آسیه امینی- دوستی داشتم از یکی از اقلیتهای مذهبی. سالها پیش، در یک روز بارانی با هم در خیابانهای تهران قدم میزدیم. چتر او بالای سر هردویمان بود. ساکت بود و حرف نمیزد.
پرسیدم: ساکتی؟! گفت: باران را دوست ندارم. باران همیشه برای من یادآور تحقیر و نفرت است؛ وقتی به دبستان میرفتم. روزهای بارانی، معلم نیمکتِ مرا از بقیه بچهها جدا میکرد. نگران بود که وقتی بدن من خیس است بچهها نجس شوند.
این خاطره، واقعیت اقلیتهای مذهبی در کشور ما است.
در سالهای اخیر، بارها و بارها خبرهای دستگیری، بازداشت، ویران کردن خانهها و حتی گورستانها، اخراج بهاییان از خانه و کاشانهشان، در لابهلای خبرهای دیگر نقض حقوق انسانی، از کشورمان مخابره شده است. آخرین خبر از دستگیری کسانی حکایت کرد که به دنبال جلوگیری از ادامه تحصیل بهاییان، به فراگیری علم در خانه و از راه دور میپرداختند.
تلاش داشتهام تا در گفتوگو با «مهناز پراکند» که وکالت هفت تن از سران بهایی در ایران را به عهده داشته، از وضعیت آنها در کشور و نیز از حقوق بهاییان در قانون، به عنوان یک انسان و یک ایرانی بپرسم.
شما وکیل پرونده سران بهایی بودهاید؛ لطفاً درباره آخرین وضعیت این پرونده برای ما بگویید.
مهناز پراکند: من به همراه سه تن از همکارانم یعنی خانم شیرین عبادی و آقایان عبدالفتاح سلطانی و هادی اسماعیلزاده وکالت پرونده هفتتن از سران بهایی (موسوم به گروه یاران ایران) را به عهده داشتیم.
آخرین اطلاعاتی که از پروندهشان داریم این است که حکم ۱۰ سال زندانی که از دادگاه تجدید نظر صادر شده بود، به سبب اعاده دادرسی توسط دادستان کل کشور به دادگاه «همعرض» تجدید نظر ارسال و تبدیل شده به همان حکم ۲۰ سال زندان دادگاه بدوی.
اما با توجه به اینکه این حکم هیچگاه به ما ابلاغ نشد و امکان مطالعه پرونده را پیدا نکردیم، از دلایل دادستان کل کشور و استنادات ایشان برای «اعاده دادرسی» و همچنین از استدلال قضات دادگاه تجدیدنظر اطلاعی نداریم که به چه دلیل حکم ۱۰ سال زندانی که قبلاً صادر شده بود، تبدیل شده به ۲۰ سال زندان. ظاهراً چنین به نظر میرسد که آقای دادستان به کمیت حکم و میزان محکومیت اعتراض داشته است، نه به کیفیت آن و این امر خلاف کلیه موازین قانونی و مقررات ناظر به اعاده دادرسی است.
آیا از نظر قانونی این امر امکانپذیر است که دادگاه تجدید نظر میزان حکم را افزایش دهد؟
با توجه به صراحت ماده ۲۵۸ قانون آئین دادرسی کیفری، دادگاه تجدید نظر نمیتواند مجازات تعزیری مقرر در حکم بدوی را تشدید کند. مگر در مواردی که مجازات مقرر در حکم بدوی کمتر از حداقل میزانی باشد که قانون مقرر داشته است و این امر مورد اعتراض شاکیِ تجدید نظرخواه قرار گیرد.
در مورد پرونده گروه «یاران ایران»، این مسئله نمیتوانست مصداق داشته باشد؛ چرا که اولاً مجازات مقرر در حکم بدوی برای آنان به میزان حداکثر مجازات مقرر در قانون بوده است. ثانیاً این گروه، در پرونده موضوع بحث، شاکی خصوصی نداشتند که بهفرض انطباق با ماده ۲۵۸ حق اعتراض داشته باشند.
شما از گروهی به اسم «یاران ایران» نام بردید. ممکن است درباره این گروه بیشتر توضیح دهید؟
«یاران ایران» درواقع شامل هفتنفر میشد که عضو محفل ملی بهاییان در ایران بودند. اینها به طور موقت از طرف «بیتالعدل بهاییان» تعیین شده بودند تا به رتق و فتق امور بهاییان در ایران رسیدگی کنند؛ اموری مثل احوال شخصیه، مسائل تحصیلی، ازدواج و طلاق و…
تاجایی که میدانم بهاییان ایران از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار نیستند. این محفل چگونه میتواند در شرایطی که از نظر قانونی مشروعیت ندارد، به فعالیتش ادامه دهد؟ بهطور مثال وقتی در مورد حق ازدواج و طلاق حرف میزنیم، این روابط حتی اگر در یک جامعه کوچکتر مثل جامعه بهاییان به آنها داده شود، در آن جامعه بزرگتر یعنی جامعه ایرانی چگونه قانونی میشود؟ چون افراد در جزیره که زندگی نمیکنند. آنها نیازمند تایید شدن از طرف ادارهها و مراکز رسمی هستند.
