برخی افراد و گروه‌ها عنوان “آیت الله قتل عام” را ناموجه، افشاگرانه و تخریبی به شمار آورده‌اند. برخی بر این باورند که استفاده از این روش‌ها موجه نیست و هیچ کمکی به دموکراسی و حقوق بشر در ایران نمی‌کند. برخی دیگر، آن را اهانت به دین و خدا به شمار آورده‌اند.

آیا این انتقادها وارد هستند؟ آیا کاربرد عناوینی چون “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری” دموکراتیک و اخلاقاً موجه است؟

دلایل کاربرد این اصطلاح‌ها چیست؟

ابراهیم رئیسی − محمدباقر قالیباف
ابراهیم رئیسی − محمدباقر قالیباف

اتهام قتل عام

در مورد نقش مستقیم ابراهیم رئیسی در قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷ جای هیچ گونه انکاری وجود ندارد. اگر شهادت بازماندگان را نادیده بگیریم، اگر نوار صوتی جلسه آیت الله منتظری با هیئت مرگ را هم انکار کنیم، این موضوع را نمی‌توان انکار کرد که رسانه‌های سپاه پس از توجیه‌های اولیه، اینک به صراحت نه تنها حکم آیت الله خمینی برای قتل عام زندانیان را منتشر می‌سازند، بلکه اسامی تک تک افراد عضو “هیئت مرگ” را هم می‌نویسند (به عنوان مثال رجوع شود به مقاله “بازخوانی دستور قاطع امام خمینی برای مقابله و اعدام منافقین” مورخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ وبسایت مشرق).

اکبر گنجی

 مطالب دیگر از همین نویسنده

مصطفی پورمحمدی هم پس از انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری اعلام کرد که ما به اجرای حکم خداوند درباره زندانیان تابستان ۱۳۶۷ افتخار می‌کنیم. اگر مقدمات او صادق باشند، نتیجه اش هم صادق خواهد بود. یعنی:

  • الف- خدا وجود دارد.
  • ب- خدا دستور داده که منافقین را اعدام کنید.
  • پ- امام یازدهم شیعیان دارای فرزندی است که ۱۲ قرن عمر دارد و غایب از دید انسان هاست (امام زمان).
  • ت- خداوند حق حکومت کردن را به علی بن ابی طالب و فرزندانش واگذار کرده است.
  • ث- در عصر غیبت، فقیهان جانشین امام زمان در حکومت کردن هستند. حکومت حق ویژه فقیهان است.
  • ج- آیت الله خمینی از سوی خداوند و امام زمان از حق حکومت کردن برخوردار بود.
  • چ- آیت الله خمینی حکم داد که منافقین محارب − که با صدام حسین در یک جبهه علیه ایرانیان می‌جنگیدند − را اگر توبه نکردند، اعدام کنید.

حتی اگر تمامی این مقدمات را فردی صد در صد بپذیرد، باز هم آن قتل عام، از جنایت بودن خارج نمی‌شود. برای این که :

  • الف- صدها تن از چپ‌ها به همراه اعضای سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. آن‌ها “منافق” نبودند، کمونیست بودند.
  • ب- کلیه اعضای سازمان مجاهدین خلق زندانی، قبلاً در دادگاه‌های غیر علنی فاقد وکیل به زندان‌های مدت دار محکوم شده بودند. آن‌ها اگر دست به اقدامات تروریستی زده بودند، مانند دیگر اعضای سازمان حکم اعدام گرفته و مثل آب خوردن اعدامشان می‌کردند. آنها به دلیل زندانی بودن، حتی اگر می‌خواستند، نمی‌توانستند همراه ارتش صدام حسین نظامیان حافظ مرزهای ملی ایران را بکشند.

