«بازگشت به کیلی بگز» رمانی است در باره «ایرلند» و «جنبش جدایی‌طلبانه جمهوری‌خواهان» ایرلند. جنبشی که در اوایل دهه دوم قرن بیستم شکل گرفت و حدود ۸۰ سال زنده و فعال بود. سورژ شالاندن، روزنامه‌نگار و نویسنده فرانسوی که در سال‌های دهه ۹۰ میلادی گزارش‌های فراوانی از مذاکرات صلح ایرلند با «بریتانیا» در روزنامه «لیبراسیون»، مهم‌ترین ارگان روشنفکری چپ در فرانسه منتشر می‌کرد، نویسنده این رمان است. پیش از این هم رمان دیگری با نام «افسانه پدران ما» از همین نویسنده و به اهتمام مرتضی کلانتریان منتشر شده است.

سورژ شالاندن در حال معرفی رمانش، «بازگشت به کیلی بگز» در یک کتابفروشی در پاریس

رمان «بازگشت به کیلی بگز» روایت زندگی مردی ایرلندی با نام «تایرون می‌ین» است که درسال ۱۹۲۵ در بندر کوچک «کیلی بگز» متولد شده. پدر تایرون یکی از جمهوری‌خواهان قدیمی ایرلندی است که در شورش «عید پاک» سال ۱۹۱۶ به رهبری «جیمز کانلی» و «راجر کیسمنت» و دیگران حضور داشته. اما سرکوب شدن این جنبش و اعدام رهبران آن توسط بریتانیا، از او یک فرد شکست خورده در تمام سال‌های باقی‌مانده زندگی‌اش می‌سازد. پدری فقیر و بیکار که برای رهایی از تلخی شکست و افسردگی ناشی از آن به الکل پناه می‌برد و در نهایت هنگامی که آرزوهایش برای رفتن به «اسپانیا» و جنگیدن علیه «فرانکو» نقش بر آب می‌شود، ناامید ودلزده تصمیم به خودکشی می‌گیرد. اما قبل از اقدام به خودکشی و غرق کردن خود در دریا به دلیل مصرف بیش از اندازه‌ الکل تسلیم مرگ می‌شود. تنها میراث پدر کلبه‌ای مخروبه است که زن و هشت کودک گرسنه‌اش در آن زندگی می‌کنند. زن از سر استیصال بچه‌ها را برداشته و به خانه برادرش که «بخاری پاک کن»‌ی در «بلفاست» است پناه می‌برد.

سرنوشت تایرون مثل همه کودکان ایرلندی در آن سال‌ها به سرنوشت و سیاست‌های جنبش «ایرا» یا همان «جمهوری‌خواهان ایرلند» گره خورده است. مقاومت علیه سربازان پادشاه و اعلام نفرت از بریتانیا، شغل و وظیفه اول هر ایرلندی اعم از زن ومرد و کوچک و بزرگ است. ایرا سازماندهی و رهبری این مقاومت را به عهده دارد. از نافرمانی مدنی گرفته تا اقدام نظامی و جنگ و گریز با پلیس و ارتش بریتانیا. هر کس به فراخور سن و جنسیتش مسئولیتی را به عهده دارد. کودگان سنگ پرتاب می‌کنند. نوجوان‌ها سنگر می‌سازند. دختران لباس و کلاه سربازان ارتش ایرا را توزیع یا جمع‌آوری می‌کنند. زنان ایرلندی با پیش‌بند آشپزخانه و با دیگ و قابلمه به خیابان می‌ریزند و جلوی زره‌پوش‌ها می‌نشینند و راه تعقیب مبارزان و جنگجویان را سد می‌کنند. اغلب جوانان نیز وقتی به هیجده‌سالگی می‌رسند آموزش نظامی می‌بینند و به عضویت ارتش جمهوری درمی‌آیند. کار و دغدغه اصلی مردم، مبارزه علیه اشغالگران و سربازان پادشاه است. سربازانی که اغلب از میان «اولستری‌ها» و «پروتستان‌های ایرلندی» وفادار به بریتانیا داوطلب شده‌اند.

