بهنام دارایی‌زاده: به تازگی در ۲۷ خردادماه سال جاری (۱۳۹۰)، «شورای حقوق بشر سازمان ملل» به پیشنهاد دولت آفریقای جنوبی، قطعنامه‌ای مهم در حمایت و پشتیبانی از حقوق انسانی دگرباشان جنسی و نیز محکومیت اعمال هرگونه خشونت و تبعیض علیه این به حاشیه رانده‌شدگان اجتماعی تصویب کرد. 

این قطعنامه از حمایت قاطع دولت‌های اروپایی، آمریکای لاتین و نیز ایالات متحده برخوردار بود. از میان ۴۷ کشور عضو شورای حقوق بشر، ۲۳ کشور به صدور این قطعنامه رای موافق و  ۱۹ کشور نیز که بیشتر کشورهای اسلامی بودند به طور جدی با آن مخالفت کردند.

همچنین به موجب این قطعنامه، «شورای حقوق بشر سازمان ملل» از «کمیساریای عالی حقوق بشر» خواسته است تا نسبت به اعمال خشونت و تبعیض علیه دگرباشان جنسی تحقیق و بررسی جامعی را انجام دهد. در همین زمینه، گفت‌وگوی کوتاهی با ساقی قهرمان، «مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایران» در تورنتوی کانادا انجام داده‌ام و نظر او را در این خصوص پرسیدم. ساقی قهرمان نخست از واکنش خود در قبال صدور این قطعنامه می‌گوید:

ساقی قهرمان: واقعیت این است که این قطعنامه کنونی در پی سال‌ها‌ کار و تلاش به تصویب رسید. حداقل در سه، چهار سال اخیر بار‌ها این قطعنامه برای رای‌گیری رفت و دوباره برگشت. به این معنا که متن‌های دیگری نیز شبیه به این متن، مدام در بخش‌های مختلف شورای حقوق بشر و نهادهای دیگر در حال رفت و برگشت بود تا در نهایت این متن حاضر به تصویب رسید.

این پیروزی، پیروزی‌ای بود که در نهایت می‌بایست به دست می‌آمد و همانطور که اشاره کردم، حاصل سال‌ها کار شبانه‌روزی فعالان حقوق دگرباشان جنسی درغرب و نیز فعالان حقوق بشری بود که در کشورهای خاورمیانه و آفریقایی کار می‌کنند.

ما از این بابت خوشحالیم که «جامعه جهانی» آرام آرام دارد به این مسئله می‌رسد که این حقوق بی‌دلیل نقض شده و می‌باید دوباره احقاق شود. اگر ما به «حقوق بشر» قائل هستیم، باید بپذیریم که این حقوق فراگیر و جامع است. بنابراین نقض و نادیده‌گرفتن آن برای گروهی خاص، به هیچ‌وجه نمی‌تواند توجیه‌پذیر باشد.

در حال حاضر کشورهای زیادی این موضوع را درک کرده‌اند و به همین واسطه، از فعالان حقوق بشر حمایت‌هایی می‌کنند. در نتیجه همین حمایت‌های دولتی است که فعالان حقوق دگرباش به فرض در برخی از کشورهای شمال آفریقا می‌توانند به طور آشکارا فعالیت کنند. البته به واسطه همین کار«علنی» بیشتر هم مورد حمله قرار می‌گیرند. تصویب این قطعنامه، نتیجه یک تلاش شبانه‌روزی بود. حرکتی نبود که یک‌دفعه و آنی ایجاد شود. حتی یک پیروزی غیرمنتظره نیز نبوده است.

