حال نه نیازی به قدرت شکار و تهیه غذا توسط ما مردان سریع و چابک وجود دارد و نه قدرت بازو و شمشیری که از عزیزان ما در حین ناامنی محافظت کند. مهمتر از همه آنکه از اواخر دهه ۶۰ میلادی زندگی اجتماعی و تحولاتش دست به دست هم دادند تا با وقوع انقلاب جنسی به شکل قابل توجهی، کنترل جنسی ما بر جامعه نیز از سیطره خارج شود.
بار دیگر به سراغ یکی از نشریات خوب «مردانه» آمریکایی[۱] میروم و به بهانه موضوع افول موقعیت مردان در دنیای معاصر، نگاهی خواهم داشت به مقاله «مرض مدرن مردان و علاج آن»[2]، تا بتوانم اشاره ای داشته باشم به دغدغههایی که در رسانههای اجتماعی و فرهنگی غربی در این زمینه ابراز میشود. کمابیش مطمئن هستم که نگرانی مطرح شده درباره از دست رفتن موقعیت سنتی مردان در جامعه، معضلی است که رگههای آن را میتوان در تمام نقاط دنیا شناسایی کرد.
متفکر آمریکایی اوایل قرن بیستم آقای «تی.کیع.ویپل»[3] که مقالات انتقادی متعددی درباره تاثیرات دنیای مدرن نوشته گفته است: «اجداد ما، مردان قدیم، در دنیای وحشی زندگی میکردند ولی آرزوی انسانیت و تمدن در وجودشان میتپید. در حال حاضر ما فرصت زندگی در دنیای متمدنی را داریم که آنها برای ما تدارک دیدهاند. تفاوت در این است که ما آرزوی آنها را زندگی میکنیم ولی آرزوی ما این است که مثل آنها زندگی کنیم.»
تغییر وضعیت و موقعیت مردان در بحبوحه همه تحولات سرسامآور در دنیای مدرن به حدی است که دیگر نمیشود آن را انکار کرد. پذیرش این حقیقت تلخ که دوران سلطه یکجانبه مردان در تمام شئون زندگی به زیر سئوال رفته است البته به این نتیجهگیری ختم نمیشود که ما مردان به گونه ای متحد، به یک واکنش مشابه در مقابل تغییرات ایجاد شده رسیدهایم.
برای هزاران سال ما مردان، شکارچیان قهاری بودیم که باید غذای خانوادهمان را تهیه میکردیم. هزاران سال بعد، ما مردان، جنگجویان شجاعی شدیم که حفاظت قبیله، خانواده و اموال، به وظیفه روزانه ما تبدیل شده بود. قرنها را پشت سر گذاشتیم تا آنکه بالاخره توانستیم قوانین، اخلاق و مذاهبی را تدارک ببینیم که حقانیت، برتری جسمی، جنسی و فکری ما مردان را تائید و تضمین کند.
اکثریت جمعیت باسواد شهرها و اغلب قانونگذاران این شهرها و حتی خود این شهرها را ما مردها تشکیل داده بودیم. در واقعیت، تقریباًً تمامی شاعران، فیلسوفان، هنرمندان و نمایندگان خدا روی زمین ما مردان بودیم. ما مردان، مدت بسیار طولانی وضعیت را به شیوه کاملاً دلخواه و بر اساس مزیتهای جسمی و غریزی خود حفظ کردیم.
بعد از مدتی، ما مردانِ کامیاب، مغرور و سرشار از انرژی و امید، آرزوهای جدیدی را پی افکندیم. ما برای زندگی بهتر بشر بهویژه در ۵۰۰ سال گذشته گستاخیهای زیادی کردیم، ما تلاش کردیم به گونهای جدی ریشه بیماریها، عقاید خرافی و ناهنجاریها را قطع کنیم. ما به آرامی و با فرخندگی تمام تفکرات جدید و منطقیتر را اشاعه دادیم بدون آنکه متوجه به هم خوردن میزانهای طبیعیای باشیم که به نفع ما مردان بود.
