به نظر من در شرایطی که جوانه‌های ارتباط گیری و سازمان یابی مستقل و حتی سراسری در میان زحمتکشان، چشم گیرتر می‌گردد و اصلاح‌طلبان درمانده تر از پیش برای رانده نشدن از بساط حکومتی، همچنان به کرامات و الطاف رهبری نظام دل بسته‌اند، شرکت در انتخابات اشتباه بزرگی است. تردیدی نیست که اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات‌های جمهوری اسلامی توهمی نسبت به جمهوری اسلامی ندارند و بخش قابل توجهی از آنها فکر می‌کنند با رأی اعتراضی خود، نارضایی شان را از دستگاه ولایت نشان می‌دهند؛ اما فراموش نباید کرد که پدیده انتخابات در جمهوری اسلامی قاعدتاً بیش از همه به این نظام جهنمی کمک می‌کند.

انتخابات بدون حق انتخاب

در جمهوری اسلامی همه جمعیت بالای هژده سال کشور، بی استثناء، حق دارند رأی بدهند و تشویق می‌شوند که رأی بدهند، اما تقریباً هیچ یک از آنها نه حق انتخاب شدن دارند و نه حتی حق انتخاب کردن. این حرف من ممکن است اغراق آمیز به نظر بیاید، اما حقیقت این است که اغراقی در کار نیست؛ به دلائل زیر:

 محمدرضا شالگونی – فعال و تحلیلگر سیاسی چپ
محمدرضا شالگونی – فعال و تحلیلگر سیاسی چپ

یک – نهادهای انتخابی، نه تنها در عمل، بلکه بنا به نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی، بدون تأیید نهادهای ولایی، حق هیچ نوع تصمیم گیری ندارند، یا (بهتر بگویم) هر تصمیمی که بگیرند، در صورت مخالفتِ دستگاه‌های ولایی و در نهایت خودِ ولی فقیه، نقش بر آب خواهد شد. مثلاً مجلس حق تصویب قانونی را که با “اصول و احکام” مذهب رسمی “در مغایرت” باشد را ندارد؛ مجلس “بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد”؛ تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام اسلام با فقهای شورای نگهبان است؛ و تفسیر قانون اساسی در دست اعضای همین شوراست (قانون اساسی، به ترتیب، اصول ۷۲، ۹۳، ۹۶، ۹۸)؛ بعلاوه اختیارات نیمه خدایی ولی فقیه، او را بر فراز نه تنها قانون اساسی، بلکه حتی احکام شرع قرار می‌دهد که بعضی از آنها با صراحت در اصل ۱۱۰ بیان شده و نامحدود بودن این اختیارات نیز در اصل ولایت مطلقه فقیه جا سازی شده است.

دو – طبق نظریه حکومتی رسمی رژیم (که در اصل ۱۷۷ قانون اساسی تصریح شده)، همه مردم ایران برای ابد محکوم‌اند به تحمل اسلامی بودن حکومت، تبعیت همه قوانین از “دین و مذهب رسمی” کشور و حتی اصل ولایت فقیه گردن بگذارند. به عبارت دیگر، حتی اگر همه مردم ایران نیز اراده کنند، حق ندارند این اصول نظام حکومتی را تغییر بدهند. می‌دانیم که جمهوری اسلامی اصرار دارد خود را محصول انقلاب سال ۵۷ و انتخاب آزاد مردم ایران معرفی کند، اما به آنها حق نمی‌دهد رأی شان را پس بگیرند. این منطق رژیم بدان می‌ماند که کسی از نردبانی برای بالا رفتن استفاده کند اما بعد آن را دور بیندازد تا دیگر کسی نتواند آن را به کار ببرد.

سه – “نظارت استصوابی” به شورای نگهبان و در نهایت البته به شخص ولی فقیه حق می‌دهد که نامزدهای نهادهای انتخابی را تعیین کنند. از آنجا که ولی فقیه دارای اختیارات نیمه خدایی است و حتی نهادهای تحت رهبری او نیز عملاً برفراز قانون قرار دارند، “نظارت استصوابی” از هیچ قانونی تبعیت نمی‌کند، بلکه فقط وظیفه دارد دست ولی فقیه را برای قرار دادن چینشی مطلوب از کاندیداهای مورد نظر خود در برابر رأی دهندگان کاملاً باز بگذارد.

با اندکی توجه به همین دلائل یاد شده، بی هیچ اغراق می‌شود گفت که در جمهوری اسلامی، انتخابات نوعی “بیعت” دوره‌ای است با ولی فقیه و ابراز وفاداری نسبت به نظام ولایت فقیه. اما از آنجا که بیعت گرفتن از مردم در دنیای امروزی، به خودی خود، اقدامی است تحریک آمیز، این بیعتِ عهد بوقی، زیر پوشش امروزی “انتخابات” اجراء می‌شود و “انتخابات” همان نقش “برگ انجیر” در افسانه آفرینش را دارد که باید نگذارد استبداد فقاهتی، لخت در انظار مردم دیده شود.