«بازگشت به کیلی بگز» نوشته سورژ شالاندن به ترجمه مرتضی کلانتریان

در بلفاست برای جوانانی مثل تایرون انتخاب دیگری وجود ندارد. تقدیر همه آنها به اقدامات ایرا گره خورده است و همه آنها دیر یا زود شناسایی، بازداشت و محاکمه شده و به زندان‌های طولانی‌مدت محکوم و یا اعدام می‌شوند. بسیاری از نوجوانان قبل از رسیدن به سن بلوغ طعم تلخ دستگیری و زندان را تجربه می‌کنند. این سرنوشت گریزناپذیر تنها با ترک ایرلند قابل تغییر است. مهاجرت به آمریکا، فرانسه، هلند ویا هر جای دیگری به جز انگلستان. کما اینکه «شونا» برادر بزرگ تایرون بعد از تحمل چند سال زندان نامزد با مادر و خواهرانش ایرلند را به مقصد آمریکا ترک می‌کند. او در زندان به این نتیجه می‌رسد که این مبارزه یک بازی بی‌سرانجام است و از تایرون می‌خواهد با او همراه شود. اما تایرون مهاجرت را خیانت به ایرلند و به ایرا می‌داند. شونا می‌گوید «یک‌بار از خودت بپرس که ایرا برای ما چه کرده؟ یا چه می‌تواند بکند؟» اما تایرون می‌خواهد یک ایرلندی تمام‌عیار باشد. مثل پدرش. مثل جیمز کانلی و مثل صدها ایرلندی مبارز دیگر.

وقتی تایرون شانزده‌ساله است دوستش «تام ویلیامز» که فقط نوزده سال دارد اعدام می‌شود. خود او در هفده سالگی دستگیر شده و جشن عضویت او در ایرا ودوستش «دنی فیلی»، در زندان برگزار می‌شود. تایرون دو سال بعد آزاد می‌شود و کماکان به فعالیت در ایرا ادامه می‌دهد. بار دوم در سی و دو سالگی دستگیر و به سه سال زندان محکوم می‌شود. این بار او یکی از اعضای تیم عملیات ایرا در حمله به یک پاسگاه مرزی بین ایرلند جنوبی و شمالی است. تایرون در سال ۱۹۶۹ در یک لشکرکشی خیابانی دوست نزدیکش «دنی فیلی» را سهواً به رگبار می‌بندد. ایرا طبیعتاً ارتش بریتانیا را قاتل قلمداد کرده و از تایرون به عنوان یک قهرمان تجلیل می‌کند. او که حالا کسوت قهرمانی را بر دوش دارد در سازمان ایرا رشد می‌کند و مسئولیت‌هایی را عهده‌دار می‌شود.

تایرون در سال ۱۹۷۹ برای سومین بار دستگیر و به پانزده ماه حبس محکوم می‌شود. آخرین ماه‌های زندان او مصادف است با اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان ایرا در زندان‌های بریتانیا. درخواست زندانیان، بهبود وضعیت زندان‌ها و برخورداری آنها از حقوق زندانیان سیاسی است. اما «مارگارت تاچر» نخست‌وزیر محافظه‌کار بریتانیا با این درخواست مخالفت می‌کند. اعتصاب‌کنندگان نیز حاضر نیستند از مطالبات خود عقب‌نشینی کنند. در نتیجه تعدادی از زندانیان بعد از شصت تا هفتاد روز اعتصاب غذا یک به یک تسلیم مرگ می‌شوند که معروف‌ترین آنها «بابی ساندز» است. خبراین اعتصاب‌ها و مقاومت سرسختانه زندانیان موج‌های خبری بلندی را دامن می‌زند و ایرا سوار بر این امواج، مطالبات خودت را به گوش همگان می‌رساند. اما این مرگ‌های پی در پی بهایی بسیار گزاف است. بهایی بالاتر از توان پرداخت مادران و خانواده‌های اعتصاب‌کنندگان. گرچه دو سه نسل از آنها تمام دار و ندار خود را در این مبارزه باخته‌اند، اما این‌بار خواستار پایان یافتن این قمار وحشتناک هستند. موقعیت ایرا در خطر قرار می‌گیرد و بیم از دست دادن حمایت‌های مردمی برخی از عقلای آن را به فکر چاره کار می‌اندازد. مذاکرات صلح و بر زمین گذاشتن اسلحه‌ها نزدیک به بیست سال طول می‌کشد. همیشه گروهی مخالف افراطی وجود دارند که به دلیل منافع کوتاه‌مدت خود در روند صلح کارشکنی میکنند و بارها و بارها مذاکرات صلح را متوقف می‌کنند.

