامی ایجاد میکند. اما برای آن دسته از تماشاگران که انتظار دارند فیلمهای ایرانی یا به شکل خامی مجادلهآمیز باشند و یا به شکل شاعرانهای غیر قابل نفوذ، «جدایی نادر از سیمین» چشم آنها را باز خواهد کرد. این فیلم مانند سایر فیلمهای ایرانی که در غرب نمایش داده شدهاند، دربردارندهی تمثیلهای سیاسی از یک جهان غریب و غیر زمینی نیست: درامیست دربارهی زندگی روزمرهی یک خانواده که غرابت به جذابیت آن افزوده است.
اصفر فرهادی اعتراف میکند که ارتباط کاملتر با فیلم احتمالاً برای تماشاگر ایرانی آسانتر است. اما اضافه میکند: «با این حال در قلب داستان یک زوج ازدواج کرده قرار دارد. ازدواج فارغ از دوره و جامعهای که آنها در آن بهسر میبرند، رابطهای است بین دو انسان.»
فرهادی در جشنوارهی فیلم برلین جایزهی خرس طلایی برای بهترین فیلم را درو کرد و همینطور جوایز بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن به این فیلم رسید.
فیلم تا همینجا با موفقیت در فرانسه روبرو شده و سارکوزی رئیس جمهور فرانسه خواستار یک اکران ویژه در کاخ الیزه شده است و از همین جا فیلم یک بخت بزرگ برای دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی دارد و همه اینها نشان میدهد که فیلم دستاورد بزرگی برای فرهادی است.
سه فیلم اول فرهادی با وجود نمایش در جشنوارههای اروپایی، جرقهای نزدند. فیلم پیشین او، «دربارهی الی» در سال ۲۰۰۹ در جشنوارهی لندن به نمایش درآمد اما در بریتانیا اکران نشد. حالا «جدایی نادر از سیمین» او را به بالای جدول میآورد و دلیل واقعی برای دیدن این فیلم البته ایرانی بودن آن نیست، بلکه «جدایی نادر از سیمین» را باید دید چون فیلم خیلی خوبی است که با شیوهی مهیجی پیش میرود، تدوین عالیئی دارد و مملوست از مسائل بغرنج اخلاقی که هالیوود دیگر زحمت پرداختن به آنها را به خود نمیدهد.
فیلم که به قول منتقدی تقریباً هیچکاکی است، یک حکایت اخلاقی است که یک فیلم معمایی کلاسیک را با فشار فزاینده غیرمعمولی روایت میکند تا آنجا که تماشاگر را بر لبه صندلی میخکوب میکند. تعجب خواهم کرد که اگر شما سینما را در حال جر و بحث دربارهی نتیجهی آن ترک نکنید، و این چیزی است که فرهادی میخواهد. او میگوید: «من باور دارم که جهان امروز بیشتر به سؤال احتیاج دارد تا جواب. جوابها جلوی فکر کردن شما را میگیرند.»
نادر در فیلم با یک چالش غیر ممکن در مراقبت از دختر و پدر سالخوردهاش روبروست و به همین دلیل یک زن مذهبی جوان (ساره بیات) را استخدام میکند که این زن باید از مشاور مذهبی سؤال کند که آیا مجاز است که به یک پیرمرد برای شستن خودش کمک کند. اما فرهادی به شما سیخ نمیزند که ببینید «اسلام چقدر مانعتراشی میکند»، در عوض او قوانین را میپذیرد، همانطور که شخصیتهایش پذیرفتهاند و آدمهایی را نشان میدهد که برای خود در میان این قوانین زندگی درست کردهاند.
فرهادی میگوید: «مخاطبان غربی معمولاً تصویر شکنندهای از زنان ایرانی دارند و آنها را بهعنوان انسانهایی منفعل، گرفتار در خانه و به دور از هر نوع فعالیتهای اجتماعی میبینند. شاید شمار قابل توجهای از زنان در ایران اینگونه باشند، اما بیشتر آنها حضور زنده و فعالی در اجتماع دارند. هر دو نوع زن در فیلم وجود دارد بدون آنکه مورد سرزنش قرار بگیرند یا قهرمان معرفی شوند. آنها به طور ساده دو تصویر مخالف از خوبی هستند و به نظر من اینجایی است که تراژدی مدرن شکل میگیرد.»
در کنار روایت یک تراژدی خانوادگی (نمای آخر متأثرکننده است)، فیلم چهرهای از سیستم قانون در ایران را برای هر کسی که مستند شگفتانگیز کوین لانگینوتو با عنوان «طلاق به سبک ایرانی» را در سال ۱۹۹۸ از دست داده، افشاء میکند. قاضی فیلم رُک است، باز و جدلپذیر و به هر کسی فرصت میدهد تا حرف بزند. آنها را به شدت اما قابل قبول مورد سؤال قرار میدهد و مصمم است که به حقیقت برسد. فرهادی اجازه داشت که در مکانهای واقعی فیلمبرداری کند- آپارتمانها، خیابانها، حیاطها، بیمارستانها و مدارس- با یک استثناء؛ آن هم صحنههای دادگاه که در یک مدرسهی متروک بازسازی شدهاند.
مانند هر داستان خوب جنایی، قصهی فیلم ماجرایی را دنبال میکند که حدود نیم ساعت پس از شروع فیلم رخ میدهد و تا به آخر ادامه دارد. نمیخواهم داستان را با شرح اتفاقی که میافتد لوث کنم (هرچند در واقع خود ما هم به روشنی آن را نمیبینیم)، اما هر چیزی که پس از آن رخ میدهد به این لحظهی مبهم برمیگردد که آن را به شکل معمایی پیش میبرد بیآنکه پاسخ روشنی داشته باشد.
برای همین اگر فقط یک فیلم خارجی در این تابستان تماشا میکنید، دلایل خوبی برای انتخاب جدایی نادر از سیمین هست.
جدایی نادر از سیمین با همان فرمول؟ شما فیلم رو دیدی؟ اتفاقا این جزو معدود فیلم های ایرانی هستش که داره داستانی در مورد یه خانواده متوسط ایرانی رو میگه.
به نظرم یک بار با دقت این فیلم رو ببینید. از فیلمنامه و تصویربرداری فوق العاده اش گرفته تا بازی بازیگران و پیش بردن فیلم تا آخر توسط نماهای بسته و خسته کننده نبودن آن ها هر کسی رو تحت تاثیر قرار میده.
کاربر مهمان / 11 August 2011
این فیلم یک نمونه کلاسیک از پیروی مو به مو از فرمول موفقیت فیلم ایرانی در اروپا است: بدبختی و تیره روزی زن و نکبت خانواده مسلمان و ورشکستگی اخلاقی جامعه اسلامی را نشان بده و جایزه بگیر. واقعاً به نظر شما این فرمول بعد از سی سال دیگر مندرس نشده؟
کاربر مهمان / 05 July 2011
در یکی از روزنامه های بریتانیا مطلبی دیدم با همین عنوان …آیا این یک مطلب ترجمه همان مقاله است؟
فیروز / 05 July 2011