ما مردان، آموزش عمومی را در حد توان خود، از ۲۵۰ سال پیش گسترش بخشیدیم و کمکم به زنان و دختران خود این اجازه را دادیم تا از دستاوردهای تمدنی که ما مردان ایجاد کرده بودیم بهره بیشتری ببرند. از ۱۰۰ سال پیش به زنان در بعضی نقاط دنیا اجازه مالکیت بر اموال خود را دادیم و از همان هنگام بود که ما مردان، کمکم و در پی درخواستهای متوالی زنان تحصیلکرده، به آنها حق رای دادیم.
زندگی جدید، آرامش و امنیت فردی، بالارفتن سطح استاندارد زندگی و در کنار همه آنها بالا رفتن توقع طبیعی زنان برای رسیدن به موقعیت ما مردان و هزاران عامل کوچک و بزرگ دست بهدست هم دادهاند تا ما به یکباره به نقطه کمابیش خطرناکی برسیم و متوجه شویم دیگر خبری از کبکبه و دبدبه سابق نیست.
حال نه نیازی به قدرت شکار و تهیه غذا توسط ما مردان سریع و چابک وجود دارد و نه قدرت بازو و شمشیری که از عزیزان ما در حین ناامنی محافظت کند. مهمتر از همه آنکه از اواخر دهه ۶۰ میلادی زندگی اجتماعی و تحولاتش دست به دست هم دادند تا با وقوع انقلاب جنسی به شکل قابل توجهی، کنترل جنسی ما بر جامعه نیز از سیطره خارج شود.
سیستم اجتماعی که بالاخره بر پایه توقعات و آرزوهای ما مردان در نیم قرن اخیر در اکثر نقاط جهان سرو سامان گرفت توانست همه چیز را آماده و با بستهبندی و از پیش تنظیم شده در اختیار همه آنهایی که قدرت خریدش را داشتند قرار دهد. برای ما مردان، اعمال اساسی و غریزی چون شجاعت، رقابت و حتی قابلیت فیزیکی برای دستیابی به جفت جنسی نیز کمرنگ شد.
البته در طی چند دهه اخیر و بعد از گذار از مرحله انکار، ما مردان، تقریباً دو نوع واکنش را به کار بستیم تا بتوانیم با وجود همه تغییراتی که در طول تاریخ تمدن بشری خواستار آن بودیم با اتفاقها و تغییرات جدید برخورد کنیم. مثل همیشه به خاطر تنوع خصوصیات و شرایط مختلف معیشتی و فرهنگی، ما مردان واکنشهای مختلفی از خود بروز دادیم.
بخشی از ما مردان به رشد شتابان زنان برای داشتن همه حقوقی که همیشه متعلق به ما بوده است اعتراض کردیم و سرسختانه بر ضعیف بودن و کمتر بودن قابلیتهای ذاتی زنان اصرار ورزیدیم. برای همین تصمیم گرفتیم یا بیشتر به مذهب پناه ببریم، یا به رفتن به درون طبیعت و گذراندن اوقات زیاد با مردانی که قدر شکار و ماهیگیری و ورزش را میدانند خود را تسکین دهیم.
بخش دیگری از ما در چرخش سرسامآور تغییرات و در بحبوجه از دست دادن امتیازاتی که به آن خو کرده بودیم با مشاهده تلاش بیوقفه و پشتکار دختران و زنان همکلاسی که موقعیتهای بهتر از ما نصیبشان شده است دچار یاس و انفعال و رفتار «الکی خوش» شدیم و به بازیهای کامپیوتری، شبکههای ۲۴ ساعته تلویزیونی و دوستیهای لحظهای با زنان تن دادیم.
البته بخشی از ما مردان، این امکان را یا با شانس و یا با وجود خصوصیات فردی یافتیم که در بینابین تحولات، نظارهگر کمابیش فرخنده تحولات باشیم و مثل همیشه امید داشته باشیم که افراطها و تفریطها از طرف زنان و مردان بعد از مدتی رسوب کند و از دل آن شرایط بهتری برای زندگی همه افراد ایجاد شود.