عنوان آیت الله

برخی از مؤمنان از سر خلوص می‌گویند که “آیت الله” فردی مقدس است که نمی‌تواند قاتل باشد. به همین دلیل صدها صفحه سیاه کرده و می‌کنند تا اثبات کنند که “علی خامنه‌ای آیت الله نیست“. اما،

  • الف- در “آیت الله بودن” و مرجعیت دینی خمینی هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد. با این همه، آیت الله خمینی که اعلم و افقه مراجع تقلید زمانه قلمداد می‌شد، همین حکم قتل عام را صادر کرد. پس “آیت الله”‌ها هم جنایت کرده و می‌کنند.
  • ب- حوزه‌های علمیه مانند دانشگاه‌ها نیستند که دقیقا روشن باشد فرد پس از طی مرحله‌ای کارشناس (لیسانس)، کارشناس ارشد (فوق لیسانس) و دکتر خواهد شد. وقتی هم قرار شد استاد دانشگاه شود، باید مراحل مختلفی را طی کند تا به سمت استادی نائل شود. به عنوان مثال، فردی که به صورت حق التدریسی در دانشگاهی یک یا چند ترم درس داده، هیچ کس او را حتی “دانشیار” دانشگاه هم به شمار نمی‌آورد، چه رسد به “پروفسور تمام”. در حوزه‌ها چه کسی و در چه مرحله‌ای حجت الاسلام، ثقة الاسلام، حجت الاسلام والمسلمین، آیت الله، آیت الله العظمی، آیت الله العظمی فی الارضین، و…- اکثر این عناوین در ۱۵۰ اخیر اختراع شده اند- خوانده می‌شود؟ هیچ معیار و ملاک عمومی ای وجود ندارد. پس از انقلاب، این عناوین صد در صد سیاسی و حکومتی گردید. فرد به میزانی که تابع ولی فقیه باشد، رتبه‌اش بالا و بالاتر می‌رود. به قول میشل فوکو، قدرت دانش و عنوان تولید و اختراع می‌کند.
  • پ- همه موجودات عالم هستی، آیه و نشانه خداوند هستند. به تعبیر فیلسوفان و عارفان مسلمان، ظهور و تجلی خود خدا هستند. شانی از شئون و نعتی از نعوت خداوند هستند. از این منظر، تفاوتی میان موجودات وجود ندارد. فقیهان از سر تکبر، خودشیفتگی و خودخواهی، صنف خود را “آیت الله” می‌خوانند.
  • ت- اگر معیارهای حوزه‌ها و جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم، “آیت الله”‌های زیادی در ۳۸ سال گذشته دست به جنایات زیادی زده‌اند. آیت الله محمد یزدی، آیت الله احمد جنتی، آیت الله صادق خلخالی، آیت الله هاشمی شاهرودی، آیت الله صادق لاریجانی، آیت الله خامنه ای، آیت الله علی رازینی، آیت الله علی فلاحیان، آیت الله ری شهری، آیت الله دری نجف آبادی و غیره و غیره.
  • ث- ابراهیم رئیسی هم با ملاک‌های مقبول حوزه‌های علمیه و جمهوری اسلامی، “آیت الله” است. اولاً: او را “آیت الله” می‌خوانند. ثانیاً: فقه و اصول را نزد اساتید حوزه خوانده و موفق به اخذ مدرک عالی‌ترین سطح آموزشی حوزه (سطح چهار) شده است. ثالثاً: سطوح عالی حوزه را از سال ۱۳۸۰ تاکنون درس می‌دهد. رابعاً: سه کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)، تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی) و تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی) را منتشر کرده و سه کتاب ارث بلاوارث در فقه و حقوق، تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق، و سیر تحول در نظارت و بازرسی را در دست انتشار دارد.

به آخوندهایی که سطوح عالی حوزوی را تمام کرده و در یک یا چند باب فقهی صاحب ‌نظر شده‌‌- یعنی به درجه اجتهاد رسیده- آیت الله گفته می‌شود. آیت الله- به این معنا- در فروع دین مجاز به تقلید از مرجع تقلید نیست و باید از خودش تقلید کند اما کسی نمی‌‌تواند از او تقلید کند.

ابراهیم رئیسی نیز همچون بقیه فقیهان “باستان شناس” است و برساخته‌های اعراب پیش از اسلام (یعنی “احکام امضایی” به تعبیر فقیهان) را می‌شناسد. مگر احکام سنگسار، قطع دست دزد، محاربه، ارتداد، جهاد، حج، خمس، زکات، و…چیستند که رئیسی قادر به استنباط آن‌ها نباشد و “آیت الله” به شمار نرود؟

بدین ترتیب این مدعا که “ابراهیم رئیسی “آیت الله قتل عام” است“، مدعایی صادق و موجه است. یعنی نه تنها صادق است، بلکه برای صدق آن می‌توان شواهد و قرائن کافی ارائه کرد.

افشاگری حقوق بشری؟!