طبق قانون اساسی و نیز قوانین عادی، از جمله میثاقین بینالمللی که سالها است جزو قوانین عادی ایران محسوب میشوند، اقلیتهای مذهبی و دینی در «احوال شخصیه» تابع قوانین خودشان هستند. هموطنان مسلمان سنی و همینطور هموطنان مسیحی، یهودی، زرتشتی و بهایی و همه کسانی که دینی جز اسلام و مذهبی جز شیعه دارند، تابع مقررات خودشان هستند. محفل ملی بهاییان در ایران، درست است که در کل، تابع قوانین ایران است، ولی در احوال شخصیه مثل تقسیم ارث، جاری کردن صیغه ازدواج و طلاق، قواعد خودشان را دارند و آن را اجرا میکنند.
ولی در قانون از اقلیتهای دینی و مذهبی قانونی نام برده شده که در آن نامی از بهاییان نیست؛ یعنی درواقع قانون، این اقلیت را به طور رسمی نپذیرفته است.
در قانون اساسی از سه اقلیت دینی مسیحی، یهودی و زرتشتی به عنوان ادیان رسمی نام برده شده، ولی هیچگاه در هیچ قانونی نیامده که افراد ادیان دیگر مثل بهایی حق زندگی و اجرای مقررات شرعی خودشان را ندارند.
ولی از حقوق اجتماعی محرومند؟
بله، درعمل محروم شدهاند، اما همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم طبق قانون اساسی و بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین بینالمللی، همه افراد کشور از حقوق مساوی برخورداند.
اتهام سران بهایی چیست؟
پنج اتهام به آنها وارد شد؛ در مرحله اول «تبلیغ علیه نظام» از طریق تبلیغ بهاییت مطرح شد؛ ولی بعد، ارتباط با بیگانگان را نیز به آنها نسبت دادند. در واقع اتهامی که به آنها منتسب شد «جاسوسی» بود. همچنین تشکیل گروه و اداره آن، با هدف اقدام علیه امنیت ملی انجام شد؛ اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و محاربه و افساد فیالارض.
البته در مورد اتهام آخر، یکی از دادیاران دادگاه انقلاب به نام آقای حیدریفر، بعد از صدور قرار مجرمیت، وقتی پرونده برای اظهار نظر میرود زیر دستشان، استفتایی از آیتالله مکارم شیرازی میکند مبنی براینکه که اگر بهاییان برای دینشان تبلیغ کنند، حکم آنها چیست؟ آیتالله مکارم هم پاسخ دادهاند که چنانچه تلاش مستمر داشته باشند و خلاف اسلام باشد، در حکم محارب و مفسد فیالارض هستند.بر اساس این استفتا بود که اتهام جدید «محاربه» و «فساد فیالارض» هم به اتهامهای قبلی اضافه شد.
براساس گفتههای بهاییان، دین آنها مخالف با اسلام نیست. آیا مدرکی در این خصوص، یعنی محاربه در میان است؟
اتفاقاً این موضوع را موکلان من هم در دادگاه مطرح کردند که بر اساس اعتقادات دیانت بهایی، آنها کلیه ادیان قبل از اسلام و اسلام را قبول دارند و حضرت محمد را به عنوان پیامبر خدا و قرآن را به عنوان کتاب مقدس قبول دارند و هیچگونه مخالفتی با اسلام ندارند. متاسفانه استدلالی که در کیفرخواست و قرار مجرمیت عنوان شده خلاف این ادعا بود.
به گفته شما یکی دیگر از اتهامهای وارده در این پرونده، ارتباط با بیگانگان و به تعبیری «جاسوسی» است. این اتهام بر چه اساسی وارد شده و بهاییان طبق این اتهام از چه چیزی و برای چه کسانی جاسوسی میکردهاند؟
آنچه مبنای انتساب این اتهام به موکلان من بود، مربوط به دیدار آنها با نمایندگان سازمان ملل یا چند تن از سفرای کشورهای اروپایی یا استرالیا و کانادا میشد. این دیدارها صرفاً در جهت احقاق حقوق و رفع مشکلات بهاییان بود؛ از جمله این مشکلات، مسئله عدم صدور گذرنامه و نیز محرومیت از تحصیل فرزندان بهایی بود. عنوان شدن این مسائل در پرونده سران بهایی، به عنوان «جاسوسی» تلقی شده است.
آیا اطلاع دارید چه تعداد بهایی در ایران زندگی میکنند و برخوردهای این چنینی با بهاییان ایران یا بهاییستیزی از چه هنگام شروع شد؟
من به شخصه آمار دقیقی از تعداد بهابیان ایران ندارم. به این دلیل که من فقط به لحاظ حقوقی وکالت آنها را در دادگاه به عهده داشتهام. اطلاعاتی که من در این موارد دارم به اطلاعاتی برمیگردد که در خلال دفاع حقوقی از آنها از خودشان کسب کردهام یا برای دفاع، ناچار به بررسی و تحقیق بیشتر شدهام. بر اساس گفتههای خود بهاییان، ۳۰۰ هزار بهایی در ایران زندگی میکنند.