ما مردان میتوانیم بار دیگر و در آرامش بعد از طوفان، با تکیه بر خلاقیت، شجاعت، مسئولیتپذیری، میل به حمایت و قابلیت جسمی که از ویژگیهای متمایز ما مردان است، سهم بسیار مثبت خود را در تحول و تکامل اجتماع به عهده بگیریم. بیشک در فضای منطقی و برابر میتوانیم آرزوهای بلندپروازانه پدربزرگهای دور را در هیبتی انسانی برای بشری که همیشه خواهان حمایت و آسایش آن بودیم فراهم آوریم.
پینوشتها:
۱- هنر مردانگی
۲- The Cure for the Modern Male Malaise
۳- T.K. Whipple
منبع عکسها:
عکس از محمدرضا شریفزاده، اینجا.
لحن این متن تهییجی است و همه ی خطرناکی اش هم به این علت است. متون تهییجی مانند سخنرانی های فاشیست ها خود را در یک لفافه ی شبه علمی (سودو ساینتیفیک) می پیچند و دیگران را به رفتار/گفتار/پندار یعنی اجراهایی خطرناک تهییج می کنند. این اجرای خطرناک می تواند این باشد که فکر کنید شما دارید حقی را به دختر کوچکتان می دهید اگر بر فرض او را به کلاس چه و چه می فرستید. ته همین سادگی. بر خلاف آقای نظامی من فکر نمی کنم که لحن این نوشته ی فارسی کمدی باشد حداقل در کانتکست جامعه ی ایرانی نیست. در کانادا و کشورهای پیشرفته مانند هلند جرمی است به نام جرم تنفر. شما “حق” نداری در فضای عمومی دیگران را به “تنفر” از یک مذهب، نژاد، جنسیت و غیره بر انگیزی. در صورت اثبات جرم اینکار پیگرد قانونی دارد. دوستان اتحادیه اروپا که هلند جزو ان است شهر هرت نیست. قوانین شامل قوانین اینترنتی دارد. قانون آزادی بیان خطرناک را محدود می کند چرا که آزادی به معنای شهر هرت نیست. آزادی و مسئولیت اخلاقی با هم توامانند! آزدای بدون مسئولیت خشونت محض است و خرد مدرن اروپایی می گوید نباید در فضای عمومی برای تهییج افراد به خشونت استفاده شود.
با احترام و مهر
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 07 June 2011
شیدمهر خانم این مقاله در دو سایت فمینیستی ایرانی منتشر شده است . نکند انها هم فاشیست و ضد زن هستند
http://fairfamilylaw.org/spip.php?article3012
http://mazanan.com/?p=11833
نکن این کارها را خانم داری ابروی زنها را می بری
کاربر مهمان محبوبه- ص / 07 June 2011
به نگر می اید یک جنبه بزرگ جنگجویی خانمها را در زمان بندی تاریخی افول مرد ها نه دیده اید. شمار زیادی از مرد ها از دست مردان زن نما به ویژه فمنیست های دو آتشه که بیشتر از نظر زیبایی اندکی کم می آورند به سمت هم جنسان خود پناه برده اند. در اروپا این پدیده دارد به یک مشکل اساسی تبدیل می شود. یک دلیل استقبال از مهاجرین افریقایی این است که زاد و ولد را بیشتر کنند که به دلیل به هم خوردن رابطه بین زن و مرد ( و البته دلیل های دیگر هم ) به شدت پاین رفته است. به هرحال شماری از جامعه شناسان رونق هم جنس گرایی را از آفات مبارزه بی امان زن ها بر ضد مردان می دانند که خوشبختانه در سال های اخیر خود زن ها دارند بیدار می شوند و می بینند که اگر به این تندی پیش بروند در آینده نزدیک دیگر مردی برای ساختن زندگی مشترک رغبتی نخوا هد داشت از این رو در بین مبارزان زن نیز رفتار معقول تری دارد ظاهر می شودp>
بامید روزی که رابطه بین زن و مرد بر بنیاد حق طلبی بنا نشود. عشق از راه کوتاه تری ما را به سر منزل مقصود می رساند تا شمشیر و داد گاه و زور. پس زنده باد و پیش به سوی عشق!
س.ر.د / 08 June 2011
آقا رضای عزیز چهار مقاله ای که در اینجا نشانی اش را گداشته اید بخش بزرگی از موضوعات مربوط به زنان را تحت پوشش قرار می دهد. سپاس از توجه تان.
