حال نه نیازی به قدرت شکار و تهیه غذا توسط ما مردان سریع و چابک وجود دارد و نه قدرت بازو و شمشیری که از عزیزان ما در حین ناامنی محافظت کند. مهم‌تر از همه آن‌که از اواخر دهه ۶۰ میلادی زندگی اجتماعی و تحولاتش دست به دست هم دادند تا با وقوع انقلاب جنسی به شکل قابل توجهی، کنترل جنسی ما بر جامعه نیز از سیطره خارج شود.

بار دیگر به سراغ یکی از نشریات خوب «مردانه» آمریکایی[۱] می‌روم و به بهانه موضوع افول موقعیت مردان در دنیای معاصر، نگاهی خواهم داشت به مقاله «مرض مدرن مردان و علاج آن»[2]، تا بتوانم اشاره ای داشته باشم به دغدغه‌هایی که در رسانه‌های اجتماعی و فرهنگی غربی در این زمینه ابراز می‌شود. کمابیش مطمئن هستم که نگرانی مطرح شده درباره از دست رفتن موقعیت سنتی مردان در جامعه، معضلی است که رگه‌های آن را می‌توان در تمام نقاط دنیا شناسایی کرد.

متفکر آمریکایی اوایل قرن بیستم آقای «تی.کیع.ویپل»[3] که مقالات انتقادی متعددی درباره تاثیرات دنیای مدرن نوشته گفته است: «اجداد ما، مردان قدیم، در دنیای وحشی زندگی می‌کردند ولی آرزوی انسانیت و تمدن در وجودشان می‌تپید. در حال حاضر ما فرصت زندگی در دنیای متمدنی را داریم که آن‌ها برای ما تدارک دیده‌اند. تفاوت در این است که ما آرزوی آن‌ها را زندگی می‌کنیم ولی آرزوی ما این است که مثل آن‌ها زندگی کنیم.»

تغییر وضعیت و موقعیت مردان در بحبوحه همه تحولات سرسام‌آور در دنیای مدرن به حدی است که دیگر نمی‌شود آن را انکار کرد. پذیرش این حقیقت تلخ که دوران سلطه یکجانبه مردان در تمام شئون زندگی به زیر سئوال رفته است البته به این نتیجه‌گیری ختم نمی‌شود که ما مردان به گونه ای متحد، به یک واکنش مشابه در مقابل تغییرات ایجاد شده رسیده‌ایم.

برای هزاران سال ما مردان، شکارچیان قهاری بودیم که باید غذای خانواده‌مان را تهیه می‌کردیم. هزاران سال بعد، ما مردان، جنگجویان شجاعی شدیم که حفاظت قبیله، خانواده و اموال، به وظیفه روزانه ما تبدیل شده بود. قرن‌ها را پشت سر گذاشتیم تا آن‌که بالاخره توانستیم قوانین، اخلاق و مذاهبی را تدارک ببینیم که حقانیت، برتری جسمی، جنسی و فکری ما مردان را تائید و تضمین کند.

اکثریت جمعیت باسواد شهرها و اغلب قانونگذاران این شهر‌ها و حتی خود این شهرها را ما مردها تشکیل داده بودیم. در واقعیت، تقریباًً تمامی شاعران، فیلسوفان، هنرمندان و نمایندگان خدا روی زمین ما مردان بودیم. ما مردان، مدت بسیار طولانی وضعیت را به شیوه کاملاً دلخواه و بر اساس مزیت‌های جسمی و غریزی خود حفظ کردیم.

بعد از مدتی، ما مردانِ کامیاب، مغرور و سرشار از انرژی و امید، آرزوهای جدیدی را پی افکندیم. ما برای زندگی بهتر بشر به‌ویژه در ۵۰۰ سال گذشته گستاخی‌های زیادی کردیم، ما تلاش کردیم به گونه‌ای جدی ریشه بیماری‌ها، عقاید خرافی و ناهنجاری‌ها را قطع کنیم. ما به آرامی و با فرخندگی تمام تفکرات جدید و منطقی‌تر را اشاعه دادیم بدون آن‌که متوجه به هم خوردن میزان‌های طبیعی‌ای باشیم که به نفع ما مردان بود.

ما مردان، آموزش عمومی را در حد توان خود، از ۲۵۰ سال پیش گسترش بخشیدیم و کم‌کم به زنان و دختران خود این اجازه را دادیم تا از دستاوردهای تمدنی که ما مردان ایجاد کرده بودیم بهره بیشتری ببرند. از ۱۰۰ سال پیش به زنان در بعضی نقاط دنیا اجازه مالکیت بر اموال خود را دادیم و از ‌‌همان هنگام بود که ما مردان، کم‌کم و در پی درخواست‌های متوالی زنان تحصیلکرده، به آن‌ها حق رای دادیم.