برخورد با بهاییان فقط به بعد از انقلاب برنمیگردد. قبل از انقلاب هم گاهی با آنها برخوردهای خصومتباری شده است، اما بعد از انقلاب برخورد با بهاییان خیلی شدیدتر و خشنتر شد. به نحوی که بعد از انقلاب سه گروه از اعضای محفل بهاییان را دستگیر و اعدام کردند.
در چه سالی؟
در سالهای دهه ۱۳۶۰ حدود ۲۰۰ بهایی اعدام شدند. در سالهای اخیر نیز برخورد با بهاییان شدت پیدا کرده است؛ ازجمله اینکه دانشجویان بهایی را از دانشگاه اخراج میکنند یا اجازه ادامه تحصیل به آنها نمیدهند. حتی از ادامه تحصیل دانشآموزان بهایی در مدارس جلوگیری میشود.
جالب است که بگویم بهاییان برای جلوگیری از سرخوردگی بچههای خود و کسب دانش و علوم دانشگاهی، در ایران دست به ابتکار جالبی زدهاند و به هزینه خود در خانههایشان به تدریس دروس دانشگاهی برای جوانان محروم از تحصیل خود میپردازند که متاسفانه یکی از مواردی که در کیفرخواست به عنوان عمل مجرمانه به آن اشاره شده بود همین مسئله ساده است که هیچ منع قانونی هم ندارد. دستگیری، بازداشت و صدور احکام سنگین را هم که دربارهاش پیشتر حرف زدیم.
از آنجا که شنیده میشود بهاییت یک دین غیر سیاسی است و خود بهاییها هم مدعیاند که فعالیت سیاسی ندارند. علت این برخوردها چیست؟ آیا در گفتار و رفتار بهاییان تناقضی وجود دارد؟ یا قرار گرفتن «بیتالعدل» بهاییان در اسراییل این توهم را ایجاد کرده که آنها از سوی این کشور حمایت میشوند؟ یا دلیل دیگری وجود دارد؟
به نظر من، این خصومت بیشتر یک توهم است و حتی فقط توهم هم نیست؛ برخورد با بهاییان از پیش از انقلاب هم بوده. بهاییان دو مسئله را در اعتقاداتشان مطرح میکنند و به آن پایبندند. یکی این که تابع قواعد حکومتهایی هستند که تحت قوانین آنها زندگی میکنند. دوم اینکه فعالیت سیاسی ندارند.
اینکه بهاییان در مسائل سیاسی دخالت نمیکنند یعنی چه؟ مثلاً رای نمیدهند؟
خیر، بلکه به این معنی است که کار و فعالیت حزبی و فعالیتهای سیاسی نمیکنند و بر تصمیمگیریهای سیاسی جامعه دخالتی ندارند.
آیا به نظر شما بهاییستیزی یک مسئله حکومتی در ایران است یا اینکه یک مسئله اعتقادی است و مردم هم به نوعی بهاییستیزهستند؟
تاجایی که من میدانم بهاییستیزی در مردم وجود ندارد. این بهاییستیزی در نحوه برخورد حکومت دیده میشود. برخورد مردم – اگر برخوردی هم باشد- بیشتر پرهیز از رابطه به خاطر ترس است. شاید از این جهت که میترسند خودشان هم مورد اتهام قرار گیرند. یا درواقع هراسی است که به دلیل تبلیغات حکومت ایجاد شده. البته در سالهای اخیر برخوردهای شدید حکومت اتفاقاً نتیجه عکس داده و من بسیار دیده و شنیدهام که مردم با بهاییان احساس همدلی و همراهی و همدردی بیشتری کردهاند.
درواقع بهاییستیزی در دیدگاهی وجود دارد که از دل «انجمن حجتیه» بروز کرد. این انجمن از پیش از انقلاب هم در همین راستا فعالیت میکرد، اما برخی از پیروان این دیدگاه در حال حاضر در راس امور و در حکومت حضور دارند و برای همین است که مقابله با بهاییان شدت گرفته. بنابراین من میتوانم نتیجه بگیرم که بهاییستیزی در مردم وجود ندارد، بلکه این امر ناشی از یک دیدگاه افراطی است که به قدرت و سیاست نیز ربط پیدا کرده است.
بهاییستیزی حکومت، آیا فقط شامل سران بهاییان و اعضای محفل ملی است یا همه افراد این دین را به نوعی تهدید میکند؟
من قبل از پاسخ، توضیح بدهم که بعد از دستگیری سران بهایی در ایران، دادستان کشور در اطلاعیهای، «محفل ملی بهاییان ایران» را غیر قانونی اعلام کردند. هر چند که دادستان کل کشور در مقامی نیست که مطابق قانون، حق داشته باشد گروه یا تشکیلاتی را قانونی یا غیر قانونی اعلام کند، اما از آنجایی که بهاییان تابع قوانین حکومتهایشان هستند، برای اثبات صداقت خود و بر اساس همین اعلام دادستان کل، اعضای محفل ملی در زندان اعلام انحلال کردند. یعنی در واقع الان در ایران «محفل ملی» وجود ندارد.