همان طور که می‌دانید نزدیک به ۷۵ کشور در جهان، هنوز حاضر به پذیرش حقوق انسانی دگرباشان جنسی نشده‌اند. با توجه به وضعیت عینی حاکم، به نظر شما فعالان حقوق دگرباش لازم است تلاش‌های خود را معطوف به جلب نظر دولت‌ها کنند یا این‌که توده‌ها و عموم مردم را نسبت به این نقض حقوق انسانی دگرباشان آگاه کنند؟

به نظر من باید «کار موازی» شود. به این معنا که هم باید به دولت‌ها برای اصلاح قوانین فشار آورد و هم باید در میان مردم کار کرد. برای مردم باید توضیح داد و روشنگری کرد. فرهنگ خود این مردم، برای مردم باید بازخوانی شود و نارسایی‌های آن را نشان داد. تنها در این صورت است که ما می‌توانیم گامی مهم در راستای احقاق حقوق انسانی دگرباشان جنسی برداریم.

اگر این شناخت و آگاهی در میان مردم نباشد، حتی در صورت اصلاح قوانین نیز از سوی دولت‌ها، مجدداً این امکان وجود دارد که این قوانین مترقی تغییر کند. برای نمونه ما در پیش از انقلاب «قانون حمایت از خانواده» را داشتیم؛ اما به لحاظ این‌که در آن زمان به‌طور واقعی نمی‌دانستیم معنای دموکراسی و یا حقوق فردی و اجتماعی چیست، هنگامی که این حقوق از ما سلب شد، در ابتدا نتوانستیم هیچ واکنشی دا‌شته باشیم. سال‌ها گذشت تا ما این مسئله را درک کنیم و مجدداً برگرشتیم به وضعیت ۵۰ سال پیش.

این مردم هستند که باید درک کنند معنای «حقوق فردی و اجتماعی» چیست. معنای «حقوق بشر و دموکراسی» کدام است. در این میان دولت‌ها نیز می‌توانند کمک‌ کنند تا مردم در قبال موازین حقوق بشری خطایی انجام ندهند.

برای نمونه اگر در کشور ما قوانین مجازات علیه همجنس‌گرایی نباشد، اگر هم مردم نسبت به همجنس‌گرایان برخورد خشونت‌آمیز یا برخوردی نابرابر داشته باشند، دولت‌ها به عنوان «مرجع» می‌توانند به این امر رسیدگی کنند. این‌جاست که نقش «نهاد دولت» مهم می‌شود، چرا که این قدرت را دارد که اجازه دهد مردم علیه همجنس‌گرایان خشونت کنند و یا این که این امکان را به آن‌ها ندهد.

بسیاری بر این باورند که تعلل جامعه جهانی در به رسمیت شناختن حقوق انسانی دگرباشان جنسی، سبب برخی سوء استفاده‌ها از سوی افراد مخالف و همجنس‌گراهراس (هوموفوب) شده است. نظر شخصی شما در این مورد چیست؟

به نظر من این تعلل یک اتفاق خنده‌دار است. اتفاقی که متاسفانه به یک عده هوموفوب اجازه می‌دهد حقوق دگرباشان جنسی و فراجنسی‌ها را نادیده بگیرند. در واقع این تعلل باعث شده است که مردم و نهاده‌ها به راحتی حقوق فراجنسی‌ها را زیر پا بگذارند.

به نظر می‌رسد مسئله اصلی این است که آیا ما اساساً می‌دانیم حقوق بشر چیست؟ اگر ما تعریف و شناخت درستی از مفهوم «بشر» داشته باشیم آنگاه نمی‌آمدیم دانه به دانه بخش‌ها و اقشار‌ مختف را نام ببریم و بگوییم: «حقوق بشری همجنس‌گرایان»، «حقوق بشری اقوام» و … «حقوق بشر» یعنی حقوق تمامی موجوداتی که «بشر» هستند.

متاسفانه این طور به نظر می‌رسد که نه مفهوم واقعی «حقوق بشر» و نه فهوم واقعی «برابری» و… حتی برای خود جوامع غربی که مدعی دموکراسی هستند به درستی شناخته نمی‌شود. به نظر من این آن مشکل اساسی است که باید به آن بپردازیم.