ونداد زمانی-همه ما اتهام گفتوگوهای خودخواهانه را انکار و وانمود میکنیم که با رعایت ادب و ادای گوشدادن به دیگران، به نظرات آنها احترام میگذاریم ولی در واقع، بی صبرانه مترصد فرصت هستیم تا خود را به میان گفتوگو بیاندازیم و نیاز «مطرح شدن» خود را به کرسی بنشانیم.
ونداد زمانی- مدتی پیش در پایان یک میهمانی خانوادگی، از دخترم پرسیدم: «از اینکه دوستاتو دیدی حسابی خوشحال شدی یا نه؟»
او در جوابم بلافاصله گفت: «آره، همه شبرو با دوستام بازی کردم. برعکس شما که تمام شب اونجا نشستین و داد زدین.»
واکنش اولیهام لبخند گیجی بود که تحویل دخترم دادم، ولی بعد از دیدن رضایتی که در صورت دخترم موج میزد سکوت کردم. بلافاصله اما از عکسالعمل خودم دلخور شدم. پشیمان شدم از اینکه نتوانستم به دخترم توضیح دهم که: ما هم در طول شب مشغول بازی دلپذیری بودیم و به اندازه او و دوستانش از مصاحبت و گفتوگوی پرهیجانی که داشتیم لذت بردیم.
پس از آن مکالمه فیالبداهه، به خودم فرصتی دادم تا رفتارها و نیازهای متداولی را در خودم مرور کنم که ثابت میکند انسان، «حیوانی اجتماعی» است. به همین دلیل هم هست که همنشینیهای دوستانه، ماجرایی فرحبخش و تقریباً حیاتی برای بشر است؛ همنشینیهایی آمیخته با گفتوگو، مشاوره، درد دل، بحث، ابراز وجود، پشت سر گویی، طنز، خنده، رقص، و حتی پرخاش و مشاجرههای تند و عصبی.
بر این اساس به یاد مطلبی افتادم که چندی پیش در یکی از سایتهای مورد علاقهام خواندم.[۱] در آن نوشته اشارهای شده بود به «گفتوگوی خودخواهانه» که یکی از موضوعات اساسیای است که جامعهشناس و استاد دانشگاه بوستون، «چارلز دربر» در کتاب خود «تلاش برای جلب توجه»[2] به آن پرداخته است.
دکتر « دربر» در تحقیقی برآمده از مشاهدات مختلف و گفتوگو با هزار و 500 نفر نوشته است: «ما پیبردیم که در اکثر گفتوگوهای ثبت شده، افراد با وجود نیت خیری که از خود بروز میدهند و بدون آنکه متوجه باشند در حین بحث و تبادل نظر، الگوی دقیقی هستند از رفتاری که من از آن به عنوان “گفتوگوی خودخواهانه” یاد میکنم. دغدغه اصلی بسیاری از افراد در گفتوگوها با تمام وجود، این است که توجه دیگران را به خود جلب کنند.»
جامعهشناس آمریکایی که کتابش توسط انتشارات آکسفورد به چاپ رسیده و در بعضی از مراکز آموزش عالی نیز جزو کتابهای درسی قرار گرفته است میافزاید: «همه ما اتهام گفتوگوهای خودخواهانه را انکار و وانمود میکنیم که با رعایت ادب و ادای گوشدادن به دیگران، به نظرات آنها احترام میگذاریم ولی در واقع، بی صبرانه مترصد فرصت هستیم تا خود را به میان گفتوگو بیاندازیم و نیاز «مطرح شدن» خود را به کرسی بنشانیم.»
از طرفی به خاطر مشاهده کودکانه دخترم از رفتار بزرگسالان، خواهان ارزشبخشی بیشتر به شبهای جذاب و سرشار از خاطره همنشینی و گفتوگو با دوستانم هستم و از طرف دیگر این حس ناخوشایند در من شکل گرفته است که متوجه شدهام در ملاقاتهای تصادفی با افراد در محیطهایی نامانوس و حتی در جمع دوستان آشنا، خودم و بسیاری دیگر از افراد به اشکال مختلف در حال «گفتوگوی خودخواهانه» هستیم.
یکباره انبوهی از خاطرات بد، عصبانیتها، سوء برداشتها، پیشداوریها و قضاوتهای نسنجیده خودم و بسیاری از افراد دور و نزدیکی را که میشناسم به یاد آوردم. در واقع پرونده قطوری از دل شکستنهای ناخواسته و حتی از دست دادن دوستان قدیمی از بایگانی ذهنم بیرون افتاد.
جالب اما این است که با وجود هجوم انرژیهای منفی ناشی از خاطرات تلخ، همچنان کفه ترازوی خاطراتم در آنسویی سنگینتر بود که لحظات دلپذیر و بهیاد ماندنی ناشی از همنشینی با دوستان خوبم را دربر گرفته بود.
بدبینی صاعقهوار، روی دیگر خوشبینی ذاتی آدمهای شبیه من است و به همین دلیل امکان کمتری دارم که بتوانم نگرانیهای ناگهانی را مهار کنم. به این فکر میکنم که از طرفی، سیستمهای جدید ارتباطی و نوع زندگی و معیشت، آدمها را بیش از پیش با تنهایی اخت داده است. این روزها، آدمها حوصله و انرژی کمتری برای یافتن و حتی حفظ دوستان واقعی از خود نشان میدهند.
پرورشِ سلیقههای شخصی و بروز فردیتهای متنوع و متفاوت باعث شده است که آدمهای خاص و حساس بیشتری در جامعه حضور داشته باشند. در کنار آنها، بالا رفتن سن و کم شدن انگیزهها و کنجکاویها، پیدا کردن دوست خوب و حتی ورود به شبکه جدید دوستان را نیز سختتر از پیش کرده است.
مواردی از این دست، هشداری به همه ما میدهد تا قدر دوستانی را بدانیم که با صرف انرژی، دقت و گذشت به دست آوردهایم.
برای اینکه در فرصت بعدی بتوانم به اعتراض دخترم در مورد گفتگوی آدمبزرگها واکنش طبیعی و مثبت نشان دهم و برایش بدون هیچ تردیدی توضیح دهم که همنشینی من و دوستانم هم به اندازه بازی او و دوستانش جذاب است به رهنمودهای بسیار ساده و عملی نویسنده کتاب «تلاش برای جلب توجه» دقت بیشتری خواهم کرد.
او میگوید: «آدمها اگر به همان اندازه که از نیاز پر کشش و جذاب “جلب توجه” نسبت به خود وافق هستند به همان اندازه به نیاز مشابه در دوستان خود بها دهند، به خودی خود، تعادل و گذشت در گفتوگوها ایجاد خواهد شد.»
این دکتر جامعهشناس، به تلویح یادآوری میکند که شانس سقوط افراد خودخواه در حین بازی آکروبات، همیشه بیشتر است.
پینوشتها:
1- Brett & Kate McKay, The Art of Conversation: How to Avoid Conversational Narcissism
2- Charles Derber, The Pursuit of Attention: Power and Ego in Everyday Life
شخصیت ایرانی ذلیل شده و خفه شده و فرصت ابراز وجود د نداشته است. نه در خانه و نه در مدرسه و نه در اجتماع. برای همین حریص و تشنه توجه است.
کاربر مهمان / 13 May 2011
شانس سقوط افراد خودخواه در حین بازی آکروبات، همیشه بیشتر است.
کاربر مهمان / 13 May 2011
این عکس های مقاله هاتون منو کشته. خیلی با حالن
پرویز
کاربر مهمان / 13 May 2011