اما در مورد سئوال شما: برخورد حکومت با بهاییان، شامل همه آنها اعم از روستاییان، دانشجویان و افرادی در سنین و مشاغل مختلف میشود؛ به دانشگاههایشان حمله میشود، خانهها و گورستانهایشان تخریب میشود. در چندسال اخیر تعداد زیادی از جوانهای بهایی دستگیر شدند و تعداد زیادی از بهاییان ناچار به ترک وطن شدهاند. احکام سنگینی مثل ۱۲ سال زندان برای کسانی مثل آقای نوید خانجانی صادر شده است. حداقل حکمی که برای بهاییان صادر شده بر اساس اتهام «تبلیغ علیه نظام» یک سال زندان بوده است. بنابراین دامنه این برخوردها، همه آنها را در برمیگیرد.
با توجه به اینکه به گفته شما اعضای محفل ملی بهاییان اعلام انحلال کردهاند، در حال حاضر امور شخصی مردم این دین چگونه انجام میشود؟ اموری مثل همان ازدواج و ارث و…
در عمل دینداران بهایی، مدیرانی را که بتوانند این امور را برای آنها انجام دهند و به نوعی مسائلشان را تدبیر کنند در دسترس خود ندارند و در واقع خودشان مسائلشان را رفع میکنند.
آیا نهادهای بینالمللی، مثل سازمان ملل توانستهاند برای حل معضل حقوق بهاییان به نتیجهای برسند؟
به نظر من خیر. ارتباطات با دولت ایران در این مورد خاص باید بیشتر بشود تا از شدت این فشارها کاسته شود.
آیا نکتهای مانده که بخواهید اضافه کنید؟
امیدوارم که مسئولان قوه قضاییه توجه بیشتری به این امر داشته باشند که یکی از حقوق اولیه هر متهم و محکومی، آگاهی از دلایل اتهام یا محکومیت خودش است و این امر محقق نمیشود مگر اینکه این دلایل به صورت کتبی و با تسلیم یک نسخه از رای دادگاه، به آنها ابلاغ شود. متاسفانه تاکنون، دست کم در مورد متهمان و محکومان دادگاههای انقلاب اینگونه عمل نشده است. تقاضایم این است که یک نسخه از «دادنامه» صادره علیه موکلان من در اختیارشان قرار بگیرد تا آنها هم بتوانند هرگونه اقدام قانونی که لازم است را انجام دهند. به امید آزادی همه زندانیان سیاسی.
در همین زمینه:
دوست عزیزم، این مصاحبه ای است در بارۀ رعایت حقوق انسانی بهائیان صرف نظر از این که بهائی را دین بدانید یا ندانید. دو سؤالی که مطرح کرده اید مباحثی تکراری و عقیدتی است که سالهاست در سایت های ضد بهائی تکرار شده و بهائیان هم پاسخ گفته اند و طرح آنها در اینجا منحرف شدن از روح پیام مصاحبۀ خانم پراکند عزیز است. معنی ان الدین عندالله الاسلام و نیز خاتمیت و نیز نحوۀ تحقق عدالت آن چیزی نیست که بعضی تصور کرده اند. شما دو سؤال تکراری مطرح کرده اید که پاسخی طولانی تر از متن سؤالاتتان می طلبد. بنده دو صفحه راجع به آن نوشتم ولی بجای آن که آن را در اینجا بگذارم شما را به سایت های بهائی و منابع بهائی ارجاع می دهم. البته اگر لازم دانستید و مدیریت محترم رادیو زمانه اجازه دادند بنده آن را اینجا خواهم گذاشت.
با تشکر نوید
نوید / 05 June 2011
به عنوان یک ایرانی ازاین که چنین حکومتی به کشورمون حاکمه احساس شرم میکنم متاسفانه اوپوزیسیون رژیم هم در مورد حقوق هموطنان بهایی کمتر حساسیت نشان میدهد.
حسین / 27 May 2011
درود بر شما خانم پراکند شیر زن ایرانی و موکلین شریف همکار
جرات دفاع از جامعه ستم کشیده بهائی در شرایط کنونی کار هر وکیلی نیست صدها سال به جامعه بهائی ظلم شد ولی هیچ وکیل مسلمان یا صاحب منصبی در قدرت به خاطر حفظ خود ، حاضر به دفاع نشد.این افراد مسلمان حقیقی به مصداق شهادت حضرت علی علیه السلام هستند که به دفاع از مظلومین قیام دارند.
کاربر مهمانdaryosh / 28 May 2011
مصاحبه خانم "آسیه امینی" با خانم "مهناز پراکند" حاوی نکات مهم و قابل تاملی بود. ولی به نظر من انتخاب تیتر و بخشی از محتوای مصاحبه گمراه کننده و به کلی نادرست است.
نوشته شده است: "درواقع بهاییستیزی در دیدگاهی وجود دارد که از دل «انجمن حجتیه» بروز کرد. این انجمن از پیش از انقلاب هم در همین راستا فعالیت میکرد، اما برخی از پیروان این دیدگاه در حال حاضر در راس امور و در حکومت حضور دارند و برای همین است که مقابله با بهاییان شدت گرفته."