مهندسی انتخابات

اما صرف نظر از این وظیفه ثابت، پدیده انتخابات در این رژیم با وظایف و مسائل دیگری نیز گره خورده است که بسته به شرایط، فضاهای متفاوتی به وجود می‌آورد و ممکن است عناصر دیگری را نیز وارد میدان کند:

یک – جمهوری اسلامی از بطن یک انقلاب توده‌ای بیرون آمده و همچنین به خاطر تناقض حل ناشدنی اش با دنیای امروزی و زندگی عرفی، و عدم یک پارچگی پایه حمایتی و ساختارهای موازی و متناقض خود، همیشه با مقاومت فعال و فرساینده بخش نسبتاً بزرگی از جامعه مدنی دست به گریبان بوده؛ بنابراین از طریق انتخابات کوشیده است اولاً جریان‌های درونی خود را (از طریق سهم دهی‌های متغیر و سیال) تا حد امکان متحد نگهدارد و ثانیاً متناسب با شرایط، با فشار نیروهای مخالف داخلی و خارجی مقابله کند.

دو – دینامیک استبداد فقاهتی، مخصوصاً به خاطر نابهنگامی این نظام، توان مقابله آن را در برابر جامعه مدنی و نیروهای مخالف خارجی، به صورت فرسایشی و (در مجموع) با آهنگی فزاینده، تحلیل برده و هرچه بیشتر آن را به مواضع دفاعی کشانده است. اما همین موقعیت دفاعی، دستگاه ولایت را ناگزیر کرده ضمن حفظ ظاهر انتخابات، به صورتی فزاینده، کارکردِ برگ انجیری را که پوشش دفاعی استبداد فقاهتی بوده، بی معناتر سازد. از اینجاست که انتخابات‌ها در جمهوری اسلامی، مخصوصاً در دو دهه اخیر، با زیگزاگ‌ها و آشفتگی‌های بیشتری صورت می‌گیرند و گاهی لازم می‌شود دستگاه ولایت، در اوج کلافگی، نه تنها علناً ضرورتِ “مهندسی معقول و منطقی انتخابات” را پیش بکشد، بلکه ناگزیر شود به “مهندسی” بسیار زمخت و نامعقول نیز متوسل شود. این نعل و میخ زدن‌های آشفته دستگاه ولایت آن تمثیل معروف سعدی را به یاد می‌آورد که “یکی بر سر شاخ و بن می‌برید”.

انتخابات پیش رو

با این مقدمه اکنون می‌توانم نظرم را در باره انتخابات پیش رو به اختصار بیان کنم:

۱ – انتخابات ۲۹ اردیبهشت در شرایطی تدارک دیده می‌شود که جمهوری اسلامی زیر فشار بین المللی و داخلی، به ویژه در سطح اقتصادی، در موقعیت آشکارا شکننده‌ای قرار دارد و “مهندسی” زمخت انتخابات می‌تواند برای رژیم بسیار گران تمام بشود. اما قراین تاکنون مشهود نشان می‌دهد که رهبر “با بصیرت” این بار نیز می‌خواهد انتخاباتی مانند سال ۸۸ یا دست کم، سال ۸۴ برگزار کند. این طرح دستگاه ولایت ظاهراً با سه بازو پیش می‌رود:

  • اول – پرده برداری از ابراهیم رئیسی، به عنوان کاندیدای مطلوب دستگاه ولایت برای ریاست جمهوی (و شاید هم رهبری در دوره پس از خامنه ای). اما همین کار هم اکنون رسوایی بزرگی برای رژیم به بار آورده که در صورت رسیدن رئیسی به ریاست جمهوری، برای شان بسیار پرهزینه تر خواهد بود. البته فراموش نباید کرد که خودِ رئیسی بیش از آن که کسی باشد، (دست کم، حالا) یک نه-کس است؛ اما گره خوردگی او با پرونده قتل عام هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷، خصلت داعشی جمهوری اسلامی و دستان خونین همه حکومت گران فقاهتی (از شخص خمینی گرفته تا همه مسئولانی که در آن دوره کاره‌ای بوده‌اند و با “امام راحل” همراهی کرده‌اند و یا به اعتراض دَم برنیاورده اند) بار دیگر در معرض افکار عمومی ایرانیان و جهانیان قرار داده و قرار خواهد داد، که این البته حادثه‌ای بیدار کننده است برای مردم ایران.
  • دوم – مستضعف‌پناهی عوام‌فریبانه کاندیداهای دستگاه ولایت که حتی اگر در این انتخابات برای‌شان کارساز باشد، پس از آن، در صورت پیروزی آنها، برای‌شان مصیبت بار خواهد بود، زیرا تردیدی نیست که اولاً نقش دستگاه ولایت در گستراندن فقر و نابرابری در چهار دهه گذشته، تعیین کننده بوده است؛ ثانیاً آنها نه می‌خوهند و نه می‌توانند چیزی به پائینی‌ها بدهند و به احتمال زیاد با خراب تر کردن اوضاع از طریق “استکبار ستیزی” و “اقتصاد مقاومتی” و “مدیریت جهادی”، خانه خرابی مردم و مخصوصاً زحمتکشان و محرومان را در ابعادی فاجعه بار گسترده تر خواهند ساخت.
  • سوم – وارد شدن همه تریبون‌ها و امکانات دستگاه ولایی و شخص ولی فقیه به حمایت از کاندیداهای اصول گرا، نشان دهندۀ عزم آنها به “مهندسی” انتخابات است؛ کاری که بی تردید در عمل تناقضات رژیم را افزایش خواهد داد و البته کشور را نیز شکننده تر و مصیبت‌های آن را طولانی تر و فاجعه بارتر خواهد ساخت.