در آخرین بازداشت تایرون بعد از آزادی از زندان و در زمانی که هنوز اعتصاب غذای اعضای ایرا متوقف نشده، پلیس بریتانیا و سازمان «ام آی فایو» گلوله‌هایی را که در کالبد شکافی ازجسد «دنی فیلی» خارج کرده‌اند به او نشان میدهند. گلوله‌ها از تفنگ تایرون شلیک شده. آنها در مقابل سرپوش گذاشتن بر روی این ماجرا تایرون را مجبور به همکاری می‌کنند. رابط او با‌ ام آی فایو همان افسری است که راز تایرون را می‌داند. علاوه بر او یک وابسته سیاسی سفارت بریتانیا در پاریس با او مرتبط میشود تا تحلیل‌ها و نگرش‌های موجود در ایرا را جمع‌آوری کند. این همکاری تا سال ۲۰۰۲ ادامه می‌یابد. اما وقتی صلح برقرار می‌شود پلیس انگلستان به نشانه دوستی و اعتماد، نام جاسوس‌های خود در ایرا را برملا می‌کند.

تایرون بعد از برملا شدن نامش توسط رهبری ایرا بازجویی می‌شود. در ظاهر، ایرا فقط به طرد او بسنده کرده و او که از میان دوستان و همرزمان قدیمش طرد شده به روستای محل تولدش یعنی کیلی بگز بازمی‌گردد و در سن هشتاد و چند سالگی منتظر مرگ می‌نشیند. تا اینکه بالاخره دراوایل سال ۲۰۰۶ توسط چند افزاطی ایرا به مرگ محکوم شده و در همان خانه به جرم خیانت ترور می‌شود.

رمان «بازگشت به کیلی بگز» بازخوانی بخشی از مبارزات مردم ایرلند علیه سلطه بریتانیاست و بخصوص در بازنمایی افراطی‌ترین نگرش‌ها و واکنش‌های آنان در بین جمهوری‌خواهان ایرلندی بسیار موفق است. همه می‌دانیم که جنبش مردم ایرلند که از سال ۱۹۱۳ آغاز شد و نقطه عطف آن شورش در عید پاک سال ۱۹۱۶ بود، بالاخره بعد از ۲۶ سال به ثمر نشست و بخش عمده جزیره ایرلند در سال ۱۹۳۹ از بریتانیا منفک شده و تحت عنوان «جمهوری ایرلند» اعلام استقلال کرد. اما بخش شمال شرقی آن به دلیل حضور گسترده و قدرتمند مالکان بریتانیایی در شهر اولستر و مسلح شدن آنها تحت حمایت دولت بریتانیا همچنان به عنوان بخشی از کشور انگلستان باقی ماند. همین امر باعث شد که مبارزات استقلال‌طلبانه در این بخش از ایرلند بعد از جنگ جهانی دوم همچنان زنده و فعال باقی بماند. تایرون که در کیلی بگز و در دوره قبل از استقلال جمهوری ایرلند جنوبی متولد شده به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و به خصوص فقر دامنگیر آن سال‌ها به بلفاست می‌رود و در این شهر است که به ایرا می‌پیوندد. در حالیکه زادگاهش کیلی بگز که روستایی در ایرلند جنوبی است قبل از جنگ جهانی دوم به استقلال می‌رسد. اما برای او مثل بسیاری از ایرلندی‌های کاتولیک، ایرلند سرزمینی یکپارچه و غیر قابل تفکیک است.