لازم است برای اثبات این ادعا، مصاحبه کنندهای که تیتر مطلبش را به این موضوع اختصاص داده یا مصاحبه شوندهای که چنین ادعایی را مطرح کرده، حداقل به یک مورد از "بهایی ستیزی" (و نه بهاییت ستیزی) توسط اعضای انجمن حجتیه و برخورد شخصی یا فیزیکی با بهاییان، در طول تاریخ 55 ساله آن اشاره میکردند. اگر بنا به فحش دادن است که سی و دو سال است صبح تا شام در همین نظام جمهوری اسلامی به انجمن حجتیه فحش داده می شود و حتی برخی از رهبران آن هم طعم زندان را کشیده و تا مرز اعدام پیش رفتهاند. هر کسی دم از امام زمان زده و با بهاییت مشکل داشته باشد بهایی ستیز و عامل جمهوری اسلامی نیست. برخلاف تبلیغات بی مایه روزنامه نگاران کم اطلاع، انجمن حجتیه خود قربانی جمهوری اسلامی است و اعضای آن در ایران همچنان به انحای مختلف گرفتار مشکلات امنیتی، سیاسی و اجتماعی هستند.
به نظرم برازنده رادیو زمانه نیست که خود را گرفتار این تبلیغات کم مایه کرده و بهایی ستیزی و بهاییت ستیزی را یکسان بپندارد. من می توانم مخالف عقاید شما باشم و حقوق انسانی شما را محترم بشمارم.
کاربر مهمان / 28 May 2011
سوالی که برای هر بازدید کننده غیر بهایی پس از خواندن این مطلب پیش می آید این است :
پیامبر دین مسیح حضرت مسیح است ، پیامبر دین یهود حضرت موسی است و پیامبر اسلام حضرت محمد
جای این سوال بزرگ باقی است که پیامبر مکتبی که شما از او به نام دیانت بهایی یاد میکنید کیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاربر مهمان / 28 May 2011
تمام دنیا زوم شده اند تا حق از دست رفته بهایی ها را بستانند. چرا کسی حواسش به سایر اقلیت ها نیست؟ چون آن ها لابی ندارند؟
کاربر مهمان / 28 May 2011
با نظر ثبت شده در تاريخ 03/07/90 ساعت 13:32 كاملن موافقم
کاربر مهمان / 28 May 2011
الان خيلي ها با ديد علمي و منطقي به سراغ مذهب مي رن و انتقاداتشون رو مطرح مي كنن. اگه بخوايم از اين زاويه به بهاييت نگاه كنيم. به نظر شخص من، يكي از پر مشكل ترين و پرضعفترين و … اديان موجود در جهان هست. البته اگه گفتم دين به احترام پيروان اين آيين بود. بعد از مطالعه تعدادي از كتب اين آيين، به نظرم در حد يك مكتب و آيين بيشتر نيست. اون هم در حد ضعيفش و نميشه لفظ دين رو به اين مسلك اطلاق كرد.
کاربر مهمان / 28 May 2011
دوست عزیز، پیامبر دیانت بهایی بهالله است. این سوال که شما با چندین علامت سوال و تعجب بیان کردهاید جواب چندان سخت و پیچیدهای هم ندارد. اما در مورد تیتر مصاحبه به نظرم تیتر اشتباه انتخاب شده است. همچنین بهایی ستیزی از دل انجمن حجتیه بیرون نیامده و بهایی ستیزی همزمان با ظهور دیانت بهایی در بین روحانیون وجود داشته است و این یعنی قبل از وجود انجمن حجتیه.
در مصاحبه خانم امینی از “سران بهاییت” نام بردهاند که با احترام به ایشان، این لفظی است که رسانههای حکومتی استفاده میکنند و لفظ درست “مدیران سابق جامعهی بهاییان ایران” است. زیرا در دیانت بهایی طبقهی روحانی مثل ادیان دیگر وجود ندارد و همانطور که در مصاحبه اشاره شد، مدیران بهایی هم تنها در جهت امور اداری جامعهی بهایی تلاش میکردهاند.
مهمان / 29 May 2011
اگر بخواهیم با دید علمی و منطقی به سراغ مذهب برویم دیانت بهایی از پیشروترین مذاهب است. وجود تعالیمی مثل «دین باید مطابق علم و عقل باشد» در ادیان پیشین سابقهای نداشته است…
مهمان / 29 May 2011
دوست عزیزی که تعدادی از کتب این آئین را مطالعه کرده اید آیا ممکنست نا این کتاب ها را بنویسید تا من هم مطالعه کنم؟ خیلی ممنون و سپاسگزار میشوم.
کاربر مهمان / 30 May 2011
خیلیها در مقابل ظلمی که به بهاییها میشود میگویند، “شما نه پیامبر دارید نه کتاب و جز اقلیت مذهبی نیستید”…اولا به کدام دیانت الهی ظلم نکردند و آنهارا باطل ندونستند، دوما دیانت بهایی پیامبر دارد و هم کتاب دارد. اگر دیانتهای گذشته فقط یک کتاب داشتند، حضرت بها الله دهها کتاب، دهها لوح، دهها تفسیر و… نازل کردند، لطف کنید به http://reference.bahai.org/fa/ مراجعه کنید، بعضی از آنها در این سایت پیدا خواهند شد از جمله لوح سید الشهدا در مورد حضرت امام حسین(ع) و کتاب ایقان که باید عرض کنم اگر کسی خواهان تحقیق هست، این اولین کتابیست که برای تحقیق در این امر لازم است نه کتابی که دشمنان این دیانت نوشته اند. البته کتاب احکام کتاب ” اقدس “هست.