زندگی جدید، آرامش و امنیت فردی، بالارفتن سطح استاندارد زندگی و در کنار همه آن‌ها بالا رفتن توقع طبیعی زنان برای رسیدن به موقعیت ما مردان و هزاران عامل کوچک و بزرگ دست به‌دست هم داده‌اند تا ما به یکباره به نقطه کمابیش خطرناکی برسیم و متوجه شویم دیگر خبری از کبکبه و دبدبه سابق نیست.

حال نه نیازی به قدرت شکار و تهیه غذا توسط ما مردان سریع و چابک وجود دارد و نه قدرت بازو و شمشیری که از عزیزان ما در حین ناامنی محافظت کند. مهم‌تر از همه آن‌که از اواخر دهه ۶۰ میلادی زندگی اجتماعی و تحولاتش دست به دست هم دادند تا با وقوع انقلاب جنسی به شکل قابل توجهی، کنترل جنسی ما بر جامعه نیز از سیطره خارج شود.

سیستم اجتماعی که بالاخره بر پایه توقعات و آرزوهای ما مردان در نیم قرن اخیر در اکثر نقاط جهان سرو سامان گرفت توانست همه چیز را آماده و با بسته‌بندی و از پیش تنظیم شده در اختیار همه آنهایی که قدرت خریدش را داشتند قرار دهد. برای  ما مردان، اعمال اساسی و غریزی چون شجاعت، رقابت و حتی قابلیت فیزیکی برای دستیابی به جفت جنسی نیز کمرنگ شد.

البته در طی چند دهه اخیر و بعد از گذار از مرحله انکار، ما مردان، تقریباً دو نوع واکنش را به کار بستیم تا بتوانیم با وجود همه تغییراتی که در طول تاریخ تمدن بشری خواستار آن بودیم با اتفاق‌ها و تغییرات جدید برخورد کنیم. مثل همیشه به خاطر تنوع خصوصیات و شرایط مختلف معیشتی و فرهنگی، ما مردان واکنش‌های مختلفی از خود بروز دادیم.

بخشی از ما مردان به رشد شتابان زنان برای داشتن همه حقوقی که همیشه متعلق به ما بوده است اعتراض کردیم و سرسختانه بر ضعیف بودن و کمتر بودن قابلیت‌های ذاتی زنان اصرار ورزیدیم. برای همین تصمیم گرفتیم یا بیشتر به مذهب پناه ببریم، یا به رفتن به درون طبیعت و گذراندن اوقات زیاد با مردانی که قدر شکار و ماهیگیری و ورزش را می‌دانند خود را تسکین دهیم.

بخش دیگری از ما در چرخش سرسام‌آور تغییرات و در بحبوجه از دست دادن امتیازاتی که به آن خو کرده بودیم با مشاهده تلاش بی‌وقفه و پشتکار دختران و زنان همکلاسی که موقعیت‌های بهتر از ما نصیب‌شان شده است دچار یاس و انفعال و رفتار «الکی خوش» شدیم و به بازی‌های کامپیوتری، شبکه‌های ۲۴ ساعته تلویزیونی و دوستی‌های لحظه‌ای با زنان تن دادیم.

البته بخشی از ما مردان، این امکان را یا با شانس و یا با وجود خصوصیات فردی یافتیم که در بینابین تحولات، نظاره‌گر کمابیش فرخنده تحولات باشیم و مثل همیشه امید داشته باشیم که افراط‌ها و تفریط‌ها از طرف زنان و مردان بعد از مدتی رسوب کند و از دل آن شرایط بهتری برای زندگی همه افراد ایجاد شود.

ما مردان می‌توانیم بار دیگر و در آرامش بعد از طوفان، با تکیه بر خلاقیت، شجاعت، مسئولیت‌پذیری، میل به حمایت و قابلیت جسمی که از ویژگی‌های متمایز ما مردان است، سهم بسیار مثبت خود را در تحول و تکامل اجتماع به عهده بگیریم. بی‌شک در فضای منطقی و برابر می‌توانیم آرزوهای بلندپروازانه پدربزرگ‌های دور را در هیبتی انسانی برای بشری که همیشه خواهان حمایت و آسایش آن بودیم فراهم آوریم.

پی‌نوشت‌ها:

۱- هنر مردانگی

۲- The Cure for the Modern Male Malaise
۳- T.K. Whipple

 منبع عکس‌ها:

عکس از محمدرضا شریف‌زاده، اینجا.