کاربر مهمان ونداد زمانی / 11 June 2011
خوانندگان گرامی دعوت به اعتراض و دادخواهی اجراهای کاملن مدنی می باشند و به هیچ وجه میلیشیایی نیستند
این نوشته اگر میان یک عده نوجوان کانادایی منعکس می شد به علت(sillyness) متن (منظور نویسنده نیست که بهش بربخورد) خنده دار بود ولی وقتی مخاطبش بسیاری مردان ایرانی که در ایران زندگی می کنند هستند نه تنها
خنده دار نیست بلکه "silly " هم نیست.
"سیلی نس" هم مرزی دارد بعد از آن نمی دانم چه واژه ای می شود بهش اطلاق کرد: فاشیسم؟ از شما دیگر خوانندگان گرامی می پرسم
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن و آبرو می برم به گفتن
کاربر مهمان محبوبه
که گفته که من نیلوفر شیدمهر نماینده ی زنان هستم؟ که گفته که من "زن" هستم. درست است که نام واقعی ام نیلوفر است اما شما از کجا می دانید شاید در شلوار/دامنم چیزی بسیار متفاوت از آنچه شما می پندارید باشد. و این حرف توهین نیست. ….
من یک فرد حقیقی و حقوقی مستقلم و اگر هم آبرویی ببرم آبروی خودم تنهاست
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
نیلوفر شیدمهر / 10 June 2011
با درود و عرض ارادت لینک ذیل را برای آگاهی بیشتر به دوستان اهل کامنت
پیشنهاد میکنم , شاید مفید باشد , بهر حال خواندنی است, عنوان آن اینست:
فرهنگ,سنت,سیاست…چهار مقاله
http://www.iranrights.org/farsi/attachments/doc_3254.pdf
reza / 10 June 2011
من فکر نمی کنم این مقاله حتی لیاقت نقد یا طنز انتقادی داشته باشد. این دیگر اشتباه یک جوان/نویسنده نیست بلکه تبلیغ مستقیم اندیشه های خطرناک ضد زن است–اندیشه هایی که پتانیسل حذف فیزیکی و خشونت گسترده و سرکوب زنان را دارد. قابل تحمل نیست. من به شخصه به انعکاس چنین ایده های خطرناکی روی سایت یک رسانه ی همگانی اعتراض شدید خواهم کرد.
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 05 June 2011
البته دوره و زمونه ای شده که بایستی “هنر زن بودن” را هم به بسیاری از زنها که برای به دست آوردن حق خود، خشونت را انتخاب کرده َن، به شدت مورد تاکید قرار داد.
بهزاد / 05 June 2011
هرکسی که فکر می کند این متن “ضد زن” است خب رجوع کند به ادبیات فمنیستی و نگاه ویژه فمنیسم به مردسالاری و مساله کلی فمنیسم (حالا از انواع مختلفش) با مساله مردسالاری. این روزها بیشتر دانشگاه ها در درس های حوزه مطالعات زنان مقالات مطالعات مردان هم درس می دهند و اینها مهم است. حالا این مقاله شاید یک جور گونه جنجالی از نگاه مردانه باشد اما ضدزن نیست. شاید وقت آن رسیده که دوستان فمنیست هم کمی دقیق تر به این مقاله نگاه کنید. ببینید این مقاله دارد همه حرف های خود شما را می زند منتها از زبان یک مرد با صدایی مردانه. تفاوت چیست؟ عدم برابری قدرت کلی زن بودن یا مرد بودن در وضعیت فعلی جهانی، هرجای جهان که می خواهیم باشیم؟
یک فمنیست کار کشته / 05 June 2011
من در مقاله ای روی همین سایت نوشتم “مسلمان” ستیری و “مسلمان” نوازی و همه در مورد “اسلام” اطهار نظر کردند چون نمی توانند بین مسلمان و اسلام تفاوت قائل شوند. نقد مرد سالاری به معنای ضد جنس بیولوژیکی مرد نیست. این مقاله زن-ستیز است و انعکاسش در رسانه ای که در اتحادیه اروپا پروانه دارد و از پارلمان هلند کمک مالی دریافت می کند قابل قبول نیست. اروپا جمهوری اسلامی نیست. دوستان من شما را دعوت می کنم به زمانه شدیدا اعتراض کنید تا دست از رویه جدید خطرناکش بردارد. این نوشته بی شک “خطرناک” است