در ضمن دوستان عزیز ترا به خدا به قلبتان رجوع کنید آیا این مردم بی آزار که هنوز هیچ تهمتی بّر آنها ثابت نشده، اگر کتاب هم نداشتند آیا پیروان حضرت محمد (ص) در این دور و زمان باید اینچنین ظلم روا دارند؟ شاید هم بعضی هنوز خوب نمیدانند که بر این مردم که ایمان به ادیان گذشته دارند، ایمان به خداوند یکتا، به دوستی و مساوات دارند، چه ستمی روا میدارند در خاکی که آن را به تقدس میپرستند… نکنیم آنکه در صدر اسلام با مسلمانان کردند، با مسیحیها و همه ادیان کردند. خداوند نجات دهندست اگر از جان طلب کنیم…..
کاربر مهمان امیر حقیت / 30 May 2011
دوستان عزیز مطالبی فرموده اند که جهت نزدیک تر شدن به حقیقت، مواردی را در زیر تقدیم می کنم. 1- دوست عزیزی که نوشته اند پیامبر بهائی کیست، دقیقاً مطلب آقای احمدی نژاد در سازمان ملل را در توجیه ستم هایی که بر بهائیان روا داشته اند گفته اند: «در پایان نشست مطبوعاتی رییس جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، خبرنگار دیگری از صدای آمریکا درخصوص حقوق طرفداران فرقه بهائیت در ایران سوال کرد و گفت “چرا در ایران به رغم شعار حمایت از ادیان از طرفداران این دین حمایت نمیشود؟” دکتر احمدی نژاد در پاسخ به این خبرنگار اظهارداشت: پیامبر یهودیان حضرت موسی(ع) است ، پیامبر مسیحیان حضرت عیسی(ع) و پیامبرمسلمانان نیز حضرت محمد(ص) است شما به من بگویید که پیامبر این چیزی که شما دین معرفی میکنید چه زمانی مبعوث شده و چه کسی است؟» http://un.president.ir/Mobile/Details.aspx?Id=689
2- دوستی که نوشته اند: «الان خيلي ها با ديد علمي و منطقي به سراغ مذهب مي رن و انتقاداتشون رو مطرح مي كنن. اگه بخوايم از اين زاويه به بهاييت نگاه كنيم. به نظر شخص من، يكي از پر مشكل ترين و پرضعفترين و … اديان موجود در جهان هست. البته اگه گفتم دين به احترام پيروان اين آيين بود. بعد از مطالعه تعدادي از كتب اين آيين، به نظرم در حد يك مكتب و آيين بيشتر نيست. اون هم در حد ضعيفش و نميشه لفظ دين رو به اين مسلك اطلاق كرد.»، ای کاش بیشتر تحقیق می کردند تا بدانند محققین منصف و بزرگان دنیا نظری خلاف ایشان دارند. چون می دانم رادیو محترم زمانه از گذاشتن لینک هایی که جنبۀ تبلیغی دارد خودداری می کند از گذاشتن چند لینک مربوط به این حقیقت صرف نظر می کنم مگر این که دوست عزیزم بخواهند و رادیو زمانه اجازه دهند تا آنها را تقدیم کنم. ضمناً به دوستمان باید عرض کنم نفوس بیشماری در دنیا هستند که همین عقیدۀ ایشان را در مورد اسلام دارند و اصلاً آن را دین نمی دانند.
3- دوستی نوشته اند: «تمام دنیا زوم شده اند تا حق از دست رفته بهایی ها را بستانند. چرا کسی حواسش به سایر اقلیت ها نیست؟ چون آن ها لابی ندارند؟» حال آن که حواس دنیا به همۀ اقلیت ها بوده است. اگر صحبت از حقوق بهائیان بیشتر می شود به خاطر لابی گری نیست، به این خاطر است که آمار ستم های مستمر و گسترده بر بهائیان بیشتر است و این بر هر ناظر منصفی آشکار است. به هر حال این قبیل اظهارات سبب انحراف از موضوع مصاحبۀ سرکار خانم مهناز پراکند نمی شود که گویای ستمی است که بر بهائیان و سایر دگراندیشان رفته و می رود.
4- اینکه خانم پراکند اشاره کرده اند: «در واقع بهائی ستیزی در دیدگاهی وجود دارد که از دل «انجمن حجتیه» بروز کرد…الخ» از جهتی درست است چه که حجتیه اخلافِ بحق اسلافشان از زمان قاجاریه به بعد بوده اند؛ با همان عقاید و اهداف و روش ها. در قران فرموده این قبیل نفوس قلوبشان شبیه هم است. لذا حجتیه و اسلافشان در ضدیت با دین بهائی و بهائیان دارای آمال مشترک بوده و هستند. خانم پراکند بدرستی اشاره کرده اند که مردم اکثراً دشمنی با بهائیان ندارند چه که بهائیان ایرانی اند و دوستان و فامیل و آشنا و همکار بسیار زیادی از مسلمین عزیز دارند. این امثال حجتیه و آخوندها و سیاسیون وابسته به رژیم جمهوری اسلامی اند که مردم را علیه آنها تحریک کرده و می کنند.