جنبش استقلال‌طلبی ایرلند با تمام فراز و فرودهایش یکی از پردوام‌ترین جنبش‌های ضد استعماری و ضد سلطه در سراسر قرن بیستم بود. علیرغم نبردها و جانفشانی‌های مبارزان این جنبش و همراهی تمام مردم ایرلند از عارف و عامی گرفته تا زن و مرد و حتی کودکان، در نهایت نتوانست به آرمان‌های اولیه خود که استقلال تام از بریتانیا بود دست یابد. علیرغم اینکه دراین جنبش برخی گرایش‌های عدالت‌خواهانه و چپ وجود داشت اما تأکید بر کاتولیسم و دشمنی با پروتستان‌ها از یک طرف و همچنین وجود نگرش‌های ناسیونالیسم افراطی از جمله تاکید بر احیای «فرهنگ و زبان سلتی» و دیگر مفاخر ملی، این جنبش را مدام در موقعیت‌های پارادوکسیکال قرار می‌داد و باعث گسست در بین گروه‌ها و اعضا و همراهان آن می‌شد. ارتش جمهوری‌خواه ایرلند که در واقع بخش نظامی جنبش ایرا بود، «شین فین» نام داشت. ترکیب دو واژه در زبان ایرلندی به معنای «ما خودمان» یا «تنها خودمان». این نامگذاری خودش گویای انحصارگرایی و حتی نوعی «منزه‌طلبی» در این سازمان است.

در رمان «بازگشت به کیلی بگز» ما با یک فرانسوی آشنا می‌شویم که به ایرا سمپاتی دارد و حاضر است برای آرمان‌های ایرا دست به اسلحه ببرد. اما رهبران سازمان از جمله تایرون همکاری او را نمی‌پذیرند با این برهان که ایرا صرفاً یک جنبش ایرلندی است. همین انحصارطلبی سبب می‌شود که ایرا هر دشمن بریتانیا را دوست خود بخواند حتی اگر این دشمن «ویلهم دوم» یا «آلمان نازی» و شخص «هیتلر» باشد. به هر حال این موقعیت‌های متناقض نه تنها باعث کناره‌گیری عده‌ای از اعضاء می‌شود بلکه به تدریج ایرا را تبدیل به تشکیلاتی می‌کند با عده‌ای سرباز جان بر کف که باید عقل و اراده خود را تعطیل کرده و گوش به فرمان تصمیم‌های رهبری باشند. شرایطی که خود باعث رشد افراطی‌گری شده و افراطی‌ترین‌ها را در راس رهبری تشکیلات قرار دهد و در نهایت یک جنبش مردمی تبدیل به یک فرقه مذهبی گردد.

بدیهی است که علیرغم فرمانروایی و قدر قدرتی ایرا افرادی پیدا شوند که به این نگرش و به رهبری آن پشت کنند. کسانی که به سرعت از طرف ایرا به خیانت متهم شده و از روی ضرورت، اعدام انقلابی می‌شوند. این متاسفانه سرانجام بسیاری از جنبش‌ها یا سازمان‌هایی است که برای حفظ امنیت خود «سانترالیسم دموکراتیک» را تعطیل کرده و تبدیل به فرقه‌ای افراطی می‌شوند.

رمان بازگشت به کیلی بگز در حقیقت داستان یک خیانت است و واکاوی شرایطی که یکی از اعضای مهم جنبش را تبدیل به جاسوس دشمن می‌کند. با اینکه خیانت و جاسوس شدن تایرون با فرصت‌طلبی پلیس بریتانیا اتفاق می‌افتد و با تهدید تایرون به برملا کردن قتل دنی فیلی، او را وادار به همکاری می‌کند، اما اگر او اطمینان می‌داشت که در صورت بر ملا شدن این حادثه ایرا از او حمایت خواهد کرد، شاید تایرون با اعتماد به نفس بیشتری از همکاری با پلیس بریتانیا امتناع می‌کرد. از طرف دیگر ایرا مثل هر سازمان دیگری برای اثبات حقانیت و مشروعیت خود نیاز به قهرمان دارد و تبلیغات افراطی ایرا در قهرمان خواندن تایرون عملا او را در مسیر «راهی بی بازگشت» قرار می‌دهد. در حالی که خود تایرون می‌داند عمل او نه مقاومت قهرمانانه بلکه قتل غیر عمد بوده و مثل هر خطای غیرعمد دیگری قابل اغماض است. اما تایرون از تصمیم ایرا واهمه دارد و به ناچار به شرایط خفت‌باردشمن تن می‌دهد.