فعالیت نهادهای حقوق بشری بین المللی چیست؟ آیا کار آنها جز این است که موارد نقض حقوق بشر- از جمله “جنایت علیه بشریت” و “جنایات جنگی”- را دائماً رصد و افشا کرده و می‌کنند؟ آیا آنها جز افشای حقیقت و اعتراض به سرکوب‌های سیستماتیک و درخواست اصلاح و اجرای عدالت کار دیگری صورت می‌دهند؟

این افشاگری دائمی است و هیچ گاه پایان نمی‌یابد. تا زمانی که ناقضان حقوق بشر به نقض سیستماتیک حقوق بشر ادامه می‌دهند، نهادهای حقوق بشری نیز به افشای جنایات آن‌ها ادامه می‌دهند. عناوینی چون “افشاگری” و “گزارش‌های تکراری” کار آنان را ناموجه نمی‌سازند.

آن همه فعالیت و اعتراض نهادهای حقوق بشری هنوز نتوانسته است نقض سیستماتیک حقوق بشر را منتفی سازد. آنها و دیگران موفق شده‌اند که آرمان حقوق بشر را جهانی سازند. اما نقض حقوق بشر و افشای نقض حقوق بشر ادامه دارد. این حقیقت گویی، این نوع شفافیت، کاملاً از نظر اخلاقی و حقوقی موجه است. افشای نقش مستقیم ابراهیم رئیسی در سرکوب و قتل و عام، فعالیتی حقوق بشری است.

وقتی سیاستمداری به کاری که کرده اعتراف می‌کند، این اعتراف بیش از هر چیز مبنای حکم است. به عنوان مثال، اردوغان بارها گفته است که طی ماه‌های اخیر ۱۰ هزار نفر از “کردهای تروریست ترکیه” را کشته‌ایم. نهادهای حقوق بشری بین المللی نشان داده‌اند که بسیاری از آنها غیر نظامیان- کودکان و زنان و مردان- بوده‌اند. وزیر کشور اردوغان گفته که درپی دستگیری‌های پسا-‌کودتای نافرجام، هنوز نزدیک به ۵۰ هزار نفر در بازداشت به سر می‌برند. او ادعا کرد که تمام ۲۶۰۱۱۳ نفری که به خاطر همکاری یا ارتباط با کودتای ۱۵ جولای بازداشت شدند، عضوی از سازمان تروریستی فتح‌ الله گولن اپوزسیون آمریکا نشین هستند. وی گفت: “افرادی که هنوز تحت بازداشت هستند شامل ۷۳۲۱۰ افسر پلیس، ۷۶۴۳ سرباز ارتش، ۱۶۸ ژنرال ارتش، ۲۵۷۵ قاضی و دادستان، ۱۷۷۲۶ شهروند عادی و ۲۰۸ مسئول دولتی می‌شوند. از تعداد کل بازداشتی‌ها نزدیک به ۲۴هزار نفر به خاطر نبود مدارک کافی آزاد شده و حدود ۴۱ هزار نفر نیز به قید وثیقه، به صورت مشروط خارج از بازداشت به سر می‌برند”.

نهادهای حقوق بشری به این اعترافات استناد کرده و ترکیه را محکوم می‌کنند. ناظران اتحادیه اروپا گفته‌اند که اردوغان تحت شرایط اضطراری که ماهاست ادامه دارد، رفراندوم را برگزار کرد و در آن دست به تقلب هم زده است. البته اردوغان اتهامات آنان را رد کرده و گفته اروپایی‌ها نباید در کار ما دخالت کنند.

تجربه‌های گذار به دموکراسی

با خشم و کینه و نفرت و خشونت نمی‌توان دموکراسی ساخت. نفرت پراکنی جوامع را از دموکراسی دور می‌سازد. اما در تمامی تجربه‌های موفق گذار به دموکراسی، دموکراسی خواهان با دیکتاتورها و جنایتکاران مبارزه کرده و جنایات آن‌ها را دائماً افشا کرده‌اند. هدف عدم تکرار جنایت و خشونت است.