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 05 June 2011
انسانی که به درجه ای از رشد و خلاقیت برسد خواهد دید که زن بودن یا مرد بودن، ذات حقیقی اش را تعیین نمی کند بلکه تنها مکانیزیم و ساز و کاری است که می توان با کمک آن و بهره گیری از ویژگی های جسمانی و روانی اش (چه زن و چه مرد) به هدف اصلی خود که شکوفا ساختن استعدادهای درون هست دست یابد
بنابراین تقابل بین مرد بودن و زن بودن و برجسته ساختن ویژگی های یکی علیه دیگری هنوز این معنی را می رساند که آدمی مسیر زیادی باید طی کند تا بتواند حقیقت زندگی را درک کند
البته نباید فراموش کرد که در جامعه ما تفکیک و جداسازی زنان و مردان بخصوص از لحاظ ذهنی و روانی (متاسفانه) حربه ای بسیار کارساز و قدرتمندی است علیه اتحاد آنها همان گونه که در همه بخشهای دیگر این نوع جداسازی و رویارویی بین طبقه های مختلف جامعه را آشکار و نهان انجام می دهند
پاراگراف نهایی این مقاله در نگاهم می تواند هم برای مردان چنین آرزوی داشت و هم برای زنان تا حدودی مشابه
به عبارتی در جامعه فرهنگ و انسانیت رشد می کند و هم زنان و هم مردان آن در کنار هم رشد کنند، نخوت و رکد یکی لاجرم به دیگری نیز سرایت می کند و در نهایت گل جامعه
م. / 05 June 2011
اگر اجازه دهید با انکه حرفم را زده ام و خوب است که فقط گوش دهم اضافه کنم که این سایتی که مقاله را از انها گرفتم از جمله موج جدیدی از مردان 40 – 20- ساله امریکای است که نه با مردان سنتی نوعی که مجله پلی بوی تبلیغ می کند راحت است و نه با فمینیسم میلیشیایی دهه 90… این نسل جدید مردان و سایت های مشابه انها که از استقبال های میلیونی مردان امریکایی و اروپایی برخوردار شده ان تلاش دارند به این حقیقت نزدیک شوند که دنیا و زد وبند و معیار و بالانس قدرتش عوض شده است و اگر ما مردان زندگی مهربانتر و صلح امیزتری می خواهیم بهتر است سر مان را زیر برف بیرون بیاوریم و تلاش بیکران و رقابت سالن نیمه دیگر اجتماع را انکار نکنیم…
کاربر مهمان ونداد زماانی / 05 June 2011
نشد ما یک یادداشت توی زمانه بخوانیم این خانم شیدمهر زیرش اظهار فضل نکنه. خانم عزیز! این حرف ها که همه اش حرف فمینست هاست از زبان یک مرد. چرا شلوغ می کنی؟ متن جالبی بود و از ونداد زمانی برای انتخاب این متن ممنونم. امیدوارم رادیو زمانه هم به برخی افراد که به آزادی بیان و تنوع نظرات اعتقادی ندارند اینقدر میدان ندهد!
کاربر مهمان / 05 June 2011
عزیزان محترم سپاسگزارم از توجه و دقت شما… یک مورد کوچک را هم در باره لحن این مقاله که از سایت « هنر مردانگی» ترجمه کردم بگویم. این نشریه تلاش دارد از دید مردانه و مثبت، به « مردانی» که کمی و شاید کمی از رشد و اعتبار و استقلال زنان معاصر جریحه دار شده اند از زبان و لحن مرد پسند بگوید که انرژی و قابلیت ما از شروع تاریخ «تحول زا » بوده است و همه دستاوردهای کمابیش برابر هم می تواند بخشی از انرژی و اهداف تمدن خواهانه ما مردها باشد. حالا هم می توانیم از همان انرژی ها و توانمندی ها دوباره استفاده کنیم و با روحیه مثبت به تغییرات اجتماعی نگاه کنیم. گاهی باید متون را در لابلای خطوط هم خواند و بر روی آن تامل کرد… شاید هم لحن ترجمه من و احساسات مردانه ایرانی در زبان فارسی من نتوانست طعم رندانه نویسنده را منتقل کند .