5- و اما دوست عزیز که نوشته اند بین «بهائی ستیزی» و «بهائیت ستیزی» تفاوت است و خواسته اند: «حداقل به یک مورد از “بهایی ستیزی” (و نه بهاییت ستیزی) توسط اعضای انجمن حجتیه و برخورد شخصی یا فیزیکی با بهاییان، در طول تاریخ 55 ساله آن اشاره میکردند» گویا از تاریخ فعالیت های انجمن اطلاع کافی ندارند و یا اگر دارند مطرح نمی کنند! اولاً صحبت ایشان مانند صحبت اخیر آقای لاریجانی است که گفته اند: «ما در كشورمان كسي را به بهانه بهايي بودن دستگير نميكنيم. اما اجازه گسترش اين فرقه را نميدهيم زيرا بهائيت را دين نميدانيم. اگر آنها بخواهند از چارچوب نظام خارج شوند همان برخوردي را كه با ساير افراد داريم با آنها نيز خواهيم داشت.»
http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1780000&Lang=P
آقای لاریجانی هم مثل حجتیه بهائی را دین نمی داند و با آن می ستیزد! حقیقتاً چه فرقی بین حجتیه و جمهوری اسلامی و علمای وابسته به آن در بهائی ستیزی هست؟ علیرغم اختلافی که ظاهراً به گفتۀ دوستمان بین حجتیه با جمهوری اسلامی هست و به گفتۀ ایشان جمهوری اسلامی بر حجتیه هم ستم کرده، ولی چیزی که هر دو جریان قطعاً در آن مشترک اند و عملاً هم نشان داده اند، همین ستیز با دین بهائی و بهائیان است. دوست عزیز برای هر دو گروه «بهائی ستیزی» و «بهائیات ستیزی» وحدت ماهوی دارد. نشان بهائی ستیزی فقط این نیست که برخورد فیزیکی شود؛ بلکه بدتر از آن طراحی و نقشه کشی و همکاری و مدیریت بهائی ستیزی است. امثال حجتیه اول ظلمی که به دیانت بهائی کردند زدن تهمت و افترا به آن است که از هر ظلمی بالاتر است. چنانکه وقتی مشابه این امر در اسلام رخ داد، در قران نازل شد:«وَمَن اَظلَمُ مِمَّن افتری عَلی اللهِ کَذِباً اًو کذب بآیاته اِنّه لا یفلح الظالمون (انعام،20:«کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بست یا آیات خدا را تکذیب کرد هرگز ستمکاران را رستگاری نخواهد بود.»)
اما باید عرض کنم حجتیه چه در زمان پهلوی و چه پس از انقلاب، هم اقدامات فیزیکی و هم غیر فیزیکی بی شماری علیه بهائیان نموده است. در دورۀ پهلوی انجمن حجتیه مبارزه علمی با بهائیان نمی کرده است و دلیل آنهم اینست که حتی یک کتاب یا رساله علمی در این مورد منتشر نشده است و آنچه منتشر شده دروغ و افتراست. خوبست دوستی که به دفاع از انجمن پرداخته اند برای خوانندگان روشن نمایند که منظور از مبارزه غیر فیزیکی و علمی چیست! انجمن با موافقت ساواک و با روش های آمیخته با حیله و تقیه و ریا و پنهانکاری و استتار و فریب علیه بهائیان اقدامات سیستماتیک و دائمی داشت. کارش القاء بغض و کینه و نفرت در قلوب نوجوانان و جوانان با تشکیل انجمن های خاص و انتشار دروغ و اکاذیب نسبت به بهائیان بوده است. تعقیب و شناسائی خانواده های بهائی در شهر های کوچک و سعی در منزوی کردن آنان از جمله کارهای دیگر انجمن بوده است. بعنوان مثال جوانانی را در نزدیکی مغازه های افراد بهائی ماموریت می دادند تا با کسانی که با بهائیان معامله و رفت و آمد می کنند از این کار بر حذر دارند. همچنین به عناوین مختلف برای کسبه بهائی مزاحمت ایجاد می کردند تا از ادامه کار منصرف شوند. تعقیب و شناسائی منازلی که در آنها جلسات مذهبی بهائی تشکیل می شد و ایجاد مزاحمت برای کسانی که به این منازل رفت و آمد می کردند نیز از جمله شگردها بوده است. از ایجاد درگیری لفظی تا پنجر کردن خود رو ها و صدمه زدن به آنها. شناسائی افرادی که به تازگی بهائی شده بودند و ایجاد مزاحمت برای آنها. بعنوان نمونه- که بارها دیده شده- شخصی بعد از آنکه به دیانت بهائی ایمان آورد، اعضاء انجمن با خانواده او تماس گرفته و آنان را مجبور ساختند تا ارتباط خود را با او قطع کنند. سپس در هر جا که او کاری بدست می آورد با صاحب کار او تماس گرفته و با تهدید و ارعاب موجبات اخراج او را فراهم می ساختند. همچنین در هر جا خانه ای اجاره می کرد انجمنی ها صاحبخانه را به طرق مختلف وادار می کردند منزل را پس بگیرد. در نهایت وی مجبور شد به مسافرخانه روی آورد و حتی چند شب در خیابانها بسر برد. در این مدت مرتبا انجمن با وی تماس می گرفت و از طریق ارعاب و تخویف وی را به بازگشت به اسلام دعوت می کرد.