وقتی مخالفان توانستند از طریق سازمان یابی‌های متنوع و متکثر خود را قدرتمند سازند و موازنه قدرت میان خود و رژیم سیاسی پدید آورند، در آن صورت میز مذاکرات شکل گرفته و راه آشتی ملی گشوده خواهد شد. بده- بستان‌ها متعلق به میز مذاکرات است. قبل از آن، نمی‌توان جنایات دیکتاتورها و نظام دیکتاتوری را نادیده گرفت و افشا نکرد. اما مذاکرات مخالفان و رژیم دیکتاتوری برای گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، عموماً به بخشش جنایتکاران ختم شده است (رجوع شود به مقاله “درس‌های “آشتی ملی” کلمبیا برای دموکراسی خواهان ایرانی“). این اتفاق عیناً در برمه/میانمار تکرار شد (در مقاله مستقلی مفصلاً تجربه برمه را تونضیح داده ام که در نوبت انتشار است). ولی تا وقتی جنایتکاران حاکم بوده و به جنایاتشان ادامه می‌دهند، افشای جنایات حداقل کاری است که دموکراسی خواهان باید انجام دهند.

انتخابات ریاست جمهوری

در مبارزات انتخاباتی نظام‌های دموکراتیک، تمامی سوابق نامزدها را افشا می‌کنند. دونالد ترامپ در مناظره‌های تلویزیونی با هیلاری کلینتون، زنانی که بیل کلینتون با آنها روابط جنسی داشت را در جایگاه نشاند و به همه آمریکایی‌ها نشان داد. او گفت که هیلاری هم دست شوهرش بوده و به جای محکوم کردن بیل، زنان قربانی را محکوم کرده است. متقابلاً هیلاری کلینتون هم نوارهای دونالد ترامپ را افشا کرد که سخنان زشتی درباره زنان گفته بود. زنانی را هم به میان آوردند که مدعی شدند ترامپ به آنها آزار جنسی رسانده است. ترامپ فساد‌های بنیاد کلینتون‌ها را مطرح کرد و کلینتون هم فسادهای اقتصادی ترامپ را. هیلاری گفت ترامپ اسبی است که پوتین سوارش شده و از او سواری می‌گیرد.

در انتخابات فرانسه هم نامزدها و رسانه‌ها به اندازه کافی سوابق نامزدها را افشا کرده و می‌کنند.

اگر در دموکراسی‌های جا افتاده این سنت جاری است، چرا در انتخابات نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی نباید سوابق سرکوبگرانه “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری“- محمد باقر قالیباف- و دیگر نامزدها را افشا کرد (رجوع شود به مقاله ““سردار گازانبری” و “آیت الله قتل عام” پیامبرانی با یک معجزه“).

مردم باید حقیقت را درباره تمامی نامزدها بدانند تا بتوانند تصمیم گیری کنند. تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی متعلق به رابطه حکومت با شهروندان و خصوصاً زندگی خصوصی شهروندان است. اما در قلمرو دولت/رژیم سیاسی، زندگی خصوصی دولتمردان، جزیی از قلمرو عمومی شهروندان است. این حکم فقط و فقط درباره زمامداران حاکم صادق است که از این “فرصت” برخوردارند تا از قدرت خود علیه فاقدان قدرت سوء استفاده کنند. برای این که رابطه، رابطه قدرت نابرابر است.

از سوی دیگر، ناقدان هیچ مسئله‌ای از زندگی خصوصی ابراهیم رئیسی و سردار قالیباف را افشا نکرده‌اند. سرکوب‌های آنان امری خصوصی نبوده است و کاملا مستند به عملکرد و سخنان خود آنان است. به عنوان مثال ما براساس سخنان ابراهیم رئیسی نشان داده ایم که راه حل او برای ساختن تمدن اسلامی، خون ریزی است (رجوع شود به مقاله ““آیت الله قتل عام” خادم اسرائیل و سازنده تمدن نوین اسلامی از راه خون ریزی“).

حقیقت گویی درباره سرکوب و جنایت، نه تنها دفاع از ستمدیدگان و قربانیان است، بلکه جزیی از فرایند گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک است. براین اساس، کاربرد عناوینی چون “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری” اخلاقاً موجه است. چرا که آنان همیشه در قدرت بوده و تا زمانی که جمهوری اسلامی دوام داشته باشد، در قدرت خواهند بود. چرا که این افراد قدرتمند جمهوری اسلامی خودشان به نقششان در سرکوب‌هایی که کرده‌اند اذعان کرده و به آن‌ها افتخار هم می‌کنند.


در همین زمینه