توافق پاريس پس از يك سلسله توافقهایی اتفاق افتاد كه از ١٩٩٢ آغاز شده بود. اما اهميت و تفاوت عمده توافق پاريس در واقع برقرارى ارتباط و پلى بود ميان سياست و تعهد نسبت به وضعيت موجود محیط زيست در جهان. بخش عمده آن بر میگردد به تلاش براى توقف افزايش ميانگين دماى جهانى و پيرو اين ثابت نگاه داشتن دما، كاهش تاثير گرم شدن زمين و اثر آن بر تغيير اقليم. شاخص اصلى آن بر مبناى توسعه اقتصادى بدون كربن است و توسعه انرژیهاى پاك.
قرار بر اين است كه اين توافق وضعيت برنامههاى ملى ١٩٢ كشورى را كه آن را امضا كردهاند به شكل شفاف از جنبه نتايج و تعهد به توسعه پايدار نشان دهد و اثرات ناشى از تغيير اقليم براى ساكنان اين زمين را روشن کند.
از آنجایی كه اين توافق چهارچوبى از سرمايهگذاریها و تقويت توانايى و تامين منابع مالى را در بر میگيرد حضور تك تك كشورهايى كه قطب اقتصاد و توسعه جهان هستند در آن اهميت دارد. همينطور چون زمانبندى و بازنگرى آن شامل محدوده زمانى است، مطمئناً حمايت كامل و مداوم دولتها و سياستمداران بسيار مؤثر و تعيين كننده خواهد بود.
به عبارت دیگر، درست است که اتحاديه اروپا با وجود ضعف عملکردش در پروتكل كيوتو و توافق كپنهاگ در عمل به تمامى تعهداتش هنوز پرچمدار تعهدات وبرنامهها و كمك به توانمندسازى جهان است ولی نمیتوان از اهمیت نقش آمریکا به هیچ وجه چشمپوشی کرد. خصوصاً آمریکای هشت سال اخیر.
نقش آمريكا به سببب نتايج در نظر گرفته شده و نقشه راه وضع شده است كه اهميت مییابد.
در حالی كه آمريكا به تنهايى دو برابر قاره اروپا و قاره آسيا ( بدون چين و خاورميانه)، دى اكسيد كربن توليد میكند اما اميد بر اين بود كه شفافسازى سياستهاى كربنزدايى از اقتصاد و انرژى و همين طور تعهدات زمانبندىشده در تغيير الگوى رفتار ملى بتواند در كاهش اين حجم عظيم از دیاكسید كربن مؤثر و مفيد باشد.
آمريكا از بزرگترين سرمايهگذاران طرحهاى حمايتى و توانمندسازى كشورهاى توسعهنيافته يا كمتر توسعه يافته به حساب میآمد. اما اکنون به سبب کمرنگشدن نقش کشور آمریکا، ممکن است روند پيشرفت تعهدات و توافق در دیگر کشورها نیز به تعويق بيفتد.
علاوه بر دو عامل فاعليت آمريكا در توليد درصد زيادى از آلودگیهاى زيستمحيطى و سرمايهگذارى سبز و پايدار، عامل مهم سياستورزى متعهدانه هم طرح میشود. آنچه رهبران گروه ۷ و گروه ۲۰ بر آن اصرار میورزيدند، بر مسؤوليتپذير نگهداشتن آمريكا استوار بود.
اما اکنون اين تزلزل و شكننده بودن توافقها و تعهدات حتى در حد جهانى روشن میكند كه شهروندان چطور با رها كردن مواضع قدرت و كنترل و نظارت خود در غالب گروههاى آزاد و مستقل، جا را براى فرمانروايى شركتهاى چند مليتى و سياستمداران امروز باز كردهاند.
تنها در بخش کوچکی از آسیبها آمريكا و اروپا به زودى گرفتار موج جديدى از مهاجران میشود که به سبب تغییرات اقليمی ناچارند کشورهای خود را رها کنند. آنچه ساماندهى اين وضعيت را پيش از زمان وقوع ممكن میكرد تلاش و حمايت از كشورهايی بود كه در شرايط سخت اقتصادى با وضعيت غير قابل برگشت و شكنندهاى در حوزه محيط زيست مواجهاند.
واگذارى تصميماتی با اين دامنه گسترده از نتايج به افراد(در اینجا ترامپ)، روشن میكند كه بىتفاوتى در انتخابهاى ملى میتواند در جهان بىمرز و محدوده امروز اثرات منفى بينالمللى داشته باشد. اينكه فرهنگ نسلهاى امروز و انتخاب آنها و ميزان نگرانیشان از وضعيت اقليم و زيست گياهى و جانورى چطور در فردايى بسيار نزديك اثر گذار است. اين همان آموزش و مطالبهگرى است كه حتى گاه بیارتباط با درآمد خالص ملى میتواند باعث افت رتبه كشورى مانند سوئيس در شاخص بينالمللى محيط زيست شود و آمريكا را در ابتداى مسيرى طولانى براى بهبود وضعيت اقليم، تحت يك توافق بين المللى، از خروج باز دارد و همزمان براى هند و مالزى پيام سبز و نوید بخشی به ارمغان بياورد.
در همین زمینه
باید کالا های امریکایی را تحریم کرد تا آقای ترامپ هم برای این تصمیم بهایی بپردازه
sohrab / 04 June 2017