پس از انقلاب هم انجمن در ستم هایی که بر بهائیان رفته، و نیز در ریخته شدن خون بسیاری از بهائیان در سی و سه سال اخیر شریک است. برای روشن شدن کافی است بدانیم در اول انقلاب انجمن در نهادها زیادی از جمله سپاه، بنیاد مستضعفان، آموزش و پرورش، استانداری ها، دادگاه های انقلاب، انجمن های اسلامی، و امثال آن نفوذ کرد و بسیاری از ستم های آن ایام مستقیم یا غیر مستقیم به ایشان برمی گردد. از جمله: اخراج بهائیان از ادارات مختلف از جمله آموزش و پرورش، مصادرۀ اموال شخصی و نیز اموال و دارایی های جامعۀ بهائیان ایران، زندانی کردن بعضی بهائیان، ربودن چند نفر بهائی، شهادت و کشتن شماری از بهائیان، از جمله از طریق اقدامات بنیاد مستضعفان و دیگر نهادها از جمله ستم هایی است که عوامل حجتیه هم در آنها دست داشته اند. یکی از نمونه ها که سال ها قبل یکی از زندانیان بهائی برایم تعریف کرد آن که در اوایل انقلاب یکی از مسؤولین حجتیه در خراسان (آقای موسوی مسؤول بنیاد مستضعفان) ایشان و دو نفر دیگر را دستگیر کرد که نهایتاً به کشته شدن دو نفر از ایشان و زندانی شدن خود ایشان به مدت 15 سال منجر شد. یکی از این دو فاضل شهید مجید جناب کمال الدین بخت آور بود که آقای عطاءالله مهاجرانی که خود وقتی عضو حجتیه بوده در لینک زیر راجع به وی نوشته است:
http://mohajerani.maktuob.net/archives/2008/11/14/1125.php
لذا اگر اینک خود حجتیه با جمهوری اسلامی مشکل دارد، در حقایق فوق تغییری حاصل نمی شود. بنابراین اگر چه بهائیان هر که را که به بهائی ستیزی در جمهوری اسلامی مشغول است، حجتیه ای نمی دانند، ولی حجتیه را شریک آشکار و پنهان ایشان در آزار بهائیان می دانند. اما و اما هیچیک از این موارد ذکر شده سر مویی از روش بهائیان در قبال بهائی ستیزان انحراف ایجاد نمی کند. بهائیان مأمورند که اگر بهائی ستیزان «زهر دهند»، بهائیان «شهد دهند». دوست عزیزم نوشته اند: «من می توانم مخالف عقاید شما باشم و حقوق انسانی شما را محترم بشمارم.» این امر کاملاً درست است و از اساس حقوق بشر است، اما نفرموده اند که از «مخالفت» تا «ستیز» فرسنگ ها راه است؛ آنچه حجتیه کرده و می کند به شهادت خود دوست عزیزم «ستیز» است و نه «مخالفت». آنچه را نیز که خانم پراکند شجاعانه بیان فرموده اند همین حقیقت از منظر حقوق بشر است. با تشکر نوید
نوید / 02 June 2011
شما میگین پیغمبر اسلام رو قبول دارین ؟؟
پیغمبر اسلام گفته بعد از من پیامبری نمیاد و آخرین دین اسلامه
ان الدین عند الله الاسلام
پس میشه بگی این ادم شما ، از کجا اومده و این دین رو از کجا اورده ؟؟
پیغمبر اسلام گفته حضرت مهدی به عنوان آخرین امام میاد و دنیا پر از قسط و عدل میشه
یملا الارض قسطا و عدلا
میشه بگی اگه به قول شما امام زمان اومده و مرده ، پس کو اون قسط و عدلی که پیامبر اسلام میگفت ؟؟
الان این همه دنیا پر از کشت و کشتار ، فقر ، بدبختی ، اعتیاد و …
در دین شما معنای ارامش زمین و جاری شدنه اسلام ، اینه ؟
….
کاربر مهمان / 02 June 2011
درود بر شما
خاطره ابتدای این متن من را به یاد مادربزرگم انداخت که وقتی باران می باریده همین مشکل را به خاطر زردشتی بودنش داشته حتی تا سنین بزرگسالی
امیدوارم که در نوشته های اینده کمی هم به مشکلات این جامعه اقلیت در ایران به عنوان یکی از قدیمی ترین گروهای اقلیت بپردازید
با تشکر
یک ایرانی / 27 May 2011