۲ – طرحی که دستگاه ولایت در این انتخابات پیش می‌برد، بی تردید، قبل از هر چیز به ضرر خودِ ولایت فقیه است. اما چرا آنها به کاری دست می‌زنند که دست کم در دراز مدت، برای شان بسیار پر هزینه خواهد بود. شاید دلیل اش این باشد که اکنون خود را در شرایطی می‌بینند که اندیشیدن به محاسبات دراز مدت در نظرشان تجملی می‌نماید. حقیقت این است که آنها هم اکنون در موقعیت دشواری قرار گرفته‌اند؛ به چند دلیل:

  • یک – مدتهاست در نتیجه غیر قابل کنترل شدن ماهواره و اینترنت، زره امنیتی رژیم برای کنترل خبر گیری و ارتباط گیری مردم، شکاف برداشته و اکثریت ایرانیان اکنون می‌توانند سانسور خبری و ارتباطی رژیم را دور بزنند. و این برای حکومتی که ادامه موجودیت اش، به سرکوب سیاسی و حتی بیش از آن، به سرکوب مدنی متکی است، می‌تواند بسیار خطرناک باشد. آنها اگر امروز نتوانند این شکاف را رفو کنند، فردا برای این کار خیلی دیر خواهد شد.
  • دو – فرو پاشی عمومی اقتصاد کشور و مخصوصاً گسترش نابرابری و غلتیدن اکثریت مردم در فلاکت اقتصادی و اجتماعی، اعتراضات گسترده‌ای برانگیخته و کارگران و زحمتکشان ما را به ارتباط گیری‌ها و شبکه سازی‌های مستقلی کشانده که می‌روند خصلت سراسری پیدا کنند. نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم می‌دانند که عقب نشینی در مقابل این حرکت‌ها و تحمل آنها، برای آینده نظام نتایج خطرناکی خواهد داشت.
  • سه – فضای بین المللی، مخصوصاً پس از روی کار آمدن ترامپ در امریکا، برای رژیم نامساعدتر شده و می‌رود که دست کم، قدرت مانوور آن را در خاورمیانه محدودتر سازد. بنابراین به نظر می‌رسد دستگاه ولایت بیش از آن که روی گشایش روابط اقتصادی با کشورهای اورپایی حساب کند، به ائتلاف با روسیه پوتین و تا حدی کسب حمایت‌های چین، می‌اندیشد.
  • چهار – و درست به دلائل یاد شده، رهبر”بابصیرت” (دست کم در شرایط کنونی) وزن بالای اصلاح‌طلبان حکومتی را در نهادهای انتخابی، دست و پاگیر می‌داند. تصادفی نیست که برای کوبیدن آنها، خود به طور پیگیر و مستقیم، مرتباً به میدان می‌آید.

۳ – با توجه به آنچه گفتم، در این انتخابات، حتی اگر روحانی بتواند علی رغم مهندسی دستگاه ولایت، به پیروزی دست یابد، بسیار بیشتر از چهار سال گذشته، “مطیع ولی امر مسلمین” خواهد بود و در عین حال نقش کیسه بوکس برای چپاول‌ها و مستضعف پناهی‌های نهادهای ولایی را خواهد داشت.

۴ – به نظر من در شرایطی که جوانه‌های ارتباط گیری و سازمان یابی مستقل و حتی سراسری در میان زحمتکشان، چشم گیرتر می‌گردد و اصلاح‌طلبان درمانده تر از پیش برای رانده نشدن از بساط حکومتی، همچنان به کرامات و الطاف رهبری نظام دل بسته‌اند، شرکت در انتخابات اشتباه بزرگی است. تردیدی نیست که اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات‌های جمهوری اسلامی توهمی نسبت به جمهوری اسلامی ندارند و بخش قابل توجهی از آنها فکر می‌کنند با رأی اعتراضی خود، نارضایی شان را از دستگاه ولایت نشان می‌دهند؛ اما فراموش نباید کرد که پدیده انتخابات در جمهوری اسلامی قاعدتاً بیش از همه به این نظام جهنمی کمک می‌کند.


در همین زمینه

نظرسنجی:

انتخابات: تحریم، رأی به کاندیداهای رد صلاحیت شده، ، یا رأی به کاندیدا‌های رسمی؟

این نظرسنجی‌ای است درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و در صورت شرکت، تمایل رأی‌دهنده.

بیشتر بخوانید، در صفحه ویژه انتخابات