بخشی از رمان شرح ملاقات‌های تایرون با مأموران بریتانیایی است. نویسنده در بازنمایی ترس‌ها و دلهره‌های تایرون و موقعیت‌های پارادوکسیکالی که او در آن دست و پا می‌زند، و همچنین بیان آن حس «نفرت و بیزاری از خود» در مواقعی که پولی از پلیس می‌گیرد، بسیار موفق است. او مدام ما را در برابر این پرسش قرار می‌دهد که به راستی مفهوم حقیقی این دوگانه «خیانت – وفاداری» چیست؟ محدوده و مرز هریک از این دو مفهوم کجاست؟ آیا در چنین شرایطی به آسانی می‌توان با زدن برچسب خیانت به برخی از فعالیت‌های تایرون او را به خیانت و آدم‌فروشی متهم کرد؟ در حالیکه می‌داند که این فعالیت‌ها در شکل‌گیری روند صلح مفید است؟

بخشی از گفت‌وگوهای تایرون با نماینده سیاسی سفارت بریتانیا در پاریس به تحلیل نقطه نظرهای رهبران ایرا و باورهای جذمی آنان اختصاص دارد. بلاتردید این تحلیل‌ها منجر به شناخت دقیق‌تری از انگاره‌های ذهنی و آمال‌ها و چشم‌اندازهای رهبران ایرا می‌شود. بدیهی‌ست که همین شناخت منجر به طرح برنامه‌های صلح با ایرا و با مردم ایرلند و گاهی برملا شدن برخی از حملات نظامی و در نهایت مانع از کشته شدن عده‌ای بیگناه شود. آیا واقعا می‌توان دادن این اطلاعات و این نشانه‌ها را خیانت نامید؟

رمان بازگشت به کیلی بگز از جایی آغاز می‌شود که مذاکرات صلح بین بریتانیا و ایرا به پایان رسیده است. زندانیان ایرلندی از جمله پسر تایرون که به حبس ابد محکوم شده بودند آزاد شده‌اند. اسلحه‌ها را بر زمین گذاشته‌اند و ایرلند شمالی تا اندازه‌ای خودمختاری به دست آورده است. اکنون نوبت تسویه حساب با خائنان است. پلیس بریتانیا به تایرون خبر می‌دهد که ناچار است به نشانه دوستی واقعی و تحکیم صلح نام جاسوس‌هایش را برملا کند و از تایرون می‌خواهد از معرکه بگریزد. اما تایرون که یک عمر برای سرزمینش جنگیده، اکنون در هشتاد و چند سالگی نمی‌خواهد وطنش را ترک کند. او بعد از برملا شدن اسمش از طرف همه از جمله پسرش طرد می‌شود و به ناچار به روستای زادگاهش کیلی بگز و به کلبه‌ای مخروبه که زمانی خانه پدری‌اش بوده برمی‌گردد تا روزهای پایانی عمرش را در انزوا سپری کند. اما برخی از اعضای ایرا که جهان را فقط با تقسیم آن به دو گانه‌های «خیر و شر» یا «بد و خوب» می‌فهمند و تایرون را در این تقسیم‌بندی ذیل لیست دشمن قرار داده‌اند نمی‌توانند از گناه او بگذرند. حتی اکنون که بیست و چند سال از ماجرا گذشته و او در آستانه گذر از دروازه فراموشی است. آنها به خانه او می‌ریزند و او را در وسط همان کلبه محقر به رگبار می‌بندند تا به خیال خودشان درس عبرتی برای آیندگان باشد.