کاربر مهمان ونداد زمانی / 05 June 2011
حالا والا من نمی دونم این خانم شیدمهر چرا اینقدر هم فوری اعلام جنگ می کند که فلان متن خطرناک است! هرکی در هر حوزه ای متخصص شد فوری می خواهد ولایت مطلقه اعلام کند و تصمیم بگیرد چه خطرناک است چه خطرناک نیست! خب خواهر جان آخه چه جوری یک متن می تواند خطرناک باشد. فوق فوق فوق اش اصلا می گوید زنان همه عالم را باید کشت! در این حد یعنی خشونت هم که باشد، در متن به نظر من می شود صرفا با متن درگیر شد! یعنی نقد متن بیشتر فضا برای کار باز می کند تا خفه کردن صداهای مختلف با گفتن اینکه به رادیو زمانه نامه بدید و به فلان رییس کل نامه بدید…متن است دیگر، خواهر جان نقد داری بنویس! نداری هم ننویس
یک فمنیست کار کشته / 05 June 2011
جناب شید مهر قبلا در وزارت ارشاد کار نمیکردند؟
کاربر مهمان / 05 June 2011
جناب م . با یک متن ذات گرایانه نمی توان از دیدگاه هویت های سیال پاسخ داد.
مژده / 06 June 2011
جناب م . یک متن ذات گرایانه نمی تواند نقدی با رویکرد هویت های سیال داشته باشد.
مژده فمینیست نوپا / 06 June 2011
همانطور که قبلا اشاره کردم این نوشته در سایتی منتشر شده است که انگیزه ی ایجاد پل ارتباطی بین مردان معمولی که تحت تاثیر فرهنگ مسلط ، اطلاعات و احساسات منفی نسبت به موقعیت کمی بهتر شده زنان دارند را ایفا می کند و لحن آن به نوعی با « از دید نیمه پر لیوان دیدنِ اعمال مردان» نوشته شده است. این هم نمونه ای از شیوه مثبت بینی که در متن اصلی به وفور یافت می شود:
Over tens of thousands of years, our manly ancestors evolved unique psychological traits that helped them survive and thrive in a dangerous, hardscrabble world
کاربر مهمان ونداد زمانی / 06 June 2011
آقتاب عزیز
این ایده که مردان ایرانی خطرناکند خودش یک ایده ی سکسیستی است. مسئله اینجا مرد ایرانی نیست. مرد ایرانی هم از فرهنگ نرسالارانه خیلی ضربه خورده و دارد می خورد، هر چند که در باز تولید آن و محافطت جدی از آن پیشگام است. ولی نمی شود مردان ایرانی را یک کاسه کرد همانطور که نمی شود زنان ایرانی یا غیر ایرانی را یک کاسه کرد. مگر مردان پسران و پدران و همسران و دوستان و … ما نیستند؟ مشکل تفکر دوگانه گرایی است که نر سالاری و فاشیسم بر آن سوار است. ایده های بعضی افراد مانند نویسنده ی این متن خطرناک است نه خودشان.
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 06 June 2011
در مقاله ی کوتاه شما ایراد اصلی من شناور شماست که در مقام مرد همانگونه می اندیشد که من شناور زنانی که دم از برابری و آزادی و عدالت می زنند بدون اینکه به فردیت خود بعنوان واحدی از مجموع ای زیستی فراتر از زنان و مردان قادر به اندیشه باشد. ایراد اصلی در اینگونه مباحث … تبلیغاتی همان خود را نماینده ی جنسیتی واحد تلقی کردن و به نوعی از خود بیگانگی دامن زدن ست. شاید فایده ی اینگونه مباحث بروز و نشان دادن بیشتر عقده هایی ست که از مراسم ختنه سوری و اولین جشن عادت ماهانه ی زنان و مردان ایرانی شروع می شود و در سربازی و کدبانویی عود میکند. متن شما در زبان فارسی البته ارزش دارد. ل. راجی
...کاربر مهمان / 06 June 2011
واقعا که این “مردهای ایرونی” جالبند… پایین آوردن یک بحث تا حد مشکل همیشگی مرد ایرونی:مهریه!!!! ( البته سربازی رو جا اندخت!)و نادیده گرفتن آن همه مشکل ریز و درشت زن ایرانی در قوانین جذاب ایران! این مطلب بیشتر در مورد مردان کشورهای پیشرفته نوشته شده که قوانین برابر دارند نه در مورد ایران باقی مانده در قوانین و عرف هنوز مردسالار،آقا!!!
هر چند که در کشورهای پیشرفته هم هنوز تبعیض جنسی به اشکال مختلف وجود داره . همین جناب زمانی مطلبی در سایت گذاشته بود از ترویج زیبایی بیشتر و بیشتر در بین دخترکها .از یک جور استثمار جنسی…یک جور جدید ظلم به آدمها بدلیل جنسیت…هنوز تا برابری فاصله زیاده آقا.
مردان هم مشکلشون اینه که هنوز تعریف جدید از مردانگی ندارند وکماکان فکر می کنند مرد یعنی قلدری و زورگویی و رییس بازی و مصادره کردن همه چیز.یه کم از اون برج عاجتون بیایید پایین و در کنار زنان قرار بگیرید همه چی حله:)
آفتاب / 06 June 2011
در ضمن من واقعا از تندرویهایی که در این مقاله بهش اشاره شده سر در نیاوردم! یعنی در حال حاضر در اروپا چه تندرویهایی وجود داره؟ میشه مصداقی صحبت کنید؟ اون تندروی که مربوط به دهه هفتاد بود.الان فمینیستها خیلی هم منطقی و میانه رو هستند…
همینطور تا جایی که من از تاریخ فمینیسم اطلاع دارم زمانی که زنان با بالارفتن آگاهیهاشون به دنبال حقوقشون بودند، مردان خیلی هم باهاشون مهربان نبودند! شما طوری مطلبتون رو نوشتید که انگار خود مردان غربی حقوق زنها رو در سینی گذاشته اند و تقدیم کرده اند! لطفا دقت کنید!
امروزه در ایران هم اکثر مردان یا در مورد حقوق زن بی تفاوتند یا فوق العاده مخالف.اکثر مردان ایرانی هم از دوره پدربزرگهاشون با حسرت یاد می کنند…دورانی که زنها در ده سالگی با پیرمردها ازدواج می کردند و در سی سالگی بعنوان یک عجوزه گوشه نشین می شدند تا پیرمرد مذکور با بچه ده ساله دیگری ازدواج کند.دورانی که زن حق جیک زدن هم نداشت.”مردان ایرونی” از سپری شدن این دوران حسرت می خورند!! “مردان ایرونی” خیلی خطرناکند:)
آفتاب / 06 June 2011
من فکر میکنم جوابی که آقای زمانی در بالا دادند نکته اصلی را بیان میکند، به این مانی که این متن از کونتکست خودش نباید جدا بشه. نویسنده با ی نگاه شبهه فکاهی شبهه جدی به مساله پرداخته است. اگر به این صورت نگاه بشه یک مقاله پیشرو هاست، والی اگه به عنوان یک متن جدی اعتراضی از جانب مردها برسی بشه، خوب من هم با خانوم شیدمهر موافقم که میتونه خیل هم خطرناک باشه! والی اصلان فکر نمیکنم نه نویسنده و نه ۹۹% خوانندهای مقالی asli همچین برداشتی از مقاله داشته باشند. اما میماند مخاطب اصلی زمانه. فکر میکنم مخاطب اصلی زمانه مردم ایران باشه. در این صورت، مجبورم به نیلوفر موافقت کنم که یک مرد متوسط در محیط سنتی ایران میتونه کاملا با خوندن این مقاله شارژ بشه که بابا زنها رو باید سر جاشون نشوند!!