یک سال و نیمی که تایرون در کیلی بگز به انتظار مرگ نشسته است، فرصتی است که داستان زندگی‌اش را بازنگری کند. او صفحات کتاب عمرش را آشفته و بی‌ترتیب ورق می‌زند و ماجراهای پراکنده‌ای را که از سر گذرانده روایت می‌کند بی‌آنکه در بند توالی زمانی آنها باشد. این روایت‌ها تا روز مرگ ادامه دارد. ماجرای ترور تایرون تنها دو صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است. پیرمردی ۸۲ ساله که در کلبه‌ای متروکه به تنهایی زندگی می‌کند هنگامی که تازه از جمع‌آوری چوب از جنگل برگشته توسط چند جمهوری‌خواه افراطی ترور می‌شود. او به جرم خیانت به ایرلند به مرگ محکوم شده است. در تشییع جنازه او فقط یک نفر حضور دارد. قاتلان گفته بودند که او از دیدن ما نه تعجب کرده بود و نه ترسیده بود. گویی چنین سرنوشتی را انتظار می‌کشید.

بخشی از زندگی تایرون و به تبع آن، بخش‌های پراکنده‌ای از این رمان در دوران صلح است. از به زمین گذاشتن اسلحه‌ها تا آزاد شدن آخرین گروه زندانیان ایرا در سال ۲۰۰۰ مذاکرات صلح ادامه دارد و اطلاعات و فعالیت‌های تایرون این روند را تسریع می‌کند. اما دوران صلح برای همه خوشایند و مقبول نیست. «جک» پسر تایرون که در ۲۷ سالگی به حبس ابد محکوم شده است بعد از تحمل بیست سال زندان آزاد می‌شود. مردی در آستانه ۵۰ سالگی که زمانی افسر ایرا بوده اکنون برای گذران زندگی‌اش باید تصمیم بگیرد. نه تحصیلاتی و نه حرفه‌ای. با این سوابق، تنها شغلی که در انتظار اوست نگهبانی شب در یک بار و یا رستوران است. او که زمانی یک گروه از مبارزان را با شهامت رهبری می‌کرده، اکنون باید گوشه‌ بار یا رستورانی منتظر بنشیند و جوان‌هایی که بدمستی می‌کنند را از بار بیرون بیندازد.

این سرنوشت بسیاری از کسانی است که زمانی در گوشه وکنار این جهان بدنه اصلی جنبش‌های رهایی‌طلب و استقلال طلب بودند. زمانی که صلح آغاز می‌شود و یا به هر دلیلی دست از مبارزه می‌کشند، ناگهان حفره‌ای تاریک در مقابلشان پدیدار می‌شود. حفره آینده و ضرورت تلاش معاش و ارتباط با دیگران. و ضرورت زیستی عقلانی در چارچوب هنجارهای اجتماعی. اما چگونه می‌توانند آمال و آرزوی پیروزی و رویاهای قهرمانی که یک عمر دلیل وجودی آنها بوده را ترک کنند و از آن ایقان و ایمان گذر کنند و به دنیایی هبوط کنند که زمانی ارزش‌ها و «ساز و کار» آن را مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌داده‌اند؟ این فرود آمدن از آن برج عاج و ازآن کوه المپ برگزیدگان بسیار دشوار است. شاید مشکل‌تر از قبول حکم اعدام. اینان معمولا آدم‌هایی تلخ و عصبی‌اند که توانایی ارتباط با دیگران را ندارند و جامعه هم متقابلاً آنها را به انزوا می‌راند. سرنوشتی که از آن گریزی نیست.

ترجمه رمان بازگشت به کیلی بگز مثل اغلب کتاب‌هایی که مرتضی کلانتریان از زبان فرانسه به فارسی بازگردانده، نثری پاکیزه و یکدست دارد و حاصل کار، اثری زیبا و رشک‌برانگیز است.

در همین زمینه:

«قفسه کتاب»: معرفی کتاب در زمانه