کاربر مهمان / 07 June 2011
من فکر میکنم جوابی که آقای زمانی در بالا دادند نکته اصلی را بیان میکند، به این مانی که این متن از کونتکست خودش نباید جدا بشه. نویسنده با ی نگاه شبهه فکاهی شبهه جدی به مساله پرداخته است. اگر به این صورت نگاه بشه یک مقاله پیشرو هاست، والی اگه به عنوان یک متن جدی اعتراضی از جانب مردها برسی بشه، خوب من هم با خانوم شیدمهر موافقم که میتونه خیل هم خطرناک باشه! والی اصلان فکر نمیکنم نه نویسنده و نه ۹۹% خوانندهای مقالی asli همچین برداشتی از مقاله داشته باشند. اما میماند مخاطب اصلی زمانه. فکر میکنم مخاطب اصلی زمانه مردم ایران باشه. در این صورت، مجبورم به نیلوفر موافقت کنم که یک مرد متوسط در محیط سنتی ایران میتونه کاملا با خوندن این مقاله شارژ بشه که بابا زنها رو باید سر جاشون نشوند!!
Reza Nezami / 07 June 2011
بابا لحن مقاله آشکارا دارد می گوید که دنیا متاسفانه مردانه بوده است و ما مردان باید با تغییرات جدید اخت پیدا کنیم. مثل روز روشن است که نویسنده زرنگ ضمن باج دادن به مردان به انها می گوید که شرائط جدید نه تنها بد بلکه خیلی هم خوب است. مثلا این جمله:
ما مردان، مدت بسیار طولانی وضعیت را به شیوه کاملاً دلخواه و بر اساس مزیتهای جسمی و غریزی خود حفظ کردیم.
اقای زمانی موضوعاتی را انتخاب می کنید که ادم را سر خارادندن می اندازد.
کاربر مهمان محمد / 07 June 2011
آقای زمانی من از شما اصلا انتظار نداشتم.یعنی شما به دست یافتن زنها به حقوقشان بعنوان یک حقیقت تلخ نگاه می کنید؟؟
اخمو / 04 June 2011
البته کامنت عجولانه ای بود! باید تا آخر مطلبتون رو می خوندم و بعد کامنت می گذاشتم.ببخشید:) البته که شما مرد منطقی و برابری خواه و مهربانی هستید:)
اخمو / 04 June 2011
من مخالفتی با مسکیولینیسم ندارم و فرقی هم نمی کند که مخالف باشیم یا نباشیم چنانکه فمینیسم رشد کرد بدون آنکه مردها موافق باشند . اما چند اشتباه تاریخی در این مقاله وجود داشت . از جمله اینکه مردان هرگز حقی را به زنان هدیه ندادند . زنان حقشان را گرفتند و مردها در شرایطی قرار گرفتند که نمی توانستند بیش از این با آن مخالفت کنند . در ضمن در مورد زور و قدرت بدنی صحبت کردند . به نظر می رسد این ویژگی اگر هم در برخی مردان بیشتر باشد ، زنها اصراری به داشتن آن ندارند چرا که در دنیای امروز نیازی به آن نیست . مردان اگر اصرار دارند که کارهای یدی بکنند که نیاز زیادی به زور و بازو دارد ، گمان نکنم زنها مشکلی با این موضوع داشته باشند و می توانند به کارهای مدیریتی و فکری که همواره نشان داده اند از توانایی بیشتری در این مورد اخیر برخوردارند ، بپردازند .
مژده / 05 June 2011
متأسفانه زنان در سال های بعد از جنگ از خمودی و خستگی و ترس از رویارویی با مسئله قدرت نهایت استفاده را برده و نفوذ و قدرت خود را در روابط میان زن و مرد افزایش دادند. مرد خستهی بیرمق از جنگ بر گشته و به دنبال صلح طلبی فریب زنی را خورد که قرار بود پشتوانه عاطفی برای مرد باشد. نمونهاش را در خود ایران ببینید. مراسم عروسی و تشریفات آن خیلی شبیه به مراسم عروسی در اروپای کاتولیک در قرون گذشته است ولی کی و کجا مسئله مهریه مطرح بوده؟ مهریه به عنوان یک عامل بسط قدرت همیشه در خدمت استعمار زنان علیه مردان بوده و هست. من با نویسنده موافقم. تضمین یک رابطه برابر در شرایط حوصله سر بر و افسرده کننده کنونی بازیابی قدرت مردان و تقسیم آن بین زن و مرد رابطه به طور مساوی است.
ماچو / 05 June 2011